eitaa logo
تماشاگه راز
278 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ارغوان شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می بینم دیوار است آه این سخت سیاه آن چنان نزدیک است که چو بر می کشم از سینه نفس نفسم را بر می گرداند ره چنان بسته که پرواز نگه در همین یک قدمی می ماند کورسویی ز چراغی رنجور قصه پرداز شب ظلمانی ست نفسم می گیرد که هوا هم اینجا زندانی ست هر چه با من اینجاست رنگ رخ باخته است آفتابی هرگز گوشه چشمی هم بر فراموشی این دخمه نینداخته است اندر این گوشه خاموش فراموش شده کز دم سردش هر شمعی خاموش شده باد رنگین در خاطرمن گریه می انگیزد ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می گرید چون دل من که چنین خون ‌آلود هر دم از دیده فرو می ریزد ارغوان این چه راز ی است که هر بار بهار با عزای دل ما می آید ؟ که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است وین چنین بر جگر سوختگان داغ بر داغ می افزاید ؟ ارغوان پنجه خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده خورشید بپرس کی بر این درد غم می گذرند ؟ ارغوان خوشه خون بامدادان کهکبوترها بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند جان گل رنگ مرا بر سر دست بگیر به تماشاگه پرواز ببر آه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند ارغوان بیرق گلگون بهار تو برافراشته باش شعر خونبار منی یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشتهباش تو بخوان نغمه ناخوانده من ارغوان شاخه همخون جدا مانده من https://eitaa.com/TAMASHAGAH
به سان رود که در نشیب درّه سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ مُعجزی ز مُرده نیست زنده باش https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_1218503353114296337.mp3
401.4K
🍁🍂🍁🍂 کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است چه بس خیال پریشان به چشم بی خواب است به سکنان سلامت خبر که خواهد برد که باز کشتی ما در میان غرقاب است ز چشم خویش گرفتم قیاس کار جهان که نقش مردم حق بین همیشه بر آب است به سینه سر محبت نهان کنید که باز هزار تیر بلا در کمین احباب است ببین در اینه داری ثبات سینه ی ما اگر چه با دل لرزان به سان سیماب است بر آستان وفا سر نهاده ایم و هنوز اگر امید گشایش بود ازین باب است قدح ز هر که گرفتم به جز خمار نداشت مرید ساقی خویشم که باده اش ناب است مدار چشم امید از چراغدار سپهر سیاه گوشه ی زندان چه جای مهتاب است زمانه کیفر بیداد سخت خواهد داد سزای رستم بد روز مرگ سهراب است عقاب ها به هوا پر گشاده اند و دریغ که این نمایش پرواز نقش در قاب است در آرزوی تو آخر به باد خواهد رفت چنین که جان پریشان سایه بی تاب است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من همان عشقم که در فرهاد بود او نمی‌دانست و خود را می‌ستود! "من" همی کنـدم نه تیشه! کوه را عشـق شیـرین می‌کند انـــدوه را در رخ لیـــلی نمــــودم خویش را سوختـم مجنـون خـام اندیش را 🌺🌼 می‌ گِرستـم در دلش با درد دوست او گمان می‌کرد اشک چشم اوست 🌺🌼 گر جهان از عشق، سرگشته است و مست جان مست عشق بر من عاشق است 🌺🌼 ناز اينجا مي‌نهد روی نياز گردلی داری بيا اينجا بباز https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🍃 باغبان مژده گل می شنوم از چمنت قاصدی کو که سلامی برساند ز منت؟ وقتِ آن است که با نغمه مرغان سحر پر و بالی بگشایی به هوای وطنت خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند؟ دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت آبت از چشمه دل داده ام،ای باغ امید که به صد عشوه بخندند گل و یاسمنت بوی پیراهن یوسف ز صبا می شنوم مژده ای دل که گلستان شده بیت الحزنت بر لبت مژده آزادی ما می گذرد جان صد مرغ گرفتار فدای دهنت دوستان بر سر پیمان درست اند،بیا که نگون باد سر دشمن پیمان شکنت خود به زخم تبر خلق در آمد از پای آن که می خواست کزین خاک کند ریشه کنت بشنو از سبزه که در گوش گل تازه چه گفت: با بهار آمدی،ای به ز بهار آمدنت! بنشین در غزل که چون آیت عشق از سر صدق بخوانند به هر انجمنت! 🍃 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃
تماشاگه راز
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‍ تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟   همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی؟! همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی؟!   ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی که ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی؟ 🌹❤️🌹 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️‍🩹 ای عشق... تو ما را به کجا می‌کشی ای عشق؟ جز محنت و غم نیستی، امّا خوشی ای عشق ()
شبی که آواز نی تو شنیدم چو آهوی تشنه پی تو دویدم دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشانه‌ای از نی و نغمه ندیدم تو ای پری کجایی که رخ نمی‌نمایی از آن بهشت پنهان دری نمی‌گشایی من همه‌جا پی تو گشته‌ام از مَه و مِهر نشان گرفته‌ام بوی تو را ز گل شنیده‌ام دامن گل از آن گرفته‌ام دل من، سرگشته‌ی تو نفسم آغشته‌ی تو... 🌹 ✍ @TAMASHAGAH
❤️‍🔥🕊 پیشِ رخ تو، ای صنم! کعبه سجود می‌کند           در طلبِ تو آسمان جامه کبود می‌کند حُسن ملائک و بشر جلوه نداد این‌قدر         عکسِ تو می‌زند در او: حُسن نمود می‌کند ناز نشسته با طرب،چهره به چهره، لب به لب         گوشه‌ی چشمِ مستِ تو گفت وشنود می‌کند در دل بی‌نوای من عشق تو چنگ می‌زند              شوق به اوج می‌رسد، صبر فرود می‌کند... @TAMASHAGAH
چیست دریا؟ چشم پر اشک زمین در نگاهش آرزویی ته‌نشین   آرزوی پا گشودن، پر زدن بر فراز کوهساران سر زدن   چشمه بودن، باز جوشیدن به کوه دم زدن با آن بلند باشکوه   خویشتن از خویشتن انگیختن از درون خویش بیرون ریختن در شب دریایی خویشم اسیر گر سراپا گریه‌ام بر من مگیر   مانده‌ام با صبر دریا پای‌بند ماهتابا بر سرشک من مخند!   بگذر از دریا و راه خویش گیر شیوه‌ی دریادلان در پیش گیر   من همان نایم که گر خوش بشنوی شرح دردم با تو گوید مثنوی   من همان جامم که گفت آن غمگسار با دل خونین، لب خندان بیار   من خمش کردم خروش چنگ را گر چه صد زخم است این دلتنگ را   من همان عشقم که در فرهاد بود او نمی‌دانست و خود را می‌ستود   در رخ لیلی نمودم خویش را سوختم مجنون خام‌اندیش را   می‌گرستم در دلش با درد دوست او گمان می‌کرد اشک چشم اوست   گر جهان از عشق سرگشته است و مست جان مستِ عشق بر من عاشق است   ناز اینجا می‌نهد روی نیاز گر دلی داری، بیا اینجا بباز 📻 @TAMASHAGAH