• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
-
و در آخر که مقصد پیش چَشم،
قد علم میکند، همان 'خویشِ' پیش از مقصد، میشود تماما او!
میشود پرڪاهی تقدیمِ او؛ و اندر این
مسیرالهی، اعجاز وجودی اسیرشده در
نَفس، میدرخشد و حماسهها رقم میزند! حماسههایی از رگ و ریشهی شهادت . .
+ عباسم، حماسھ بود؛
دیدی یه بچه وقتی میترسه
سریع میره پشت یکی که بهش اعتماد داره و ازش قوی تر قایم میشه؟؟
حالا به اون لحظه های خاصی فکر کن
که یهو بر اثر یه اتفاق
وجودت مملو از ترس و اظطراب میشه'
و ناخوداگاه زیر لب میگی
یا ابوالفضل ...
و پشت عموی قشنگت قایم میشی:)'
همچین پناه امنی واسه من و تو،خیلی قشنگه،نه:)؟