eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
674 عکس
712 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ پست مدرنیته 🔹پست مدرنیته پاسخی است که در پرسش از بنیان های تفکر مدرن داده می شود و این پاسخ از تفکر معاصر فلسفی غرب تغذیه می کند و اندیشه فلسفی معاصر برآیند منازعات و گفت وگوهایی است که طی چهار قرن، یعنی از سدۀ هفدهم به بعد شکل گرفته است. در این پاسخ هر آنچه که طی این چهار قرن ساخته و پرداخته شده است چیزی جز یک گفت وگو بر مدار اراده، قدرت، خواسته و اقتدار اجتماعی نوین نبوده است. 🔸این گفت وگو تلاش و کوششی برای وصول به حقیقت نیست، بلکه تصمیم و عزم بر ساختن و آفرینش یک حقیقت است. در اندیشه پست مدرن حقیقتی فراسوی گفتمان های انسانی یافت نمی شود، بلکه حقیقت در متن هر گفتمان پدید می آید. 🔸پست مدرنیته نوعی بررسی نقادانه مدرنیته است و این نقادی دارای دو خصوصیت مهم است: 🔻اول آن که، پست مدرنیته از متن مدرنیته برمی خیزد. یعنی زاويه نگاه و بنیان های معرفتی آن ریشه در تطورات فلسفی دنیای غرب داشته و محصول طبیعی آن است. 🔻دوم آن که نگاه نقادانه پست مدرن به لحاظ نظری از دیدگاه های انتقادی پیشین عام تر و گسترده تر است. این نگاه با نسبی کردن شناخت و حتی با نسبی دانستن حقیقت، همه داعیه های روشنگری را در معرض تردید قرار داد و نفی نمود. اثر مستقیم این نقد متوجه دیدگاه های مردم شناختی و اجتماعی است که با نگاه تک قطبی به تاریخ، فرهنگ و تمدن غرب آن را پیشتاز پدیده ای به نام ترقی و پیشرفت می دانستند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ تاثیر علم مدرن بر سنت و ایدئولوژی 🔹سیطره حس‌گرایی چند اثر عمده را به‌دنبال آورد. ابتدا به انکار هویت دینی و عقلی علم پرداخت و درنتیجه موقعیت علمی سنت‌های دینی و همچنین ایدئولوژی‌های بشری را متزلزل ساخت و در نهایت نیز علم را با سفسطه و شکاکیت هم‌نشین ساخت و آن را با نوعی آنارشیسم معرفتی مواجه گردانید و نتیجه عملی این جریان نیز پس‌از نفی سنت و ایدئولوژی استیلای لیبرالیسم شد. برخی مدعی هستند لیبرالیسم نتیجه منطقی علم مدرن است. 🔸تاثیر دیدگاه‌های آمپریستی و پوزیتیویستی در نفی هویت دینی و عقلی علم و تأثیر آن در تزلزل سنت ها از آن جهت است که قوام دین و سنت‌های دینی و بخشی عظیم از اقتدار آن مبتنی بر ارزش علمی آن می‌باشد. عمل دین‌دار به سنت ریشه در اعتقاد او به صدق و راستی قضایا و گزاره‌هایی دارد که از اصول دین حکایت می‌کنند. 💯اگر دین‌دار در ارزش علمی این گزاره‌ها به‌راستی تردید داشته باشد و همه آن‌ها را حاکی از گرایش‌ها و ذائقه‌های شخصی و اجتماعی یا قومی و فرهنگی خود بداند در بیرون از قلمرو سنت قرار می‌گیرد و عمل او به سنت و تشبه او به رفتار دین‌داران عمل و رفتاری ظاهری و بدون روح است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
زن مدرنیته متغیّر جامعه پدر سالار / ✍ مهدی تدینی 🔹این را می‌دانیم که جامعۀ ایرانی تغییر کرده، اما این تغییر از کجا آمده؟ نیروی تغییر چه بوده؟ هر پیکره‌ای از نقطه‌ای تغییر می‌کند که امکان رشد دارد. درخت از جایی تغییر می‌کند که امکان رشد دارد. جامعه نیز از نقطه‌ای تغییر می‌کند که امکان رشد دارد. 🔸در جامعۀ ایران دو نقطۀ اساسی برای رشد وجود داشت: «زنان» و «چرخش نسل‌ها». بنیاد تحول جامعۀ ایرانی را این دو عنصر تشکیل داده‌اند. جایگاه مرد ایرانی به نسبت یک قرن پیش تغییر اندکی کرده، اما جایگاه زن ایرانی اساساً متحول شده. به همین دلیل، طبیعی است که زنان عنصر دگرگون‌کنندۀ جامعۀ ایرانند. 🔻تحصیل و اشتغال، مجاری رشد زنان بوده است. نسبت زنان شاغل و در نتیجه، نسبتِ «زنان مالک دارایی» در ایران بسیار تغییر کرده. پس طبیعی است که جامعه و نظم‌های اساسی جامعه نیز از همین نقاط تغییر کند. وقتی در یک پیکره یک اندام رشد می‌کند، توازن را به هم می‌زند. رشد زنان و تغییری که با خود به همراه می‌آورد، توازن جامعۀ ایرانی را که گرانیگاه آن «پدرسالاری» بود، بر هم زد. ▪️در نظم پدرسالار زن و فرزند پیش از آنکه متعلق به خود باشند، مایملک و متعلق به پدرند. به این ترتیب با قطعیت می‌شد پیش‌بینی کرد رشد زنان به فروپاشی نظم‌های پدرسالارانه منجر می‌شد. این نظم‌ها در گوشه‌گوشۀ جامعه و در ساحت‌های مختلف وجود دارد؛ الگوی بنیادینی است که خود را همه‌جا بازتولید می‌کند ــ از جمله در سیاست. اما ریشۀ قضیه بیش از آنکه فرهنگی باشد، «اقتصادی» است. اقتصاد بنیاد آزادی است. کلید آزادی زنان از نظم پدرسالار شاغل شدنشان بود. آزادی منهای مالکیت بی‌معناست. اساس و بنیاد آزادی بر استقلال اقتصادی (یا بر آزادی اقتصادی) استوار است. زن زمانی می‌تواند خود را از نظم پدرسالار برهاند که استقلال اقتصادی بیابد. شاید زنان به رغم کسب استقلال اقتصادی همچنان نتوانند خود را از نظم پدرسالار برهانند، اما کسب رهایی بدون استقلال اقتصادی محال است. 💯این همان استدلال لیبرالیسم برای دفاع از مالکیت خصوصی است. اساس آزادی مالکیت خصوصی است. برج‌وبارو و بنیاد همۀ آزادی‌های فردیِ بعدی، مالکیت خصوصی است. در جایی که استقلال اقتصادی از فرد گرفته شد، دیگر همۀ آزادی‌های دیگر هم پوچ است! عوام فریبی محض است! مجموعه عواملی در این میان وجود دارد، اما بنیادِ یورش زنان به نظم پدرسالار این است که آن‌ها در طول چند دهۀ اخیر موفق شدند «مالک» شوند ــ مالکِ درآمد، خانه، خودرو و انواع دارایی ــ و به کنشگران اقتصادی بدل شوند. حالا ابزار اصلیِ سلطۀ پدر از انحصار او خارج شده بود. دختر، خاموش و بی‌صدا، علیه پدر شوریده بود... حالا می‌توانست حقوق خود ــ به ویژه حق مالکیت بر تنش ــ را از جامعه بازخرید کند. در جامعۀ پدرسالار حقوق را پدر توزیع می‌کند که صاحب ثروت است. وقتی زن خود به یکی از نیروهای تولید ثروت تبدیل شد، طبیعی است که زیر میز می‌زند و همۀ حقوق را بازتعریف می‌کند؛ از حقوق سیاسی و اجتماعی تا حقوق خانوادگی. طبعاً در این فرایند دائم از خود می‌پرسد، چرا باید زیر بار پوششی برود که پدر آن را تعریف کرده است؟ پس علیه پوشش نیز می‌شورد. 🎞هر چه گفتم مقدمه‌ای بود برای دو جملۀ پایانی: زن تغییر می‌کند و با تغییر خود جامعه را تغییر می‌دهد. این تغییر ــ یعنی تغییر جایگاه زن از مقام مملوک به مالک ــ کاملاً بر بستر مدرنیته رخ می‌دهد... از این رهگذر زن به عنصر مهمی برای شیوع مدرنیته تبدیل می‌شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi