eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
674 عکس
712 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 کارل مارکس: 🔹افکار طبقه حاکم در هر عصری، افکار حاکم بر کل جامعه اند؛ یعنی طبقه ای که نیروی مادی مسلط بر جامعه است در ضمن، نیروی فکری مسلط آن نیز به شمار می آید. 🔹طبقه ای که ابزار های تولید مادی را به دست دارد، بر ابزارهای تولید ذهنی نیز تسلط دارد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 کارل مارکس: 🔹کارگران[شما بخوان انسان ها] هر قدر کار بیشتر، پر عذاب تر و نفرت انگیزتری را انجام می دهند، مزد کمتری دریافت می کنند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 کارل مارکس: 🔹پول وفاداری را به خیانت، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضیلت را به شرارت، شرارت را به فضیلت، خدمتکار را به ارباب، ارباب را به خدمتکار، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبدیل می کند؛ چون پول، به منزله ی مفهوم موجود و فعال ارزش، تمام چیزها را درهم می آمیزد و مبادله می کند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
📃 چرا رابطه جنسی وجود ندارد؟! ✍️ عادل ایرانخواه 🔹زمانی که در فرانسه، همگان از رابطه جنسی سخن می گفتند، لکان در حکمی خلاف آمد، این گزاره را صادر کرد؛ که "رابطه جنسی وجود ندارد!" آلن بدیو در تفسیرِ این عبارت می گوید که عملِ جنسی امکان پذیر است اما نمی توان آن را "رابطه" خواند، چراکه نه تنها شکلی از خودارضایی است که همواره فرد، به میانجیِ بدنِ دیگری، به خودش لذت می دهد بلکه نارسیستیک است، چراکه در آن فرد همواره خودش را خودشیفته وار تکرار می کند و هیچ مواجهه ای با دیگری ندارد، بنابراین آن را نه می توان تجربه خواند و نه رابطه. از این روست که سکس چرخه ای تکراری و مکانیکی به خود می گیرد و نمی تواند از تنهایی و احساسِ خلاء بگریزد. خلأی که به باورِ بدیو فقط با عشق پر می شود!!! اما ورای اورادِ روانکاوانه و تفسیرهایِ سانتیمانتال و ایدئالیستی/اخلاقی ، پای گزاره فوق را باید به زمین کشاند. زمینی که از قضا روزبه روز رابطه جنسی را ناممکن تر می کند! 🔸مساله دیگر این نیست که میانِ انسان ها عملِ جنسیی وجود دارد و برای فراروی از وجوهِ حیوانیِ آن و شکل گیریِ رابطه ای انسانی باید به عشق متوصل شد! از قضا آنچه از دست رفته است همان وجوهِ حیوانیِ عملِ جنسیست. ما دیگر با آمیزشِ دو انسان ( به مانندِ آمیزشِ سایرِ گونه های حیوانات) مواجه نیستیم. اگر بخواهیم از استعاره های مارکسی استفاده کنیم؛ در پی گشت زنی های شبانه آقای پول و خانومِ سرمایه جهانِ واقعی چنان مسخ و رازآلود می شود که آدمیان به شئ بدل می شوند و متعاقبِ آن، این اشیاء اند که جان می گیرند. به واقع دیگر انسان ها نیستند که هم آغوش می شوند و یا باهم ازدواج می کنند، بلکه دارایی ها، متعلقات، مشاغل و عناوین آنهاست که به توافق می رسند. یا به تعبیری بوردیویی، میزان سرمایه و وجوه مختلفِ آنهاست (اقتصادی، نمادین، فرهنگی، اجتماعی) که با یکدیگر نزدیکی می کنند و نه تنانگیِ انسان ها. به واقع کششِ جنسی و عاطفی که باید اس و اساسِ هم آغوشی باشد، به زائده و حاشیه ای ناچیز در روابط فروکاسته شده. مراوداتی شئ شده و نیهیلیستی که خطبهء عقدشان را هیچ عاقدی نمی تواند بخواند مگر بازار. نه تنها عشق، بلکه هیچ رابطهء جنسیی هم برقرار نمی شود مگر آنکه از نظرِ اقتصادی امکان بروز بیابد! و آیا این همان چیزی نیست که ما فحشا می خوانیم؟! و البته که نمی توان فاحشگی را شکلی از رابطه دانست، بلکه بیشتر تجاوزی است که قربانیان مجبوراند داوطلبانه و حتی گاه سرخوشانه به آن تن دهند. شکلی از خشونت نمادین که با همدستیِ قربانیان صورت می پذیرد. و صد البته همانگونه که از مارکس و انگلس آموخته ایم ازدواج بورژوایی نه نقطهء مقابلِ فاحشگی، بلکه امتدادِ آن، رسمیت یافته اش و معاملهء بلندمدت ترِ آن است. 🔻 نمی توان درس اخلاق داد، در حالی که شرایطِ زندگی بداخلاقی می آموزد. از این روست که کمتر کاری وجود دارد که برای اخلاق انسان، مضرتر از پرداختن به اخلاق باشد. و البته همواره ساده دلانی پیدا می شوند که بگویند؛"ما فرق می کنیم، رابطمون اونطوری نیست. ما تونستیم زندگیِ گوگولیِ خودمونو داشته باشیم" وقتی با مهملاتی چنین روبه رو می شویم، چاره ای نداریم جز به یاد آوردنِ آن درسِ کهنِ نظریهء انتقادی: وقتی می کوشیم حوزه خصوصی و صمیمی اصیل را در برابرِ هجومِ دادوستد و مبادله همگانی حفظ کنیم که خصلتی ازخودبیگانه دارد، این خودِ زندگیِ خصوصی است که به حوزه ای سراپا کالایی شده بدل می گردد. امروزه پناه بردن به حوزه خصوصی یعنی تطبیق یافتن با قواعدِ اصیل بودن در زندگی خصوصی که از سویِ صنعت فرهنگ سازی ترویج می شود. امرِ شخصی همواره امری سیاسی است و لاجرم اقتصادی. به تعبیر ژیژک علیهِ این نوع زندگی خصوصی باید تاکید کرد که امروزه، تنها راه رهایی از قید و بندهای کالایی شدنِ ازخودبیگانه، ابداعِ شکلِ جدیدی از امر جمعی است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💯در آثار فوکو مفهوم گفتمان به عنوان یک ابزار اعمال قدرت به مفهوم ایدئولوژی در آثار مارکس بسیار نزدیک است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
✍️آیا روزی اهل علم تضمین شده است ؟ 🔹از باورهای خطرناکی که بین برخی از مسئولین حوزه معروف شده اینست
✍تغییر فرهنگی علماء در تضمین روزی علماء 📚مطالبی از اندیشه کارل مارکس در کتاب کشاکش آرا سیدمن رو مطالعه می کردم که رسیدم به این قسمت: 🔹انسان‌ها عمدتاً بر اساس درستی ایده‌ها به آن‌ها عمل نمی‌کنند، بلکه عمل به آن‌ها براساس منافع شخصی‌شان است. ممکن است ایده‌ها به کنش‌های ما شکل دهند. اما اين منافع و علائق اجتماعی ما هستند که تعیین می‌کنند کدام ایده را بپذیريم. علاوه بر اين، منافع اجتماعی‌مان توسط موقعیت اجتماعی‌مان یا به عبارت دقیق‌تر پایگاه اجتماعی‌مان تعیین می‌شود. 🔸نتیجه آن‌که اگر باورها ريشه در شرایط اجتماعی دارند؛ پس فقط با تغییر این شرایط است که تغییر فرهنگی ممکن می‌شود. حین مطالعه این مطالب این تطبیق به ذهنم خطور کرد: 🔺در گذشته بسیاری از روحانیون ارتزاق خود را از طریق تبلیغ دین تامین می کردند و معتقد بودند روزی علماء تضمین شده است. در این بین به روایات بسیاری نیز استدلال می شود که این نفع اجتماعی و طبقه ای را برای روحانیون تئوریزه می کند. 🔻شرایط اجتماعی تاثیر بسزایی در تغییر باورها دارد. در سال های اخیر طیف قابل توجهی از طلاب از آن باور گذشته و تضمین روزی علماء عدول کرده اند و در مقام عمل از طرق مختلف و شغل های متفاوت، مناسب با زی طلبگی و .... خود عهده دار تامین روزی شان شده اند. 👇👇 @Taammolate_talabegi