💠
درد دلم از شمار دفتر بگذشت
این قصه به هر محفل و محضر بگذشت
این واقعه در جهان شنیدهست کسی؟
من تشنهٔ آب و آبم از سر بگذشت
#ناصر_بخارایی
🔻دیوان ناصر بخارایی، به کوشش دکترمهدی درخشان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای یادِ تو غایب ز زبان و دل ما نی
هرگز تو کنی یادِ منِ سوخته یا نی؟
ماندیم چو بلبل به خزان ای گلِ صدبرگ
دور از رخِ تو برگ نداریم و نوا نی
روز آید و شب بگذرد و جمله شبانروز
نزدیکِ من از همنفسان غیرِ صبا نی
ترسم که اگر دردِ دل خویش بگویم
غمگین شوی و طاقت غم هیچ تو را نی
معذور همی دار که تقدیر همین بود
ما سعی نمودیم به وصلِ تو، قضا نی
بسیار به پا گِرد سرِ کوی تو گشتیم
این بار در آن کو به سر آییم به پا نی
روزی که رسد تیغِ اجل بر سرِ «ناصر»
تن از تو جدا گردد و دل از تو جدا نی
بسیار بهار آید و گل بردمد از خاک
آیند حریفان به سرِ سبزه و ما نی
#ناصر_بخارایی
دیوان، به کوشش مهدی درخشان، غزل ۶۲۳
@TAMASHAGAH