✨این مستی #من ز بادهٔ حمرا نیست
✨وین باده بجز در قدح سودا نیست
✨✨#تو آمدهای که بادهٔ من ریزی
✨ من آن باشم که بادهام پیدا نیست
#حضرت_عشق_مولانا👌✨
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای مسکین!
از فرق تا قدم ِتو مُهر بر نهادهاند،
و مُهر از مِهر بود،
مُهر بر آنجا نهند که مِهر در آنجا دارند.
ای رضوان، بهشت تو را،
ای مالک، دوزخ تو را،
ای کرّوبیان، عرش شما را،
ای #دل سوخته؛ که بر تو #مُهر #مِهر است،
#تو مرا و #من تو را
#شیخرشیدالدین_میبدی
#کشف_الاسرار
@TAMASHAGAH
💥عادات_کهنه
شمس تبریزی از تقلید بیزار بود .
شمس می داند که هر چیز نو ،بعد از مدتی تبدیل به عادت می شود و همین عادت ،کهنگی فکری می آورد .
شمس قبول ندارد که یک بار ،انسان ایمان بیاورد و تمام شود .برای او نوبه نوکردن ایمان ، در وجود آدمی مهم است .
«پیش ما یک بار مسلمان ،نتوان شدن !
مسلمان می شود و کافر می شود و باز مسلمان می شود و هر باری از هوای نفسانی بیرون می آید ،تا آن وقت که کامل شود !»
مولانا نیز به خوبی با این نگرش آشنا شد و کتاب مثنوی او ثمره بازبینی مولانا در طریقت زاهدانه و پیوستن به سلوک عارفانه و رسیدن به باطن اعمال است .اصل پاکی درون است نه تظاهر به امر برون .
آنچنانکه شمس فرمود :
"شک نیست که چرک اندرون میباید که پاک شود، که ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده، نه هر آب دیده ای، الّا آب دیدهای که از آن صدق خیزد."
#من به جهان چه می کنم؟!
@TAMASHAGAH
خداوند وجودی انسان وار نیست .بلکه حقیقتی است که تمام جهان را فرا گرفته و در عالم سکوت و از بین رفتن منیت ها ،خودخواهی ها ، طمع ها وحرص ها و در یک وجود صیقلی و آیینه وار، خودش را نشان می دهد .
تو گویی، همواره در درونت همراه توست و فقط کثرت ها و حجاب ها ،تو را از او دور ساخته و برایت ناشناخته مانده است.
مولانا در داستان جدال رومیان و چینیان بر سر مهارت در نقاشی چنین می فرماید :
لیک صیقل کردهاند آن سینهها
پاک از آز و حرص و بخل و کینهها
آن صفای آینه وصف دل است
صورت بی منتها را قابل است
#من به جهان چه می کنم؟
@TAMASHAGAH
#در_معنای_آسمان
سهراب می گفت :"
چون به درخت رسیدی
به تماشا بمان
تماشا تو را
به آسمان خواهد برد"
آسمان کلمه ای آشنا در اندیشه عرفانی مولانا در مثنوی است آسمان برای مولانا عالم علوی ،عالم عقول و معانی است و هر آنچه حقایق غیبی است آسمان نامیده می شود .
مولانا باور دارد که به غیر از حواس مادی ،ما حواس باطنی داریم که به آن حس غیبی می گوید و این حس ما را برای بالا رفتن به سوی آسمان روحانی و مقام حقیقت یاری می کند و اگر وجودمان به این منبع پاک متصل شود خودمان منشا وحی و الهام می شویم و از ما می خواهد که :
آسمان شو
ابر شو
باران ببار!
در نگاه او همه خوبی ها از آسمان عشق نشات می گیرد.
برای مولانا ،عشق زمینی نیز دری به سوی عالم معناست.
#من به جهان چه می کنم ؟!
@TAMASHAGAH
سی هزار سال در فضای #وحدانيتِ او پريدم
سی هزار سال ديگر در #الوهيت پريدم و سي هزار سال ديگر در #فردانيت
چون #نود هزار سال به سر آمد،
#بايزيد را ديدم
و #من هر چه ديدم همه #من بودم.
#بایزید_بسطامی
#تذکره_اولیاء_عطار
هرگاه بندگانم از #تو درباره ی #من
پرسیدند...
بگو : #من به #شما نزدیکم!
نزدیکتر از رگ گردن!
@TAMASHAGAH
#کریستین_بوبن می نویسد :
آنکه عاشق است،معشوق زیبایش را مرکز جهان میداند
اما آنکه عشق میورزد،ولی نه تنها به یک شخص خاص،همه مردم را مرکز دنیای خود میداند.
و #مولانا در مثنوی از راز عشق چنین با ما صحبت می کند :
انسانی که جهان را بدون منیت ، خودخواهی ،خشم و کینه می بیند ،زیبایی و عشق را در جهان نظاره گر می شود
چنین کسی به هیچ گروهی تعلق ندارد ،چرا که ملت او ،عشق می شود .
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
#مثنوی :دفتر دوم
#من زاده عشقم
#مولانای جان
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
گفتمش : روزی خیالش از دلم بیرون کنم
#دل بگفت او با من است
#من با #خیالش میروم…
#راحم تبریزی
@TAMASHAGAH