🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌸 زیارت حضرت معصومه(س)
🌹 اَلسَّلام عَلَیْك یا فاطمه المعصومه
اَلسَّلام عَلَیْك یا بِنْت َرَسوُل الله ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك یا بِنْت فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ ؛
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ اَمیر ِالْمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْك یا بِنْتَ الْحَسَن ِ وَ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیْك ِیا بِنْتَ وَلِىِّ الله
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ الله
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ موُسَى بْنِ جَعْفَر
وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ؛
🌸 #زیارت حضرت معصومه در دنیا
🌸 و شفاعتشان در آخرت روزی شما
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🔴اعمال شب وروز #عيد_غدير
1⃣ #روزه كه كفاره شصت سال گناه است و در خبریست كه برابر است با روزه عمر دنیا و معادل است با صد #حج و صد #عمره،
2⃣ #غسل،
3⃣ #زیارت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سزاوار است كه انسان هر كجا باشد سعي كند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند.
و از براي آن جناب در این روز سه زیارت مخصوصه نقل شده كه یكي از آنها زیارت معروف به 'امین الله' است كه از نزدیك و دور خوانده مي شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است.
4⃣بخواند تعویذي را كه سید در اقبال از حضرت رسول خدا(ص) روایت كرده،
5⃣ دو ركعت #نماز كند و به سجده رود و صد مرتبه شكر خدا كند پس سر از سجده بردارد و دعایی كه در مفاتیح الجنان آمده است را بخواند.
پس باز به سجده رود و صد مرتبه 'الحمدلله' و صد مرتبه 'شكراً لله' بگوید و روایت شده كه هر كه این عمل را بجا آورد #ثواب كسي داشته باشد كه در روز عید غدیر نزد حضرت رسول خدا (ص) حاضر شده باشد و با آن حضرت بیعت كرده باشد بر #ولایت.
و بهتر آنكه این نماز را نزدیك به زوال گذارد كه حضرت رسول(ص) در آن ساعت امیرالمؤمنین(ع) را در غدیر خم به امامت و خلافت براي مردم نصب فرمود و در ركعت اول سوره #قدر و در دوم #توحید بخواند.
6⃣ #غسل كند و دو ركعت نماز كند پیش از زوال به نیم ساعت در هر ركعت حمد یك مرتبه و قل هو الله احد ده مرتبه و آیه الكرسي ده مرتبه و انا انزلناه ده مرتبه بخواند كه مقابل صد هزار حج و صد هزار عمره و باعث برآوردن خداوند كریم است حوائج دنیا و آخرت او را به آساني و عافیت و مخفي نماند كه در اقبال در ذكر این نماز سوره قدر مقدم بر آیه الكرسي ذكر شده و علامه مجلسي در زادالمعاد متابعت اقبال نموده و قدر را مقدم داشته است و بهتر آنكه بعد از این نماز این دعا را بخواند 'ربنا اننا سمعنا منادیا.'
7⃣ بخواند دعای #ندبه را،
8⃣ بخواند دعایی را كه #سید_بن_طاووس از #شیخ_مفید نقل كرده است (متن كامل این دعا در مفاتیح الجنان آمده است) و اگر بتواند بخواند دعاهاي مبسوطه را كه سید در اقبال روایت كرده.
9⃣ چون مؤمني را ملاقات كند این تهنیت را بگوید:
🔹اَلْحَمْدُ لِلّهِ
ستایش خاص خدایي است
🔹الّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ.
كه قرار داد ما را از تمسك جویان به ولایت امیرمؤ منان و سایر امامان علیهم السلام
🔹 ونیز بخواند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي اَكْرَمَنا بِهذَا الْیَوْمِ وَجَعَلَنا مِنَ
الْمُوفینَ بِعَهْدِهِ اِلَیْنا وَمیثاقِهِ الَّذي واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایَةِ وُلاةِ اَمْرِهِ
سپاس خدایی را که با این روز بر ما کرامت فرمود و ما را از
وفاكنندگان به عهدي كه با ما كرده بود و پیماني كه با ما بسته بود از ولایت سرپرستان امر دین او قرار داد
🔹وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ وَلَمْ یَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدینَ وَالْمُكَذِّبینَ بِیَوْمِ الدّینِ
و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منكران و تكذیب كنندگان روز جزا
🔟 صد مرتبه بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذي جَعَلَ كَمالَ دینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ
ستایش خاص خدایي است كه قرار داد كمال دین و تمام شدن نعمتش را
بِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤ مِنینَ عَليِّ بْنِ اَبي طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ
به ولایت امیرمومنان علي بن ابیطالب(ع)
💠و بدانكه در این روز شریف از براي پوشیدن جامه هاي نیكو و #زینت كردن و بوي خوش استعمال كردن و شادي كردن و شاد كردن شیعیان امیرالمومنین (ع) و #عفو از تقصیرات ایشان و برآوردن حاجات ایشان و #صله_ارحام و توسعه بر عیال و #اطعام مومنان و #افطار دادن روزه داران و #مصافحه با مومنین و رفتن به زیارت ایشان و تبسم كردن بر رویشان و #هدایا فرستادن بر ایشان و شكر الهي به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ #ولایت و بسیار فرستادن صلوات در عبادات و طاعات از براي هر یك فضیلتي عظیم است.
💠و یك درهم كه كسي در این روز به برادر مومن خود بدهد برابر است با صد هزار درهم در غیر این روز و طعام دادن به مومني در این روز مثل #طعام دادن به جمیع #پیغمبران و #صدیقان است.
💠و در خطبه حضرت امیرالمؤمنین(ع) است در روز غدیر كه هر كه افطار دهد مومن روزه دار را در شب وقت افطارش مثل آن است كه ده 'فئام' را افطار داده باشد شخصي برخاست عرض كرد یا امیرالمومنین 'فئام' چیست فرمود صد هزار پیغمبر و صدیق و #شهید پس چگونه خواهد بود در كثرت فضیلت حال كسي كه جمعي از مومنین و مومنات را كفالت كند پس من ضامن او هستم بر خداوند تعالي امان او را از كفر و فقر ...
🔵 #زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام
در روز 13 ماه رجب🌼🌺🌸
که برای روز ولادت ایشان توصیه می شود👇
✅مرحوم علامه مجلسی زیارت شریفی را به نقل از مرحوم سید بن طاووس برای امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که خواندن این زیارت به نیابت از مولایمان حضرت مهدی علیه السلام در روز ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام توصیه می شود:
1🌺 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَصِيَّ رَسُولِ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ النَّبِيِّينَ،
2🌺 وَ أَفْضَلَ الْوَصِيِّينَ، وَ وَصِيَّ خَيْرِ الْمُرْسَلِينَ! السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ! وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
3🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، الْوَصِيِّ الْمُرْتَضَى، الْخَلِيفَةِ الْمُجْتَبَى، وَ الدَّاعِي إِلَيْكَ وَ إِلَى دَارِ السَّلَامِ، صِدِّيقِكَ الْأَكْبَرِ،
4🌺 وَ فَارُوقِكَ بَيْنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ، وَ نُورِكَ الظَّاهِرِ الْجَمِيلِ، وَ لِسَانِكَ النَّاطِقِ بِأَمْرِكَ، الْحَقِّ الْمُبِينِ، وَ عَيْنِكَ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ،
5🌺 وَ يَدِكَ الْعُلْيَا الْيَمِينِ، وَ حَبْلِكَ الْمَتِينِ، وَ عُرْوَتِكَ الْوُثْقَى، وَ كَلِمَتِكَ الْعُلْيَا، وَ وَصِيِّ رَسُولِكَ الْمُرْتَضَى، وَ عَلَمِ الدِّينِ،
6🌺 وَ مَنَارِ الْمُتَّقِينَ، وَ خَاتَمِ الْوَصِيِّينَ، وَ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ بَعْدَ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ الْأَمِينِ، وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، صَلَاةً تَرْفَعُ بِهَا ذِكْرَهُ،
7🌺 وَ تُحَسِّنُ بِهَا أَمْرَهُ، وَ تُشَرِّفُ بِهَا نَفْسَهُ، وَ تُظْهِرُ بِهَا دَعْوَتَهُ، وَ تَنْصُرُ بِهَا ذُرِّيَّتَهُ، وَ تُفْلِجُ بِهَا حُجَّتَهُ، وَ تُعِزُّ بِهَا نَصْرَهُ، وَ تُكْرِمُ بِهَا صُحْبَتَهُ، سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ،
8🌺 وَ مُعْلِنِ الْحَقِّ بِالْحَقِّ، وَ دَافِعِ جُيُوشِ الْأَبَاطِيلِ، وَ نَاصِرِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. اللَّهُمَّ كَمَا اسْتَعْمَلْتَهُ عَلَى خَلْقِكَ فَعَمِلَ فِيهِمْ بِأَمْرِكَ، وَ عَدَلَ فِي الرَّعِيَّةِ،
9🌺 وَ قَسَّمَ بِالسَّوِيَّةِ، وَ جَاهَدَ عَدُوَّ نَبِيِّكَ، وَ ذَبَّ عَنْ حَرِيمِ الْإِسْلَامِ، وَ حَجَزَ بَيْنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ، مُسْتَبْصِراً فِي رِضْوَانِكَ، دَاعِياً إِلَى إِيمَانِكَ،
10🌺 غَيْرَ نَاكِلٍ عَنْ حَزْمٍ، وَ لَا مُنْثَنٍ عَنْ عَزْمٍ، حَافِظاً لِعَهْدِكَ، قَاضِياً بِنَفَادِ [بِنَفَاذِ] وَعْدِكَ، هَادِياً لِدِينِكَ، مُقِرّاً بِرُبُوبِيَّتِكَ، وَ مُصَدِّقاً لِرَسُولِكَ، وَ مُجَاهِداً فِي سَبِيلِكَ، وَ رَاضِياً بِقَوْلِكَ،
11🌺 فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ، وَ خَازِنُ عِلْمِكَ الْمَكْنُونِ، وَ شَاهِدُ يَوْمِ الدِّينِ، وَ وَلِيُّكَ فِي الْعَالَمِينَ.
12🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْسَحْ لَهُ فَسْحاً عِنْدَكَ، وَ أَعْطِهِ الرِّضَا مِنْ ثَوَابِكَ الْجَزِيلِ، وَ عَظِيمِ جَزَائِكَ الْجَلِيلِ.
13🌺 اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ، وَ جُنْداً غَالِبِينَ، وَ حِزْباً مُسَلِّمِينَ، وَ أَتْبَاعاً مُصَدِّقِينَ، وَ شِيعَةً مُتَأَلِّفِينَ، وَ صَحْباً مُؤَازِرِينَ،
14🌺 وَ أَوْلِيَاءَ مُخْلِصِينَ، وَ وُزَرَاءَ مُنَاصِحِينَ، وَ رُفَقَاءَ مُصَاحِبِينَ، آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ. اللَّهُمَّ اجْزِهِ أَفْضَلَ جَزَاءِالْمُكْرَمِينَ، وَ أَعْطِهِ سُؤْلَهُ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ!
15🌺 وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ نَاصَحَ لِرَسُولِكَ، وَ هَدَى إِلَى سَبِيلِكَ، وَ جَاهَدَ حَقَّ الْجِهَادِ، وَ دَعَا إِلَى سَبِيلِ الرَّشَادِ، وَ قَامَ بِحَقِّكَ فِي خَلْقِكَ، وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ،
16🌺 وَ أَنَّهُ لَمْ يَجُرْ فِي حُكْمٍ، وَ لَا دَخَلَ فِي ظُلْمٍ، وَ لَمْ يَسْعَ فِي إِثْمٍ، وَ أَنَّهُ أَخُو رَسُولِكَ، وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ، وَ صَدَّقَهُ بِرِسَالَاتِهِ وَ نَصَرَهُ،
17🌺 وَ أَنَّهُ وَصِيُّهُ، وَ وَارِثُ عِلْمِهِ، وَ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَيْهِ، وَ أَنَّهُ قَرِينُهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ أَبُو سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ.
18🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْلِغْهُ عَنَّا التَّحِيَّةَ وَ السَّلَامَ، وَ ارْدُدْ عَلَيْنَا مِنْهُ التَّحِيَّةَ وَ السَّلَامَ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
(بحارالأنوار، ج102، ص218-220 به نقل از فلاح السائل)
🌺🌺🌺
#شهیدمدافع_حرم_حاج_احمد_اسماعیلی 🕊🌺
🌸حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود، ( احمد بعد از اینکه از #پهلو #تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر #میکشه #عقب 😔 ۱۰ روز تو بیمارستان حلب بستری میشه،
🌸و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون #حضرت_زهرا برم چی کشیدی ؛ تا لحظه #آخر داشت #زیارت #عاشورا میخوند)
#نقل_از_فرمانده_شهید
🌸روزی که #احمد داشت میرفت گفتم #مادر کجا داری میری
با خنده گفت معلومه دیگه
گفتم میدونم ولی تو #چهارتا بچه صغیر داری اینا تکلیفشان چی میشه؟ گفت از شما بعیده ، خدایی که *ساره و اسماعیل* وسط بیابان نگهداشت یه فکری به حال بچه های منم میکنه
#نقل_از_مادرشهید
#احمد و #برادر شهیدش امیر به فاصله ۳۰سال هر دو شب شهادت حضرت زهرا شهید شدن #شهادت۹۴
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید حاج احمد اسماعیلی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
🔻آرزومندان و مشتاقان سفر کربلای معلی این دعا ها را بخوانند..
🍃بهترین راه ایجاد آمادگی روحی برای سفر کربلاء، متوسل شدن به خود حضرت ابی عبدالله الحسین علیهالسلام و در خواست از خود ایشان است. توسل به آن حضرت و به ویژه خواندن زیارت عاشورا به قصد مشرف شدن به کربلا معلی، ان شاءالله زمینه سازآمادگی برای این سفر روحانی است.
🍃 در دعاها و زیارت های فراوان نیز این درخواست مطرح شده است و چنین آمده است: «اللهم ارزقنا فی الدنیا زیاره الحسین علیه السلام و فی الاخره شفاعته؛ خداوندا! در دنیا زیارت امام حسین علیه السلام و در آخرت شفاعت آن حضرت را روزی ما بفرما».
🍃متوسل شدن به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و درخواست این آرزو از آن حضرت و گفتن ذکر «یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام، اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام» به تعداد 133 بارکه عدد نام مقدس ابوالفضل علیه السلام است، ان شاء الله در تحقیق این خواسته و آرزو و موثر خواهد بود. هر چند خود اشتیاق به زیارت آن حضرت و آرزومند کربلاء بودن، خود اجری عظیم و پاداشی فراوان دارد و اگر کسی در این اشتیاق و اظهار شوق، صادق و راستگو باشد، ان شاء الله همان اجر و پاداش زیارت امام حسین علیه السلام را به او می دهند هر چند موفق به این زیارت نگردد.
🍃در هر صورت آن چه مهم و اساسی است، در خط امام حسین علیه السلام بودن و پیرو راستین آن حضرت بودن و تعالیم و اهداف آن حضرت را دنبال کردن است و خود زیارت ایشان نیز در راستای تحکیم همین پیوند و ارتباط است و به همین دلیل دارای ارزش و ثواب است.
🍃بنا به آنچه در برخی روایات آمده است خداوند در ازای شهادت به امام حسین (علیه السلام) خصوصیاتی عنایت فرموده است؛ از جمله این که ایام رفت و برگشت زائر او جزو عمرش محسوب نمی شود. (ر. ک: فروغ شهادت، استاد علی سعادت پرور).
این متن با ذکر منبع کربلا کپی ازاد میباشد.
#دعا_جهت_مشرف_شدن_به_کربلا
#زیارت
#کربلا
@Tobeh_Channel
🌹🌹🌹
#ماجراےزوج_شهـــیدشیرازے
🔹به مناسبت سالروز شهادت یک زوج جوان
✨هنـوزچندماه ازازدواج لیلا و احمد نگذشته بودڪه احـمدتصمــیم گـرفت به زیارت امـام رضـا(ع)برود.😊
قصدش این بودکه بعداآن به جبهه برود و بیشترنگران این بود که درجبهه شهـید شود اما همسرش رابه مسافرتی نبرده باشد.✨
لیلا پرسیـد :مگراین مدت که همه جا با هم بـودیم به شـما سخت گذشته که می خواهی #تـنها شهـید بشے⁉️😔
احمـد بیـست سـاله تا این سـن همه ی وقـتش را در راه پیـروزے انقـلاب گذاشـتہ بـود و همـین نقـطه ے مشتـرک آنها بود اما تمام حـدیث دلداریشان نبود💞💕
خندیدوگـفت :نه❗
ولیلا جـواب داد :پس مامے رویم #زیارت آقا امام رضا(ع)وبعـدبرمی گـردیم. واگـرقـرارباشـد سعـادت #شـهادت نصیـب کسے بـشه هردوے ما باهم شهـید می شیم.🥰
درمسـیر برگشت از مشهد،وقتی درمسافـرخانہ اے برای استـراحت ڪوتاه اقامت گزیدند،مـنافقان آن مسافرخانه رابرای ضدیت با نظام اسلامی بمـب گذاری کردند .
و آن دو روح به هم پیوسته با هم به دیدار معشـوق شتافتند.💖
#شهیداحمدکشاورزی
#شهیده_لیلازارع
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیده لیلا زارع وشهيد احمد کشاورزی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#آدرسےقبل_شهــادت
توےسنگــر با او و چند تای دیگه از بچه ها نشسته بودیم .😊
یکی از بچـه های #بسیجـی وارد شد.
پانزده – شانزده ساله به نظر میرسید.
مثل بقیه جوانترها شیــفته فرهاد شده بود و نشــانی منزل او را میخواست.☺️
فرهاد مکــثی کـرد و سرش را بالا آورد و گفت :
- شما لطــف دارین ! ما در خدمتــتون هستیــم . خیابــونای #شیرازو بلدی؟
- بلـــــــــه...
- سوار ماشـــین که شدی میگی #دارالرحمة ، قبرستون جدید . . . صدای خنده بچه ها جوان را گــیج کرده بود.😂
فرهــاد #پیـشانــی جوان را بوسید و گفــت:
بنــویس ڪاکو ... برای مزاح بود ... بنویــس :✍
دارالرحمة ، قطعـــه #شهدا ، ردیف ... ، پلاک ... بسیجی جوان رفت.
روزها گذشت . بچه ها یکی یکی شهید شدند . اکبر رفت ، حسین رفت ، فرهاد هم رفت ... جنازه او را از سردشت آوردند و شوق و شورش را به آرامگاه ابدی اش در دارالرحمة سپــردند.
وقتــے به شـــوق #زیارت مزار او به راه افــتادم ، یڪ نفر زودتر از من به آنجا رسیده بود ، هــمان بسیجی جوان #نشانے را درست آمده بود.😭
#شهید فرهاد شــاهچراغی
#شهدای_شیراز
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید فرهاد شاهچراغی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هجدهم
💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه راه #فراری پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیمخیز میشدم و حس میکردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین میشدم.
همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار میکردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبندهام افتاده و تلاش میکردم با #چادرم صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ میزدم تا بلاخره از #حرم خارج شدم.
💠 در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم، باورم نمیشد رها شده باشم و میترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی میرفتم و قدمی #وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند.
پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمیکردم برگردم و دیگر نمیخواستم #اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم.
💠 پاهایم به هم میپیچید و هر چه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم.
کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانیام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار میکنی؟»
💠 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشدههای #وهابی آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعدهای؟»
گوشه #چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهرهام بهدرستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمهشب بهروشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمیزدم.
💠 خط #خون پیشانیام دلش را سوزانده و خیال میکرد وهابیام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید.
چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن #مظلومیتم شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
💠 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و #غریبانه ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمیدانست با این دختر #نامحرم میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه کمکی پیدا کند.
میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقبتر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بیواهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم.
💠 احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین میکشیدم.
بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل #معجزه بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم.
💠 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابانهای تاریک #داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم میچسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای #زیارت اومده بودید حرم؟»
صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگیام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید :«میخواید بریم بیمارستان؟» ماهها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...»
💠 به سمتم برنمیگشت و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که نالهاش در گوشم مانده و او به رخم نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش #خنجر زد و باز برایم بیقراری میکرد :«خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟»
خبر نداشت شش ماه در این شهر #زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟»
💠 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس #شیعیان حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو #حرم کسی کشته شد؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 منتظر پاسخم حتی لحظهای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست.
به او گفته بودم در #ایران جایی را ندارم و نمیفهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از ترس تنهایی خالی!
💠 امشب که به #تهران میرسیدم با چه رویی به خانه میرفتم و با دلتنگی مصطفی چه میکردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم.
دور خانه میچرخیدم و پیش مادرش صبوری میکردم تا اشکم را نبیند و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانیاش تشکر میکردم تا لحظهای که مصطفی آمد. ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این #امانت محافظت کند و کسی متوجه خروجم از خانه نشود.
💠 درِ عقب را باز کردم و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد. دلخوری از لحنم میبارید و نمیشد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت.
در سکوتِ مسیر #داریا تا فرودگاه دمشق، حس میکردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمیکَند که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد :«چند روز پیش دو تا ماشین بمبگذاری شده تو #دمشق منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.»
💠 خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمیخواست دلبسته چشمانم بماند که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد :«من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!»
لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت میکرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد :«اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتنتون مخالفت نمیکنم. ایران تو امنیت و آرامشه، ولی #سوریه معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.»
💠 بهقدری ساده و صریح صحبت میکرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد :«من #آرامش شما رو میخوام، نمیخوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحتتره.»
با هر کلمه قلب صدایش بیشتر میگرفت، حس میکردم حرف برای گفتن فراوان دارد و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید :«سر راه فرودگاه از #زینبیه رد میشیم، میخواید بریم زیارت؟»
💠 میدانستم آخرین هدیهای است که برای این دختر #شیعه در نظر گرفته و خبر نداشت ۹ ماه پیش وقتی سعد مرا به داریا میکشید، دل من پیش زینبیه جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم :«بله!»
بیاراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید، #نذری که ادا شد و از بند سعد آزادم کرد، دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که میخواست بر قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد :«بلیطتون ساعت ۸ شب، فرصت #زیارت دارید.»
💠 و هنوز از لحنش حسرت میچکید و دلش دنبال مسیرم تا ایران میدوید که نگاهم کرد و پرسید :«ببخشید گفتید ایران جایی رو ندارید، امشب کجا میخواید برید؟»
جواب این سوال در حرم و نزد #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) بود که پیش پدر و مادرم شفاعتم کند و سکوت غمگینم دلش را بیشتر به سمتم کشید :«ببخشید ولی اگه جایی رو ندارید...»
💠 و حالا که راضی به رفتنم شده بود، اگرچه به بهای حفظ جان خودم، دیگر نمیخواستم حرفی بزنم که دلسوزیاش را با پرسشم پس دادم :«چقدر مونده تا برسیم #حرم؟»
فهمید بیتاب حرم شدهام که لبخندی شیرین لبهایش را بُرد و با خط نگاهش حرم را نشانم داد :«رسیدیم خواهرم، آخر خیابون حرم پیداست!» و چشمم چرخید و دیدم #گنبد حرم در انتهای خیابانی طولانی مثل خورشید میدرخشد.
💠 پرده پلکم را کنار زدم تا حرم را با همه نگاهم ببینم و #اشکم بیتاب چکیدن شده بود که قبل از نگاهم به سمت حرم پرید و مقابل چشمان مصطفی به گریه افتادم. دیگر نمیشنیدم چه میگوید، بیاختیار دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای پیاده شدن از ماشین پیشدستی کرد.
او دنبالم میدوید تا در شلوغی خیابان گمم نکند و من به سمت حرم نه با قدمهایم که با دلم پَرپَر میزدم و کاسه احساسم شکسته بود که اشک از مژگانم تا روی لباسم جاری شده بود.
💠 میدید برای رسیدن به حرم دامن صبوریام به پایم میپیچد که ورودی حرم راهم را سد کرد و نفسش به شماره افتاد :«خواهرم! اینجا دیگه امنیت قبل رو نداره! من بعد از #زیارت جلو در منتظرتون میمونم!»
و عطش چشمانم برای زیارت را با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد :«تا هر وقت خواستید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_چهارم
💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!»
دلم نمیآمد در هدف تیر #تکفیریها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم.
💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راهپله بلند شد :«سریعتر بیاید!»
شیب پلهها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم.
💠 ظاهراً هدفگیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین #وحشت از در خارج شدیم.
چند نفر از رزمندگان #مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیهآیه #قرآن دلداریام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند.
مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لبهایم نمیآمد و اشک چشمم تمام نمیشد.
💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بیهیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست.
برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش #عشقش فروکش نمیکرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟»
💠 به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!»
لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لبهایم بیاختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، بهجای اشک از روی گونه تا زیر چانهام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟»
💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز #حرم نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمیآوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش #شرمنده به زیر افتاد.
هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از #خون روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟»
💠 بیتوجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه #شرمی که در گلویش مانده بود، صدایش به خسخس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگشون دراوردم! الان که نمیدونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر #سید_علی_خامنهای بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟»
میدانستم نمیشود و دلم بیاختیار بهانهگیر #حرم شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟»
💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لبهایش بیقراری میکرد که کسی به در اتاق زد.
هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همزمان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمیشد دوباره میخواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم.
💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :«#زینبیه گُر گرفته، باید بریم!»
هنوز پیراهن #دامادی به تنش بود، دلم راضی نمیشد راهیاش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کردم و بیصدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم #زیارت کنی، یادت نمیره؟»
💠 دستش به سمت دستگیره رفت و #عاشقانه عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم میخورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!»
و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍ برای اربعین و #کربلا تعلل نکنید...
✍ مسیر #اربعین_تا_ظهور را بهتر ببینید.
📚 امام صادق علیهالسلام: زائرِ حسین علیهالسلام وقتى به قصد #زیارت از خانهاش خارج میشود، سایهاش بر چیزى نمیافتد، مگر اینکه آن چیز برایش #دعا میکند. و هنگامى که آفتاب بر او بتابد، گناهان او را از بین میبرد، همانطور که آتش، هیزم را از بین میبرد. (کامل الزیارات ص ۲۷۹)
📚 امام باقر علیهالسلام: اگر مردم میدانستند که در زیارت #امام_حسین علیهالسلام چه فضیلتی هست، از شوق، جان میدادند و از شدت حسرت (از زیارتهایی که از دست دادهاند) قالب تهی میکردند. از حضرت پرسیدند: مگر در این زیارت چه فضیلتهایی هست؟ حضرت فرمود: کسی که با شوق به زیارت حسین علیهالسلام برود، هزار #حج قبول شده، و هزار #عمره ی مقبول، و اجر هزار #شهید مثل شهدای بدر، و اجر هزار روزهدار، و ثواب هزار صدقه قبول شده، و ثواب آزاد کردن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند را برایش مینویسند. (کامل الزیارات ص ۱۴۳)
✍ هرطور شده در لشگر آخرالزمانی امام حسین، حاضر شوید. میدانید که #کوفه (#نجف و #کربلا)، مرکز ثقل و پایتخت حکومت جهانی #امام_زمان است. اصولا لشگر #خراسانی از سمت ایران برای نبرد با لشگر سفیانی وارد عراق میشود و در همین نقطه است که بعد از #ظهور و قیام امام مهدی، #بیعت ایرانیها با امام انجام میشود. نمیخواهید برای آن روز، تمرین کنید و مانور بدهید؟
❤️ السلام علیک یا اباعبدالله 🇮🇷🇵🇸🇾🇪
🇮🇷 #امید_آرامش_همدلی_عزت
#امید #ظهور #اربعین_حسینی #عاشورا #بین_الحرمین #پیاده_روی #المشي
#همدل_هستیم
@GoodNews313
به انتظار ظهور بر می خیزیم 👌