eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم                             گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو @TAMASHAGAH
سپاس آن عدمی را که هست ما بربود ز عشق آن عدم آمد جهان جان به وجود به هر کجا عدم آید وجود کم گردد زهی عدم که چو آمد از او وجود فزود 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 اصل خلقت هستی از عدم بوده‌، و لذا می‌فرماید سپاس از آن لاوجودی (منظور ذات کبریایی است) که این هستی ساختگی ما را مجددا به عدم تبدیل می‌کند. و تمام این جهان ظاهر شده، تجلی گاه عشق اوست. در بیت دوم تاکید می‌کند، در هر جا که آن عدم مقدس ظهور کند از وجود مصنوعی کاسته شده و ذات واجب الوجودش بیشتر تجلی می‌کند‌، و او بر همه چیز احاطه دارد.  خلاصه اینکه برای نیل به ذات باریتعالی و درک ماهیتش، بایست از آن جنس شوی که همان عدم است. و از هر گونه متعلقات و دل‌ بستگی های ساخته ذهن رها گردی. @TAMASHAGAH
چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی که چونی در فراقم دردمندی من آنم کز فراقت مستمندم تو آنی که خلاص مستمندی @TAMASHAGAH
در خدمتت ای جان چو بدن می‌افتد زان سجده به بخت خویشتن می‌افتد هر بار که اندر قدمت می‌افتم جان در باطن به پای من می‌افتد @TAMASHAGAH
از ره منزل مگو دیگر مگو دیگر مگو ای تو راه و منزلم بیا بیا بیا بیا درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گل در میان آن گلم بیا بیا بیا بیا @TAMASHAGAH
این صورتش بهانه‌ست او نور آسمانست بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد پس این جهان مرده زنده‌ست از آن جهانش @TAMASHAGAH
ما چو کشتیها بهم بر می‌زنیم تیره‌چشمیم و در آب روشنیم ای تو در کشتی تن رفته به خواب آب را دیدی نگر در آب آب آب را آبیست کو می‌راندش روح را روحیست کو می‌خواندش @TAMASHAGAH
در سلسله‌ات هر آنکه پا بست شود گر فانی و گر نیست بود هست شود می‌فرمائی که بی‌خود و مست مشو ناچار هر آنکه می‌خورد مست شود @TAMASHAGAH
چند گویی مر مرا کز کار چون کاهل شدی راست گویی ای صنم از کار تو از کار تو ای طبیب عاشقان این جمله بیماریم هست زان دو نرگس بیمار تو بیمار تو @TAMASHAGAH
تویی کز مکر و از افسوس و وعده چو خواهی سنگ و آهن را کنی رام مها با این همه خوشی تو چونی ز زحمت‌های ما وز جور ایام
تو را دیوانه کرده‌ست او قرار جانت برده‌ست او غم جان تو خورده‌ست او چرا در جانش ننشانی 🍃✨
هر دم خیالی نو رسد از سوی جان اندر جسد چون کودکان قلعه بزم گوید ز قسام القسم خامش کنم بندم دهان تا برنشورد این جهان چون می نگنجی در بیان دیگر نگویم بیش و کم @TAMASHAGAH
هر آن چیزی که تو گویی که آنید به بالاتر نگر بالای آنیم تو آبی لیک گردابی و محبوس درآ در ما که ما سیل روانیم @TAMASHAGAH
صورتی پیدا کند بر یاد او جذب صورت آردت در گفت و گو رازگویی پیش صورت صد هزار آن چنان که یار گوید پیش یار @TAMASHAGAH
بدانک موسی فرعون کش در این شهرست عصاش را تو نبینی ولی عصا دارد همی‌رسد به عنان‌های آسمان دستش که اصبع دل او خاتم وفا دارد @TAMASHAGAH
ی همه خوبی تو را پس تو که رایی که را ؟ ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا ؟ سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا @TAMASHAGAH
بکِش ای عشقِ کلی جزوِ خود را که این جا در کشاکش‌ها زبونم ز هجرت می‌کشم بارِ جهانی که گویی من جهانی را سُتونم @TAMASHAGAH
ای آنکه تو بر فلک وطن داشته‌ای خود را ز جهان پاک پنداشته‌ای بر خاک تو نقش خویش بنگاشته‌ای وان چیز که اصل تست بگذاشته‌ای @TAMASHAGAH
ای آنکه رخت چو آتش افروخته‌ای تا کی سوزی که صد رهم سوخته‌ای گوئی به رخم چشم بردوخته‌ای نی نی، تو مرا چنین نیاموخته‌ای @TAMASHAGAH
ذات تو ز عیب ها جدا دانستم موصوف به مغز کبریا دانستم من دل چه کنم چونکه به تحقیق و یقین خود را چو شناختم تو را دانستم @TAMASHAGAH
گردان به هوای یار چون گردونیم ایزد داند در این هوا ما چونیم ما خیره که عاقلان چرا هشیارند وانان حیران که ما چرا مجنونیم @TAMASHAGAH
تا نشکنی ای شیدا آن در نشود پیدا آن در بت من باشد یا شکل بتم دارد @TAMASHAGAH
گوی منی و می‌دوی در چوگان حکم من در پی تو همی ‌دوم گرچه که می‌دوانمت @TAMASHAGAH
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی به عصا شکاف دریا که تو موسی زمانی بدران قبای مه را که ز نور مصطفایی @TAMASHAGAH
این جفای خلق با تو در جهان گر بدانی گنج زر آمد نهان خلق را با تو چنین بدخو کنند تا ترا ناچار رو آن سو کنند @TAMASHAGAH