❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🍃باغچهی #بی_جان خانه 🏡را می بینم و شکوفههایی🌸 که در بهار سبز میشوند...
🌳درختان، گلها، سبزهها ...
این #مردههایی که زنده می شوند
با قدمهای #بهار...
💐سلام بهار جان ها!
من را هم #زنده می کنی⁉️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌺🌺🌺
❣ #سلام_امام_زمانم❣
گل سپید🌸 همیشه بهار! می آیی
برای رونق این لاله زار #می_آیی
هنوز نبض دلم💓 این سؤال را دارد
که با شروع کدامین #بهار می آیی؟
به پاس این همه آلاله هم شده بی شک
به شهر مردم #چشم_انتظار می آیی
سپیده سرزده🌥ای آفتاب من پس کی
به چشم روشنی این دیار #می_آیی؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
🌺🌺🌺
*آفاجان
روايت است که بالاترين #عبادتِ خلق
در اين زمانه بُوَد #انتظار آمدنت
روايت است که با #ذوالفقار مي آيي
چه با شکوه بُوَد #اقتدار آمدنت
روايت است قيامي که سيدش #يمني ست
خبر دهد چون نسيم از #بهار آمدنت
مقام #رهبري سيد خراساني ست
نشانه ي دیگر از روزگار آمدنت
نشانه هاي #ظهورت هنوز کامل نيست
دلي که منتظرت نيست بی گمان #دل نيست
🌷الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج🌷*
🌺🌺🌺
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍂وقتی #سلامت می کنم
دهانم عطر یاس🌸 میگیرد
🌾در هر گوشه ی قلبمـ♥️
هزار شاخه ی #نرگس می روید
🍂آسمان دلم آفتابی می شود
و #بهار طلوع میکند ...
↩واین #سپیده_دمانِ پرتبرکِ
هرروزِ من است😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌺🌺🌺
❄️🍀 سرمای بهاری را غنيمت بشمارید
🔸 پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودهاند: «اغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیعِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ وَ اجْتَنِبُوا بَرْدَ الْخَرِیفِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُم
👈 «از سرمای بهار خود را مپوشانید زیرا آنچنانکه درختان را سبز و خرم میکند جسم و روح شما را هم سبز و خرم و جوان مینماید ولی از سرمای پاییز خود را بپوشانید که با شما چنان میکند که با سبزه و گل و درختان میکند.»
#بهار
#مزاج_شناسی
#معرفت_النفس
🍀🍀🍀🍀🍀
🍃قرار شد از تو، برای تو بنویسم. تقویم را که ورق زدم، فاصله چهار روزه #تولد زمینی و آسمانیات، دلم را لرزاند.
🍃هشتمین روز #بهار قدم به زمین گذاشتی و چهارمین روز بهار قدم به #آسمان. پروازی به فاصله بیست و اندی سال🕊
🍃میگویند نامها روی افراد تاثیر گذارند! مثلا خودِ تو؛ نامت سعید، یعنی #خوشبخت و سعادتمند. عاقبتت هم ختم به #شهادت شد. خوشبخت شدی🌹
🍃مادرت میگوید عاشق #عمه جان بودی. وقتی به پابوسی حضرت #ارباب میرفت، سفارش دعای شهادت دادی.
🍃عشق را که جز به بها لمس نمیتوان کرد! به قول آ سِد مرتضی، شهادت هم لباس تک سایزی است که اندازه شدنش شرط و شروط ها دارد!
🍃پس بگو بهای لمس عشقت چه بود؟
خون؟
جان؟
جوانی؟
🍃یا اصلا بهای دیدن #حضرت_یار چیست؟ همینکه از #جان دست بشوییم کافیست؟ اینکه خاک #غربت به کام بکشیم سایز شهادت میشویم؟
🍃یا نه، باید مثل تو و امثال تو شد؟
اصلا مگر شما چگونهاید؟!
اصلا میشود مثل شما شد؟!
مثل شما بودن چه شکلیست؟!
🍃این روزها دلمان عجیب شکل شما بودن میخواهد. فقط تازه کاریم، نابلد راهیم، دستی بلند کن و دستگیرمان شو. میگویند جز از آسمانیان، برای زمین کاری بر نمیآید.
🍃دعا کن برایمان، دعا کن با بهانهها، #بها را از دست ندهیم برای #سعادتمان دعا کن😔
♡بهای وصل تو، گر جان بود خریدارم.♡
🌺#شهید_سعید_خواجه_صالحانی
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت: ۴ فروردین ۱۳۹۶ حماء سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای پاکدشت
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدسعید خواجه صالحانی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍ #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_اول
💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانهای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر #بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید.
دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد میشد، عطر #عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد!
💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد.
همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دقّالباب میکند و بیآنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟»
💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...»
هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطهای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟»
💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :«الو... الو...»
از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو میشناسی؟؟؟»
💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟»
از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!» و دوباره همان خندههای شیرینش گوشم را پُر کرد.
💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت.
چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب #عاشقانهای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای #عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک!
💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم.
از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است.
💠 دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خندهای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم میبرمت! ـ عَدنان ـ »
برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟...
ادامه دارد ...
🔸نویسنده: فاطمه ولی نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃