🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❌#حججی شهید شد!
اما هیچ پرچمی بر روی زمین نخواهد افتاد!
فرزندی یتیم شد و همسری تنها!
اما هیچ دستی به نشانه تسلیم بالا نخواهد رفت!
هیچ سری به نشانه افسوس تکان نخواهد خورد،ای مکار تر از پسر عاص ها و ای اهالی حکمیتِ کمتر از پسر اشعری ها!
❌حالا هرقدر ایستاده بر نمازان در پشت علی اما نشستگان بر سفره معاویه فتنه کنند و بی بی سی صفتان کف به دهان آورند و سبز پوشان اموی در صدای شیطان خطئه کنند، رنگ عوض کنند!
❌تاریخ شاهد است هیچ یک از علمداران این سپاه نخواهد گذاشت علمی که بت شکن دهر برافراشت روی زمین افتد!
بکشید نواب و مدرس را!
مطهری ها و بهشتی ها می آیند!
بکشید آنها را!
علم را همت ها و باکری ها برمیدارند!
آنها را کشتید،حججی ها و بیضایی ها!
آنها را کشتید فرزندانشان!
و فرزندان فرزندانشان!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❌چه فرقی میکند وقتی مردان این قوم نخواهند گذاشت پیران خسته و از نفس افتاده ی جَمل سوارِ نیاوران نشین، پرچم پیر جماران را به دوش بگیرند و پیاده نظام آنها بشوند حنجره تکفیر و باز همان حرف را حمار وار بلغور کنند که حججی ها در سوریه چه می کردند؟
و چرا آلاف و الوف شکم چرانی و عیاشی و جاهلیت مدرن مان را خرج خشکاندن همکارمان النصره و داعشی مان در سوریه و عراق می کنید؟
❌حججی رفت تا با جهادش بشود حجت خدا و تا با دشمن خدا نجنگی حجت خدا نخواهی شد!
و چقدر سفاک است دشمن ارحم الراحمین و چقدر شجاعت میخواهد جنگ با او!
❌ابو علی ها و ابو وهب ها، صدر زاده ها و همدانی ها، مردانه رفتند به جنگ ابولهب ها و ابوجهل ها تا بعد از 1400 سال وقتی قصرنشینانِ مثلاً اصحاب امام، در هنگامه خوردن غنائم سفره انقلاب و تفریح در اشرافیت و کُری میخواندند تا بفروشند دسترنج شهدا را به امضا کَری، پسران حرامزاده هند،دوباره اُحد را دور نزنند و به دندان نگیرند جگر حمزه های زمان!
❌آنها گذاشتند و گذشتند، چون زرق و برق این دنیای دون حقیر تر از آن بود تا پرده هایی شود بر قلوب سراسر ایمانشان تا بعد از قرن ها صدای هل من ناصر حسین را نشنوند و دل خوش کنند به مذاکره برد برد خیالی و برای چند روز بهتر زندگی کردن، به کفر چیزی بدهی و چیزی بگیری و این ورای اندیشه و تصور پوچ اندیشان و نوادگان ابوجهل و هم پیالگان سلفی نوادگان ابوسفیان بود که بفهمند حیات عند ربهم یرزقون یعنی چه!
❌تاریخ!
بنویس خون سربازان خامنه ای در رگ ها نمیگندد!
روی زمین نمیریزد!
میپاشد در صفحه به صفحه تاریخ، بر تار و پود زمان تا همگان بدانند، عاشوراییان سر به تیغ کین میدهند اما زیر بار ظلم نخواهند رفت!
🌹🌹🌹
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✖️بغض #شهید_حججی
📽 "دل کندن از چیزای خوب، با عث میشه چیزای بهتر به دست بیاری"
بخشی از وصیت شهید #حججی به پسرش
🌷💐🌷
هدایت شده از کانال توبه
✨بسمالله الرحمن الرحیم
✨و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
✅سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
🔴یواش یواش داریم به #بهمن و #اسفند ماه #حماسه_ساز نزدیک میشیم
🔴و هر چه بیشتر به #انتخابات و ٢٢ بهمن نزدیک میشیم #حملات_مجازی دشمن هم داره #اوج میگیره
🔴هر روز حدود ده #شبهه دارن وارد میکنند
🔴دلیلش چیه؟
اونیکه امروز حضرت #آقا فرمودن : #ناامید کردن مردم از #آینده کشور
مسئله ای که بارها و بارها بنده حقیر در کنفرانسها بهش اشاره کردم
🔴#دشمن از #حضور_مردم میترسه
هر جا مردم #سفت و #محکم پای #انقلاب و #ولایت ایستادن ، #دشمن_مأیوس شده
🔴بنده شک ندارم به حول و قوه الهی ٢٢ بهمن #امسال_پرشورتر از همه سالها برگزار خواهد شد
🔴و در روز #انتخابات هم مشت محکمی بر دهان دشمنان خواهند زد ان شاءالله
🔴الان زمان اینه که #دشمن رو #ناامید کنیم
🔴#ناامیدی خواست و ندای #شیطانه
هر کس در هر #لباس و هر #جایگاهی مردم رو از آینده کشور #ناامید کنه بلاشک سیلی خواهد خورد هم از #خدا هم از #مردم
🔴مواظب باشید با دو تا #شبهه و چهار تا #کار_رسانه_ای ته دلت رو خالی نکنند
🔴یهو خیال نکنی دیگه هیچکس پشت #انقلاب نیست
برعکس #انقلاب بیشتر از هر زمانی الان فدایی داره
#سالگرد #حاج_قاسم رو دیدید؟
اینها مبگفتن مردم با #نظام و #شهدا #قهر کردن
مجالس ا#حیا ماه #رمضان رو دیدید؟
اینها میگفتن مردم از #خدا روی #گردان شدن
مجالس #محرم و #اربعین رو دیدید؟
اینها میگفتند مردم دیگه #هیئت نمیرن
پس چی شد؟
امسال که از همه سالها #پرشکوهتر برگزار شد
🔴خیلی ها زود #گول چهار تا #کلیپ و #تحلیل اونطرفی رو میخورند فکر میکنند کل #جامعه همین چند تا #بیحجاب و #جوان لاابالی #کف_خیابونها هستند
نه رفیق
محسن #حججی ها و حمید #ساهکالی #مرادی ها و این همه شهدای #مدافع_حرم جوان ، مال همین #نسلند
منتهی #اون_طرفی ها #اهل_نمایش دادن خودشونند
ولی #این_طرفی ها #گمنامند
🔴تا ٢٢ بهمن میشه اینها میان بیرون اونوقت میبینی هیچکدوم از اون #بی_حجابها و #جوانان لاابالی دیگه دیده هم نمیشن
جماعت #عفیف و #انقلابی_غالبا در #خانه و #مستورند
و زمان #مقتضی میان بیرون و #اثرشون رو میگذارند
🔴حتی اگر ۴۵ سال راه کج رفته باشیم باید #کوشش کنیم تا کار رو به #دست_کاردان_بسپاریم تا #مملکتمون_آباد بشه
🔴بنده برمیگردم به حرف چهار سال پیش خودم که عرض کردم : کار به زودی به دست #جوانانی میفته که #هیچکس اونا رو آدم حساب نمیکنه
🔴و ما با همین نسل ان شاءالله در سپاه #یمانی و در #رکاب امام زمان عج خواهیم جنگید و ان شاءالله عاقبتمون ختم به #شهادت خواهد شد
🔴رفقا
هیچوقت #ناامید نشید
ناامیدی خواست #شیطانه، خواست #دشمن
باید #دشمن و #شیطان رو ناکام گذاشت
🔴مواظب باشید تو #دام #جنگ_نرم #فضای_مجازی دشمن نیفتید
🔴دقایق پایانی این بازی است
و داور به زودی سوت پایان بازی رو خواهد کشید و #انتظارها به سر خواهد آمد
🔴به امید آنروز
✅والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
@Tobeh_Channel
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۱ و ۲
✍مقدمه رمان؛
"تقدیم به #اسوهی صبر و مقاومت بیبی جانم حضرت زینب(س)؛ باشد که مورد عنایت ایشان باشند تمام #پاسداران سرزمین عزیزم #ایران_اسلامی "
بسم الله الرحمن الرحیم
در حریم حرم دل جایی برای بیگانه نیست. این عرش الهی را پاسداری از جنس آسمانیانی است که عفت و حیا در ساحت قدس چون لؤلؤ و مرجان در صدف نهان مینمایاند. آیههای زندگی در حیات خویش
همواره از چنین پاسدارانی بهرهمند هستند که فرمان از ملکوت میبرند و چون سربدارنی از جنس « #حججی»، حج خدا را بر "حج بیت" نه با سر بر تن
که با سر بی تن میروند؛ و هرگاه در مشق زندگی میانه #عقل و #قلب ما تازند عاقلانه عشق میورزند و عاشقانه میاندیشند .
و حرمت حریم عقیله بنی هاشم را با عشق پاس میدارند و سر در این راه میبازند و سربازان ارتش عشق عقیله میشوند و زندگی را در برزخ فلق صبحگاهی معنایی
دیگر میبخشند و در جادوی انوار و الوان آن ترقصکنان به سوی معشوق میشتابند تا در حریم #حرمها هیچ #بیگانه طواف نکند و در #کمین ننشینید و خود در "لبا المرصاد" #شیاطین کفر و #تکفیر را به " ارمیایی" از "ما رمیت اذ رمیت" به تیر غیب به سزای تجاوز به حریم مجازات نمایند،
هماره فرشتگانی از جنس " ابوالفضل" ها دور خیام حریم حرم ها بیدار و هوشیار به #پاسداری در #طواف هستند تا دخترکان معبد عشق #آرام بخوابند.
خلیل رضا المنصوری 7/ اردیبهشت/ 98
**********
بسم الله الرحمن الرحیم
از قدیم گفتهاند کلاهت را سفت بچسب که باد نبرد...حرف دیگری دارم!
#چادرت را #سفت بچسب بانو که اگر چادرت را #باد ببرد، #ایمان بسیاری را باد میبرد...
روی زمین نشسته و خیره به آلبوم عکس مقابلش بود. گاه آهی کشیده و دستی به روی عکس میکشید، گاه لبخند میزد و عکسی را میبوسید.
در اتاق گشوده شد:
_آیه... آیه جان! نمیخوای بیای؟ همه منتظر توئی ما! دیر میشه، منتظرمونن!
آیه دستی به #پلاک درون گردنش کشید و آن را از زیر لباسش بیرون کشیده و به عادت این سالها، آن را بوسید.
یک پلاک که فقط نامی بود و شمارهای روی آن... جزء بازماندههای شهیدش بود... بازمانده از مرد زندگیاش...
_الان میام رها؛ لباسای زینب رو پوشوندی؟
+آره، خیلی ذوق داره؛ اون برعکس توئه!
آیه لبخندی تلخ بر لبانش نشست:
_همهش به خاطر #زینبه... به خاطر لبخندش... به خاطر شادیش!
از زمین بلند شد و آلبوم عکس را همانجا رها کرد. از اتاق که بیرون آمد، همه با ترس و تردید او را نگاه میکردند.
حاج علی و زهرا خانم دست زینب را در دست داشتند. صدرا، مهدی کوچکش را در آغوش گرفته و کنار مادرش محبوبه خانم ایستاده بود. لبخندش که مهربانتر شد،همه نفس گرفتند:
_من آمادهام، بریم!
زینب دست پدربزرگ و مادربزرگش را رها کرد و به سمت مادرش رفت. با آن لباس عروس کوچک که بر تن داشت،
دل آیه هم برایش ضعف میرفت و هم بغض بدی در گلویش جا خوش کرد.
"چرا با من این کار را کردی مهدی؟ چرا دخترکت را به جانم انداختی؟ چرا مرا دیت مرد
دیگری سپردی؟ آخر چرا مرد؟ تو که عاشقم بودی؟ این بود رسم عاشقی؟ این بود رسم سالها بیقراری و در کنار هم بودنمان؟ تو که به دنیا دلبستگی نداشتی و پرهایت را گشودی و از دنیای نامردیها رها شدی، چرا با من این کار را میکنی و پایبند َمردی میکنی که هیچ سنخیّتی
با من ندارد؟ چرا با من این کار را میکنی مرد من؟ چرا دردهایم را نمیبینی؟ چرا همه موافق او شدهاند؟ چرا همه مرا نادیده گرفتهاند؛کسی غم چشمانم را نمیبیند! کسی بغض گلویم را حس نمیکند! کسی لرزش صدایم را نمیشنود! تو که مرا از حفظ بودی! تو که عاشقم بودی! تو که مرا بهتر از همه میشناسی! تو چطور تصور کردی که مردی جز تو
میتواند قلب مرا تسخیر کند؟ چطور تصور کردی عشق کودکیهایم را میتوانم کنار گذاشته و به مردی جز تو نگاه کنم؟اصلا او چه دارد که همه را بسیج کردهای برایش؟ چرا من خوبیهایش را نمیبینم؟ چرا همه مرا به سوی او میخوانند؟ چرا کسی تفاوتهای ما را نمیبیند؟ آخر مرد من... ندیدی که آیهات دل به کسی نمیسپارد؟ حالا دخترکت را مقابلم میگذاری؟ دخترک را به جان بیجان شدهام میاندازی که تسلیم شوم؟ تسلیم این نامردی دنیا؟ باشد مرد من! باشد! قبول! هرچه تو بگویی!
هرچه تو بخواهی! ببینم مرا به کجا میخواهی ببری!"
حاج علی که ماشین را متوقف کرد به سمت آیه برگشت:
_عزیز بابا... دخترکم! آمادهای بابا؟
آیه نگاهش را به پدرش دوخت:
_نه بابا، آماده نیستم! من هیچوقت آمادهی این کار نمیشم!
زهرا خانم هم به سمت آیه برگشت:
_روزی که با رها اومدید و گفتید که #باید ازدواج کنم،.....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃