آن وقت سخن مرا دریابید که
نیکنیک خود را حاضر کنید به نیاز
و خود را از #معرفت خود و خیال خود خالی کنید.
#شمس_تبریزی🍃
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
مسائل این جهان به این خاطر وجود دارندکه ما از سرچشمه فاصله گرفتیم
"دست در کُل زن!
تا همه جزء ها آنِ تو باشد "
#شمس_تبریزی
هم به اصل خود رود این خد و خال
دائماً در آب کی ماند خیال؟
جمله تصویرات، عکسِ آبِ جوست
چون بمالی چشمِ خود،خود جمله اوست
#مولانای جان/ دفتر ششم
@TAMASHAGAH
باز را به آن سبب باز گویند, که از نزدِ شاه رفت سویِ مردار,
بر مردار قرار نگیرد,
به سوی شاه باز آید.
چون بازنیامد هم, بر آن مردار قرار گرفت,باز نباشد.
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
ورقی فرض کن
یک روی در تو
یک روی در یار
یا در هرکه هست
آن روی که سوی تو بود خواندی
آن روی که سوی یار است هم بباید خواندن.
#شمس_تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
چون از خود پُر است
معدۀ پر را که از آب پر باشد
کی اشتهای آب خنک باشد؟
از آن هستی صدهزار حجاب در چشم و روی خود کشیده
کی این سخن به او رسد؟
کی ببیند مرا؟!
#شمس_تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
این همه عالَمِ پردهها و حجابهاست گِرد آدمی درآمده، عرش غلاف او، کرسی غلاف او، هفت آسمان غلاف او، کُرۀ زمین غلاف او، قالب او غلاف او، روح حیوانی غلاف، روح قدسی همچنین، غلاف در غلاف و حجاب در حجاب، تا آنجا که معرفت است.
و این عارف نسبت به محبوب هم غلاف است، هیچ نیست، چون محبوب است، عارف نزد او حقیر است.
#شمس_تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
مرد آن باشده در ناخوشی خوش باشد
در غم شاد باشد
زیرا داند که آن مراد در میان بیمرادی همچنین درپیچیده است.
و در آن بیمرادی امید مراد است،
و در آن مراد،
غصه رسیدن بیمرادی.
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
ما آنیم که زندان را بر خود بوستان گردانیم.
چون زندان ما بوستان گردد
بنگر که بوستان ما خود چه باشد!
#شمس_تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
فرش هایی درون یک فرش☝️
بافتهشده در قرن ۱۹ که در کلیسای ارمنیان جلفای اصفهان نگهداری میشود.
#شمس_تبریزی گفت :
ﺳﺨﻦ ﻣﻦ ﻓﻬﻢ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺧﻄﺎﻁ ﺳﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﻂ ﻧﻮﺷﺘﯽ :
ﻳﮑﯽ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ، ﻻ ﻏﻴﺮ
ﻳﮑﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﻫﻢ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ
ﻳﮑﯽ ﻧﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﻧﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ...
ﺁﻥ ﺧﻂ ﺳﻮﻡ ، ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻢ...
ﻧﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﻧﻢ، ﻧﻪ ﻏﻴﺮ ﻣﻦ !
@TAMASHAGAH
هر انسان پنجره ای است
گشوده به زندگی .
با لبخندی ، گاهی گله و شکایتی ...
#شمس_تبریزی می گفت :"از من گله می کنی ، بیا نزدیک تا گله نکنی !"
گاهی نیاز است از فاصله نزدیک تر
به غم ها و شادی های دیگران نگاه کنیم.
آنچنانکه #شمس می گفت :
"از ظاهر من خبر نتوانی داد
از باطن من چگونه خبر دهی؟"
📚 #شمس درون
کسی میخواستم از جنس خودم که او را قبله سازم، و روی بدو آرم که از خود ملول شده بودم ــ تا تو چه فهم کنی از این سخن که میگویم از خود ملول شده بودم؟ ــ اکنون چون قبله ساختم، آنچه من میگویم فهم کند و دریابد.
(محمد #شمس_تبریزی. خُمی از شراب ربّانی: گزیدهی مقالات شمس. انتخاب و توضیح #محمدعلی_موحد. تهران: ماهی، ١٣٩٧، چ ١، ص ۲۰۵)
@TAMASHAGAH
#کریستین_بوبن می نویسد :
آنکه عاشق است،معشوق زیبایش را مرکز جهان میداند
اما آنکه عشق میورزد،ولی نه تنها به یک شخص خاص،همه مردم را مرکز دنیای خود میداند.
و #مولانا در مثنوی از راز عشق چنین با ما صحبت می کند :
انسانی که جهان را بدون منیت ، خودخواهی ،خشم و کینه می بیند ،زیبایی و عشق را در جهان نظاره گر می شود
چنین کسی به هیچ گروهی تعلق ندارد ،چرا که ملت او ،عشق می شود .
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
#مثنوی :دفتر دوم
#من زاده عشقم
#مولانای جان
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو می گویم:
ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند.
آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟!
سه چهار مَشک از آب دیده ، نه هر آب دیده ای، الّا آب دیدهای که از آن #صدق خیزد.
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
«خلایق همچو اعداد انگورند،عدد از روی صورت است...
چون بیفشاری در کاسه آنجا هیچ عدد هست؟»
این سخن هر که را معامله شود، کار او تمام است.
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
تفاوت مرشد حقیقی و مرشد نما در چیست؟!
قاعده ۱۳ از #چهل_قاعده
#شمس_تبریزی
در این دنیا بیش از ستارههای آسمان، مرشدنما و شیخنما هست.
مرشد حقیقی آن است که تو را به دیدن درون خودت و کشف کردن زیباییهای باطنت رهنمون میشود.
نه آن که به مریدپروری مشغول شود.
@TAMASHAGAH
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
گر به عرش رَوى هیچ سود نباشد،
و اگر بالای عرش رَوى و اگر زیرِ هفت طبقهء زمین، هیچ سود نباشد.
درِ دل می باید که باز شود.
جان كندن همه انبیا و اولیا و اصفیا برای این بود این می جُستند.
همه عالم در یک کس است
چون #خود را دانست، #همه را دانست.
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
همهی عالَم در یک کس است؛
چون خود را دانست همه را دانست!
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
شعر مولانا
همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
#برگی_ازمثنوی_مولانا
بیشه ای آمد وجود آدمی
بر حذر شو زین وجود ار زان دمی
در وجود ما هزاران گرگ و خوک
صالح و ناصالح و خوب و خشوک
ساعتی گرگی در آید در بشر
ساعتی یوسفرخی همچون قمر
🍁🍁
مولانا در مثنوی وجود انسان را مانند بیشه ای پر از جانوران تصویر می کشد .
در این بیشه ،هم گرگ ،هم خوک ، هم زشت و هم زیبا وجود دارد .
درست شبیه بیشه که اگر همه جور جانوران در آن زندگی نکنند نمی تواند به بقای خود ادامه دهد .
در این بیشه جنگ ، درندگی و تنازع بقا هم وجود دارد
اما درست مانند جنگل که در آن اگر درندگان همه حیوانات را پاره کننند دیگر جنگلی وجود نخواهد داشت
پس برای تکامل روان نیز انسان باید آگاهانه اجازه ندهد ،گرگ های وجودش تمام هستی او را بدرند و محیط امن وجودش را نا آرام کنند .
راه شناخت گرگ ها وظیفه هر انسانی است.
#کتاب_پیچیده_در_عاشقی
#مولانا /مثنوی
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
چون چنين بارگاهي است،
اكنون او «بي نياز» است ، تو نياز ببر كه بي نياز، «نياز» دوست دارد .
به واسطه ى آن نياز از ميان اين حوادث، ناگاه بجهى !....
#شمس_تبريزى
@TAMASHAGAH
4_5989971848694076596.mp3
9.58M
#مولانا_و_ریشه_اضطرابهای_ما
مثنوی مولانا فقط یک کتاب ادبی و عرفانی نیست .
ما با خواندن مثنوی می توانیم به شناخت خودمان هم برسیم .
به طور مثال ،مولانا بعضی از رفتار و اعمال ما را موجب رنج های ما در زندگی می داند .
هر غمی کز وی تو دل آزردهای
از خمار مَی بود کان خوردهای
لیک کی دانی که آن رنج خمار
از کدامین مَی بر آمد آشکار
ما در بسیاری از موارد مسئولیت خطاهای خود را نمی پذیریم و چون مولانا قبول نمی کنیم که :."فعل توست این غصه های دم به دم !
اما اگر مسئولیت اشتباه و خطاهای خود را بپذیریم آن زمان است که به درمان بیماری خود می کوشیم .
چه بسا این اندوه ها ی واپس زده ما در ضمیر ناخودآگاه ما انباشته می شود و خود را در خواب های مشوش ما نشان دهد .
از نظر مولانا ریشه بعضی از اضطراب ها و حتی مشکلاتی که در زندگی ایجاد می شود بر عهده خود ما هست اما جنس خطاهای ما، با پاسخی که در جهان دریافت می کنیم از یک گونه و شبیه نیست .
#مثنوی
#شمس_تبریزی
#کتاب_پیچیده_در_عاشقی
@TAMASHAGAH