eitaa logo
تماشاگه راز
278 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ✨این مستی ز بادهٔ حمرا نیست ✨وین باده بجز در قدح سودا نیست ✨✨ آمده‌ای که بادهٔ من ریزی ✨ من آن باشم که باده‌ام پیدا نیست 👌✨ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای مسکین! از فرق تا قدم ِتو مُهر بر نهاده‌اند، و مُهر از مِهر بود، مُهر بر آنجا نهند که مِهر در آنجا دارند. ای رضوان، بهشت تو را، ای مالک، دوزخ تو را، ای کرّوبیان، عرش شما را، ای سوخته؛ که بر تو است، مرا و تو را @TAMASHAGAH
الهی ! مرا در مقامی مدار که گویم " و " یا گویم ، و " مرا در مقامی دار که در میان نباشم همه باشی.
💥عادات_کهنه شمس تبریزی از تقلید بیزار بود . شمس می داند که هر چیز نو‌ ،بعد از مدتی تبدیل به عادت می شود و همین عادت ،کهنگی فکری می آورد . شمس قبول ندارد که یک بار ،انسان ایمان بیاورد و تمام شود .برای او نو‌به نو‌کردن ایمان ، در وجود آدمی مهم است . «پیش ما یک بار مسلمان ،نتوان شدن ! مسلمان می شود و کافر می شود و باز مسلمان می شود و هر باری از هوای نفسانی بیرون می آید ،تا آن وقت که کامل شود !» مولانا نیز به خوبی با این نگرش آشنا شد و کتاب مثنوی او ثمره بازبینی مولانا در طریقت زاهدانه و پیوستن به سلوک عارفانه و رسیدن به باطن اعمال است .اصل پاکی درون است نه تظاهر به امر برون . آنچنانکه شمس فرمود : "شک نیست که چرک اندرون می‌باید که پاک شود، که ذره‌ای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده، نه هر آب دیده ای، الّا آب دیده‌ای که از آن صدق خیزد." به جهان چه می کنم‌؟! @TAMASHAGAH
خداوند وجودی انسان وار نیست .بلکه حقیقتی است که تمام جهان را فرا گرفته و در عالم سکوت و از بین رفتن منیت ها ،خودخواهی ها ، طمع ها وحرص ها و در یک وجود صیقلی و آیینه وار، خودش را نشان می دهد . تو گویی، همواره در درونت همراه توست و فقط کثرت ها و حجاب ها ،تو را از او دور ساخته و برایت ناشناخته مانده است. مولانا در داستان جدال رومیان و چینیان بر سر مهارت در نقاشی چنین می فرماید : لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌ها آن صفای آینه وصف دل است صورت بی منتها را قابل است به جهان چه می کنم؟ @TAMASHAGAH
سهراب می گفت :" چون به درخت رسیدی به تماشا بمان تماشا تو را به آسمان خواهد برد" آسمان کلمه ای آشنا در اندیشه عرفانی مولانا در مثنوی است آسمان برای مولانا عالم علوی ،عالم عقول و معانی است و هر آنچه حقایق غیبی است آسمان نامیده می شود . مولانا باور دارد که به غیر از حواس مادی ،ما حواس باطنی داریم که به آن حس غیبی می گوید و این حس ما را برای بالا رفتن به سوی آسمان روحانی و مقام حقیقت یاری می کند و اگر وجودمان به این منبع پاک متصل شود خودمان منشا وحی و الهام می شویم و از ما می خواهد که : آسمان شو ابر شو باران ببار! در نگاه او همه خوبی ها از آسمان عشق نشات می گیرد. برای مولانا ،عشق زمینی نیز دری به سوی عالم معناست. به جهان چه می کنم‌ ؟! @TAMASHAGAH
سی هزار سال در فضای او پريدم سی هزار سال ديگر در پريدم و سي هزار سال ديگر در چون هزار سال به سر آمد، را ديدم و هر چه ديدم همه بودم.
هرگاه بندگانم از درباره ی پرسیدند... بگو : به نزدیکم! نزدیکتر از رگ گردن! @TAMASHAGAH
می نویسد : آن‌که عاشق است،معشوق زیبایش را مرکز جهان می‌داند اما آن‌که عشق می‌ورزد،ولی نه تنها به یک شخص خاص،همه مردم را مرکز دنیای خود می‌داند. و در مثنوی از راز عشق چنین با ما صحبت می کند : انسانی که جهان را بدون منیت ، خودخواهی ،خشم و کینه می بیند ،زیبایی  و عشق را در جهان نظاره گر می شود چنین کسی به هیچ گروهی تعلق ندارد ،چرا که ملت او ،عشق می شود . ملت عشق از همه دین ها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست :دفتر دوم زاده عشقم جان @TAMASHAGAH
گفتمش : روزی خیالش از دلم بیرون کنم بگفت او با من است با می‌روم… تبریزی @TAMASHAGAH