تماشاگه راز
در حلقهی کعبه، حلقه کن دست کز حلقهی غم بِدو توان رَست گو یارب از این گزاف کاری توفیق دهم به رستگا
🍃💐
خوابگرد قصههای شوم وحشتناک را
مانم
قصههایی با هزاران کوچه باغ حسرت و هیهات
پیچ و خمهاشان بسی آفات را آیات
سوی بس پس کوچهها رانده
کاروان ِ روز و شب کوچیده ، من مانده
با غرور تشنهٔ مجروح
با تواضعهای نادلخواه
نیمی آتش را و نیمی خاک را مانم
روزها را
همچو مشتی برگ زرد پیر و پیراری
میسپارم
زیر پای لحظههای پست
لحظههای مست ،
یا هشیار
از دریغ و از دروغ انبوه
وز تهی سرشار...
#مهدی اخوان ثالث
🍃💐
اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و گل به بوستان آری
#سعدی