eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
672 عکس
712 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ زکات امری تاریخی یا عرفی!؟/ دکتر بیژن عبدالکریمی 🔸 احکام فقهی یا فقه الأصغر اموری صرفا تاریخی هستند و نه دینی و اسلامی. حوزه های علمیه ما از آنجایی که به شدت تحت تأثیر اسانسیالیسم (ذات گرایی) ارسطویی و فاقد نگرش تاریخی هستند اصلا توجهی به این حقیقت ندارند که بسیاری از احکام فقهی اموری تاریخی، یعنی جغرافیایی، فرهنگی، قومی و... هستند و نه احکامی دینی و قدسی. 🔹برای مثال، هرکس اندکی با قرآن و اسلام آشنایی داشته باشد، می داند که قرآن در آیات متعددی زکات را در کنار نماز آورده، پرداخت آن را مورد تأکید و سفارش قرار داده است تا آنجا که می توان گفت پس از نماز، زکات از مهم ترین احکام و فریضه های اسلامی است. اگر پیامبر اسلام از غلات اربعه ، انعام ثلاثه و نقدین زکات می گرفتند برای آن نبود که زکات آنها حکمی دینی، مقدس، مطلق و بلاشرط است که به هر نحو ممکن باید در جامعه اجرا شود، بلکه برای آن بود که اقتصاد شبه جزیره عربستان و قبایل عرب در آن روزگار در مدار این اقلام می‌چرخید. اما زکات در فقه شیعه تحول قابل ملاحظه ای نیافته و کماکان در قالب ها و در خصوص اقلام پیشین مطرح می شود. این در حالی است که اجرای حکم زکات به همان صورت پیشینش نه فقط اسلامی نیست بلکه کاملا ضد اسلامی است. چرا؟ زیرا خود پیامبر می گوید: « أمرت أن آخذ الصدقه مِن أغنيائكم فاردّها في فقرائكم». (امرشده ام تا اموالی را از اغنیا بگیرم و به فقرا بازگردانم). پس این امر، یعنی ایجاد نوعی تعادل و عدالت اجتماعی میان اغنیاء و فقراء، فلسفه حکم احکامی چون خمس، صدقات و زکات است. 🔻اما در دوران جدید با توجه به تحولات عظیم تاریخی، اجتماعی، صنعتی و تکنولوژیک و تغییر در شرایط زندگی آشکار است که دیگر منابع ثروت را نه در غلات اربعه و اغنام ثلاثه و طلا و نقره بلکه در امور دیگری چون بانک ها، چاه های نفت، بورس های مالی، کشتی ها، شرکت ها و کارخانه های گوناگون باید جست وجو کرد. حال، فرضا در جامعه ما چه کسانی گاو و شتر و گوسفند دارند که از آنها باید زکات گرفت؟ جز عشایر، بلوچی ها یا اعراب محروم ما در جنوب کشور؟! خب حال، از اینها زکات بگیریم و به چه کسی بدهیم؟ بنابراین، با توجه به اینکه منابع و موارد ثروت در روزگار ما تغییرات بنیادینی یافته است، اگر شما حكم زکات را در همان اقلام پیشین و سنتی تلقی کنید و تصور کنید اجرای این احکام اجرای احکام حقیقی اسلام است، بسی بیراهه رفته اید. آشکار است که با یک چنین فهم غیرتاریخی از احکام به اصطلاح اسلامی، جامعه ای اسلامی در معنای جامعه ای منطبق با معیارهای دین و پیامبر اسلام متحقق نخواهد گشت. اما اگر ما بر اساس نه صرف متون فقهی، بلکه با توجه به عرف زمانه و فهم عادی و رایج مردم که عموما نیز با علم فقه آشنایی ندارند منابع ثروت را همه اموال و فعالیت هایی بدانیم که به تولید ثروت و ارزش افزوده بالا منتهی می شود، مالیات هایی را گرفته، آنها را صرف خدمات عمومی نماییم تا بخشی از ثروت ثروتمندان به فقرا و محرومین بازگردد، این تلقی عرفی به مراتب از احکام فقهی سنتی ما به حقیقت و به روح اسلام و تعالیم نبی نزدیک تر است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎙دکتر عبدالکریمی: 🔹 نواب صفوی و فدائیان اسلام با چاپ و انتشار جزوه ای با عنوان « راهنمای حقایق»، برنامه های حکومت اسلامی مورد نظر خود را ارائه دادند. در این جزوه تأكید آنان بر مواردی چون جداسازی کامل زن و مرد در محل کار، رعایت حجاب توسط زنان، اجرای کامل حدود اسلامی و محدودسازی کتاب و موسیقی و سینما مگر با هدف ترویج اسلام بود. 🔸می بینیم که چگونه فهم این جریان از اهداف و شيوه تأسیس حکومت اسلامی، که فقط نمونه ای از ده ها نمونه دیگر از حامیان ایده تأسیس حکومت اسلامی است، به مسأله اجرای ظاهر پاره ای از احکام فقهی- بدون توجه به آرمان های بزرگ معنوی و انسانی ادیان مثل بسط تفسیری معنوی از جهان، رشد وحدت بشری، بسط حقوق و کرامت انسانی افراد جامعه، رشد حیات اخلاقی و معنوی و از بین رفتن هرآنچه خانواده بزرگ انسانی را پاره پاره کرده، جنگ و خونریزی و خشونت را میان انسان ها حاکم ساخته است محدود می شود و بسيار سطحی و ساده اندیشانه تنها طريق رشد حیات دینی، فرهنگی و معین اجرای برخی احکام ظاهری فقهی منحصر می گردد. 🔻این همان معضل بنیادینی است که امروز جهان اسلام، از جمله جامعه ما، با آن روبروست. تئوریسین های حکومت دینی مسیر و روش دیگری را، به جز پیاده کردن ساده اندیشانه و از درون تهی شدہ احکام فقهی، برای تحقق یک جامعه دینی و معنوی نمی شناسند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 «چگونه می شود هم مسلمان بود و هم تحت یک حکومت مدرن غیراسلامی زندگی کرد؟» 🔹باید توجه داشت این سؤال، پرسش تقریبا دو قرنه همه مسلمانان و پرسش تقریبا چهار قرنه همه مسیحیان و یهودیان است. یعنی برای غربیان مسیحی بعد از ظهور مدرنیته در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی به این سو و برای مسلمانان بعد از مواجه با مدرنیته از قرن نوزده به این سواین پرسش شکل گرفت: 🔻در پرتوظهور و سيطره عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید، چگونه می توان کماکان از تفکرو زیستی دینی و معنوی برخوردار بود؟ اندیشه بسیاری از فیلسوفان و متفکران، اعم از غربی مسیحی و یهودی یا شرقی و مسلمان حول این پرسش بنیادین قابل فهم و تبیین است. به نظرم، نه متفکران بزرگ غربی و نه اندیشمندان و صاحب نظران مسلمان، علی رغم کوششهای نظری و عملی بسیار، هنوز هیچ یک به پاسخی درخور و به نظام انتولوژیک و اپیستمولوژیک شایسته ای برای پاسخ گویی به این پرسش دست نیافته اند. ليکن، در سؤال شما، که پرسش بسیاری از افراد، به خصوص حوزویون و سنت گرایان ما نیز هست، دو مفروض بسیار سترگ، تأمل ناشده و نیز خطرناک وجود دارد: 🔸اولا، این پرسش امکان برخورداری از تفکر و حیات دینی را در جهان بالذات سکولار کنونی بسیار سهل و ساده گرفته است. 🔸ثانيا، این پرسش مفروض گرفته است که می توان با تأسیس یک حکومت به اصطلاح دینی و اسلامی در دوران مدرن دست به تشکیل یک جامعه دینی و اسلامی زد، تو گویی این صرفا حکومت ها هستند که مانع زیست دینی و اسلامی جوامع مسلمان هستند و با صرف تشکیل یک حکومت به اصطلاح دینی و اسلامی می توان سرشت زندگی مدرن و جوامع مدرن را به یک زندگی و جامعه اسلامی تغییر ماهیت داد. این یکی از ساده اندیشانه ترین و نادرست ترین پاسخ هایی است که می توان به پرسش سترگ مذكور داد. 🔻تجربه انقلاب ما به خوبی نشان داد صرف تغییر یک حکومت سکولار و تأسیس یک حکومت به اصطلاح دینی و اسلامی نه تنها نمی تواند در دینی سازی و اسلامی سازی زندگی و جامعه نقشی مثبت داشته باشد، بلکه حتی می تواند سبب رویگردانی توده های وسیعی از جامعه نسبت به ارزش های دینی، معنوی و اسلامی نیز گردد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹علوم انسانی جدید به منزله بخشی از تقدیر، امری است که نمی تواند متعلق میل و انتخاب ما قرار گیرد. 🔻نگوییم ایمان و دین و اسلام کافی است و ما علم جدید و علوم انسانی جدید را نمی خواهیم، که این اندیشه خطراتش بیشتر از خود آفات و خطرات علوم و تکنولوژی مدرن و علوم انسانی جدید است. 🔸اگر نگاه ما تغییر کند و ما به خود آگاهی دینی دست یابیم، علوم طبیعی و انسانی جدید نیز به نوبه خودشان بسیار مفید و قابل استفاده خواهند بود و به واسطه این علوم نیز می توان ندای هستی را شنید، منوط به آنکه گوش جان ما نسبت به این ندا گشوده باشد. نظام معرفتی دوره جدید به طور کلی و علوم انسانی جدید را به طور خاص نمی توان به سهولت نادیده گرفت. اما می توان و باید به طرح پرسش درباره بنیاد آن و نیز درباره محدودیت ها و نقصان های آن پرداخت. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹براساس تلقی وجود شناسانه و غیر تئولوژیک از تاریخ، هیچ سنت تاریخی، فرهنگ یا تمدنی، از جمله تاریخ، تمدن، علم، تکنولوژی و علوم انسانی غربی بی بنیاد نیست و هر سنت تاریخی، فرهنگ و تمدنی و نظام معرفتی خاص آن پاره ای از تاریخ هستی و جلوه هایی از غنا و سرشاری بیکران هستی را آشکار می سازد. 🔸بنابراین، تمدن، علم، تکنولوژی و علوم انسانی جدید نیز با هستی نسبتی دارد و نباید در هیاهوهای سیاسی، ایدئولوژیک و تئولوژیک این نسبت نادیده گرفته شود. 🔻مولانا اعتقاد داشت همه عقول محو در عقل اول هستند. براساس این نگرش، و در سیاق بحث کنونی، می توان گفت که تاریخ متافیزیک غرب و ظهور عقلانیت جدید و نظام معرفتی علمی و تکنولوژیک و علوم انسانی دوره جدید یکی از انواع عقلانیت ها و یکی از نظام های گوناگون معرفتی و جلوه ای از عقل اول، یعنی جلوه ای از جهان هستی ای است که از امکانات بسیار گوناگون و متکثری برخوردار می باشد، و به این اعتبار عقلانیت علمی جدید که جلوه ای از جهان هستی و عقل جهانی حاکم بر آن و بخشی از تاریخ هستی است، امری مقدس است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹 اساسا تعارض امر دینی با امر عرفی (امر سکولار) و قراردادن این دو در برابر هم حاصل تفکر مسیحی و در عالم مسحیت بوده است. 🔸در عالم مسحیت بین «امر سکولار» و«امر روحانی تعارض قائل بودند، و کسانی که زندگی روحانی» را می پذیرفتند زندگی شان را فقط صرف امور دینی و معنوی می کردند. در تلقی ثنویت اندیشانه مسیحی اموری چون ازدواج، صاحب فرزند شدن، کشاورزی، بازرگانی، سیاست ، جنگ و بسیاری از امور دیگر امور سکولار محسوب می شوند. در این تلقی مسیحی هر کسی به زندگی غیر روحانی بپردازد، به امر سکولار مشغول شده است. 🔻اما یک چنین تعارضی میان امر دینی و امرسكولار از اساس در اسلام وجود ندارد. پیامبر اسلام، هم فردی معنوی و هم مرد خانواده ، اقتصاد، تجارت، جنگ و سیاست بوده است. اما متأسفانه ثنویت اندیشی مسیحی و تعارض میان امر دینی و امر سکولار به اذهان مسلمانانی چون مودودی، سید قطب ، حسن البناء و همه طرفداران ایده تأسیس حکومت اسلامی نفوذ کرد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹ایده تشکیل حکومت دینی و اسلامی واکنشی نسبت به ظهور جهان مدرن، هژمونی آن و فروپاشی بسیاری از ارزش ها و مؤلفه های زیست جهان سنتی بود. 🔸البته حدود یک قرن قبل از ظهور سلطنت پهلوی سیل مدرنیته وارد ایران شده بود. حکومت پهلوی اول و دوم در روزگاری شکل گرفت که مدرنیته در حال بسط پیدا کردن در جامعه ایران بود. لذا، اگر حکومت پهلوی در روند مدرنیزاسیون ایران مواجهه منطقی تری را اتخاذ کرده بود، و اگر در حکومت سلطنت پهلوی این آگاهی وجود داشت که روند مدرن سازی کشور نمی توانست از بالا به پایین و با اعمال قدرت از جانب حکومت شکل گیرد، شاید طغیان اقشار وسیعی از جامعه سنتی ایران ولذا انقلاب سال ۱۳۵۷ شکل نمی گرفت. 🔻در روزگار کنونی نیز قدرت سیاسی در ایران در تلاش است تا ارزش های سنتی و وفاداری به سنت را از بالا به پایین تحميل کند. اما در این دوره تاریخی نیز شاهد فاصله گیری جامعه، به خصوص نسل های جوان، از جهان بینی و ارزش های سنتی و کل سنت و میراث تاریخی مان و لذا بسط بیهویتی تاریخی، نیهیلیسم و غرب زدگی جهانی در جامعه مان هستیم. چنین روندی به لحاظ فرهنگی و اخلاقی بسیار نگران کننده است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹یکی از بنیادی ترین اوصاف ساختار وجودی انسان حيث تاریخی اوست، معتقدم هر آنچه با انسان نسبت دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها و کنش های فردی و اجتماعی او امری تاریخی است. 🔸به این اعتبار با روش ذات گرایی (اسانسیالیسم) ارسطویی مخالف بوده، روش تفکر تاریخی را پشتوانه تفکر و نظریات خویش قرار داده ام. عدم درک حیث تاریخی بشر ولذا حيث تاریخی نظام های تئولوژیک یکی از نقاط ضعف اساسی همه نظام های تئولوژیک است که می کوشند مجموعه ای از باورهای بومی محلی، جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و در یک کلمه تاریخی را به منزله حقایقی ازلی، ابدی، جاویدان، جهان شمول و در یک کلمه فرا تاریخی عرضه نمایند و همین امر پاشنه آشیل همه نظام های تئولوژیک و چالشگاه اصلی اینجانب با آنها است. 🔻نظام های تئولوژیک پاره ای باورهای تاریخی را جانشین «حقیقتی فراتاریخی» می کنند و بدین نحو سبب غفلت و به محاق رفتن امر فراتاريخ و لذا سبب بسط سکولاریسم و نیهیلیسم گردیده اند. از نظر اینجانب ، تفکر دینی و معنوی را نه در نسبت انسان با پاره ای باورها یا احکام عملی تاریخی بلکه در نسبتی وجودی با امر فرا تاریخ باید دنبال کرد. همچنین باید توجه داشت که تکیه بر حيث تاریخی بشر هیستوریسیتی به معنای تاریخ گرایی، قول به جبر تاریخ یا اصالت تاریخ هیستوریسیسم نیست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍وحدت اجتماعی، ضرورتی حیاتی/ دکتر عبدالکریمی 🔹امروز یکی از مهم ترین مسائل ما شکاف عمیق اجتماعی ای است که از دو قرن پیش در جامعه ما شکل گرفته است و تاکنون نتوانسته ایم برآن فائق آییم. 🔸این شکاف عمیق اجتماعی عبارت است از شکاف میان نوگرایان و سنت گرایان جامعه ما. این مهم ترین شکاف اجتماعی است که جامعه ما با آن روبرو بوده است. این شکاف اجتماعی خود را در دوران مشروطه به صورت شکاف میان مشروطه خواهان و مشروعه خواهان نشان داد که سبب شکست نهضت مشروطه و روی کار آمدن دیکتاتوری رضاشاه شد. بار دیگر این شکاف خود را در نهضت ملی و در شکل نمادین شکاف میان مصدق و کاشانی نشان داد که منجر به سقوط دولت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد شد. 🔻این شکاف در بعد از انقلاب نیز در حوادث گوناگون سیاسی و اجتماعی و به صور گوناگون خود را آشکار ساخته است. یکی از مهم ترین خطاهای استراتژیک حکومت پهلوی این بود که فقط بخش مدرن و نوگرای جامعه را هدایت و رهبری کرد لیکن بخش سنتی جامعه را نادیده انگاشت. اما همین بخش سنتی با طرح ها و برنامه های حکومت همراه نشد، چوب لای چرخ حکومت گذاشت و در نهایت نیز آن را سرنگون ساخت. 🔻امروز نیز همین اشتباه را حکومت جمهوری اسلامی، لیکن از سوی دیگر مرتکب می شود. این حکومت نیز تنها بخش سنتی و سنت گرای جامعه را می بیند و آن را تحت هدایت و رهبری خود قرار می دهد اما بخش مدرن و نوگرای جامعه را خس و خاشاک می انگارد، یا لااقل آن را به منزله نیرویی اثرگذار و صرف نظرناکردنی در امر توسعه کشور تلقی نمی کند. لذا بخش نوگرای جامعه نیز با سیاست های کلی نظام هماهنگ نشده، در برابر آنها مقاومت می ورزد. اما بدون غلبه بر شکاف اجتماعی موجود در جامعه ما هیچ گونه استراتژی و طرحی برای توسعه ملی در ایران موفقیت آمیز نخواهد بود. نیل به وحدت اجتماعی ضرورتی حیاتی، استراتژیک، ملی و امنیتی برای کشور ماست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹توجه به حیث تاریخی بشر و درک این امر که بشر موجودی بالذات تاریخی و لذا همه فهم ها، تفسیرها و کنش های وی در چارچوب ها و افق های تاریخی است، ما را به این حقیقت مهم و بنیادین متفطن می سازد که انسان ها نیز در چارچوب و افق تاریخی خاص و براساس عقلانیت های گوناگون تاریخی با یک متن از جمله با متون مقدس مواجه شده، مورد خطاب قرار میگیرند. لذا به هیچ وجه نمی توان انتظار داشت مخاطبی که فرضا در جهان مدرن و بر اساس عقلانیت مدرن ، یعنی عقلانیت گالیله ای - نیوتنی، دکارتی بار آمده و می اندیشد به همان نحوه و با همان مفروضات و با همان عقلانیت و زبانی با متون مقدس مواجهه شود که مخاطبان پیشین متون مقدس، در اعصار گذشته، با این متون مواجه می شدند، مضاف بر اینکه خود متون مقدس نیز، به واسطه حیث بشری و تاریخی نبی در دوران های ماقبل مدرن و در سنت‌های تاریخی پیشین شکل گرفته اند. 🔻متأسفانه حوزه های علمیه، روحانیون و متولیان حیات دینی در میان مسلمانان بیش از آن اسیر اسانسیالیسم (ذات گرایی) ارسطویی و درک غیرتاریخی پدیدارها هستند که درکی از نگرش تاریخی و حیث تاریخی نبی، حيث تاریخی متون مقدس و حیث تاریخی مخاطبان خود داشته باشند. لذا دفاع آنها از متون مقدس صوری ، بی حاصل، محکوم به شکست و حتی در جهت هرچه بیشتر سکولاریزه شدن جامعه و سبب خشم و طغیان نسل‌های جوان مسلمان علیه فرهنگ و سنت تاریخی خویش و در غلتیدن به سوی تفکر و فرهنگ سکولار و نیهیلستیک غربی است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ مصادیقی از تاریخمندی در نبی و متن مقدس/ دکتر عبدالکریمی 🔹تکیه بر حیث تاریخی و تاریخمندی بشر و تأکید بر تعلق وی به یک وضعیت تاریخی- فرهنگی خاص به معنای نشان دادن محدودیت های ذاتی بشری و به معنای نشان دادن این حقیقت بسیار ساده است که بشر موجودی همه زمانی و همه مکانی، یعنی خدا نیست. به همین دلیل، فهم وی همواره در وضعیتی معین، یعنی از منظری معین و در چارچوب افق هایی معین و متکی بر مجموعه ای از پیش فهم ها و پیش داوری های آشکار و پنهان رخ میدهد. 🔸حال اگر آیاتی چون «أنا بشر مثلکم» وجه بشری نبی را جدی بگیریم که گریزی نیز جز آن نداریم نتیجه آن صرفا این امر ساده نیست که نبی همچون دیگر انسان ها تغذیه می کرد، می نوشید یا صاحب فرزند می شد، بلکه تمام اوصاف ضروری نحوه هستی انسانی، از جمله حيث تاریخی بشر، نیز بر نحوه هستی وی صادق است. 🔻بدین ترتیب، با توجه به حیث تاریخی نبی، نحوه هستی او و هر آنچه با این نحوه هستی ارتباط دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها، کنش ها و رفتارهای او، از جمله وحی و متن مقدس که با وی نسبتی دارند، متأثر از زبان، جامعه، فرهنگ و سنت تاریخی ای است که وی در آن رشد و نمو داشته است. برای نمونه ادعای عیسی، در خصوص قریب الوقوع بودن پادشاهی خداوند بر روی زمین، ادعایی است که صرفا بر اساس سنت تفکر آخرالزمانی یهودیان، که عیسی در آن تربیت یافته بود، قابل فهم است و به این معناست که عیسی در بسیاری از مفروضات و صور تفکر زمانه خویش با جامعه یهودی شریک و به بیان صحیح تر، وام دار جامعه خود و سنن فکری آن بوده است. البته این حقیقتی است که در خود کتب مقدس نیز کاملا بین و آشکار است. برای مثال، این که قرآن به زبان عربی است و در آن از بت هایی چون لات و عزی (بت های اعراب) و نه فرضا از ویشنو و شیوا بت هندیان) یا از حیواناتی چون گاو و شتر و نه فرضا از پاندا و پلاتیپوس؛ یا از پدیده ای به نام ظهار (رسم اعراب، و فقط اعراب، مبنی بر اینکه مردی به زنش بگوید «تو همچون مادرم بر من حرامی» و بر اساس همین جمله در روابط زناشویی به زنش پشت کند) سخن گفته شده است، به خوبی رابطه زبان، فرهنگ، جغرافيا، وسنت تاریخی نبی با متن مقدس را نشان می دهد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹سنت گرایان اشعری مسلک از هر گونه تأکید بر حيث بشری و حیث تاریخی متن مقدس در هراس اند. آنان آگاهانه یا ناآگاهانه ، خودآگاه یا ناخودآگاه احساس می کنند هر گونه تماس با عقلانیت جدید و ورود اصول و مبادی عقل مدرن، از جمله نگرش تاریخی، درست همچون اسب تروا قلعه ایمان دینی را نهایتا فتح خواهد کرد و آن را به تمامی تحت سیطره سکولاریسم و ناسوتی گری قرار خواهد داد. آنان تجربه جریان نواعتزال گرایی را مؤید کاملی برای احساس نگرانی و دریافت خویش می دانند. 🔻لیک سنت گرایان اشعری مسلک ما به این حقیقت بزرگ التفات ندارند که امروز تحت تأثیر رویداد عظیم تاریخی مدرنیته و ظهور عقلانیت جدید و در این چند دهه اخیر با ظهور عقلانیت پسامدرن تمام برج و باروهای ستبر حیات سنتی و عقلانیت دینی پیشامدرن فرو ریخته است و هیچ نقطه ای بیرون از مدرنیته ، عقلانیت جديد و بسط سوبژکتیویسم جدید وجود ندارد و ما دیگر نمی توانیم بدون توجه به پرسش های ژرف و شالوده شکن حاصل از عقلانیت مدرن و پسامدرن به غار کهف باورهای سنتی خود خزیده، به پاره ای از باورهای تاریخی شده خویش دل خوش باشیم. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ مقوله وحی در سوبژکتیویسم و عقلانیت مدرن/ دکتر عبدالکریمی 🔹در روزگار کنونی، یعنی در زمانه بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی و سیطره عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید، پرسش از امکان یا عدم امکان وحی یا به تعبیر حکمای پیشاسقراطی در دوره قبل از ظهور متافیزیک یونانی، هم سخنی بشر با لوگوس یا حقیقت بنیادین این جهان، مهم ترین پرسشی است که متفکران شرقی از جمله اندیشمندان در عالم اسلام با آن روبرویند. 🔸به بیان ساده تر، براساس سوبژکتیویسم متافیزیکی، به خصوص در اوج آن، که خود را در سوبژکتیویسم جديد دکارتی-کانتی آشکار می سازد، آدمی نمی تواند به حقیقتی فراسوی آگاهی خویش نائل شود. بر اساس تجربه كوژيتو، که چارچوبی برای بسیاری از فلسفه های جدید قرار می گیرد، «آگاهی»، نخستین، قابل دسترس ترین و يقينی ترین امر برای آگاهی است و هر آنچه آن سوی آگاهی است همواره محل تردید است و اساسا ما راهی به فراسوی آگاهی و سوبژکتیویته نداریم. براساس سوبژکتیویسم کانتی نیز معرفت ما «پدیداری» است. این سخن بدین معناست که ما صرفا به پدیدارها، یعنی به آنچه در سپهر آگاهی بشری قوام می یابد دسترسی داریم و هیچ روزنه ای به سوی نومن یا ذات و حقیقت این جهان وجود ندارد. 🔻در عالم کنونی، که در آن یک چنین سوبژکتیویسمی سیطره یافته است مقوله وحی یا سخن گفتن با لوگوس که در فقدان آن، آنچنان که تجربه زیست جهان مدرن نشان می دهد، بشر را نیهیلیسمی عمیق فرا خواهد گرفت به قلمرو اسطوره ها و افسانه ها رانده شده است. بدین ترتیب، با انکار امکان مقوله وحی یا هم سخنی بشر با لوگوس و جان این جهان یا با تقلیل آن به مقولاتی روان شناختی و غیرمعرفتی، کل سنن شرقی و مبادی حِکمی آنها، از جمله تمامی سنت عبری - سامی یهودی که اسلام نیز فرزند و حاصل آن است، فرو می پاشد و زمینه برای سیطره تام و تمام متافیزیک غربی که در روند تاریخی خود به بسط سکولاریسم و نیهیلیسم منتهی گردیده است، آماده خواهد شد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹دکتر سروش به درستی متون مقدس، از جمله قرآن را امری تاریخی میدانند و من با این امر کاملا موافقم و به این اعتبار در مقابله با اندیشه های غیرتاریخی تئولوژی های سنتی و فهم غیرتاریخی از متون مقدس، که امری بسیار خطرناک و زیانبار برای جامعه و حیات بشری است و ما را با خطر بنیادگرایی و تحجر و انجماد تفکر روبرو می سازد، در جبهه ایشان قرار دارم. 🔻اما انتقادم به استاد بزرگوار خودم این است که متون مقدس متونی صرفا تاریخی نیستند بلکه امری فراتاریخی را نیز در خویش آشکار می سازند. 🔸لكن از آنجا که ایشان براساس مبانی فکری دکارتی کانتی و سوبژکتیویسم جدید و در چارچوب فلسفه های تحلیلی می اندیشند فلسفه هایی که در همان سنت سوبژکتیویستی دکارتی کانتی قرار دارند. هیچ روزنی به فراتاريخ نمی یابند. 🔻ایشان نمی توانند چارچوب تفکر کانتی را کنار بگذارند، چرا که تمام نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت ایشان مبتنی بر تمایز «دین» و «معرفت دینی» و این تمایز خود تکرار و مبتنی بر تمایز «نومن» و «فنومن» کانتی است. این اصل اساسی و اس اساس نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت که ما نه به خود دین بلکه صرفا به معرفت دینی دسترسی داریم تکرار سخن کانت است که معرفت ما پدیداری است و ما نه به نومن بلکه صرفا به آنچه در ذهن پدیدار می شود دسترسی داریم. در چارچوب سوبژکتیویسم دکارتی-کانتی ما هیچ روزنی به فراسوی آگاهی های سوبژه و هیچ راهی به سوی نومن (فراتاريخ) نداریم و آگاهی های ما همواره در پشت مرزهای آگاهی های تاریخی مان از پدیدارها باقی می ماند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍مقوله عقل و علم در بسط تاریخ 🔹ارسطو، سن توماس، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت، كانت و اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان و متفکران ماقبل هگلی وقتی از مقولاتی چون عقل، معرفت، حقیقت، انسان، علم و تفکر سخن می گفتند برای آنها معنا و مفهوم واحدی قائل بودند و معتقد بودند که با تغییر این معانی این مفاهیم نیز به امور دیگری تبدیل خواهند شد. 🔸دکارت وقتی از «روش درست به کار بردن عقل» سخن میگفت یا کانت وقتی «نقد عقل محض» را می نوشت برای «عقل» معنایی ثابت ، کلی، جهان شمول، فرازمانی، فرامکانی، فراجغرافیایی، فرافرهنگی و در یک کلمه فراتاریخی قائل بودند. لذا آنها اساسا درنیافتند که همه مفاهیم و مقولات اموری فرهنگی و تاریخی اند و در یک افق تاریخی و فرهنگی معنا می شوند. برای مثال، معنایی که ارسطو، دکارت و کانت از مفهوم «عقل» می فهمند به هیچ وجه با معنای عقل در نزد ابراهیم و مسیح و محمد یکی نیست؛ نه اینکه آنها «معقولاتشان» متفاوت است اما «عقل» شان یکی است، بلکه معنا و مفهوم خود عقل برایشان متفاوت است. 🔻یا «علم» در معنا و مفهومی که امروز ما از آن می فهمیم و فرضا در دانشکده های علوم و در رشته هایی چون فیزیک، مکانیک و ترمودینامیک تدریس می شود به هیچ وجه با آن چیزی که محمد مصطفی به منزله «علم»، در معنای «نوری که خداوند به قلب هرکس بخواهد بتاباند» می فهمید، یکی نیست. ▪️لذا، تا زمانی که ما به دلیل عدم پذیرش نگرش تاریخی اسیر اسانسیالیسم و نگرش غیرتاریخی هستیم و درکی متافیزیکی از وجود عالمیت های گوناگون، افق های متفاوت معنایی و عقلانیت های گوناگون تاریخی نداشته باشیم و به تبع تفکر ارسطویی، دکارتی و کانتی صرفا با یک نظام اپیستمه ، یعنی نظام اپیستمه متافیزیکی آشنا باشیم، ناچار به مونیسم معرفت شناختی تن خواهیم داد و همه دیگر نظام های اپیستمیک را به زبان نظام اپیستمیک متافیزیکی ترجمه خواهیم کرد و این دقیقا همان اتفاقی است که در تفسیر دکتر سروش از مقوله وحی به منزله رؤیا روی داده است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
📨 بیژن عبدالکریمی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال روز شنبه حکم اخراج خود را از این دانشگاه دریافت کرد. 📈 به گزارش مهر، در حکم اخراج این استاد دانشگاه، دلیل اخراج دفاع از نظام سلطنتی پهلوی ذکر شده است. 📑 در بخشی از این حکم آمده است: «نامبرده فاقد صلاحیت جهت عضویت در هئیت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است...بنا به این حکم، کد استادی بیژن عبدالکریمی از روز گذشته (شنبه ۱۳ شهریورماه) باطل گردیده و رای صادره قطعی و لازم الاجراست.» 📌این استاد فلسفه دانشگاه آزاد از سال ۱۳۸۰ در این دانشگاه مشغول به تدریس بوده است و حدود ۲۰ سال سابقه تدریس دانشگاهی دارد. 📚در جستجوی معاصریت، دن‌کیشوت‌های ایرانی، هایدگر در ایران از جمله آثار تالیفی عبدالکریمی است. از وی ترجمه های بسیاری مثل تکنولوژی رسانه‌ای از منظری انتقادی نوشته یوست ون لون و بررسی روشنگرانه اندیشه‌های نوشته مارتین هایدگر، والتر بیمل نیز منتشر شده است.عبدالکریمی مدیر انتشارات نقد فرهنگ هم است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹این کشور بدون عبدالکریمی می تونه یک کشور باشه 🔻من احساس طفیلی بودن می‌کنم در این ساختار... 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔸پایان امر دینی! 🔹پایان امر دینی و معنوی زمانی رخ می دهد که دین و امر معنوی به تجارب روان شناختی حاصل از عادت یا مبتنی بر روحیات شخصی و فردی و منفک از حقیقت هستی شناختی، اپیستمولوژیک و آنتروپولوژیک آن تبدیل شده، تحت سیطره سوبژکتیویسم و عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید به امری هضم شده در دل نظام وجودشناختی و اپیستمولوژیک جدید و ساختارهای فرهنگی و تمدنی دوران مدرن و پسامدرن مستحيل گردد که براساس آن این سوبژکتیویسم و عقلانیت به مثابه تنها راه آشکار شدن حقیقت تلقی شود. 🔻در یک چنین جهانی امر دینی و امر معنوی صرفا به ابژه یا برابر ایستاهایی فاقد روح و معنا یا به تجربه زیسته و سوبژکتيو بشری تبدیل می گردند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍بسط سکولاریسم از مسیحیت در جهان اسلام 🔹در دوران جدید و با ظهور انسان مدرن و با تکوین جهان بینی و نگرش عصر روشنگری، طغیانی ضد کلیسایی، ضد الهیاتی و ضد مسیحی در غرب شکل گرفت. این طغیان، بیش از آنکه به دلایلی متافیزیکی و وجودشناختی (آنتولوژیک) باشد به دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی و تاریخی، یعنی حاصل خشم و نفرت نسبت به عملکردهای نادرست و فساد کلیسا و کشیشان مسیحی و نیز هم نشینی کلیسا با قدرت سیاسی و اجتماعی فئودال ها، پادشاهان و امپراطورها بود. 🔸با بسط مدرنیته و گسترش روزافزون ارزش ها و جهان بینی عصر روشنگری، جهت گیری ضد سنت از جوامع غربی به دیگر جوامع، از جمله به جوامع مسلمان و نیز ایران بسط یافت و با فرآیند جهانی شدن و روند هرچه بیشتر سکولاریزه شدن جوامع، موضع منفی نسبت به سنن تاریخی ماقبل مدرن، که امر دینی، بنیادی ترین عنصر نظام های فرهنگی در این سنن بود، در جوامع غیرغربی نیز بسطی چشمگیر پیدا کرد. 🔻به دلیل همین هرچه بیشتر سکولاریزه شدن و بسط جهان بینی ضد سنت عصر روشنگری است که در جامعه ای چون ایران نوعی شکاف اجتماعی ظهور یافته، افراد جامعه در دو قطب بسیار کلی سنت گرایان و نوگرایان قرار گرفته اند و این شکاف و دو قطبی بودن خود را در همه مظاهر فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی جامعه آشکار ساخته و می سازد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹دستور رئیس جمهور درباره پیگیری اخراج دکتر عبدالکریمی 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹نقدی از دکتر بیژن عبدالکریمی بر دکتر عبدالکریم سروش 👣رد پای ثنویت نومن و فنومن کانتی و سکولاریزه شدن تفکر دینی و معنوی در قبض و بسط تئوریک شریعت، محمد(ص) راوی رویاهای رسولانه. 👇👇👇👇👇👇👇👇
🔹در اندیشه صاحب نظريه رؤیاهای رسولانه نوعی شکاف متافیزیکی و معرفت شناختی کاملا آشکار دیده می شود: ایشان از یک سو بر عرفان و تفکر دینی و معنوی تأکید می ورزند و از سوی دیگر، برای مثال با توجه به چارچوب کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت و تمایز میان دین و معرفت دینی در این اثر، به ثنویت و دوگانگی نومن و فنومن کانتی تن می دهند. ایشان در دفاع از خویش احتمالا پاسخ خواهند داد که دین و عرفان و فلسفه هریک حوزه های مستقلی هستند که نباید آنها را با یکدیگر بیامیزیم. اما پرسش اینجاست که فرد به منزله «هویتی واحد» بر اساس کدامین حوزه باید تفکر خویش را درباره جهان، خویشتن و نسبت خویش با جهان سامان دهد؟ آیا این دوگانگی و شکاف فرد را در میانه یک مغاک رها نمی کند و این مغاک نهایتا به سیطره یک حوزه بر حوزه دیگر، و عمدتا با توجه به هژمونی تفکر متافیزیکی، در جهت سیطره سکولاریسم، نمی انجامد؟ 🔸به اعتقاد بنده، همین شکاف و دوگانگی متافیزیکی در جریان موسوم به روشنفکری دینی نهایتا به سکولاریسم و سيطره عقلانیت متافیزیکی انجامیده است. دکتر سروش در روزگار جوانی شان، هم ذات دین و هم معارف دینی را اموری مقدس برمی شمردند. اما در میان سالی ایشان و با نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت تحول بزرگی در تفکرشان صورت گرفت، تحولی که برای جامعه ما ایرانیان دستاوردی بسیار چشمگیر لیکن در قیاس با دستاوردهای هرمنوتیک در غرب بسیار متأخربود. ایشان، براساس ثنویت نومن و فنومن کانتی، در نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت برای نومن و ذات دین قائل به حقیقتی قدسی بودند که در بستر فهم مؤمنان به امری انسانی، تاریخی ولذا عرفی و سکولار تبدیل می شود، فهم و معرفتی که در بستر زمان و مکان و در سياق كل معرفت بشری قبض و بسطی تاریخی می یابد. 🔻اما دکتر سروش در گام بعدی تحول اندیشه شان به تدریج از نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نیز فاصله گرفته، در کتاب بسط تجربه نبوی ، «تجربه دینی ناسوتی بشری» را جانشین «دین مقدس» و « تجربه تاریخی نبوی» را جایگزین «وحی» ساختند. در مرحله بعدی، در مقاله «محمد (ص): رؤیاهای رسولانه» نیز وحی و متن مقدس به رؤیاهای بشری تبدیل می شود. همه اینها مراحل گوناگونی از روند هر چه سکولاریزه تر شدن تفکر دینی و معنوی در اندیشه ایشان است. برای رسیدن به اندیشه ای یکسره سکولارو نیهیلیستیک تنها یک گام مانده است و آن تلقی وحی نبوی به منزله «توهمات نبوی» است. اگر این روان شناسی و سوبژکتیویته تاریخی شخصیت نبی است که خالق صور رؤیایی وحی است،۔ در این صورت، حتی «تصور خدا» نیز چیزی جز حديث نفس و مخلوق ذهن بشری نخواهد بود! 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ تأملی در باب چیستی نیهیلیسم؟! 🔹نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی کرده بود که ظهور نیهیلیسم تاریخ دویست ساله ی آینده ی غرب را شکل می دهد. این پیش بینی متحقق شد با این تفاوت که نیهیلیسم نه فقط عالم غرب، بلکه تمام جهان را در بر گرفت. 🔸نیهیلیسم شرایطی را فراهم ساخته است که در بستر آن کلیه ی ارزش های والای تفکر، یعنی معرفت، حقیقت و فضیلت فاقد اعتبار گشته اند. مرادم از نیهیلیسم انکار وجود حقیقتی استعلایی است که به منزله ی بنیاد جهان، وحدت بخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و تعیین کننده ی محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش آدمی است. مرگ خدا و مرگ حقیقت معنایی جز سیطره ی نیهیلیسم ندارد. 🔻زندگی در جهان نیچه ای با انکار امر فرامحسوس، با فقدان مفهوم غایت روبرو می شود و همین امر وی را به نیهیلیسم کامل سوق می دهد. در یک چنین عالمی، جهان، معرفت، حقیقت، اخلاق، ارزش ها و نیز خود انسان هیچ یک از وصفی قدسی و متعالی برخوردار نیستند. نیهیلیسم در روزگار ما، مهم ترین عنصر قوام بخش دوران کنونی و تعیین کننده ی عالم و نحوه ی زیست ما در همه ی عرصه ها است. نیهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نیهیلیسم را در وجود خویش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکری جدی و عمیق راه نیافته است. نیهیلیسم به ظهور انسانی منتهی شده است که نیچه از آن به "آخرین انسان" تعبیر می کند. 📚ما و جهان نیچه ای_صفحه183 👇👇 @Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ایدولوژی چیست و نسبت آن با مدرنیته و اومانیسم چگونه است؟ 🔹تبدیل دین به ایدولوژی، یکی از فجیع ترین اتفاقات تاریخ است و جامعه ما به همین دلیل و طی چهاردهه گذشته، بشدت سکولار شده است! 👇👇 @Taammolate_talabegi