سلام! آینهٔ آفتابزادهٔ من!
صبیحِ جبهه فروزِ جبین گشادهِٔ من!
اتاق را همه خورشید میکنی هر صبح
سلام آینهٔ روی رف نهادهٔ من!
همه کدورتِ پیچیده در تو، نقش من است
مگر نه آینهای تو؟ زلالِ سادهٔ من!
به برگهای گل از تو غبار روبم، اگر
خزان امان دهدم هست این ارادهٔ من
فرشته عشق نداند، که گفت؟ اینک تو:
فرشتهٔ همه هستی به عشق دادهٔ من
ترا چه کار که سرو ایستاده میمیرد؟
همیشه سبز بمان، سروِ ایستادهٔ من!
به تو رسیدن و ماندن خوش است خانهٔ اَمن!
نهایت سفر! ای انتهای جادهٔ من
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سلام بر آنان، که در ما چیزی را دوست داشتند،که خود آن را ندیدیم و دوست نداشتیم...
#محمود_درویش
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اگر واقعا #عاشق بودید نه تنها هیچ #ملیتی نداشتید
بلکه اثری از طبقه بندی #مذهب ها هم به چشم نمیخورد..
#کریشنامورتی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عاشق باید بی غرض با دوست
صحبت دارد ، خواست از میان بردارد و کار بر مراد او گذارد ...
ترک طلب گیرد ...
چه طلب عاشق را سد راه اوست
زیرا که هر مطلوب که پس از طلب یافته شود ،آن به قدر حوصله ی طالب باشد .
#لمعات
#فخرالدین_عراقی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اصالت ربطی به اینکه کجا وچه خانواده ای به دنیا آمدی ندارد ...
همین که،شرایط بد تو رو آدمِ بدی نکند ،
یعنی تو "اصیلی"!
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گر کسی وصف او ز من پرسد
#بیدل از #بی_نشان چه گوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده.
حالی که از این معامله باز آمد یکی از #دوستان گفت:
از این بستان که بودی ما را چه #تحفه کرامت کردی؟
گفت: به خاطر داشتم که چون به #درخت_گل رسم دامنی پر کنم #هدیه_اصحاب را
چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.
#گلستان/سعدی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای رفته و بیتو رفته خواب از دیده
گل رفته و میرود گلاب از دیده
تا باز نبینمت نبینم خالی
خون از جگر آتش از دل آب از دیده
#شرف_الدین_فراهی
عرفات العاشقین و عرصات العارفین، تقی اوحدی، جلد۴ ص ۱۹۸۰
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هزار گل اگرم هست، هر هزار تویی
گلند اگر همه اینان، همه بهار تویی
به گرد حسن تو هم این دویدگان نرسند
پیادهاند حریفان و شهسوار تویی
زلال چشمهٔ جوشیده از دل سنگی
الا! که آینهٔ صبح بیغبار تویی
دلم هوای تو دارد، هوای زمزمهات
بخوان که جاری آواز جویبار تویی
به کار دوستیات بیغشم، بسنج مرا
به سنگ خویش که عالیترین عیار تویی
سِواد زیستنم را ز نقش تذهیبت
به جلوه آر که خورشید زرنگار تویی
نه هر حریف شبانه نشان یاری داشت
بدان نشانه که من دانم و تو، یار تویی
برای من، تو زمانی، نه روز و شب، آری
که دیگران گذرانند و ماندگار تویی
تو جلوهٔ ابدیت به لحظه میبخشی
که من هنوزم و در من همیشهوار تویی
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH