eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
674 عکس
712 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دکتر آرش نراقی: 🔹جریان تازه ای از طلبه های جوان رفته رفته چهره می نمایند، که خود تا حدّ زیادی (دست کم به نحو غیرمستقیم) محصول نفوذ فکری سروش، شبستری، و ملکیان بوده اند. طلبه هایی که درسهای حوزوی را خوب خوانده اند، اما در طول یک دو دهه گذشته رفته رفته زبان های فرنگی آموخته اند، و دسترسی مستقیم به منابع اصلی فلسفه و الهیات غرب یافته اند. دانش این طلبه های جوان و خوش فکر در بسیاری از شاخه های فلسفه و الهیات جدید به مراتب روزآمدتر و عمیق تر از سروش و شبستری (و می افزایم ملکیان) است. 🔸این گروه کم شمار اما پربار از عالمان علوم دینی نسبت به سنت دینی (از موضع مدرن) رویکرد انتقادی دارند، اما با فلسفه و الهیات جدید هم چندان آشنا هستند که از دشواری ها و تنوع صداها در آن حوزه ها آگاه باشند، و بتوانند با این سنتهای علمی مدرن وارد گفت و گوی انتقادی شوند. پروژه فکری این عالمان دینی، نه عبور از دین یا برساختن دینی تازه، که دفاع عقلانی، انتقادی، و مدرن از سنت دینی است. 🔻اگر از من بپرسید آینده فکر دینی در ایران را در کجا باید جست، پاسخ من این است که آن را در جایی جستجو کنید که کار دین پژوهی به شکل علمی و کارشناسانه و به طور حرفه ای پیگیری می شود. پیش بینی من این است که نسل عالمان جدید برآمده از حوزه های علوم دینی رفته رفته می توانند مرجعیت فکر دینی را که در چند دهه اخیر کمابیش در دست روشنفکران و نواندیشان دینی بیرون حوزه بوده است، دوباره به دست آورند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎥نقش گفتار دینی در نهضت مشروطه، برنامه زاویه؛ 13 مرداد 1400 🔹در این قسمت دکتر حمید پارسانیا و دکتر تقی آزاد ارمکی درباره‌ی «نقش گفتار دینی در نهضت مشروطه» گفتگو خواهند کرد. 📲 لینک دانلود رایگان: https://tv4.ir/episodeinfo/262181 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۵) 💠 آسیب شناسی رکن ششم و هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری 🔹دکتر سروش در بحث بهتر فهمیدن و فهم عمیق تر تفاوتی میان پدیده های عینی و عبارت های متنی نمی گذارد و داوری یکسانی برای هر دو ارایه می کند؛ در حالی که فهم عمیق تر عبارات در گرو شناخت بیشتر معانی الفاظ است و وقتی تمام معانی حقیقی و مجازی لفظی درک شد، دیگر فهم به نهایت خود می رسد. به ویژه اینکه فهمنده باید تلاش کند تا به مراد محدود و معین نویسنده و گوینده دست یابد و در آن صورت، به معنای نهایی خواهد رسید، ولی فهم عمیق تر پدیده های خارجی، زاییده کشفیات جدید است و با توجه به توانایی های روش تجربی نمی توان به فهم نهایی نایل گشت. تازه بعد از تحقق فهم عمیق تر، معلوم نیست که فهم پسینی و عمیق تر به لحاظ کیفی صحیح تر نیز باشد. 🔻مطلب دیگری که دکتر سروش از آن غفلت کرده، این است که فهم عمیق تر در بسیاری از عبارات همان مدلولهای التزامی گزاره است که به صورت فهم جدید گزاره تلقی می شود در حالی که گزاره های متعددی در کنار گزاره قبلی پدید آمده است نه اینکه یک گزاره، فهم های متعدد پیدا کرده باشد، تازه اگر کسی در اثر ریاضت ها یا کشف و شهودها به یک درک تازه ای دست یافت نباید آن درک را به فهم کلامی متن نسبت داد. سروش در مثال هایی که برای فهم عمیق تر آورده نیز دچار خطای آشکاری شده است. وی برای نمونه معانی مختلف وحدت عددی و حقه غیر حقیقی و حقه حقیقی حق تعالی و نیز دیدگاه های مختلف معنای وجوب را مراتب طولى فهم حقیقت می‌داند در حالی که اینها رویکردهای غیر قابل جمع اند و در عرض یکدیگر مطرح می شوند. دیدگاه کسانی که وحدت حق تعالی را وحدت عددی می دانند غیر از دیدگاه کسانی است که به وحدت حقه حقیقی اعتقاد دارند. 🔸دکتر سروش در باب تحول فهم، متأثر از هرمنوتیک فلسفی به ویژه گادامر شده است؛ روش گادامر در تفسیر و فرآیند فهم، روش مفسّر محوری بوده است؛ یعنی در تأثیر پیش فرض های شخصی مفسّر بر فهم، تأكید فراوان داشته و معیار سنجش فهم صحیح از سقيم را انکار کرده و در نهایت به نسبیت معرفت و فهم منجر شده است. 🔻پرسشی که نویسنده قبض و بسط باید بدان پاسخ دهد این است که آیا هر فهمی برای متدينان نسبت به کتاب و سنت مهم است یا اینکه کشف مراد شارع مقدس اهمیت دارد؟ پاسخ ما روشن است؛ فقها و عالمان دین به دنبال کشف مراد حق تعالی یا فهم حجیت دار و مرضی شارع مقدس اند. یعنی میان فهم تكوینیات با تشریعیات این تفاوت اساسی هست که در تشریعیات نمی توان بدون دلیل و حجت قطعی، مطلبی را به خداوند سبحان و پیشوایان دین نسبت داد. بنابراین، نباید با هر تحول علمی و ظنی به سراغ تحول فهم دینی رفت. به چه دلیل علوم جدید، بطون قرآن و نصوص دینی را کشف می کنند و با چه ملاک و معیاری چنین مدلول هایی را به متون دینی و مقدس می توان نسبت داد؟ همان گونه که اصولیین اثبات کرده اند، ظواهر ای با معیار خاصی حجیت دارند، علاوه بر اینکه اگر تحولات علمی بر متون دینی تأثیر بگذارند، فهم های متفاوت و متهافت و متناقض پدید می‌آید در حالی که مراد شارع مقدس، نمی تواند متناقض و متهافت باشند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍نسبیت گرایی 🔹نسبیت شناخت، همان شک و سفسطه پنهان است که بر اساس مبانی فلسفی معاصر از جمله مادی خواندن ذهن و معرفت، تأثیر انگیزه و عوامل روانی و اجتماعی، تفکیک نومن از فنومن، تأثیر معارف بر یک دیگر توجیه می گردد. 🔻البته طرفداران نسبیت فهم بشر، از انتساب شکاکیت گریزان اند و خود را تابع واقع گرایی و رئالیسم پیچیده می دانند. 🔸لازمه نسبی گرایی، عدم اعتماد نسبت به واقع نمایی قضایای علمی است؛ بنابراین نه هیچ واقعیتی از اسرار طبیعت کشف می گردد و نه هیچ حکمی و قصدی از احکام شریعت و مقاصد شارع فهمیده می شود و در مباحث زبان شناختی، نشانه شناسی و هرمنوتیک نیز هیچ مراد متکلمی برای مخاطب روشن نمی گردد؛ علاوه بر این که اصل واقعیت نیز مورد تردید قرار می گیرد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۶) 💠رکن هشتم: نسبی بودن معرفت دینی 🔹دکتر سروش، نسبی بودن فهم دینی را مانند نسبی بودن یک نتیجه در یک قیاس به کار می برد؛ بدین معنا، هر نتیجه ای از مقدماتش تغذیه می شود و هر تغییری در آن مقدمات، به تغییر در نتیجه می انجامد و ثبات نتیجه نیز معلول ثبات مقدمات است و بنابراین، نسبی بودن نتیجه، با ثبات آن منافات ندارد.اکنون سرّ ثبات و دگرگونی استنباطات دینی هم دانسته می شود. فهم هایی از دین که دگرگون شده اند، دگرگونی شان معلول آن است که همه یا بعضی از ارکان بیرون معرفت دینی (مبانی و اصول و فروع معارف بشرى) تحول پذیرفته است. و آنها که در دورانی کوتاه یا بلند ثابت مانده اند، دست کم یکی از دلایلش آن است که مبادی قریب تولیدشان ثابت مانده یا ثابت انگاشته شده است! 🔻اگر نظریه پرداز قبض و بسط ادعا کند نسبی بودن فهم دینی در این نظریه، غیر از نسبی گرایی معرفت در عرصه معرفت شناسی است هم چنان که غیر از نسبیت حقیقت است، پاسخ خواهیم داد که غیریت آن را با نسبیت حقیقت می پذیریم ولی غیریت آن با نسبی گرایی معرفت شناسانه را نخواهیم پذیرفت؛ زیرا ایشان مکرر گفته اند که فهم دینی، از مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و... تغذیه می کند و با فرآورده ها و فروع فلسفی و علمی مقبول هر عصر هماهنگ می شود؛ و از آن رو که این علوم و دستاوردهای آنها مرتب در حال تحول اند، معرفت و فهم دینی نیز تحول پذیر است. ❓پرسش مهم ما از دکتر سروش این است که آیا به عنوان یک معرفت شناس، معیاری برای سنجش معرفت دینی صحیح از سقیم را می پذیرد یا به چنین معیار عام اعتقاد ندارد؟ از صراحت نوشته های ایشان در کتاب های قبض و بسط تئوریک شریعت و صراط های مستقیم، نفی معیار توجیه و سنجش به دست می آید؛ و این ادعا چیزی جز نسبیت معرفت شناسانه نیست. ⚜خلاصه سخن آن که اولا، ادعای نسبی گرایی قبض و بسط با نسبیت و شکاکیت معرفت شناسانه تفاوتی ندارد؛ ثانيا، این نظریه نسبیت کلی را ادعا دارد؛ ثالثا، این نوع نسبیت با ایمان و ضروریات دین مانند بسیاری از اعتقادات و مناسک سازگاری ندارد؛ رابعا، منشأ این نسبیت، تأثیری است که از هرمنوتیک فلسفی به ویژه گادامر، ریکور و دریدا پذیرفته است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ تأملی در باب چیستی نیهیلیسم؟! 🔹نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی کرده بود که ظهور نیهیلیسم تاریخ دویست ساله ی آینده ی غرب را شکل می دهد. این پیش بینی متحقق شد با این تفاوت که نیهیلیسم نه فقط عالم غرب، بلکه تمام جهان را در بر گرفت. 🔸نیهیلیسم شرایطی را فراهم ساخته است که در بستر آن کلیه ی ارزش های والای تفکر، یعنی معرفت، حقیقت و فضیلت فاقد اعتبار گشته اند. مرادم از نیهیلیسم انکار وجود حقیقتی استعلایی است که به منزله ی بنیاد جهان، وحدت بخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و تعیین کننده ی محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش آدمی است. مرگ خدا و مرگ حقیقت معنایی جز سیطره ی نیهیلیسم ندارد. 🔻زندگی در جهان نیچه ای با انکار امر فرامحسوس، با فقدان مفهوم غایت روبرو می شود و همین امر وی را به نیهیلیسم کامل سوق می دهد. در یک چنین عالمی، جهان، معرفت، حقیقت، اخلاق، ارزش ها و نیز خود انسان هیچ یک از وصفی قدسی و متعالی برخوردار نیستند. نیهیلیسم در روزگار ما، مهم ترین عنصر قوام بخش دوران کنونی و تعیین کننده ی عالم و نحوه ی زیست ما در همه ی عرصه ها است. نیهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نیهیلیسم را در وجود خویش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکری جدی و عمیق راه نیافته است. نیهیلیسم به ظهور انسانی منتهی شده است که نیچه از آن به "آخرین انسان" تعبیر می کند. 📚ما و جهان نیچه ای_صفحه183 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ آخر الزمان در دیدگاه دنیای مدرن ⁉️چرا کسی که اندیشه ی آخر زمانی ندارد و پایان جهان را نزدیک نمی بیند، باید کسانی یا گروهی را که آخر زمانی می اندیشند، جدی بگیرد؟ ❓آیا اساسا باور به آخر زمان، خرافه ای عوامانه است یا پاره ای پراهمیت از جهان بینی دینی- دست کم ادیان توحیدی- است که می تواند صورت های گوناگون بگیرد و نظام های ایدئولوژیک بسیاری را شکل دهد؟ ❓آخر زمان، اساسا چیست و چگونه نگرشی است؟ آیا صرفأ مقوله های دینی و اعتقادی است یا دیدگاهی درباره ی تاریخ و سیاست نیز هست؟ آیا آخر زمان، تنها مربوط به معادشناسی و "يوم الدين" است یا شالوده ی الاهیات ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام است؟ 💠موقعیت کنونی سیاسی و بین المللی ایران، اندیشوران و پژوهشگران را بر می انگیزد تأمل در این دست پرسش ها را تعمیق بخشند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ روشنفکری دینی چیست؟ 🔹روشنفکری دینی طیف فکری رقیب اسلام سنتی است که خاستگاه دینی (اسلام شیعی) داشته، مخاطبانی دینی دارد، دو دغدغه‌ی اصلیش مدرنیته یا تجدد از یک‌سو و دین به‌طور کلی از سوی دیگر است، در مرز‌های دین فعالیت می‌کند یا کرده است، ماتریالیست نیست، و آثار خود را علی الاغلب در قالب خطابه ایراد می‌نماید. 🔸برجسته‌ترین وجه جامع این طیف خواستگاه‌ دینی اولیه‌ی آن (اسلام شیعی) و رقابت سنگین با اسلام سنتی (فقهای حوزوی) است. علاوه بر آن این طیف مخاطبان خود را از میان دین‌داران یارگیری کرده است. تردیدی نیست که مولدان و مصرف‌کنندگان این طیف صبغه‌ی دینی داشته‌اند. مشخصا مسلمان شیعه بوده‌اند، و لبه‌ی تیز نقد آن‌ها متوجه شریعت‌مداران و فقیهان بوده و هست. بحرانی که به این طیف میدان داده است بحران اسلام سنتی است. علمای اسلام سنتی فرزند دوران تجدد نیستند. آنها نتوانسته‌اند پاسخ‌گوی پرسشهای زمانه‌ی خود باشند. طبیعی است که کسانی بخواهند این نقیصه را جبران کنند. 🔻دغدغه‌ی اصلی این آغازگران دینی، تجدد یا مدرنیته از یک‌سو و مطالعات دینی از منظر متجددانه از سوی دیگر بوده و هست. با قصد مدرن کردن دین یا معرفت دینی فعالیت خود را آغاز کردند. رعایت الگوهای مدرن و دین‌داری را در آن الگوها تنظیم کردن کارکرد اصلی این طیف بوده است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۷) 💠رکن نهم: متكامل بودن معرفت دینی 🔹مؤلف قبض و بسط، علاوه بر ادعای ترابط و تحول علوم و معارف دینی، از تكامل معرفت دینی نیز سخن گفته است. وی ضمن پذیرش فهم عمیق تر و کامل تر، بر این باور است که فهم عمیق تر در گرو دانستن امور بیشتر است؟ بدین معنا، تکامل معرفت دینی، در تکامل کمی معرفت ها - البته با کنار نهادن امور بیگانه و نامربوط - خلاصه می شود. 🔻تکامل به دو معنا به کار می رود؛ گاهی هندسه معرفتی به لحاظ کمی کامل تر می شود؛ یعنی با افزایش کمی تعداد گزاره های علمی، دانش مربوطه تکامل می یابد و گاهی به لحاظ کیفی، یعنی تعداد گزاره های مطابق با واقع و صادق افزایش می یابند. به معنای نخست، کمال معرفت دینی، تنها کمال عددی و کمی است که بی شک با پرسش های جدید و شبهات نوین و پیش دانسته های پرسشی، تکامل می یابد؛ ولی به معنای دوم - که به مراتب مهم تر از معنای اول است - تنها با داشتن معیار سنجش معرفت صحیح از سقیم تکامل معرفت محقق می گردد. 🔸با توجه به دیدگاه دکتر سروش در زمینه نسبیت معرفت دینی و تأثیر پیش دانسته های تطبیقی در تفسیر قرآن، نمی توان تکامل کیفی و معرفتی را استنتاج کرد. به عبارت دیگر، اگر دکتر سروش در صدد ارایه اثبات تكامل کیفی معارف دینی است باید به وجود معیار معرفت دینی صحیح و ابزار تشخیص آن از سقیم معتقد باشد و آن را در اختیار داشته باشد و به کار گیرد. در حالی که اولا بحث از معیار صحت و سقم یک بحث درجه اول و بازیگرایانه است که سروش از آن پرهیز دارد؛ و ثانیا با توجه به صامت بودن متن دینی و نسبیت معرفت دینی نمی تواند به چنین حکمی فتوا بدهد. 🔻علاوه بر اینکه، ادعای کامل تر بودن معرفت های پسین و تئوری های بعدی نسبت به تئوری ها و معرفت های سابق یک داوری درون علمی است که به اعتقاد سروش معرفت شناس باید از آن پرهیز کند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍خدمات و برکات روشنفکری(علی ما اُدّعیَ) 💠 خدمات و برکات روشنفکری دینی در صحنه‌ی تفکر ایران در چهار دهه‌ی اخیر نه تنها بی‌تأثیر نبوده بلکه پدیده‌ای مؤثر بوده است که حساسیت‌ هایی را در جریان سنتی برانگیخته، آن ها را با پرسش های جدیدی مواجه کرده است. استبداد دینی را نیز به عکس‌العمل‌های محدودکننده، تضییقات، سانسور و تبعید واداشته است. بی‌تردید این طیف در میان نسل جوان و تحصیل‌ کرده هواخواهانی دارد. 🔸رواج تفکر انتقادی در حوزه‌ی دین در ایران و تفکر انتقادی در علوم انسانی و اجتماعی بویژه علوم اسلامی در ایران ضعیف یا غائب بوده است. در تفکر دینی این روش مبارک کمتر مطرح بوده و به همت روشنفکری دینی به‌ عنوان سنتی مستحسن جا انداخته شد. 🔹نگاه تاریخی داشتن به دین مورد دیگر است. دین در طول تاریخ تکوین پیدا کرده است و افراد و نسل های فراوانی در ساخته شدن آنچه دین نام دارد سهیم بوده‌اند. امر تاریخی قابل نقد و بحث است و فاقد قداست است. تکثر در فهم دینی محصول این دو اصل مبارک بوده که کاری سترگ است. 🔸 مورد بعد شتاب‌ بخشیدن به روند سکولاریته در ایران است. سکولاریته معلول شرائط متعددی است. این طیف به چنین روند مبارکی تسریع بخشیده است. مرادم از سکولاریته جدایی نهاد دین از دولت است. اهمیت این رویکرد در حکومت تئوکراتیک و ربانی‌ سالار ولایت مطلقه فقیه که رهبر را منصوب الهی و خلیفه‌ی رسول خدا و نایب امام غایب می‌داند و دیانتش عین سیاستش است، کاری است کارستان. 🔹مطرح کردن امکان فهم‌های گوناگون از متن واحد، قرائت‌پذیری دین، و در سایه‌ی آن نقد بنیادی تفکر سنتی از ابعاد مختلف، و عیان کردن ضعف این فهم از دین در عرصه‌های گوناگون نیز از برکات روشنفکری است. این خدمات مغتنم و ارزشمند هستند که در مورد هرکدام می‌توان به تفصیل سخن گفت. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍سکولاریسم فلسفی استحاله‌ی روشنفکری دینی؟! 🔹روشنفکری دینی در دفاع از سکولاریسم عینی یا سیاسی (جدایی نهاد دین از دولت) کارنامه‌ای نسبتا موفق دارد. بر اساس این دیدگاه دولت توسط منتخبین مردم بر مبنای قوانین عرفی جامعه را اداره می‌کند. متولیان دین وظیفه یا حقوق ویژه‌ای در امر دولت و سیاست ندارند. دولت هم مجاز به دخالت مثبت یا منفی در امر دین نیست. اما سکولاریسم رُویه‌ی دیگری هم دارد: سکولاریسم ذهنی یا فلسفی. در این رُویه‌ زندگی منهای خدا و دین و وحی ترسیم می‌شود. تقلیل نقش دین تا سرحد حذف کامل آن سرلوحه‌ی این رُویه‌ی سکولاریسم است. تأمل من درباره موضع روشنفکری دینی در قبال این امر است. 🔸اگر قرار است از سکولاریسم عینی (جدایی نهاد دین از دولت) دفاع شود از آن روست تا فضایی فراهم شود تا دین‌دار (هر دینی) و بی‌دین در فضایی سالم و رقابتی کالای خود عرضه کنند و مردم آزادانه و با اختیار و بصیرت باور دینی خود را انتخاب کنند و «بدون سوبسید حکومتی» مؤمنانه زندگی کنند و کسی به دلیل باور دینی‌اش محدودیت و تضییق نبیند. مسلمان شیعه‌ی معتقد به حکومت دینی در کنار مسلمان شیعه‌ی منکر حکومت دینی زندگی کند. مسلمان سنی در پایتخت شیعیان مسجد خاص خود داشته حق عبادت در به‌شیوه اهل سنت و جماعت داشته باشد. درویش مسلمان در خانقاه و حسینه‌اش بتواند عبادات خود را به شیوه‌ی فقرای معنوی برگزار کند. گرویدن به مسیحیت و اصولا هر تغییر دینی مجازات اعدام نداشته باشد. جوان بهایی به جرم بهایی بودن از تحصیل در دوره‌ی تحصیلات تکمیلی محروم نشود و سران بهایی به اتهام کلیشه‌ای جاسوسی برای اسرائیل (که چند دهه بعد از تبعید سرکرده‌ی این آئین به حیفا، غاصبانه تاسیس شده!) مجرم شناخته نشوند. در یک نظام سکولار نه شیعه بودن امتیاز است نه سنی و درویش و مسیحی و بهایی بودن عامل محرومیت از حقوق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی. فضای رخوت‌زده‌ی تک صدایی جای خود را به فعالیت جدی رقابتی چندصدایی می‌دهد. به‌جای خفه کردن صدای «دیگری» اکنون مجبوری شنونده را قانع کنی که تو هم حرف شایسته‌ای برای عرضه داری. در چنین فضای رقابتی دیگر نمی‌توان به سلبیات و انتقادات از اسلام سنتی اکتفا کرد. 🔻پرسش من این است: روشنفکری دینی در چنین فضای رقابتی چه کالایی برای عرضه کردن دارد؟ یا چه کالای ایجابی عرضه کرده است؟ اگر رویکرد روشنفکران دینی به بلاموضوع شدن تدریجی دین و خدا و پیامبر و وحی و قرآن بیانجامد، یعنی اگر روند تدریجی این طیف سکولار کردن خود دین و تقلیل رو به حذف دین شده باشد، در این صورت دیگر چه جای استفاده از پسوند «دینی» برای روشنفکر باقی می‌ماند؟ اگر در محصولات جدید روشنفکری دینی، امر دین تدریجا همانند برف در آفتاب تموز آب می‌شود، و امر قدسی جای خود را به امور دیگری از قبیل فلسفه یا عقلانیت، عرفان، اخلاق، و معنویت می دهد، روشنفکری دینی باید صادقانه استحاله‌ی خود را به روشنفکری عرفانی، اخلاقی، فلسفی یا معنوی به اطلاع علاقه‌مندان و پیروان برساند. واضح است که مرادم عرفان دینی، اخلاق دینی، عقلانیت دینی و معنویت دینی نیست. در نقد «اسلام تک ساحتی» به‌تفصیل در این زمینه سخن گفته‌ام. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹چه قدر در مورد مبانی کلامی و دینی تأمل داشته ایم؟! 🔸اصلا اهمیتی برایمان داشته یا طبق روال ارجاع داده ایم به نظرات بزرگان و محققان؟ ⁉️مگر می شود در اصول عقاید مقلد نبود و هر نکته نظری را با عنوان شبهه دفع نکرد؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔸علوم انسانی را باید در سه مقوله؛ توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقَّق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب بررسی کرد. 🔹قبل از قرن 19 چه در جهان اسلام و چه در غرب تمرکز بر توصیف انسان مطلوب بود و توصیف انسان محقق مسئله علوم انسانی نبود. 🔻اما با ظهور کنت و دیلتای توصیف انسان محقَّق و موجود شروع شد با دو رویکرد اثباتی و تفهمی. ⁉️توصیف انسان محقق که منشا نظریات شده در علوم انسانی کدام انسان محقق را مطالعه کرده است؟ مثلا دورکیم در نظریه خودکشی کدام انسان محقق را مطالعه کرده است؟ آیا توصیفی که از مصرف و درآمد انسان آمریکایی شده می تواند توصیف گر انسان ایرانی و آسیایی و آفریقایی باشد با این همه اختلاف سنت ها و فرهنگ ها و ارزش ها و منش ها که سبب تغییر در کنش هاست؟! ⚠️این نظریات علوم انسانی بومی نیست و ناظر به ایدئولوژی و ارزش ها و مبانی غربی است. 〽️وقتی نظریات انسان مطلوب بومی نیست و مبتنی بر مبانی غربی است و نیز توصیف از انسان محقق هم ناظر بر انسان غربی است در نتیجه روش تغییر از انسان محقق به انسان مطلوب و باید و نباید ها هم ناظر به مبانی غربی خواهد بود و بومی نخواهند بود. 💯نظریه های علوم انسانی مدرن مبتنی بر مبانی هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی، ارزش شناختی و دین شناختی است که در تولید علم بومی باید مبتنی بر مبانی خودمان قدم برداریم. ✍ برگرفته از سخنان استاد خسروپناه 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ روشنفکری و نقد سنت 🔹روشنفکری در گام اول با نقاد سنت متولد شد؛ در اروپا، روشنگران در مقابل کلیسا قرار گرفتند و بسیاری از احکام کلیسا را نادرست خواندند. کلیسایی که حوزه اقتدار مادی و معنوی عظیمی داشت و طی چند قرن تداوم یافته و تربیت شده و عرصه های مختلف سیاسی - اجتماعی را درنوردیده بود. کلیسای قرون وسطی برای همه چیز حدودی تعیین می کرد، از علم و معرفت گرفته تا مناسبات اجتماعی و اقتصادی؛ به شدت آزادی ستیز و تعقل ستیز بود. مهم تر آنکه قدرت اجرایی خواست های خود را نیز در اختیار داشت. 🔻نقد سنت عمدتا به مذهب و نگرش های مذهبی، امور قدسی شده نزد اجتماع و عقاید و باورهایی معطوف است که در یک جامعه رشد می کنند و بر تمام کنش های موجود در میان یک جامعه اثر می گذارند. 🔸گاهی از سنت گرایی به عنوان نقطه مقابل تجددگرایی سخن می رود فارغ از درستی یا نادرستی آن، این موضوع به معنای رجحان یکی بر دیگری است و حکایتگر دعوای تاریخی این دو نگرش است؛ به طوری که بخش مهمی از دعاوی روشنفکران و مخالفان آنان به این امر اختصاص یافته است. سنت گرایی نگاهی محافظه کارانه نسبت به تغییر دارد و روشنفکری همواره خواهان اصلاح و رفورم است و ابزار کار آن، نقد و نگاه تردید آمیز نسبت به سنت است. این امر در مواجهه با اسلام سنتی با عناوینی همچون روشنفکری دینی یا روشنفکری سکولار مطالعه می شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍دغدغه‌ی فرادینی و فرامذهبی؟ 🔹روشنفکران دینی غالبا همانند فیلسوفان دین به اسلام نگریسته‌اند. فلسفه دین مطالعه‌ی فلسفی امر دین است فارغ از باور به آن. فیلسوف دین می‌تواند دین‌ناباور باشد کما اینکه غالب فیلسوفان دین چنین‌اند. از فلسفه‌ی دین انتظار مؤمن‌پروری نباید داشت. آیا از روشنفکری دینی هم نباید انتظار پرورش مؤمن و باورمند داشت؟ آیا روشنفکری دینی حلقه‌ی واسطه و پل وصول به دین‌ناباوری است؟ در این صورت خوب است هر یک از روشنفکران محترم دینی مباحث دو سه سال اخیر خود درباره‌ی مباحث ایجابی و دفاع از دیانت و ایمان را عرضه بفرمایند. مباحث بسیار اندک ایجابی روشنفکری دینی مباحثی به‌غایت کلی هستند که درباره‌ی هر دینی – اسلام یا غیر اسلام – صدق می‌کنند. 🔸البته اسم روشنفکری دینی هم جز این نمی‌گوید! روشنفکری اسلامی که گفته نشده است! اگر روشنفکر دینی ادیان را همانند زبانها می‌داند به نحوی که هیچ زبانی بر زبان دیگر رجحانی دارد و این‌که کسی به زبانی سخن می‌گوید انتخابی نیست، اگر جای دیگر به دنیا آمده بود زبان دیگری داشت. مگر دین‌داری جز این است؟! تولد در این خانواده در این منطقه باعث این دین شناسنامه‌ای است، اگر جای دیگری متولد می‌شدیم دین دیگری داشتیم. پلورالیسم دینی معنایی جز تساوی همه ادیان در حقانیت و نجات ندارد. 🔻واضح است که روشنفکران دینی با چنین تلقی از دین (پلورالیسم دینی مدل جان هیک) هیچ دغدغه اسلامی نداشته باشند. البته شخصا مسلمانند و در زندگی شخصی آداب شرعی را هم رعایت می‌کنند و مناسک اسلامی را هم به‌جا می‌آورند، اما بحث در عادات و رسوم موروثی نیست، این امر شخصی است و اصلا مورد بحث من نیست، بحث در تفکر عرضه شده در فضای عمومی است. ▪️راستی در سالیان اخیر کدام بحث اسلامی (نه دینی عمومی) مطرح کرده‌اند؟ مباحث ایشان در باره‌ی بشری بودن وحی اتفاقا مؤیدی بر همین وجهه‌ی کلی و عمومی است. این‌گونه تبیین‌ها – فارغ از ضعف پایه‌های استدلالی و ناسازگاری با محکمات کتاب – اختصاصی به اسلام ندارد. اگر مکتوباتشان در این زمینه را به پایان برسانند نقد مکتوب آنها کمترین خدمت به این متفکران است. وقتی ضرورتی به پرداختن به مباحث اسلامی ندیده‌اند، به‌طریق اولی مباحث شیعی که جای خود دارد. پلورالیسم یادشده جایی برای هویت مذهبی هم باقی نگذاشته است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ داد و ستد علمی با اسلام‌پژوهان بین‌المللی ⁉️آیا روشنفکری دینی ایران با پدیده‌های موازی در شیعیان غیرایرانی، مسلمانان اهل سنت، مسیحیان کاتولیک و پروتستان، و یهودیان ارتباطی دارد؟ آیا از دستاوردهای نواندیشان این مذاهب و ادیان مطلع است؟ 🔹بی شک بین دستاوردهای روشنفکری دینی ایرانی و نواندیشان سنن دیگر دینی و مذهبی جهان قرابت و شباهت های فراوانی است. اطلاع و ارتباط و ارجاع و داد و ستد به فربهی نواندیشی دینی و مذهبی در سطح بین‌المللی می‌انجامد. علاوه برآن تحقیقات جدید حوزه‌ی اسلام خصوصا قرآن، حدیث، تاریخ اسلام، و زندگی پیامبر در زبانهای اروپایی (خصوصا انگلیسی، آلمانی و فرانسوی) برای متخصصان مطالعات اسلامی مغتنم است. اگرچه این مطالعات توسط مستشرقینی شروع شد که درباره‌ی ابعاد مختلف فعالیت هایشان چون و چرای فراوان است، اما در چند دهه‌ی اخیر با نسل جدید از محققان اسلام‌پژوه غربی مواجهیم که خود را پسامستشرق می‌نامند که نسبتا منصفانه تحقیقات ژرف‌نگرانه‌ای در حوزه‌های مختلف اسلامی منتشر کرده‌اند. 🔸عدم اطلاع از دستاورد این محققان بین‌المللی نقص جدی علمای سنتی، اساتید دانشگاهی و روشنفکران دینی ایرانی است. این اطلاع با ارجاع مثبت یا منفی در آثار منتشر شده قابل رصد کردن است. ارجاع مثبت یعنی نقل آراء علمی ایشان در کتب و مقالات به عنوان مؤید و شاهد، ارجاع منفی یعنی نقل و نقد آن آراء. اگر در کتب و مقالات حوزه‌ی اسلام‌شناسی ارجاعی به این متفکران نباشد، یعنی یا از آنها غافلیم یا از ارزش علمی آنها غفلت کرده‌ایم. در هر دو صورت قابل مناقشه است. وقتی وارد چرخه‌ی ارجاع دادن و ارجاع داده شدن نشدیم یعنی در عرصه‌ی داد و ستد علمی حوزه‌ی اسلام‌شناسی حضور پررنگی نداریم و غائبیم. این داد و ستدها و ارجاعات دوجانبه میزان جدی بودن و جدید بودن دستاوردها را مشخص می‌کند. 🔻روشنفکری دینی به‌میزانی که از منبر مدرن، سنت شفاهی و خطابی، یادداشت‌های روزنامه‌نگاری فاصله بگیرد و به سنت دانشگاهی و انتشار کتاب علمی و اصولا کتابتِ وفادار به ارجاع نزدیک شود، مقام و منزلت بیشتری پیدا می‌کند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💯 حکومت ایدئولوژی 🔹اگر صاحبان ایدئولوژی در رأس هرم اجتماع قرار گیرند و با کمک تکنولوژی و تبلیغات، ارتباط مستقیم با مردم پیدا کنند، قدرتی را به دست می آورند که توان و انرژی آن به مراتب از بمب اتم بیشتر است، زیرا توده، به دلیل خام بودن، چون هیولای اولی قابلیت پذیرش هر نوع صورتی را دارد. 🔸خطرات این قدرت عظیم هنگامی آشکار می شود که به فقدان متافیزیک و عقل و هر نوع معرفت متعالی دیگر که نقش میزان و داور را نسبت به ایدئولوژی های مختلف داشته باشد نیز اعتراف شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹 استاد پارسانیا پرسش از امتداد حکمت و فلسفه را در سه جهان قابل طرح می داند: 🔸در جهان اول پرسش از رابطه فلسفه با سایر علوم و دانش‌ها است. در این جهان ارتباط و پیوند نفس الامری میان آنها برقرار است علی رغم اذعان و یا انکار عالمان و جامعه، همه نظریه های علمی ارتباط منطقی و معرفتی با فلسفه و متافیزیک دارند و از اصول فلسفي کمک می گیرند. همچنان که ابن سینا در برهان و الهیات شفا و علامه و شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم بدان پرداخته اند. 🔸در جهان دوم پرسش از رابطه و پیوند فلسفه با نفس و جان فیلسوف است و از آثار انضمامی فلسفه سخن میگوید تا مشخص شود که فلسفه چه تحولاتی را در جان انسانی به وجود می آورد که به آن اعتبار حکیم و فیلسوف خوانده می‌شود. در این جهان لزوما رابطه منطقی و ضروري نیست، چون اراده و انگیز انسان تأثير گذار است ولی در عین حال کنش ها و رفتار هر فرد متفکر و آگاه با یک نظام معرفتی و فلسفی سازگار است و الا با چالش‌هایی روبرو است و ممکن است به قبول و یا نکول منجر شود. قبول فلسفه و ایمان به آن معرفت های دیگری را در پی دارد وبه نظامی ازکنش ها ورفتارها می انجامد و العکس نکول به پیامدهای دیگری منتهی خواهد شد. 🔸جهان سوم، جهان فرهنگ و اجتماع و تاریخ است، حوزه بین الاذهانی برای فلسفه است. در این جهان از ظهور فلسفه در جامعه و از نقش و پیامدهای آن در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پرسش می شود. گاه میان فلسفه با حوزه زیستی همگونی و انسجام برقرار است و نظامی از رفتارها وساختارهای منسجم وهماهنگ رامی آفریند اما گاه میان فلسفه باحوزه زیستی همگونی وهماهنگی نیست وچالشها وتضادهایی را درپی خواهد داشت. مطلب مهم توجه به این نکته است که میان "لازمه ذاتی فلسفه" در جهان سوم با "لوازم مستقر شده" تفاوت وجود دارد چرا که امکان‌های جوامع متفاوت است. نمونه جامعه همگون است که معرفت عقلي در فرهنگ عمومی آن مستقر شده است و به کارها ونظامات اجتماعی معنا، جهت وسامان می‌دهد. در مقابل است که میان معرفت و عمل هماهنگی نیست ونفاق، تحریف و انحراف بر آن غلبه دارد که نهایتا به منجر خواهد شد، مدینه ای که معرفت عقلي وشرعی از آن رخت بربسته وآگاهی کاذب ودانش برساخته برای توجیه اراده معطوف به قدرت و عمل برآمده در فرهنگ عمومی استقرار یافته است وهمگان براساس آن زیست می‌کنند. 🔻نکته جالب توجه در اندیشه استاد این است که امتداد فلسفه در هر کدام از این سه جهان، از منطق و روشی خاص پيروي می کند و نباید میان آنها خلط کرد. منطق و روش جهان اول استدلال و برهان است، در جهان دوم اخلاق و تربیت است و در جهان سوم، خطابه، جدل و شعر و عمل است. اگر کسي در جهان سوم با استدلال و برهان بخواهد به امتداد و استقرار فلسفه بپردازد ره به جایی نخواهد برد بلکه منطق و روش اقدام در این جهان می بایست هماهنگ با اقتضائات فرهنگ و جامعه باشد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
🎥 اتفاق باورنکردنی پشت درب ورزشگاه امام رضا(ع)/ اسپری فلفل به صورت دخترانی که می‌خواستند به ورزشگاه
✍ فقه و ظهور فلفل/میلاد دخانچی 🔹این حرف ها تکراری است ولی برای یادآوری گویا باید دوباره گفت. فقه شیعه مثل هر نظام دانشی تاریخ خود را دارد و تاریخمندی هر نظام دانش یعنی آن نظام دانش از اقتضایات قدرت، ثروت، تعصبات تاریخی منافع و غیره منزه نیست. به طور ویژه فقه شیعه مثل اکثر نظام های حقوقی قرون میانه نسبت به زن گرایشی سلطه گر دارد؛ زن در این نگاه ابژه ای است برای کنترل، او، زیبایی و لطافتش خطری است برای حوزه عمومی؛ زن یا مادر بچه هاست یا ابژه لذت در خلوت و تمام. این یک واقعیت است و هر آنچه درباره پویایی این فقه گفته شده و می‌شود جز یک واکنش به اقتضایات دوره جدید و تلاش برای بیرون انداختن نشدن از مناسبات قدرت، افسانه‌ای بیش نیست. همین واقعیت است که وقتی در صادقانه ترین شکل ممکن به بروز و ظهور می‌رسد برای دفاع از الهیات خود دست به دامن فلفل می شود. 🔸بنابراین ماجرای فلفل، نه نتیجه عملکرد سهوی فلان کارگزار و یا بدسلیقگی در اجراست. فلفل اسلحه ایست که فقه زن گریز (اگر نگوییم زن ستیز) برای دفاع از کیان خود در دست میگیرد و اگر از زاویه این الهیات به ماجرا نگاه کنیم این حداقل کاری است که این نظام دانش در لایه قدرت می‌توانسته انجام دهد. مشکل اما در فلفل و ورزشگاه خلاصه نمی‌شود. گریز از زن، یعنی گریز از سوژگی، و گریز از سوژگی یعنی نفی عاملیت انسان و آری این فقه سنتی نه فقط با هیاهو و تشویق های زنانه، بلکه با مردم سالاری و هر جا و هر چیزی که انسان، عاملیت انسانی و چه بسا عصیان های انسانی بخواهد نقش آفرینی کند سر آشتی ندارد. باز هم تکرار میکنم که بر این فقه خرده ای نیست، این فقه متعلق به دوره پیشا سوژگی حیات بشر است و به قول مرتضی آوینی «منشأ اختلاف‏ هایی هم که بین ما پیش می‏ آید، همین جاست که می‏خواهیم از نظرگاه فقه - فقه فعلی و فعلیت‏ یافته، نه فقه بالقوه - با جهان امروز مقابله کنیم. این فقه چیزی به ما نمی‏دهد که بشود با آن مبانی عالم امروز را شناخت.» 🔻البته یک جا این فقه و بانیان آن مقصرند؛ آنجا که این فقه عقب ماندگی، کم کاری و هر چیز دیگری که این قصور نام دارد را با توسل به قوه قهریه دولت مدرن جبران میکند؛ اینجاست که «فلفل» متولد می شود. آری این فقه و بانیان ان مسئول خسارت های عمده ای هستند که در سطوح مختلف به حساب سبک زندگی متعارف انسان ایرانی مدرن فاکتور می شود. نه فقط در ورزشگاه، در اقتصاد در فرهنگ و در سیاست ما هزینه میپردازیم تا شما بانیان فقه و کلام قرون میانه بتوانید بر ادعای مهمل خود پابرجا بمانید. یکبار هم که شده مسیولیت بپذیرید و این تازه شروع یک گفتگوی قدیمی درباره عقب ماندگی تاریخی ماست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ایدولوژی چیست و نسبت آن با مدرنیته و اومانیسم چگونه است؟ 🔹تبدیل دین به ایدولوژی، یکی از فجیع ترین اتفاقات تاریخ است و جامعه ما به همین دلیل و طی چهاردهه گذشته، بشدت سکولار شده است! 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹به نظر ماکس وبر شباهت هایی بین تجربه های اروتیک و عرفانی وجود دارد. 🔸همانگونه که رابطه اروتیک وحدت دو نفس را فراهم می‌کند تجربه عرفانی وحدت بین عارف و خداوند را پدید می آورد. این قرابت روانشناختی بین اروتیسم و دین خصومتی می آفریند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ تاثیر علم مدرن بر سنت و ایدئولوژی 🔹سیطره حس‌گرایی چند اثر عمده را به‌دنبال آورد. ابتدا به انکار هویت دینی و عقلی علم پرداخت و درنتیجه موقعیت علمی سنت‌های دینی و همچنین ایدئولوژی‌های بشری را متزلزل ساخت و در نهایت نیز علم را با سفسطه و شکاکیت هم‌نشین ساخت و آن را با نوعی آنارشیسم معرفتی مواجه گردانید و نتیجه عملی این جریان نیز پس‌از نفی سنت و ایدئولوژی استیلای لیبرالیسم شد. برخی مدعی هستند لیبرالیسم نتیجه منطقی علم مدرن است. 🔸تاثیر دیدگاه‌های آمپریستی و پوزیتیویستی در نفی هویت دینی و عقلی علم و تأثیر آن در تزلزل سنت ها از آن جهت است که قوام دین و سنت‌های دینی و بخشی عظیم از اقتدار آن مبتنی بر ارزش علمی آن می‌باشد. عمل دین‌دار به سنت ریشه در اعتقاد او به صدق و راستی قضایا و گزاره‌هایی دارد که از اصول دین حکایت می‌کنند. 💯اگر دین‌دار در ارزش علمی این گزاره‌ها به‌راستی تردید داشته باشد و همه آن‌ها را حاکی از گرایش‌ها و ذائقه‌های شخصی و اجتماعی یا قومی و فرهنگی خود بداند در بیرون از قلمرو سنت قرار می‌گیرد و عمل او به سنت و تشبه او به رفتار دین‌داران عمل و رفتاری ظاهری و بدون روح است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍دجّال؛ مسیحیت یا انگل مقدس! 📘نیچه در کتاب دجّآل این سوال را مطرح می کند که دشمن واقعی زندگی کیست؟! بعد این گونه پاسخ می دهد، همان هایی که در روند زندگی مانع ایجاد می کنند؛ یعنی کشیشان! ما عادت گستاخانه ی کشیشان را در همه ی کسانی که خود را آرمان گرا نامیده اند، دیده ایم. زیرا کشیشان زندگی را برای ما مسموم کرده اند؛ چرا که همواره در حال تولید افتراء و دروغ هستند. در واقع آن ها وکیل مدافع پستی و نیستی هستند. به همین خاطر من علیه همه ی کشیشان اعلام جنگ می کنم! 💯مبنای تئولوژیک، ایمان است، مبنای ایمان، غریزه است و مبنای غریزه احساس است. این تمام چشم انداز یک کشیش است، که می خواهد از طریق آن، دنیا، فضیلت، اخلاق و تقدس را برای خود معنا کند و از همین مسیر به خدواند، رستگاری و جاودانگی هم دست یابد. در صورتی که مسیر او اشتباه محض است، چرا که مسیر او راه مقدس نیست، بلکه راه قدرت است! به همین خاطر او در راه قدرت به جای صعود به تعالی به سقوط در دره ی نیستی می رسد. اما با یک مکانیسم فریب، سقوط خودش را وارونه جلوه می دهد، و آن تحریف است. بنابراین او همه مفاهیم تئولوژیک را تحریف می کند. بدین گونه نافرمانی از خداوند، عملاً به معنای نافرمانی از دستورات کشیش است که به یک قانون تبدیل می شود، که آن را گناه می نامد. بر این اساس تنها راه آشتی با خداوند آن است که به دستورات کشیش عمل و رضایت او را جلب کنید. زیرا تنها اوست که می تواند انسان را نجات دهد. لذا هر جامعه ای که بر پایه ی کشیش اداره شود، پایه اصلی آن وقوع گناه است. زیرا ایشان از طریق گناه امرار معاش می کنند.بنابراین وقوع گناه برای تداوم حیات آن ها ضروری است. 🔸از نظر آن ها برترین قانون این است که خدواند توبه گناهکاران را می بخشد. به زبان ساده یعنی هر کس از دستورات و تفسیرات کشیش پیروی کند، بخشیده خواهد شد. آن هایی که معتقدند خداوند در مقام قضاوت نشسته است خودشان به قضاوت برخواسته اند. 🔹اما وای به روزی که انسان عالم و دانا شود! کار دجّآل تمام است! زیرا که در آن روز بر انسان مکشوف خواهد شد که دشمنان حقیقت در مرحله اول، دروغ و در مرحله ی دوم ایمان است. دجّآل یا همان مسیحت، روح انسان را با اختراع گناه به فساد کشانده است. بنابراین دجّآل را محکوم می کنم. زیرا از نظر من، مسیحیت بالاترین شکل از تباهی که در بدترین حالت وجود داشته است، می باشد. فساد و تباهی کلیسا گریبان گیر همه چیز شده است؛ ارزش ها را به بی ارزشی تبدیل کرده است، حقیقت را به دروغ و همچنین صداقت را به پستی تبدیل کرده است. به نظر من زندگی انگلی تنها کار کلیسا است چون ضعیف شدن و کم خون شدن انسان را کمال مطلوب خود می داند‌. مسیحیت نه تنها یک نفرین بزرگ، بلکه همان دجّآل کبیر است. بنابراین مسیحیت را لکه ی ننگ ابدی دامن نسل بشر می دانم! 👇👇 @Taammolate_talabegi
♦️سلسله پست های کانال تاملات طلبگی در موضوع آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش 🔹1. آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1303 🔹2.نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1311 🔹3.نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۲) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1331 🔹4.نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۳) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1343 🔹5. نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۴) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1366 🔹6. نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۵) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1389 🔹6.فرآیند فکری دکتر سروش https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1421 🔹7.فرآیند فکری سروش با رویکرد شخص محوری(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1442 🔹8. فرآیند فکری سروش با رویکرد شخص محوری(۲) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1472 🔹9.فرآیند فکری سروش با رویکرد شخص محوری(۳) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1510 🔹10.فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1536 🔹11. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۲) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1598 🔹12. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۳) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1661 🔹13. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۴) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1687 🔹14. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۵) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1725 🔹15.جایگاه علمی نظریه قبض و بسط https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1760 🔹16.ارکان نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1806 🔹17.رکن اول: تمایز دین از معرفت دینی و آسیب شناسی آن https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1854 🔹18.رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی(صامت بودن دین، ناطق بودن معرفت دینی) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1889 🔹19.رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی( ثابت بودن دین، متغیر بودن معرفت دینی) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1958 🔹20.رکن سوم: معرفت دینی معرفتی بشری است که اوصاف بشر در معرفت پرورده او ریزش می کند و این اوصاف اعم از قوه عاقله می‌باشند و شئون و احوال پست و شریف آدمی در علم او تاثیر می‌گذارند. https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2013 🔹21.رکن چهارم: ترابط عمومی معارف بشری https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2092 🔹22.رکن پنجم: معرفت دینی نیز به عنوان یک معرفت بشری با معارف بیرون دینی در ارتباط و تلائم است https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2132 🔹23. رکن ششم: تحول معارف بشری غیر دینی https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2157 🔹24. رکن هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2220 🔹25.آسیب شناسی رکن ششم و هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2278 🔹26.رکن هشتم: نسبی بودن معرفت دینی https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2350 🔹27.رکن نهم: متكامل بودن معرفت دینی https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2455 👇👇 @Taammolate_talabegi