"برشی از کتاب"
مردم ما کار خوب را برای خوب بودنِ فی نفسه آن انجام نمیدهند بلکه آن را برای بدست آوردن جایگاهی در بهشت انجام میدهند؛ این یعنی معامله کردن با خدا.
یعنی "خدایا... من کارهایی که تو گفتی را انجام میدهم و از کارهایی که نهی کردی دوری میکنم،
تو هم به جاش یه قصر از طلا تو بهشتت به من بده و باغهایی که توش جوی شیر و عسل روونه و حوری و غلامان و ...!"
این طرز تفکریست که در جامعه ی ما وجود دارد.
اما آیا ما فقط برای همین است که وجود داریم و چسبیدهایم به این کرهی کوچک که به دور ستارهای کوچک میچرخد در کهکشانی که خود ذره ی غباری بیش نیست از عظمت چیزهایی که در این جهان وجود دارد؟
آیا همهی اینها وجود دارد که ما جاودانه شیر و عسل بخوریم و با حور و پری بپریم و اون هم در خالدین فیها؟
آخرش که چی؟
📚صحرای محشر
#محمدعلی جمالزاده
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
این جا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!
اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است...
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است!
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشیِ خواب ها کم است...
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟؟!!!
#محمدعلی بهمنی