سلامِ مرا نیز بنویس!
اگر نامهای مینویسی به باران
سلامِ مرا نیز بنویس
سلامِ مرا، از دلِ کاهدود و غباران.
اگر نامهای مینویسی به خورشید
سلامِ مرا نیز بنویس
سلامِ مرا، زین شبِ سردِ نومید.
اگر نامهای مینویسی به دریا
سلامِ مرا نیز بنویس
سلامِ مرا،
با «اگر»، «آه»، «آیا».
به مرغانِ صحرا، در آن جُستوجوها
سلامِ مرا نیز بنویس
اگر نامهای مینویسی
سلامی پر از شوقِ پرواز
از روزنِ آرزوها.
#شفیعی کدکنی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دانی تو و عالمی
سراسر دانند
گَر از تو خموشم
از فراموشی نیست
#شفیعی کدکنی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من در حضور باغ برهنه،
در لحظههای عبور شبانگاه،
پلک جوانهها را
آهسته میگشایم و میگویم:
آیا ، اینان
رؤیای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس میکنند؟
#شفیعی کدکنی
اگر عشق نمیبود ؛
علفهای بهاری در آن سردِ سحرگاه سر از خاک نمیزد .
اگرعشق نمیبود ؛ ز سنگ سیـه ، آن چشمه ی جوشان
گریبانِ زمین را به جنون چاک نمیزد
اگر عشق نمیبود ؛بر آن شاخه ی انجیر تک افتاده ،
چکاوک ، چنین پرده عشاق
طربناک نمیزد ...
اگرعشق نمیبود ؛ اگر عشق نمیبود !
#شفیعی کدکنی
دير شد! بازآكه ترسم ناگهان پرپر شود؛
دسته گل هایی كه از شوق تو در دل بسته ام
#شفیعی کدکنی
@TAMASHAGAH