eitaa logo
تماشاگه راز
292 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💐 ای درویش !! "چشم عاشق" بارگاه جمال معشوق است از آن مردم دیده همیشه در"حرکتست" و حرکت وی از دو وجـه بيرون نیست یا از شادی آنکه با معشوق "همخانه"شده است در "تقلب" اسـت یا از خوف مغلـوبی خود ازشدت ظهور او"بی او بد"و درتقلب ست و نیکوتر در این معنی انست که اهل انطباع گفته اند که چون صورت مرئی در محل رویت "منطبع"شود دیده دیده شود روحانی گفته است:   چشمی دارم همه پر از صورت دوست بادید همراخوش است چون دوست در اوست ازدیده و دوست فرق کردن نه نکوست یااوست بجای دیده یا"دیده خـود"اوست..... # عین القضات همدانی ☘☘☘
🍃💐 عاشق نتواند از غلبات عشق که به دل هست از معشوق براندیشد.. زیرا که دل ؛ آتشکده ایست خراب در وی محبوب چه کند؟ دل شاهد که محل معرفت شـود مرکـز محبـت گـردد امـا بحقیقـت سـرادق عـزت محبـوب در وی نگنجد و.. این سرّ را میزان عقول بشری برنسنجد. ولکنْ یَسَـعُنی قَلْـبُ عَبـدیَ الْمُـؤمِنِ بیقين بدانکه نامتناهی در متناهی نگنجد، اما چون شعلۀ آتش عشق ماسِویَ الْمَعشوق را در بریق حریق خود بسوزد آنچه ماند معشوق بـود و ... مثالش چنان باشد که آنچه در آینه پدید آید. اگر چه ظاهر بینان آن را در آینه پندارند در آینه نباشد امـا نمایـد؛ ... آنچـه در دلى طلبند که بمصقلۀ قضا زنگ طبیعت از وی زدوده بود او بود اما آینه از کجا و عين از کجا ؟ بلکه عين ازکجـا و عکس ازکجا..... در آینـه گر عکس جمالت بیند با ناز و کرشمه و دلالت بیند گوید که بدو رسیدم آن هست محال گه ذره بخود نور جلالت بیند القضات همدانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
روح وعشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکون درظهور آمدند، روح را برعشق آمیزشی پدید آمد و عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند. چون تابش جمال معشوق از اول دل ربانی پدید آمد عشق با روح در گفت و شنید آمد چون یکی بباد نسبت داشت و دیگری بآتش، باد آتش برمی افروخت و آتش مرو را می سوخت، حاصل آتش غالب شد و هوا مغلوب بماند و آیه "لاتبقی ولاتذر " بر وجود خواند. عشق غالب شده چون به پرتو انوار معشوق رسید مغلوب شد. بدین سبب نتوان دانست که عشق با عاشق ساخته تراز آن بود که با معشوق، زیرا که عشق برعاشق امیرست اما در قبضه اقتدار معشوق اسیر است. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خواجه احمد غزالى قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ گوید در سوانح: معشوق با عاشق گفت: بیا تو من باش، گفت: اگر من تو گردم آنگاه معشوق در باید و در عاشق نیفزاید و چون تو من گردی در معشوق افزاید. همه معشوق بود و عاشق نه، همه ناز بود و نیاز نه، همه یافت بود و دربایست نه، همه توانگری بود و قلت نه، همه عزت بود و ذلت نه. درین معنی درویش گوید: معشوق اگر بلطف درکار شود با عاشق خسته تا در بار شود معشوق شود عاشق و بی زحمت خود در عالم او قابل دیدار شود عین_القضات_همدانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای درویش بهُش باش آنچه بخودی خود زخم بر وجودت می‌اندازد... برای آنست تا "توئیِ" تورا در تو پست سازد ،بلکه نیست کند و بخودی خودت هست کند . اگر عاشقی و در عشق صادقی، خود را هدف ساز و در مقابلۀ نظر معشوق دار اگر خواهد تیر جفا در تو اندازد و اگر خواهد نیزۀ وفا اندازد. ترا همين بس بود که او در زمان انداختن روی به تو آورد و نظر بر تو دارد، عجب اهل عالم را روی بدو و او را به تو، زهی پادشاهی نامتناهی که ترا بود تعیّن تو در هدف بودن و توجه او بتو در انداختن نه خرد، کاریت فهم این از ذوق باید و قبول این را شوق، آن نقد که تو او را علم خوانی و آن بضاعت که تو آن را عقل دانی درین بازار رواجی ندارد: از نقد وجود من هدف سازی تو بس ناوک قهر در من اندازی تو خوش باشدم آن مقام کز مرکب حسن بی واسطه ای بسوی من تازی تو https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ از شجرۀ روح، ثمرۀ عشق پدید آمد شجره در کار ثمره شد، همانا روح مشتاق آن. عاشق صادق در فضای عالم هستی نظرۀ شجره دید ثمرۀ او آتشِ انَسَ مِنْ جانِبِ الطّورِ ناراً، آمد یعنی اگر این آتش شجرۀ روح را بسوزد عشق تواند که از نظر رحمت معشوق در فضایِ قضا شجرۀ دیگر نشاند اگر آن شجرۀ روح او نبودی و آن ثمرۀ عشق نبودی خطاب اِنَّنی اَنَاالله کی درست آمدی؟ زیرا که عشق روا بود که از درخت جان عاشق مر عاشق را بخود خواند و این ندا هم ازو بدو رساند : خواهی که سخن ز جان آگه شنوی و اسرار درونی شهنشه شنوی کم گرد ز خویش تا تو از هستی خود بیخود همه اِنَّنی اَنَا الله شنوی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅 در روح الارواح(سمعانی) آمده است که: شهبازِ محبت از شجرِ عزت درپرید به عرش رسید، عظمت دید، درگذشت به کرسی رسید، وسعت دید، درگذشت به بهشت رسید، نعمت دید، درگذشت به خاک رسید محنت دید بر وی نشست! کروبیان از عالم خود ندا کردند و گفتند: ای وصف پادشاهی! تو را با خاک یک درجه آشنایی خاک را از تو به چه نسبت روشنایی؟! گفت: او محنت دارد، من محبت نقطه ای او بر زبَر دارد و من در زیر و عشق در محلی که اثبات یابد مر آن را زیر و زبر کند: "جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها" تا چند مرا زیر و زبر داری تو؟ وز عالم خویش برگذر داری تو؟ با این همه مر مرا همین بس باشد کز دردِ دلم مها! خبر داری تو https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‍ 🔅 روا بُود که لطفِ معشوق پرده از پیشِ نظرِ عاشق بردارد تا نورِ چشمش را بقوّتِ نور جمال خود از حدقه‌ی او برباید و این آخرزخمی بُود که بر هدفِ دید‌ه‌ی او اندازد آه و هزار آه... اگر جمالش در خیال آید و بمانَد. ماندنِ خیال با عاشق مرهمِ آن زخم بُود و این رمزی لطیف است: عشق، خود را در حدقه‌ی عاشق جای‌کند تا روح، باصره‌ی او را جز به‌ معشوق نگران ندارد و گفته‌اند که عاشق در هرچه نگرد معشوق را بیند راست‌ست‌. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
را پرسیدند: لذت عشق در کدام وقت کمال گیرد؟ گفت: در آن ساعت که معشوق بساط سیاست گسترده باشد و عاشق را برای "قتل" حاضر کرده‌است؛و این در جمال او حیران شود و گوید: او بر سر قتل و من در او حیرانم کان راندن تیغش چه نکو می‌راند @TAMASHAGAH