گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
سپاس آن عدمی را که هست ما بربود
ز عشق آن عدم آمد جهان جان به وجود
به هر کجا عدم آید وجود کم گردد
زهی عدم که چو آمد از او وجود فزود
#مولانای_جان
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
اصل خلقت هستی از عدم بوده، و لذا میفرماید سپاس از آن لاوجودی (منظور ذات کبریایی است) که این هستی ساختگی ما را مجددا به عدم تبدیل میکند. و تمام این جهان ظاهر شده، تجلی گاه عشق اوست.
در بیت دوم تاکید میکند، در هر جا که آن عدم مقدس ظهور کند از وجود مصنوعی کاسته شده و ذات واجب الوجودش بیشتر تجلی میکند، و او بر همه چیز احاطه دارد.
خلاصه اینکه برای نیل به ذات باریتعالی و درک ماهیتش، بایست از آن جنس شوی که همان عدم است. و از هر گونه متعلقات و دل بستگی های ساخته ذهن رها گردی.
@TAMASHAGAH
چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی
که چونی در فراقم دردمندی
من آنم کز فراقت مستمندم
تو آنی که خلاص مستمندی
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
در خدمتت ای جان چو بدن میافتد
زان سجده به بخت خویشتن میافتد
هر بار که اندر قدمت میافتم
جان در باطن به پای من میافتد
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
از ره منزل مگو دیگر مگو دیگر مگو
ای تو راه و منزلم بیا بیا بیا بیا
درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گل
در میان آن گلم بیا بیا بیا بیا
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
این صورتش بهانهست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زندهست از آن جهانش
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
ما چو کشتیها بهم بر میزنیم
تیرهچشمیم و در آب روشنیم
ای تو در کشتی تن رفته به خواب
آب را دیدی نگر در آب آب
آب را آبیست کو میراندش
روح را روحیست کو میخواندش
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
در سلسلهات هر آنکه پا بست شود
گر فانی و گر نیست بود هست شود
میفرمائی که بیخود و مست مشو
ناچار هر آنکه میخورد مست شود
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
چند گویی مر مرا کز کار چون کاهل شدی
راست گویی ای صنم از کار تو از کار تو
ای طبیب عاشقان این جمله بیماریم
هست زان دو نرگس بیمار تو بیمار تو
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
تویی کز مکر و از افسوس و وعده
چو خواهی سنگ و آهن را کنی رام
مها با این همه خوشی تو چونی
ز زحمتهای ما وز جور ایام
#مولانای_جان✨
تو را دیوانه کردهست او
قرار جانت بردهست او
غم جان تو خوردهست او
چرا در جانش ننشانی
#مولانای_جان
🍃✨
هر دم خیالی نو رسد از سوی جان اندر جسد
چون کودکان قلعه بزم گوید ز قسام القسم
خامش کنم بندم دهان تا برنشورد این جهان
چون می نگنجی در بیان دیگر نگویم بیش و کم
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
هر آن چیزی که تو گویی که آنید
به بالاتر نگر بالای آنیم
تو آبی لیک گردابی و محبوس
درآ در ما که ما سیل روانیم
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
صورتی پیدا کند بر یاد او
جذب صورت آردت در گفت و گو
رازگویی پیش صورت صد هزار
آن چنان که یار گوید پیش یار
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
بدانک موسی فرعون کش در این شهرست
عصاش را تو نبینی ولی عصا دارد
همیرسد به عنانهای آسمان دستش
که اصبع دل او خاتم وفا دارد
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
ی همه خوبی تو را پس تو که رایی که را ؟
ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا ؟
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد
گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
بکِش ای عشقِ کلی جزوِ خود را
که این جا در کشاکشها زبونم
ز هجرت میکشم بارِ جهانی
که گویی من جهانی را سُتونم
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
ای آنکه تو بر فلک وطن داشتهای
خود را ز جهان پاک پنداشتهای
بر خاک تو نقش خویش بنگاشتهای
وان چیز که اصل تست بگذاشتهای
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
ای آنکه رخت چو آتش افروختهای
تا کی سوزی که صد رهم سوختهای
گوئی به رخم چشم بردوختهای
نی نی، تو مرا چنین نیاموختهای
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
ذات تو ز عیب ها جدا دانستم
موصوف به مغز کبریا دانستم
من دل چه کنم چونکه به تحقیق و یقین
خود را چو شناختم تو را دانستم
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
گردان به هوای یار چون گردونیم
ایزد داند در این هوا ما چونیم
ما خیره که عاقلان چرا هشیارند
وانان حیران که ما چرا مجنونیم
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
تا نشکنی ای شیدا آن در نشود پیدا
آن در بت من باشد یا شکل بتم دارد
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
گوی منی و میدوی در چوگان حکم من
در پی تو همی دوم گرچه که میدوانمت
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی
به عصا شکاف دریا که تو موسی زمانی
بدران قبای مه را که ز نور مصطفایی
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
این جفای خلق با تو در جهان
گر بدانی گنج زر آمد نهان
خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا ترا ناچار رو آن سو کنند
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH