خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم
آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم
چونک فتادم ز فلک ذره صفت لرزانم
ایمن و بیلرز شوم چونک به پایان برسم
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
هیچ طبیبی ندهد بیمرضی حب و دوا
من همگی درد شوم تا که به درمان برسم
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
آن نور مبین که در جبین ما هست
وان ضوء یقین که در دل آگاهست
این جملهٔ نور بلکه نور همه نور
از نور محمد رسولالله است
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست
وان کو کلهت نهاد طرار تو اوست
وانکس که ترا بار دهد بار تو اوست
وانکس که ترا بیتو کند یار تو اوست
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
گوشها که حلقه در گوش وی است
حلقهها یابند از آن زرگر بلی
شاهد جان چون شهادت عرضه کرد
یابد ایمان این دل کافر بلی
چون براق عشق از گردون رسید
وارهد عیسی جان زین خر بلی
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
دزدیده چون جان میروی اندر میانِ جانِ من
سروِ خرامانِ منی ای رونقِ بستانِ من
چون میروی بیمن مروای جانِ جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعلهیِ تابانِ من
#مولانای_جان✨
@TAMASHAGAH
خمش ای دل و چه چاره سر خم اگر بگیری
دل خنب برشکافد چو بجوشد این معانی
دو هزار بار هر دم تو بخوانی این غزل را
اگر آن سوی حقایق سیران او بدانی
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
هزاران جان ما و بهتر از ما
فدای تو که جانِ جانِ جانی !
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
بستان باده دیگر جز از آن احمر و اصفر
کندت خواجه معنی برهاند ز نقوشت
دهد آن کان ملاحت قدحی وقت صباحت
به از آن صد قدح می که بخوردی شب دوشت
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
آن را که شفا دانی، درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی، آن مکر و فسون باشد
آن جای که عشق آمد، جان را چه محل باشد؟!
هر عقل کجا پرد؟! آن جا که جنون باشد
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
شاهیست که تو هرچه بپوشی داند
بیکام و زبان گر بخروشی داند
هر کس هوس سخن فروشی داند
من بندهٔ آنم که خموشی داند
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را هم عمر خود تماشاست دلا
وانجا که مراد دل برآرید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
کی بود او را درین خوف و حزن
آرزوی از قفس بیرون شدن
او همیخواهد کزین ناخوش حصص
صد قفص باشد بگرد این قفص
حصص= بهره ها
#مولانای_جان 🌹
@TAMASHAGAH
من بی من و تو بی تو
در آییم در این جو
زیرا که در این خشک
بجز ظلم و ستم نیست
#مولانای_جان 🕊
@TAMASHAGAH
رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای ما
چشم بد دور از تو ای تو دیده بینای ما
صحت تو صحت جان و جهانست ای قمر
صحت جسم تو بادا ای قمرسیمای ما
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
درها همه بسته بود بر ما
بگشود چو راه داد بیما
با ما دل کیقباد بندهست
بندهست چو کیقباد بیما
ماییم ز نیک و بد رهیده
از طاعت و از فساد بیما
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
عارفان را نقد شربت میدهی
زاهدان را مست فردا میکنی
مرغ مرگاندیش را غم میدهی
بلبلان را مست و گویا میکنی
زاغ را مشتاق سرگین میکنی
طوطی خود را شکرخا میکنی
آن یکی را میکِشی در کان و کوه
وین دگر را رو به دریا میکنی
#مولانای_جان ✨
@TAMASHAGAH
تو از خواری همینالی
نمیبینی عنایتها؟!
مخواه از حق عنایتها
و یا کم کن شکایتها...
#مولانای_جان 🌹
@TAMASHAGAH
دی شیخ باچراغ همی گشت گردشهر
کزدیو و دد ملولم وانسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود؛جسته ایم ما
گفت آن که یافت می نشود؛آنم آرزوست
#مولانای_جان 🕊
@TAMASHAGAH
آموزه ای از مثنوی معنوی مولانا:
"گفت موسی ای خداوند حساب
نقش کردی باز چون کردی خراب
نر و ماده نقش کردی جانفزا
وانگهان ویران کنی این را چرا"
گفت حق دانم که این پرسش ترا
نیست از انکار و غفلت وز هوا"
ورنه تادیب و عتابت کردمی
بهر این پرسش ترا آزردمی"
🍁🍁🍁🍁
روزی حضرت موسی(ع) به خداوند گفت:
"ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را میآفرینی و باز همه را خراب میکنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب میآفرینی و بعد همه را نابود میکنی؟"
خداوند فرمود :
"ای موسی! من میدانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب میکردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی میدادم. اما میدانم که تو میخواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را میدانی. این سوال از علم برمیخیزد. هم سوال از علم بر میخیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی میشود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمیخیزد."
آنگاه خداوند فرمود :
"ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود."
موسی بذرها را کاشت و گندم هایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشهها را میبری؟ موسی جواب داد:
"پروردگارا ! در این خوشهها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانههای گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم میکند که گندم ها را از کاه باید جدا کنیم."
خداوند فرمود:
"این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ "
موسی گفت:
"ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرمودهای."
خداوند فرمود :
" پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن میآفرینم که گنج حکمت های نهان الهی آشکار شود."
خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پردهاست بر درگاه جان
#مولانای_جان 🌹
@TAMASHAGAH
نقشبند جان که جانها
جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و
عاشقان را در دلست
آنکه باشد بر زبانها
لا احب الافلین
باقیات الصالحات است
آنکه در دل حاصلست
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
چیست که هر دمی چنین میکشدم به سوی او
عنبر نی و مشک نی بوی وی است بوی او
#مولانای_جان 🌱
@TAMASHAGAH