eitaa logo
تماشاگه راز
282 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم✨
حق تعالی از تو جز قلبت را ، هنگامی که به ایمان تابناکش کرد، برایِ خود برنگزید. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدایا 🕊 تو را شکر می کنم که دریا را آفریدی و من می توانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بی نهایت به پیش برانم و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم. خدایا ؛ تو را شکر می کنم که به من چشمی دادی که زیباییهای دنیا را ببینم و درک زیبایی را به من رحمت کردی تا آنجا که زیباییهایت را و پرستشِ زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم. چمران https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتیست که از روزگار هجران گفت نشان یار سفرکرده از که پرسم باز که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت فغان که آن مه نامهربان مهرگسل به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت غم کهن به می سالخورده دفع کنید که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت گره به باد مزن گر چه بر مراد رود که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز من این نگفته‌ام آن کس که گفت بهتان گفت https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چو بازم، گِرد صیدِ زنده گَردم نگردم همچو زاغان گِردِ اموات بیا ای زاغ و بازی شو به همت مصفّا شو ز زاغی پیش مصفّات جان https://eitaa.com/TAMASHAGAH
آنچه باعث آسیب شما می شود ، گاهی باعث رستگاری شما میشود تاریکی شمع شماست . جان✨ اگر دریچه قلب خود را باز نگه دارید ، "درد" شما می تواند به "بزرگترین" پیام رسان "عشق و خرد" تبدیل شود ... دردها پیام رسان هستند ، بخوبی به آنها گوش دهید ... «هر چند سخت ولی ممکن ...» https://eitaa.com/TAMASHAGAH
قاعده چهلم شمس : عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق... یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش... 📕ملت عشق/الیف_شافاک https://eitaa.com/TAMASHAGAH
طبله‌ها در پیش عطاران ببین جنس را با جنس خود کرده قرین جنسها با جنسها آمیخته زین تجانس زینتی انگیخته گر در آمیزند عود و شکرش بر گزیند یک یک از یک‌دیگرش بشکست و جانها ریختند نیک و بد درهمدگر آمیختند مولانا، هستی را به دکان عطاری تشبیه کرده است که در آن، کالاهای گوناگون را هر یک به جای خود چیده‌اند. در فلسفهْ افلاطونی، میان عدم و هستی، یک عالم دیگری قائل هستند که به آن، "عالم مثال" می‌گویند. در عالم مثال، صورت مثالی همهْ کائنات وجود دارد. نیکلسن می‌گوید: «در این‌جا ظاهراً مولانا عالم مثال را به طبله عطاران تشبیه کرده است که در آن، هر چیزی جای مشخص دارد.» بنابراین "طبله بشکست"، یعنی خلقت از عالم مثال به عالم ماده آمد و جان‌ها که هم‌چون عود و شکر، هر کدام جایی در عالم مثال داشتند، یک‌باره به عالم صورت آمدند و نیک و بد در هم‌دیگر آمیختند ... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼🍃 دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن قتل اینان که روا داشت که صید حرمند صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست تا نگویی که اسیران کمند تو کمند حرف‌های خط موزون تو پیرامن روی گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس نشناسی که جگرسوختگان در المند تو سبکبار قوی حال کجا دریابی که ضعیفان غمت بارکشان ستمند سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد سست عهدان ارادت ز ملامت برمند حضرت سعدی🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹 بیا که بار دگر گل به بار می آید بیار باده که بوی بهار می آید هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل که گل شکفته و بانگ هزار می آید طرب میانه ی خوش نیست با منش چه کنم خوشا غم تو که با ما کنار می آید دل چو غنچه ی من نشکفد به بوی بهار بهارِ من بود آن گه که یار می آید نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل کجا نهال امیدم به بار می آید بدین امید شد اشکم روان ز چشمه ی چشم که سرو من به لب جویبار می آید مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم وگرنه کیست که از آن دیار می آید دلم به باده و گل وا نمی شود، چه کنم که بی تو باده و گل ناگوار می آید بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز آی که گل به دیده ی من بی تو خار می آید  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹 و کلْمه بود و جهان در مسیرِ تکوین بود و دوست داشتن، آن کلْمه‌ی نخستین بود و عشق، روشنیِ کائنات بود و هنوز چراغ‌های کواکب، تمام پایین بود خدا امانت خود را به آدمی بخشید که بارِ عشق برای فرشته سنگین بود و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد کزین دو، حادثه‌ی اولی، کدامین بود؟ اگر نبود، به جز پیشِ پا نمی‌دیدیم همیشه عشق، همان دیده‌ی جهان بین بود به عشق از غم و شادی کسی نمی‌گیرد که هر چه کرد، پسندیده و به آیین بود اگر که عشق نمی‌بود، داستان حیات چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود؟ و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم که رازِ زندگی و مرگِ آدمی، این بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹 یادی از