🍃💐
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
# مولانا
☘☘☘☘
🍃💐
نامت
گلواژه ای به سپیدای ماهتاب و سپیده است
با عطر باغ اطلسی
و دشت های گرم شب بوهای دشتستان
نامت گل هزار بهار نیامده است
نامت تمام شب هایم
و گستره ی خمیده ی رویاهایم را
پُر می کند
و در دهانم
مانند ماه در حوض، مد می شود
نامت در چشمانم
چون لاله، سرخ
چون نسترن سپید
و مثل سرو سبز می ایستد
نامت مژگانم را دُر می گیرد
نامت در جانم
گُر می گیرد...
#منوچهر- آتشی
🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼
از میان بی شمار آوازها،
آواز روح خويش؛
و از ميان بی نهايت از رقص هایی موجود،
رقص درون خویش را پیدا کن؛
آن گاه که این موهبت ها را یافتی،
در هر حالتی،
عاشقانه؛
در حال اجراي آواز روح و رقص درون خویش باش؛
چه نغمه هاست که می تواني بنوازی،
چه غزل هاست که می تواني بخوانی؛
هر آن چه که روحت را غني تر و قلبت را عاشق تر می سازد دریاب،
و مابقي را رها کن...
🌼🌼🌼🌼
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
باشد گه وصال ببینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا
#ابوسعید_ابوالخیر
آنگاه که بر اثر اشتیاق به آن زیبایی،
و در سرگشتگی ناز و کرشمه،
کار عاشق دلداده،
به بیابان گردی می کشد،
و به کوه و کتل پناه می برد،
با معشوق غایب خویش،
چنین می گوید؛
چه روزهای روشنی را که درخشش نور چهره ات،
سیاه کرد!
چه بستان هایی را
که افروختگی رخساره ات، بیفسرد!
چه خون هایی را
که نرگس مست تو بر زمین ریخت!
وای از این سوز سینه،
تا کی من بنالم
و تو نشنوی!؟
تا چند من بسوزم،
و تو ننگری!؟
#محی_الدین_ابن_عربی
☘☘☘