eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
674 عکس
712 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙دکتر عبدالکریمی: نفس تعبیر «حکومت دینی» پارادوکسیکال است. 🔹«حکومت» مربوط به نوعی از مناسبات است ولی «دین» و «امر دینی» مربوط به نسبت و مناسبات دیگری از سنخ و مقوله کاملاً متفاوتی است. 💠 به یک اعتبار سه نوع از مناسبات اجتماعی میان افراد انسانی وجود دارد: 🔻یک نوع مناسباتی بر اساس قدرت و مرجعیت ها (اتوریته ها) است، مثل روابط فرد با پلیس و متهم با قاضی یا زندانی با زندانبان که بر اساس قدرت، مرجعیت و اتوریته ای است که جامعه به پلیس، قاضی یا زندانبان بخشیده‌است. امر سیاسی مبتنی بر یک چنین رابطه‌ای است. قدرت سیاسی چه مشروعیت داشته باشد و چه نداشته باشد قدرت را در دست دارد و رابطه‌اش با مردم رابطه رئیس و مرئوس یا حاکم و محکوم است. 🔻نوع دیگری از مناسبات اجتماعی نه بر اساس عنصر قدرت و رابطه فرمانده و فرمان‌بر بلکه براساس سود دوطرفه است. این رابطه مبتنی بر مؤلفه سود و رضایت طرفین است که نمونه‌های آن را در مناسبات اقتصادی شاهد هستیم. 🔻نوع سوم از مناسبات انسانی و اجتماعی نیز وجود دارد که نه براساس عنصر قدرت و اتوریته است و نه بر اساس مؤلفه سود طرفین، این رابطه مبتنی بر دیالوگ آزادانه و نقد آزادانه است و تنها در این رابطه است که حقیقت خودش را بر ما آشکار می‌سازد و این رابطه فقط در حوزه فرهنگ و تفکر در معنای اصیل کلمه وجود دارد، مثل رابطه یک استاد دانشگاه با دانشجویان که فقط در یک چنین رابطه‌ای است که من می‌توانم یک معلم در معنای حقیقی و راستین کلمه و نه یک اهل سیاست یا اهل بازار باشم. 🔸حال سخن بنده این است که «امر دینی» و «دین و دین‌داری» را در سپهر رابطه سوم باید جستجو کرد. یعنی فرد تنها براساس جست‌وجوی حقیقت و مؤلفه عشق و تعهدش به حقیقت (حقیقتی که در ادیان وجود دارد) و در یک فضای آزاد و براساس سه عنصر: «آگاهی»، «آزادی و انتخاب» و «عشق و مودت به نبی یا بنیان‌گذار یک دین» به آن دین و نبی ایمان می‌آورد و هر جا که یکی از این سه مؤلفه غایب باشد یعنی فرد نسبت‌ به امر دینی آگاهی و خودآگاهی نداشته باشد یا با جبر و تحمیل به دینی از ادیان تن داده باشد یا با آن دین و مؤسس آن رابطه‌ای عاشقانه و مودت‌آمیز نداشته باشد ایمان یا امر دینی از اساس متحقق نشده‌است. حکومت از سنخ و مقوله مناسبات نخست یعنی مبتنی بر رابطه‌ای با تکیه‌ بر عنصر قدرت، اعمال قدرت، فرمان دادن و واداشتن افراد جامعه به تبعیت از اتوریته‌ی سیاسی است درصورتی‌که هیچیک از این مؤلفه‌ها در رابطه‌ی سوم یعنی در رابطه معنوی و فرهنگی دیده نمی شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 دکتر بیژن عبد الکریمی: 🔹نظام های تئولوژیک به دلیل صورت تاریخی بخشیدن به امر فراتاریخ و به دلیل تبدیل امر اگزیستانسیل به امری نظری و تبدیل امر زنده حضوری به مفهومی سرد و بی روح، سرکوبگر و نابود کننده ایمان و تفکر دینی هستند. 📚پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 دکتر بیژن عبدالکریمی: 🔹اسلام به هر معنایی که مورد نظر باشد در جامعه ما تضعیف شده است. در روزگار ما عقلانیت جدید کاملا سیطره و غلبه یافته است. این عقل، بالذات سکولار است و با بسط عقل مدرن، در واقع تفکر دینی به طور عام در سراسر جهان تضعیف شده است. 🔻آنچه امروز در میان ما غالبا «دین» نامیده می شود در واقع چیزی از سنخ «فرهنگ»، «تئولوژی»، «یک ابژه برای مطالعات نظری» یا «یک ایدئولوژی برای کسب یا حفظ قدرت سیاسی» است. اما دین به معنای ظهور و تجلی امر قدسی برذهن، احساس، اندیشه، کنش و رفتار آدمی کمتر دیده می شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 دکتر بیژن عبدالکریمی: 🔹اگر علی رغم همه واقعیت های موجود، کسی ادعا کند که در چند دهه اخیر اسلام و حیات دینی در جامعه ما بسط است پیدا کرده است، صرفاً نشانگر عوام بودن وی یا نشانه‌ای از این امر است که اسارت در چنگال های تئولوژی و ایدئولوژی چشمان وی را نسبت به واقعیت ها کور ساخته است! 👇👇 @Taammolate_talabegi
⁉️چگونه می‌شود هم مسلمان بود و هم تحت یک حکومت مدرن غیر اسلامی زندگی کرد؟ 🔹وقتی ما از «احکام اسلامی» سخن می گوییم عموما و به وجهی نادرست بی درنگ «احکام فقهی»، در معنای رایج و محدود کلمه، یعنی آنچه غالبا در رساله های عملیه آمده است، در ذهن مان متبادر می شود. اما سؤال دقیقا همین است که اساسا مراد از «احکام اسلامی» چیست و چه چیز قوام بخش اسلامیت یک حکم است؟ ما تا به این پرسش بنیادین فکر نکنیم و در سپهر روشنی در خصوص آن نیندیشیم معلوم نیست که مرادمان از «احکام اسلامی» و «احکام غیراسلامی» چیست. 🔻برای مثال، در حوزه مناسبات اجتماعی، در یک نگرش بسیار کلی، می توانیم بگوییم «احکام دینی یا اسلامی»، آن دسته از «احکام مورد نظر فقهای ما» هستند و ما صرفا بر اساس اجرای این احکام است که می توانیم جامعه ای اسلامی داشته باشیم و صرفا در یک چنین جامعه اسلامی ای است که زندگی انسانی تر، یعنی زندگی ای با حفظ کرامت انسانی و مناسبات عادلانه تر متحقق می گردد. 🔻در این تلقی اجرای احکام فقهی شرط تحقق جامعه مورد نظر اسلام تلقی شده است. اما این تلقی نیز امکان پذیر و در برابر ما وجود دارد که هر حکمی که سبب ظهور زندگی انسانی تر، یعنی «حفظ بیشتر کرامت انسانی و تحقق بیشتر عدالت و فضیلت در جامعه» گردد، «حکمی اسلامی» است. 🔻به بیان ساده تر، احکام فقهی ما در واقع فقه الأصغر هستند، این احکام مبتنی بر یک نوع جهان بینی دینی و معنوی و تفسیر خاصی از انسان براساس فهمی معنوی از جهان هستند. همین تفسیر دینی و معنوی از جهان است که فقه الاكبر اسلام و اساسا هر دین بزرگ و اصیل دیگری را شکل می دهد. اما نکته اساسی این است که احکام فقهی و فقه الأصغر تا زمانی ارزش و اصالت دارند که به روح و فقه الأكبر ادیان و در اینجا اسلام وفادار باشند. 🔸وقتی احکام فقهی نسبت و ارتباط شان را با روح تفکر دینی و معنوی و با آزادی، کرامت و احترام انسانی از دست می دهند به مثابه اجساد مرده ای می مانند که روحشان را از دست داده اند. احکام فقهی بما هو احکام فقهی هیچ گونه ارزش و اصالتی ندارند مگر آن که روح تفکر دینی و معنوی در آنها حضور داشته باشد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎙دکتر بیژن عبدالکریمی: 🔹به نظر می رسد ما برای برقراری نسبت میان سنت تاریخی خود و مفهوم حقوق الهی مستتر در آن با حقوق بشری که مبتنی بر مبادی سوبژکتیویستی دوره جدید است، نیازمند سنخ تفکر حِکمی و فلسفی اصیل تری هستیم که در گفتمان های تئولوژیک کمتر دیده می شود. 📚مطهری و عدم درک سوبژکتویسم جدید 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎙دکتر بیژن عبدالکریمی: 🔹نظریه پردازان و حامیان ایده تشکیل حکومت اسلامی هرگز درکی از این نکته اساسی نداشته، به این پرسش بنیادین نیندیشیده اند که در جهانی که فقه الاكبرش، یعنی اونتولوژی، آنتروپولوژی، معرفت شناسی، فلسفه، جهان بینی و متافیزیک اش بالذات سکولار است چگونه می توان با تکیه بر فقه الأصغر، یعنی اجرای ظاهری چند حکم فقهی، به تأسیس حکومت و جامعه ای دینی و اسلامی مبادرت ورزید؟ 🔻آنها هرگز درکی از این پرسش نداشته اند که چگونه جامعه ای را که جان و اگزیستانس اکثر قریب به اتفاق افرادش، با تفکر دینی و معنوی بیگانه است و دین و اسلام برایشان صرف یک میراث فرهنگی است بی آنکه روح، جان، احساس و اندیشه هایشان تربیت شده ارزش های سترگ و متعالی این سنت بزرگ تاریخی باشد، می توان صرفا با تکیه بر چند حکم فقهی و اجرای خشونت آمیز آنها به جامعه ای دینی و اسلامی تبدیل کرد، بی آنکه بتوان به اعماق وجود افراد این جامعه نفوذ یافت؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹 در برخی از جوامع مسلمان جریاناتی به قدرت رسیدند که برای توجیه قدرت و مشروعیت بخشی به خویش نیازمند یک ایدئولوژی بودند. لذا دست به ساخت نوعی ایدئولوژی، تحت لوای اسلام زدند و اسلام را به یک ایدئولوژی سیاسی تبدیل کرده، و گرایش های سیاسی و ایدئولوژیک خود را از زبان دین و اسلام بیان داشتند، سپس کوشیدند تاریخ اسلام را به گونه ای تفسیر کنند که به این «ایدئولوژی قدرت» اعتبار بخشد. 🔸به بیان دیگر، آنان دست به «تاریخ سازی تئولوژیک و ایدئولوژیک» زدند و از اکنون به سوی «گذشته» حرکت کرده، لیکن مفهوم سازی خود و تعبیری همچون «حکومت دینی و اسلامی» را آگاهانه یا ناآگاهانه، و بیشتر ناآگاهانه برخاسته و نشأت گرفته از دل سنت تاریخی اسلام تلقی کردند و با ایجاد تقابل میان «حکومت اسلامی» در برابر «عرف و تجربیات بشری» جوامع مسلمان را از منبع عظیم و سرشار تجربیات تاریخی بشری محروم ساخته ، سبب انسداد تفکر و اندیشه مسلمانان شدند و کوشیدند براساس نوعی ظاهراندیشی و نص گرایی غیراصیل چند آیه و روایت را با تفسیرهای کج و معوج جانشین عقل و تجربیات عظیم بشری سازند و زمینه های تقابل تئولوژیک و ایدئولوژیک، و نه حِکمی و فلسفی و فرهنگی، با جهانیان را در فضایی خصمانه و نه براساس نوعی دیالوگ و گفت و شنود فرهنگی فراهم آوردند. 👇👇 @Taammolate_talabegi