eitaa logo
تماشاگه راز
292 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عاشق آن است که بی خویشتن از ذوق سماع پیش شمشیر بلا رقص‌کنان می‌آید اندرون با تو چنان انس گرفته‌ست مرا که ملالم ز همه خلق جهان می‌آید شرط عشق است که از دوست شکایت نکنند لیکن از شوق حکایت به زبان می‌آید این همه فریاد تو بی دردی نیست آتشی هست که دود از سر آن می‌آید https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود یار با یار سفرکرده به تنها نرود باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود بر دل آویختگان عرصه عالم تنگست کان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود هرگز اندیشه یار از دل دیوانه عشق به تماشای گل و سبزه و صحرا نرود به سر خار مغیلان بروم با تو چنان به ارادت که یکی بر سر دیبا نرود با همه رفتن زیبای تذرو اندر باغ که به شوخی برود پیش تو زیبا نرود گر تو ای تخت سلیمان به سر ما زین دست رفت خواهی عجب ار مورچه در پا نرود باغبانان به شب از زحمت بلبل چونند که در ایام گل از باغچه غوغا نرود همه عالم سخنم رفت و به گوشت نرسید آری آنجا که تو باشی سخن ما نرود هر که ما را به نصیحت ز تو می‌پیچد روی گو به شمشیر که عاشق به مدارا نرود ماه رخسار بپوشی تو بت یغمایی تا دل خلقی از این شهر به یغما نرود گوهر قیمتی از کام نهنگان آرند هر که او را غم جانست به دریا نرود بار کش و یار فراموش مکن مهر وامق به جفا کردن عذرا نرود https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن که ندارد دل من طاقت هجران دیدن بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند خویشتن بی‌دل و دل بی سر و سامان دیدن تن به زیر قدمت خاک توان کرد ولیک گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن هر شبم زلف سیاه تو نمایند به خواب تا چه آید به من از خواب پریشان دیدن با وجود رخ و بالای تو کوته نظریست در گلستان شدن و سرو خرامان دیدن گر بر این چاه زنخدان تو ره بردی خضر بی نیاز آمدی از چشمه حیوان دیدن هر دل سوخته کاندر خم زلف تو فتاد گوی از آن به نتوان در خم چوگان دیدن آن چه از نرگس مخمور تو در چشم منست برنخیزد به گل و لاله و ریحان دیدن حسرت بیهوده مخور دانی چیست چاره کار تو جان دادن و جانان دیدن https://eitaa.com/TAMASHAGAH
کاشکی خاک بودمی در راه تا مگر سایه بر من افکندی چه کند بنده‌ای که از دل و جان نکند خدمت خداوندی دور نیک نامی رفت نوبت عاشقیست یک چندی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو همایی و من خسته بیچاره گدای پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند چرب زبانی کن و شیرین سخنی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد تشنه جان می‌دهدو ماءمعین می‌گذرد سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد حور عین می‌گذرد در نظر سوختگان یا مه چارده یا لعبت چین می‌گذرد کام از او کس نگرفتست مگر باد بهار که بر آن زلف و بناگوش و جبین می‌گذرد مردم زیر زمین رفتن او پندارند کآفتابست که بر اوج برین می‌گذرد پای گو بر سر عاشق نه و بر دیده دوست حیف باشد که چنین کس به زمین می‌گذرد هر که در شهر دلی دارد و دینی دارد گو حذر کن که هلاک دل و دین می‌گذرد از خیال آمدن و رفتنش اندر دل و چشم با گمان افتم و گر خود به یقین می‌گذرد گر کند روی به ما یا نکند حکم او راست پادشاهیست که بر ملک یمین می‌گذرد گوشه نشینی کن و شاهدبازی شاهد آنست که بر گوشه نشین می‌گذرد https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃 خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند صید را پای ببندند و رها نیز کنند نظری کن به من خسته که ارباب کرم به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند عاشقان را ز بر خویش مران تا بر تو سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند بوسه‌ای زان دهن تنگ بده یا بفروش کاین متاعیست که بخشند و بها نیز کنند تو ختایی بچه‌ای از تو خطا نیست عجب کان که از اهل صوابند خطا نیز کنند گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند گر نکند یاد تو آن ماه مرنج ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند تماشاگه راز❤️
ای به خُلق از جهانیان ممتاز! چشم ِ خَلقی به رویِ خوب ِ تو باز لازم است آن که دارد این‌همه لطف که تحمّل کُنند ش این‌همه ناز ای به عشق ِ درخت ِ بالا یت مرغ ِ جان ِ رمیده در پرواز آن نه صاحب‌نظر بوَد که کُنَد از چنین روی در به روی فراز بخورم گر زِ دست تو ست نبید نکُنم گر خلاف ِ تو ست نماز گر بگریَم چو شمع، معذورم کس نگوید در آتش‌ام مگداز می‌نگفتم سخن در آتش ِعشق تا نگفت آب ِ دیده‌یِ غمّاز آب و آتش خلاف ِ یک‌دگرند نشنیدیم عشق و صبر انباز هر که دیدار ِ دوست می‌طلبد، دوستی را حقیقت است و مجاز آرزومند ِ کعبه را شرط است که تحمّل کُنَد نشیب و فراز ! زنده عاشقی باشد که بمیرد بر آستان ِ نیاز