✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۱)
💠رکن چهارم: ترابط عمومی معارف بشری
🔹دکتر سروش درباره ارتباط معارف با یکدیگر بر این نکته تاکید دارد که وقتی میگوییم بین معرفت ها ارتباط است گاه منظور ارتباط تولیدی قیاسی و گاه منظور ارتباطی وسیع تر از تولیدی است.
وی در نحوه تأثیر گذاری معارف با یکدیگر بر این باور است که دانسته های بعدی همواره با دانسته های پیشین دو کار می کنند: اول طرد و حذف معارض ها. دوم ترکیب با دانسته های دوست.
🔸سروش در آغاز قبض و بسط ادعای ترابط معارف را به صورت موجبه جزییه مطرح می کند و می نویسد: پاره های مختلف معرفت بشری در داد و ستد مستمرند و ربطی وثيق با یکدیگر دارند. اگر در علم نکته بدیعی روی نماید، معرفت شناسی و یا فلسفه را متأثر می کند. و تحول فهم فلسفی، فهم آدمی درباره انسان و جهان را عوض می کند، انسان و جهان که چهره دیگر یافت، معرفت دینی هم معنای تازه به خود می گیرد.
🔻سروش در مقام اثبات این ادعا به نمونه های تاریخ علم مانند: تأثیر نظریه حرکت زمین بر معارف دیگر و از جمله کلام و تأثیر حرکت شناسی نیوتن بر فلسفه كانت و لوازم نظام فلسفی او و تأثیر دانش جدید بدن شناسی در شناخت روح و رابطه اش با بدن و رابطه الهیات فلسفه بر طبیعیات به سه نوع تأثیر آگاهی های پسین بر آگاهی های پیشین اشاره می کند که عبارتند از: الف. اثبات و تأیید؛ ب. رد و ابطال؛ ج. تنگ و فراخ کردن دایره معنا و دلالت و یا دگرگون کردن آن؛ وی در ادامه بحث به نمونه هایی از سه نوع تأثیرگذاری اشاره می کند.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹دکتر سروش به درستی متون مقدس، از جمله قرآن را امری تاریخی میدانند و من با این امر کاملا موافقم و به این اعتبار در مقابله با اندیشه های غیرتاریخی تئولوژی های سنتی و فهم غیرتاریخی از متون مقدس، که امری بسیار خطرناک و زیانبار برای جامعه و حیات بشری است و ما را با خطر بنیادگرایی و تحجر و انجماد تفکر روبرو می سازد، در جبهه ایشان قرار دارم.
🔻اما انتقادم به استاد بزرگوار خودم این است که متون مقدس متونی صرفا تاریخی نیستند
بلکه امری فراتاریخی را نیز در خویش آشکار می سازند.
🔸لكن از آنجا که ایشان براساس مبانی فکری دکارتی کانتی و سوبژکتیویسم جدید و در چارچوب فلسفه های تحلیلی می اندیشند فلسفه هایی که در همان سنت سوبژکتیویستی دکارتی کانتی قرار دارند. هیچ روزنی به فراتاريخ نمی یابند.
🔻ایشان نمی توانند چارچوب تفکر کانتی را کنار بگذارند، چرا که تمام نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت ایشان مبتنی بر تمایز «دین» و «معرفت دینی» و این تمایز خود تکرار و مبتنی بر تمایز «نومن» و «فنومن» کانتی است. این اصل اساسی و اس اساس نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت که ما نه به خود دین بلکه صرفا به معرفت دینی دسترسی داریم تکرار سخن کانت است که معرفت ما پدیداری است و ما نه به نومن بلکه صرفا به آنچه در ذهن پدیدار می شود دسترسی داریم.
در چارچوب سوبژکتیویسم دکارتی-کانتی ما هیچ روزنی به فراسوی آگاهی های سوبژه و هیچ راهی به سوی نومن (فراتاريخ) نداریم و آگاهی های ما همواره در پشت مرزهای آگاهی های تاریخی مان از پدیدارها باقی می ماند.
#دکتر_عبدالکریمی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#قرآن
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
💠 در مطالعه ی تغییرات دینی توصیفات زیر می تواند فرضیه های مفیدی در مطالعه ی تغییر جهان غربی معاصر ایجاد کند:
🔹تاکید کاهش یابنده بر قدرت و قوت خداوند و تأكيد بر عشق و حضور خداوند.
🔹گذار از تصورات شخص وار به غیر شخص وار از خداوند، با تمرکز بر قدرت و نیروی الهی.
🔹استدلال های انسان شناختی و کارکردی برای دیندارشدن. برگشت از جزم های نجات و لعنت به بهزیستی ذهنی.
🔹دیدگاهی خوش بینانه تر درباره آدمی با تغییر از نفی خویشتن به خودشکوفایی.
🔹دیدگاهی خوش بینانه تر درباره جهان با تغییر از جهان به مثابه امری گناه آلود به جهان به مثابه موهبتی از امر الهی به بشر.
🔹تأکید فزاینده بر روایت ها، کنش های نمادین و استعاره ها، با تاکید کاهنده بر گزاره های کلامی، شناختی و جزمی.
🔹گذار از مدعیات شناختی به تجلیات و تجربه ها.
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ تاثیرات اقتصادی در مقوله فرهنگ(اختیار انتخاب در دین)
🔹آرمان جستجوی افراد برای جهانبینی خودشان در جوامعی که مشخصه ی آنها درجه ی نسبتا بالایی از فردگرایی است، حمایت می شود.
🔻برخی جامعه شناسان این استدلال را بیشتر به کار می برند و فردگرایی معاصر را به عنوان نتیجه ی نظام اقتصادی ای توصیف می کنند که به طور فزاینده جهان را تحت سلطه ی خود قرار داده است؛ یعنی اقتصاد بازار سرمایه دارانه.
🔸ما به عنوان مصرف کنندگان در صددیم تا در بین کالاها و خدماتی که به بازار آورده شده اند، آزادانه انتخاب کنیم و تبلیغات و رسانه ها ما را تشویق می کنند فقره ی مناسب را انتخاب کنیم چرا که «سزاوار آن» هستیم.
🔻عجیب خواهد بود اگر این رویکرد دست چین گری و انتخاب به زندگی، بر حوزه ی فرهنگ و دین تأثیر نگذاشته باشد.
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#اقتصاد
#فرهنگ
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹"تشیع مصلحت"، تشیع صفوی است و در برابرش تشیع علوی که" تشیع حقیقت" است. همیشه مصلحت، روپوش دروغین زیبایی بوده است، تا دشمنان"حقیقت"، حقیقت را در درونش مدفون کنند.
و همیشه "مصلحت" تیغ شرعی بوده است تا حقیقت را رو به قبله ذبح کنند. که مصلحت همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است.
📚تشیع علوی، تشیع صفوی
#دکتر_شریعتی
#حکومت_اسلامی
#فلسفه_دین
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۲)
💠رکن پنجم: معرفت دینی نیز به عنوان یک معرفت بشری با معارف بیرون دینی در ارتباط و تلائم است.
🔹مؤلف قبض و بسط برای اثبات ترابط عمومی به دلایل استقرایی و منطقی تمسک جسته است؛ البته وی در مقالات قبض و بسط تنها به تأیید ادعای ترابط عمومی فتوا می دهد و می نویسد: هویت جمعی داشتن دانش بشری، امری است که هم منطقا و هم استقرائا قابل تأیید است. وی در مقالات قبض و بسط بیشتر به ادله استقرایی و در مقالات موانع فهم تئوری قبض و بسط به دلایل منطقی پرداخته است.
🔻بدون تردید نمونه های استقرایی ایشان اثبات کننده امری نیستند و تنها فرضیه علمی خاصی را در اختیار اندیشمندان قرار می دهد که با ذكر نمونه های معارض، ابطال می شود.
لازم به ذکر است که مؤلف محترم در بیان ادله گاه به ترابط عمومی و همگانی معارف بشری نظر می کند و گاه در صدد اثبات ارتباط معرفت دینی با معارف بیرون دینی می باشد.
🔸در نحوه ارتباط میان معارف دینی با معارف بیرون دینی پنج احتمال وجود دارد:
۱.هیچ گونه ارتباطی میان معارف دینی با معارف بیرون دینی وجود ندارد.
۲. همه معارف دینی با همه معارف بیرون دینی مرتبط هستند.
٣. همه معارف دینی با بعضی از معارف بیرون دینی ارتباط دارند.
۴. بعضی از معارف دینی با همه معارف بیرون دینی مربوط هستند.
۵. بعضی از معارف دینی با بعضی از معارف بیرون دینی در ارتباط هستند.
🔻احتمال اول نه قایلی دارد و نه با عقل و تجربه و تاریخ قابل اثبات است؛ احتمال دوم و سوم از احتمالاتی است که مؤلف قبض و بسط در کتاب خود به آن پرداخته است. احتمال چهارم هم مدعی ندارد ولی احتمال پنجم از کلمات عالمان اصول فقه و بزرگان معاصری مانند استاد مطهری و شهید صدر استفاده میشود.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ عوامل شکل گیری شخصیت
🔹شکل گیری خصوصیات شخصیتی و ویژگی های خلقی افراد، تنها تحت تأثیر وراثت نیست. هر چند عامل های ژن شناختی، درصد تعیین کننده ای از ویژگی های شخصیتی افراد را به وجود می آورند اما در این میان، عوامل دیگری نیز نقش آفرین اند.
🔸یکی از این عوامل، جنسیت است. از همان ابتدای تولد، تفاوت های جسمی و روحی قابل توجهی بین دختران و پسران به وجود می آید که منشأ بسیاری از ویژگی های شخصیتی در آنها می شود.
🔸دیگر عامل مؤثر در شکل گیری شخصیت افراد، محیط اجتماعی است. سطح آگاهی و دانش افراد جامعه، میزان آرامش و امنیت محیط اجتماعی، کیفیت ساختارهای آموزشی و پرورشی، نحوه ی فعالیت نهادهای فرهنگ ساز از جمله رسانه ها و بالأخره، میزان حضور و تأثیر دین بر ساختارها و نهادها در جامعه، بر شکل گیری خصوصیات خلقی و منشی افراد، تأثیرگذار است.
🔻اما تعیین کننده ترین عامل در شکل گیری شخصیت افراد، نحوه ی رفتار والدین، به ویژه مادر، با آنها در سال های اول زندگی، به خصوص سه سال اول است. مسائل به ظاهر کوچکی که به راحتی از کنار آنها می گذریم، حتی در ابتدایی ترین ثانیه های پس از تولد، تأثیر شگرفی بر شکل گیری خلقیات افراد خواهد داشت. ارتباط نحوه ی پوشانیدن اولین لباس با لجبازی، میزان عاطفه ورزی مادر، در هشت روز اول حیات، با شجاعت فرد و میزان ارتباط کلامی والدین، به ویژه مادر، در دو ماه نخست، با اعتماد به نفس شخص در آینده، تقریبا به اثبات رسیده است.
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍مقوله عقل و علم در بسط تاریخ
🔹ارسطو، سن توماس، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت، كانت و اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان و متفکران ماقبل هگلی وقتی از مقولاتی چون عقل، معرفت، حقیقت، انسان، علم و تفکر سخن می گفتند برای آنها معنا و مفهوم واحدی قائل بودند و معتقد بودند که با تغییر این معانی این مفاهیم نیز به امور دیگری تبدیل خواهند شد.
🔸دکارت وقتی از «روش درست به کار بردن عقل» سخن میگفت یا کانت وقتی «نقد عقل محض» را می نوشت برای «عقل» معنایی ثابت ، کلی، جهان شمول، فرازمانی، فرامکانی، فراجغرافیایی، فرافرهنگی و در یک کلمه فراتاریخی قائل بودند. لذا آنها اساسا درنیافتند که همه مفاهیم و مقولات اموری فرهنگی و تاریخی اند و در یک افق تاریخی و فرهنگی معنا می شوند. برای مثال، معنایی که ارسطو، دکارت و کانت از مفهوم «عقل» می فهمند به هیچ وجه با معنای عقل در نزد ابراهیم و مسیح و محمد یکی نیست؛ نه اینکه آنها «معقولاتشان» متفاوت است اما «عقل» شان یکی است، بلکه معنا و مفهوم خود عقل
برایشان متفاوت است.
🔻یا «علم» در معنا و مفهومی که امروز ما از آن می فهمیم و فرضا در دانشکده های علوم و در رشته هایی چون فیزیک، مکانیک و ترمودینامیک تدریس می شود به هیچ وجه با آن چیزی که محمد مصطفی به منزله «علم»، در معنای «نوری که خداوند به قلب هرکس بخواهد بتاباند» می فهمید، یکی نیست.
▪️لذا، تا زمانی که ما به دلیل عدم پذیرش نگرش تاریخی اسیر اسانسیالیسم و نگرش غیرتاریخی هستیم و درکی متافیزیکی از وجود عالمیت های گوناگون، افق های متفاوت معنایی و عقلانیت های گوناگون تاریخی نداشته باشیم و به تبع تفکر ارسطویی، دکارتی و کانتی صرفا با یک نظام اپیستمه ، یعنی نظام اپیستمه متافیزیکی آشنا باشیم، ناچار به مونیسم معرفت شناختی تن خواهیم داد و همه دیگر نظام های اپیستمیک را به زبان نظام اپیستمیک متافیزیکی ترجمه خواهیم کرد و این دقیقا همان اتفاقی است که در تفسیر دکتر سروش از مقوله وحی به منزله رؤیا روی داده است.
#دکتر_عبدالکریمی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#قرآن
#فلسفه
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ نظریه جواز تعبد به جميع ادیان و مذاهب الهی و غیر الهی
🔹مهمترین ملاک در حقانیت و نجات پیروان ادیان و فرق گوناگون، «حجیت» و «در دست داشتن دلیل و برهان» است؛ به این معنا که هر کس برای صحت اعتقادات خود دلیل داشته باشد و طبق همان دلیل و باور خود - که واقعا آن را حق می داند - عمل هم کند، در قیامت معذور و بالاتر مأجور خواهد بود.
🔻چنانچه پیروان یک دین، مذهب و مکتبی، واقعا به دنبال حقیقت بوده باشند و پس از مطالعه و بحث و تحقیق در حد توان خود، نهایتا مصداق حق را در یک آیین خاص تشخیص داده باشند، حتی اگر در قیامت خلاف دیدگاه ایشان کشف شود، باز هم معذور و مأجور خواهند بود و به بهشت می روند؛ زیرا در حد توان فکری خود به مطالعه، تحقیق و تأمل پرداخته، و در نتیجه قطع برایشان حاصل شده که فلان اعتقاد و نظام فکری صحیح است؛ چرا که تطابق یا عدم تطابق اعتقادات با واقع (مقام ثبوت و نفس الأمر) خارج از توان عقلی (مقام اثبات) انسان هاست و خداوند هم کسی را بیش از ظرفیت فکری و عقلی اش تکلیف نمی کند! :«لا يكلف الله نفسا إلا وعها»؛ بقره / ۲۸۶
🔸هر آنچه که عالمان ادیان بدان اعتقاد دارند و هر دلیل و استدلالی که برای صحت مدعای خود اقامه می کنند، تنها و تنها در حیطه فكر و ذهن خودشان است (مقام اثبات)، اما «احراز» اینکه اعتقادات پیروان کدام یک از ادیان و مذاهب، لزوما مطابق با واقع و لوح محفوظ است، خارج از قدرت انسان هاست و فقط خداوند و معصومین (ع) هستند که می توانند به نحو قطعی و صددرصد بگویند فهم و برداشت چه کسانی مطابق با نفس الأمر و منطبق بر علم الهی و باطن عالم است؛ دیگران فقط از عالم ذهن خود (مقام اثبات) خبر می دهند که ممکن است مطابق با واقع یا مخالف با واقع باشد.
#فلسفه_دین
#کلام
#سید_کمال_حیدری
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ دین و طبقات اجتماعی/ماکس وبر
🔹به نظر وبر نیازهای دینی یک گروه، تحت تأثیر طبیعت موقعیت منافع شان و وضعیت شان در ساختار اجتماعی است. جامعه ای که از کشمکش حاد برای بقا رنج می برد، دینی خواهد داشت که در وهله ی اول به عنوان پیشتیبانی برای بقاء عمل می کند و معطوف به موضوعات عملی خواهد بود.
🔻به لحاظ اقتصادی و سیاسی گروه های برخوردار، کارکرد اولیه ی مشروعیت دادن به الگوهای زندگی و موقعیت خودشان در جهان را برای دین تعیین می کنند. گروه های محروم بیشتر مایل به افکار دینی ای هستند که جبران در آینده را برای بدبختی فعلی وعده می دهند.
🔹از این گذشته، وبر می اندیشد که روستائیان گرایش کلی به اعتقادورزی به جادو و جادوی آنیمیستی یا آنیمیسم دارند؛ زیرا آنها به نیروهای کنترل ناپذیر طبیعت وابسته اند. طبقه ی متوسط تمایل دارد افکار عقلانی، اخلاقی، و درون دنیوی را بپذیرد. برخی گروه ها اصلا چندان دینی نیستند. جنگجویان گرفتار عواطف نیستند، از این رو آنها معمولا نوع عقلانی دین را می پذیرند. اهل کسب و کار ماده گرایانی عملی اند و طبقه کارگر نیز با بی اعتنایی به ادیان یا رد ادیانی که مشترک بین گروه های بزرگ بورژوازی مدرن هستند، مشخص می شوند. متخصصان دینی و کشیشان، روشنفکرتر از جادوگران هستند، از این رو آنها مایلاند ایمانی اخلاقی تر به خداوند را بسط دهند.
#فلسفه_دین
#جامعه_شناسی
#ماکس_وبر
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۳)
💠 رکن ششم: تحول معارف بشری غیر دینی
🔹سروش بر این باور است که فهم ما از همه چیز در حال تحول است آن هم به نحو موجبه کلیه که بدون استثنا است و بدیهیات و حتی همین مدعا را نیز در بر می گیرد. یعنی فهم ما از همین مدعا نیز تحول می یابد.
🔸البته تحول در معرفت بشری به دو گونه کمی و کیفی و نیز طولی و عرضی تقسیم می شود؛ تحول عرضی آن است که فهم جديد با فهم پیشین در تعارض باشد؛ تحول طولی آن است که میان فهم سابق و لاحق تعارضی در کار نیست، بلکه فهم جدید بهتر از فهم پیشین است. درک های عرضی و متعارض به تصدیق یکی و تکذیب دیگری می انجامند، ولی درک های طولی با هم قابل جمع اند.
🔸دکتر سروش میان این دو تحول فرق گذاشته و کلیت و عمومیت را به تحول دوم نسبت داده و ضروریات فکری و دینی را هم شامل می شود، ولی تحول نخست را کلی ندانسته است یعنی همه احکام عملی یا دینی را شامل نمی شود. عمده تحول، در معارف دینی و غیر دینی از طریق تحول طولی فهم ها رخ می دهد.
🔻مدعای دکتر سروش این نیست که همه چیز در سیلان و تحول است بلکه فهم از همه چیز تحول می یابد. برای نمونه، گرچه اصل تناقض، بدیهی است
ولی فهم همگان از آن یکسان نیست؛ برخی درکی عمیق تر و عده ای درکی سطحی از آن دارند. نکته قابل توجه این است که ثبات تصديق به چیزی از دیدگاه سروش منافاتی با تحول فهم از آن ندارد زیرا چه بسا فهم ما از گزاره ای مانند: اصل تناقض ثابت باشد ولی فهم ما از مفردات و تصورات آن متحول شود.
🔻اما فهم بهتر به عوامل گوناگونی مانند: معلومات بیشتر درباره چیزی، شناخت اضداد و اغیار چیزی، نقش عوامل مولد یک علم در فهم بهتر مسایل آن، بردن موضوع تحت کلی های متعدد، تحویل مسأله، دانستن پیشینه و توجه به رشد تاریخی آن، دانستن شروط صدق و دانستن لوازم و نتايج كذب یک سخن بستگی دارد. حوادث صامت تاریخ هم تفسیرهای گوناگون برمی دارد و طبیعت بی جان در پرتو تئوری های مختلف فیزیکی متفاوت دیده می شود. نکته قابل توجه این است که سروش تحقیق در رشد معرفت را یک تحقیق تاریخی - معرفت شناختی و از سنخ معرفتهای درجه دوم دانسته است یعنی معرفتی ناظر به معارف درجه اول است.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ دین پولی رایج در جمهوری اسلامی
💠دین، مهم ترین پول رایج بازار اجتماعی
جمهوری اسلامی سازوکار پیش رفته ای را برای بدل کردن امر قدسی و مفاهیم مابعدطبیعی سازنده ی منظومه ی الاهیاتی تشیع به "کالا" و "ارزش مادی در میان نهاد.
🔹بدل شدن آن مفاهیم به "کالا" تنها به فربه شدن ثروت و ترقی موقعیت مادی روحانیان نینجامیده، بلکه آن کالا را در اختیار یکایک شهروندان قرار داده است. هنگامی که حفظ قرآن، امتیازی بالا در پذیرش دانش آموزان در دانشگاه ارزیابی می شود، سازمان تبلیغات اسلامی به "معتکف نمونه" جایزه میدهد، در اداره ها و نهادهای نظامی حضور در نماز جماعت از معیارهای ارتقای رتبه است و دانستن احکام شرعی در
مصاحبه های گزینش برای کار و دانشگاه ضروری به شمار می رود، به آسانی می توان سنجید تا چه اندازه دین در جمهوری اسلامی به "پول"، ارزش و کالا بدل شده است.
🔸بخش عمده ی دادوستد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در ایران، اکنون با "پول دینی" انجام می شود که پشتوانه ی اعتباری آن همان جهان مابعدطبیعی مفاهیم شیعی است. کاربر و مصرف کننده ی این پول، دیگر تنها مؤمنان نیستند.
با بدل شدن دین به مهم ترین پول رایج و مقبول در بازار اجتماعی، حکومت ایران در سی سال گذشته، همه ی شهروندان از جمله نامؤمنان را نیز ناگزیر از بهره گیری و مصرف پول دینی کرده است.
🔻اگر در گذشته، "پول دینی" کار کردی محدود داشت، با گسترش فضای دینی و قدرت گرفتن روحانیان در مقام "صرافان نمادین"- که هر ارزش یا کالایی را به پول دینی مبادله و معاوضه می کنند پول دینی کار کرد و کاربردی فراگیر پیدا کرد. امروزه حتی اگر شهروندی بخواهد کسب و کار تازه ای به راه اندازد یا در رشته ای از علوم دقیقه در دانشگاه تحصیل کند، ناگزیر از دست یابی به این پول و هزینه کردن آن است. دیگر تکیه ی تنها بر توانایی ذهنی یا دارایی مادی نمی تواند فعالیت اجتماعی شهروندان را تضمین کند. پول دینی، پشتوانه ی اصلی فعالیت اجتماعی در سویه های گوناگون آن است.
#روحانیت
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#حکومت_اسلامی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ دین فرهنگ نیست!
🔹ممکن است بارها «فرهنگ اسلام» را شنیده باشید یا حتی خودتان نیز آن را به کار برده باشید؛ اما آیا اسلام به عنوان یک دین، یک فرهنگ نیز هست؟
🔸در پاسخ باید گفت که: اگر منظور از دین، مجموعه باورها، اخلاق و احکامی عملی است که از سوی خداوند توسط پیامبر به دست بشر رسیده است، جواب منفی است. حال باید توضیح داد که چرا اسلام، فرهنگ نیست.
🔻نخستین مطلبی که باید بدان توجه داشت این است که دین الهی، دستاورد بشر و محصول توافق انسانها نیست و طی فرایندی پدید نیامده است؛ بلکه دین الهی، پیشنهادی از بیرون جامعه است.
🔻مطلب دیگر آن است که: دین الهی، پیشنهادی از بیرون جامعه به مردمانی است که خود دارای فرهنگ هستند و در ادامه، خطاب به همه جوامع است؛ جوامعی که طبیعتا فرهنگ های مختلفی دارند.
🔻مطلب مهم دیگر آن است که: یک دین الهی، اگر توسط مردم یک جامعه پذیرفته شود و در ذهنیت مشترک آنان قرار گیرد، آنگاه وارد فرهنگ شده است و از این پس در ادراک آنان از واقعیت و معیارهای آنان در قضاوت و جهت گیری آنان در عمل اثر می گذارد؛ اما اگر توسط مردم یک جامعه پذیرفته نشود به فرهنگ آنان وارد نشده است.
#فلسفه_دین
#جامعه_شناسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ نظریه مشروعیت تعدد قرائت ها از دین
🔹نظریه مشروعیت تعدد قرائت ها - بر خلاف آنچه که به نادرستی شایع شده و اصلا قائلی ندارد! - به معنای حق و صحیح بودن همه دیدگاه ها حتى آراء متناقض نیست، بلکه به این معناست: هر کس که صلاحیت علمی برای نظر دادن داشته باشد، حق دارد فهم و برداشت خودش از آیات و روایات را با دلیل و استدلال ارائه بدهد، اگرچه به مذاق دیگران خوش نیاید و نظرشان مخالف باشد. ملاک، فقط دلیل است و بس. هیچ کس هم نمی تواند ادعا کند: «فهم من از دین،
فهم معیار و انحصاری است»؛ چرا که واقع، لوح محفوظ و علم الهی نزد کسی نیست تا با نظر به آن، يقين صددرصدی به صحت برداشت خود، و بطلان برداشت دیگران پیدا کند.
🔸بله، با لسان احتمال و قطع اصولی می توان از رجحان یک فهم بر فهم های دیگر و درستی یا نادرستی آنها سخن گفت، اما بر اساس یقین منطقى بالمعنى الاخص (اعتقاد جازم صادق ثابت) که خلافش عقلا محال و غیر قابل زوال باشد، خیر. نظرات و اجتهادات علما و بزرگان در جای خود ارزشمند و محترم است، اما این به آن معنا نیست که اجتهاد و برداشت ایشان از آیات و روايات - که در برخی موارد، با هم مخالف هم هستند! - قداست پیدا کند، به گونه ای که نقد استدلالی آنها، در میان اهل علم نوعی جرم و هنجارشکنی قلمداد شود. کسی حق ندارد برداشت و قرائت خود از دین را، قرائت واحد و انحصاری بداند.
🔻نظر علما، عین دین نیست، بلکه صرفا برداشت شخصی ایشان است از نصوص دینی که ممکن است مطابق با واقع باشد، و امکان دارد مخالف واقع باشد. کسانی که به صرف اختلاف بنیادین با دیگران، آنها را منحرف و مضر به دین و مذهب معرفی می کنند، هیچ درکی از نظریه مشروعیت تعدد قرائت ها ندارند و به نحو انحصارطلبانه و عصمت گونه، فقط برای فهم و برداشت خود، حق اظهار و ابراز قائلند، اما برای بیان افکار دیگران، حق و سهمی قائل نیستند؛ تنها به این دلیل که فهم خویش از متون دینی را، فهم معیار و صد در صد صحیح و مطابق با واقع و نفس الامر می پندارند، فهمی که دیگران موظفند نگرش خود را با آن، تنظیم و هماهنگ کنند!
#فلسفه_دین
#کلام
#اصول
#مرجعیت
#سید_کمال_حیدری
#تحمل_مخالف
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹پس از رسیدن پیشنهادهای یک پیامبر به مردم یک جامعه و پذیرش آن پیشنهادها توسط آنان و تبدیل شدن آن پیشنهادها به ذهنیت مشترک جامعه، آیا مجموعه دین الهی، در آن جامعه پذیرا، تمام فرهنگ آن جامعه است یا بخشی از آن؟
🔸پاسخ این است که: مجموعه دین الهی، در آن جامعه، بخشی از فرهنگ آن جامعه است. این بدان معناست که دین الهی، در این جامعه، تبدیل به یک پاره فرهنگ میشود.
🔹در تجربه تاریخی مشاهده میشود که برخی جوامع پیشنهادهای یک پیامبر را نپذیرفته اند. در برخی جوامع بخشی از مردم پذیرفته اند. در بخشی از جوامع، اکثریت آن را پذیرفته اند. آنانی که پذیرفته اند، تمام ذهنیت مشترکشان، مساوی با پیشنهاد دین الهی نیست؛ بلکه در قلمرو مباحات، خودشان فرهنگ دارند. برای جوامع مسلمان، دارای فرهنگ های مختلف، تمام ذهنیت مشترکشان، منبعث از اسلام نیس موضوعات – که در قلمرو امور مباح است - فرهنگشان منشأهایی دیگر دارد. در برخی از جوامعی که پیشنهاد های دین را در کلیت پذیرفته اند، نسبت به مواردی از باورها و احکام، اولا میزان پذیرش متفاوت از صفر تا کامل؛ ثانیا در برخی موارد با تغییراتی عنصر پیشنهادی دین را پذیرفته اند.
🔻برای مثال در همین جوامع مسلمان، محتوای اسلام اولا به یک میزان پذیرفته نشده و آنچه پذیرفته شده همیشه دقیقا آن چیزی نیست که دین پیشنهاد کرده است و میزان مشابهت و هماهنگی دین اجتماعی شده با دین فرستاده شده از سوی
پروردگار، به میزان گزینش و دست کاری انجام شده در فرآیند تبدیل دین الهی به دین اجتماعی بستگی دارد و می توان از میزان های متفاوت هماهنگی میان دین های اجتماعی با یک دین الهی سخن به میان آورد. برای مثال، می توان در مقایسه وضعیت دین در عربستان، لبنان و ایران به میزان هماهنگی و مشابهت پاره فرهنگ مذکور با دین اسلام آن گونه که در قرآن، روایات و سنت و سیره آمده است پی برد. یک نمونه عدم پذیرش فرهنگ ازدواج موقت و صیغه در آموزه های اسلامی است.
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#عقد_موقت
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔸پایان امر دینی!
🔹پایان امر دینی و معنوی زمانی رخ می دهد که دین و امر معنوی به تجارب روان شناختی حاصل از عادت یا مبتنی بر روحیات شخصی و فردی و منفک از حقیقت هستی شناختی، اپیستمولوژیک و آنتروپولوژیک آن تبدیل شده، تحت سیطره سوبژکتیویسم و عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید به امری هضم شده در دل نظام وجودشناختی و اپیستمولوژیک جدید و ساختارهای فرهنگی و تمدنی دوران مدرن و پسامدرن مستحيل گردد که براساس آن این سوبژکتیویسم و عقلانیت به مثابه تنها راه آشکار شدن حقیقت تلقی شود.
🔻در یک چنین جهانی امر دینی و امر معنوی صرفا به ابژه یا برابر ایستاهایی فاقد روح و معنا یا به تجربه زیسته و سوبژکتيو بشری تبدیل می گردند.
#دکتر_عبدالکریمی
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ مطابقت یا عدم مطابقت با واقع در نظریه جواز تعبد به جمیع ادیان
🔹طبق مبانی معرفت شناختی نظریه جواز تعبد به جمیع ادیان ، واقع یکی است، از میان نظرات متعدد و متخالف دانشمندان هم (مقام اثبات و ذهن) - در امور غیر تشکیکی - تنها یکی از آنها می تواند در خارج و نفس الأمر (مقام ثبوت) صحیح باشد و نه همه آنها. همچنین به واقع هم می توان دست یافت؛ به این معنا که برخی از آراء و اعتقادات انسان به واقع اصابت می کند، و البته برخی از آن ها نیز اصابت نمی کند.
🔸تأکید می شود که وصول به واقع برای دستگاه ادراکی و معرفتی بشر
ممکن است (رئالیسم و واقع گرایی، در مقابل شکاکیت و نسبی گرایی)، اما «احراز صدق» قضايا در گزاره های عقلی و حصولی غیر بدیهی؛ به معنای علم يقينی و صددرصدی انسان به اینکه فلان اعتقاد خاصش (که غیر بدیهی بوده و نیازمند فکر، استدلال و مقدمه چینی خطاپذیر است)، به واقع اصابت نموده یا نه، خارج از توان او به عنوان بشر غير معصوم و لغزش پذیر است؛ زیرا لوح محفوظ و عالم واقع به دست کسی نیست تا با نظر به آن، اصابت یا عدم اصابت دیدگاه خود (مقام اثبات)، با واقع (مقام ثبوت) را مشاهده کند.
🔻اینکه برخی از دیدگاه های انسان ممکن است صادق و مطابق با واقع باشند، قابل قبول است (امکان وصول به واقع)، اما تشخیص اینکه کدام یک از اعتقادات او دقیقا و مشخصا صادق و مطابق با واقع است، غیر ممکن بوده و به اصطلاح اصولی، شبهه مصداقيه است (عدم امکان احراز وصول به واقع). آری به احتمال یا ظن (اعم از غیر اطمینانی و اطمینانی) و یا قطع اصولی، می توان ادعا کرد فلان دیدگاه مطابق با واقع است، اما با يقين منطقی بالمعنى الاخص (اعتقاد جازم صادق ثابت) که بیانگر جزم صددرصدی بوده و خلاف آن محال عقلی باشد، نمی توان به صدق و مطابقت قضیه ای با واقع و نفس الأمر حکم کرد. همیشه احتمال کشف خطای دیدگاه انسان وجود دارد؛ اگرچه این احتمال، اندک و ناچیز باشد.
#فلسفه_دین
#کلام
#فلسفه
#سید_کمال_حیدری
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
⁉️ دین کشتی است یا فن شناگری؟!
🔹مسلمان بودن به معنی طالب حقیقت بودن است نه مالک حقیقت بودن. ما مسلمانان و پیروان ادیان دیگر نباید گمان کنیم که عالم انسانی و زندگی اینجهانی و حیات دنیوی مثل اقیانوسی بسیار مواج و پرتلاطم است و در این اقیانوس فقط یک کشتی وجود دارد و ما هم سوار بر آن کشتی هستیم. متأسفانه این تلقی به ما القا میشود که در تلاطمانگیزی این جهان هستی همه در معرض غرقند، مگر کسی که سوار کشتی خاصی شود و البته خود ما قبلاَ سوار این کشتی شدهایم و بقیه در حال غرقشدن در این دریا، هستند.
🔸وقتی تصور کنید که شما از خطر غرقشدن رهیدهاید، در زندگی شما سه اثر میگذارد؛ اول این که فکر میکنید در این کشتی هر کاری بخواهید میتوانید بکنید. گویا اعمال ما چون سوار کشتی شدهایم و به امن رسیدهایم، دیگر هیچ اثری ندارد. اثر دومش هم این است که اگر خیلی اخلاقی و دلسوز باشیم، آدمهایی را که سوار کشتی نشدهاند دائما دعوت میکنیم که اجازه دهید دستتان را بگیریم و سوار کشتی خودمان بکنیم. تازه این اخلاقیترین شکل آن است که بخواهیم به آنها کمک کنیم و نتیجة سوم آن این است که خیلیوقتها ما نوعی سنگدلی پیدا میکنیم و میگوییم کسی که سوار کشتی ما نشده باید غرق شود و اگر بتوانیم کاری میکنیم که سریعتر هم غرق شود. فکر میکنیم هر چه بر سرشان میآید کفارة همین گناهی است که اسمش سوار کشتی ما نشدن است و ما در این سالهای اخیر بهوفور این را شنیدهایم.
🔻اشتباه ما این است که فکر میکنیم دین یک کشتی در اقیانوس مواج هستی است، درحالی که دین چیزی جز شناکردن نیست و هیچ کشتیای وجود ندارد. دین دعوت به سوار کشتیشدن نیست، دین شناکردن به نوعی خاص است. آدم متدین کسی است که فنون شناگریاش را دائماً تکمیل میکند.
#دکتر_ملکیان
#فلسفه_دین
#تحمل_مخالف
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ نظریه تفسیری و هرمنوتیکی «وحدة المفهوم و تعدد المصداق»
🔹این قاعده بنیادین، عموما در بین اهل علم مورد غفلت و بی توجهی قرار گرفته و متأسفانه منشأ بسیاری از خطاها، سوء تفاهم ها و حتی سبب توهین و تکفیر دیگران گشته است.
🔸معنای مبنای فوق به طور مختصر این می باشد که مفهوم برخی از آموزه های دینی واحد، واضح و بدیهی است اما مصادیق و تفاسیر آنها در نظر افراد گوناگون ممکن است متفاوت و حتی متعارض باشد.
🔻به عبارت دیگر، بسیاری از مفاهیم دینی واحد و ثابت اند اما مصادیق آنها متغیر است؛ یعنی مفهوم آنها به نحو اجمالی و کلی یکی است اما تفاسیر و برداشت هایی که از آنها می شود،
متفاوت و متعدد است و اساسا به دلیل تفاوت مبانی و پیش فرض های مختلف افراد، جز این نمی تواند باشد.
#فلسفه_دین
#تفسیر
#کلام
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۴)
💠 رکن هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری
🔹مدعای صاحب نظریه قبض و بسط در رکن ششم و هفتم، کلی و عام است؛ یعنی همه فهم ها را متحول با تحولی مستمر معرفی می کند. وقتی می گوییم «نماز واجب است» بر حسب آنکه وجوب را مفهوم واقعی و یا مفهوم اعتباری بدانیم و یا قضیه را حقیقیه یا خارجيه بدانیم و یا معنی ربط را چه بدانیم و بر حسب اینکه لوازم این وجوب را تا چه قدر دانسته باشیم و بر حسب اینکه ادله وجوب آن را چقدر بررسی کرده باشیم معنی آن را قطعا بهتر خواهیم فهمید. همین طور است معنای خمس و زکات، کسی آنها را یک
انفاق محض می شمرد و کس دیگری می گوید بودجه حکومت اسلامی اند. هر دو می گویند واجب است؛ اما درکشان از آن بسی متفاوت است و اختلاف در کشان بر می گردد به اختلاف دیدگاهشان درباره حکومت و جامعه و انتظار از دین.
🔸سخن بر سر افزودن حلالی یا کاستن حرامی یا نسخ آیتی یا مسخ روایتی نیست، آنکه عوض می شود فهم آدمیان است از شریعت و آنکه ثابت می ماند خود شریعت است.
🔻او بر این باور است که استمداد فهم دینی از معارف بشری و تلائمشان با یکدیگر در چند سطح و از چند مجرا صورت می گیرد.
اول: نهادن پرسش در برابر شریعت همچون حقوق زن چیست؟ آیا دین در باب هنر
سخنی دارد؟
دوم: سازگاری و هماهنگی بخشیدن میان معارف مستفاد از کتاب و سنت
با معارف مقبول عصر مانند تفسیر کهن آسمان های هفت گانه که
متناسب با علوم عصر بود.
سوم: تاثیر معارف بشری در معنا بخشیدن به تصورات و مفردات وارد در شریعت.
چهارم: نقش پیش فرض های دین شناسانه و معرفت شناسانه و جهان شناسانه که در را به روی دین می گشایند و نیز نوع انتظاری که آدمی از دین دارد. این نحوه از استناد فهم دینی به معارف بشری مهم ترین و مؤثرترین آنها است؛ مانند: قائل شدن به نظم و علیت و یا زبان عرفی یا رئيس العقلا دانستن شارع مقدس.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ بداهت اصل توحید و نظری بودن تفسیر آن
🔹مفهوم توحید و اصل آن به مثابه مهمترین آموزه دین اسلام یک امر واحد و ثابت است که از فرط وضوح و بداهت - برای هر کسی که به اسلام اعتقاد داشته باشد - قابل نفي و قرائت پذیری نیست؛ یعنی هیچ عالم و هیچ مذهب و فرقه ای را نمی توان در طول تاریخ اسلام یافت که بگوید از نظر قرآن، خدا واحد نیست و مثلا از دیدگاه اسلام چند خدا وجود دارد! اصل این گزاره که «خدا واحد است» را هم متکلمین قبول دارند، هم فقها، هم مفسرین، هم محدثین، هم فلاسفه و هم عرفا؛ یعنی حتی یک متکلم یا فیلسوف یا عارف را نمی توان یافت که بگوید من معتقدم از دیدگاه اسلام خدا وجود ندارد یا خدا واحد نیست و شرک، حق است!
🔸اما با این وجود که همه علمای اسلام در اصل توحید و مفهوم کلی آن اشتراک و اتفاق نظر دارند، ولی در تفسير همین مفهوم واحد، با یکدیگر اختلاف نظرهای فراوان و حتى
حل نشدنی دارند.
🔻متکلم و فیلسوف مشائی به «وحدت تباینی» بین حق و خلق قائل است، فیلسوف صدرایی به «وحدت تشکیکی» باور دارد و عارف هم به «وحدت شخصی» وجود حق معتقد است؛ و همین طور در تفسير معنای واحد و أحد بودن خداوند، نه تنها بين عالمان رشته های مختلف بلکه حتی بین علمای یک رشته خاص هم اختلافات متعدد وجود دارد، مثلا متکلمین اهل حدیث، معتزلی، اشعری، وهابی، ماتریدیه، شیعه امامیه، شیعه زیدیه، شيعه اسماعیلیه و غیره، هر کدام برای خود تفسیر و توضیح متفاوت و بلکه متقابل دارند.
▪️بنابراین آنچه که واضح و بدیهی است و کسی - بعنوان یک مسلمان - نمی تواند در آن اجتهاد کند، اصل توحید و مفهوم کلی آن است؛ و گرنه تفسير همان مفهوم بدیهی و روشن، کاملا نظری، غیر بدیهی و اجتهاد پذیر است؛ مگر اینکه کسی بگوید برداشت و تفسیر من از توحيد عين حق است و فهم دیگران باطل و لذا همه باید نگرش خود را با میزان فهم من تطبيق دهند! البته در این تردیدی نیست که هر کسی برای ارائه برداشت نظری خود از نصوص دینی اولا باید دلیل داشته باشد، و ثانيا باید دلیلش محکم و قطع آور باشد.
#فلسفه_دین
#کلام
#فلسفه
#عرفان
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍نیچه، اومانیسم، سکولاریسم، سوبژکتیویسم
🔻 هم متافیزیک، تحت تاثیر 《عالَم مُثُل افلاطونی》، و هم تئولوژی، تحت تاثیر 《آموزهی عالَمی دیگر》، همواره ما را به اندیشیدن به 《عالَمِ فرامحسوس، جهانی دیگر، یا ابدیت》 دعوت کردهاند. در طول تاریخ، 《عالَم فرامحسوس یا ابدیت》 همواره 《معنابخشِ زندگی انسان》 بوده است.
🔸نیچه اما، ما را به 《همینجاییبودن و همینجاییاندیشیدن》 دعوت میکند و 《آنجاییبودن و آنجاییاندیشیدن》 را ناشی از 《نفیِ زندگی》 و آغاز نیهیلیسم برمیشمارد و میگوید 《جهان متافیزیکی》 چیزی جز افسانهای محض نیست، و باورمندی به 《جهانی دیگر》 زاید و لاجرم عبث است، و در افلاطونگرایی و نیز در مسیحیت، با ارزشنهادن به 《عالَمی دیگر》، وجودِ زمینی و طبیعی فاقدِ ارزشِ ذاتی انگاشته شده است.
🔹با انکارِ 《ابدیت و عالَمِ فرامحسوس》، دیگر ارزشی که ما زندگی را بهخاطر آن تاب آوریم، وجود ندارد.
تاکنون بشر نتوانسته است خود، 《غایتبخشِ جهان》 باشد.
#فلسفه
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍حاکمیت «عقل» و «قرآن»، به جای میدان داری «حديث» و «اجماع»!
🔹اگر بخواهیم مرجعیت های فکری ای که درباره آنها اختلافی وجود ندارد را ملاک داوری و بحث های علمی قرار دهیم، فراروی ما جز «عقل قطعی» و «قرآن کریم» وجود ندارد، بر خلاف روایات و اجماعات و مشهورات و مسلمات جدلی الطرفین که صلاحیت محور قرار گرفتن در مباحث علمی و دینی را ندارند.
🔸نه مکتب اهل بیت (ع) می تواند صحابه را جایگزین اهل بیت (ع) نماید، و نه مکتب صحابه می تواند اهل بیت (ع) را جایگزین صحابه کند.
🔻به همین دلیل، دعوت یک طرف به عمل به چیزی که طرف دیگر آن را قبول ندارد، بی نتیجه است. این نکته روشنی است و راز عدم قبول همدیگر از سوی دو طرف را تبیین می کند، بلکه سر عمق اختلاف و افزایش آن را نشان می دهد.
♻️ در بین این دو جریان شیعه و سنی، کسی نیست که بر احكام قطعی عقل اعتراض کند؛ چنانکه در مورد اصل مرجعیت قرآن کریم نیز اختلافی وجود ندارد؛ اگرچه در فهم آن، روش های مختلفی وجود دارد، و این مسأله نه تنها مذموم نیست، بلکه مایه پیشرفت علمی و تضارب سالم آراء است.
#قرآن
#اهل_سنت
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍بسط سکولاریسم از مسیحیت در جهان اسلام
🔹در دوران جدید و با ظهور انسان مدرن و با تکوین جهان بینی و نگرش عصر روشنگری، طغیانی ضد کلیسایی، ضد الهیاتی و ضد مسیحی در غرب شکل گرفت. این طغیان، بیش از آنکه به دلایلی متافیزیکی و وجودشناختی (آنتولوژیک) باشد به دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی و تاریخی، یعنی حاصل خشم و نفرت نسبت به عملکردهای نادرست و فساد کلیسا و کشیشان مسیحی و نیز هم نشینی کلیسا با قدرت سیاسی و اجتماعی فئودال ها، پادشاهان و امپراطورها بود.
🔸با بسط مدرنیته و گسترش روزافزون ارزش ها و جهان بینی عصر روشنگری، جهت گیری ضد سنت از جوامع غربی به دیگر جوامع، از جمله به جوامع مسلمان و نیز ایران بسط یافت و با فرآیند جهانی شدن و روند هرچه بیشتر سکولاریزه شدن جوامع، موضع منفی نسبت به سنن تاریخی ماقبل مدرن، که امر دینی، بنیادی ترین عنصر نظام های فرهنگی در این سنن بود، در جوامع غیرغربی نیز بسطی چشمگیر پیدا کرد.
🔻به دلیل همین هرچه بیشتر سکولاریزه شدن و بسط جهان بینی ضد سنت عصر روشنگری است که در جامعه ای چون ایران نوعی شکاف اجتماعی ظهور یافته، افراد جامعه در دو قطب بسیار کلی سنت گرایان و نوگرایان قرار گرفته اند و این شکاف و دو قطبی بودن خود را در همه مظاهر فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی جامعه آشکار ساخته و می سازد.
#دکتر_عبدالکریمی
#مسیحیت
#فلسفه_دین
#سیاسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi