✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۷)
💠رکن اول: تمایز دین از معرفت دینی و آسیب شناسی آن
🔹اولین رکن نظريه قبض و بسط
عبارت از تمایز و تفکیک دین از معرفت دینی است. توضیح مطلب اینکه، هر نظریه ای که مبانی و پیش فرض های رئالیستی داشته باشد، لاجرم میان علم و معلوم یا به عبارت دقیق تر بین معلوم بالذات معلوم بالعرض تفکیک قائل است و بعد از پذیرش چنین تمایزی تطابق و یا عدم تطابق علم با معلوم به میان می آید. نظریه قبض و خود را نظریه معرفت شناسانه رئالیستی معرفی می کند و بر این اساس یکی از مبانی خود را تمایز معرفت دینی از دین قلمداد می نماید.
🔻دکتر سروش می نویسد:
نظریه قبض
و بسط تئوریک شریعت یک نظریه رئالیستی است یعنی میان شي و تصور از شئ فرق می نهد خواه این تصور صحيح باشد خواه ناصحیح، آن ایده الیسم است که میان ذهن و خارج فاصله ای نمی بیند و خارج را عین ذهن یا ذهن را عين خارج می پندارد... درک ما از شریعت حتی اگر سراپا درست و بی نقص باشد باز هم غیر از خود شریعت
است.
🔸تمایز بین هر معلوم بالذات با معلوم بالعرض، مطلب غیر قابل انکاری است و تمایز معرفت دینی از دین نیز از این اصل کلی مستثنا نیست، ولی ادعای رئالیستی نویسنده قبض و بسط با نامقدس شمردن معرفت دینی - که توضیحش خواهد آمد. قابل جمع نیست. توضیح اینکه، مکتب های رئالیستی برای اثبات واقع گرایی خود ناچار به پذیرش حداقل سه اصلند: ۱. تمایز وجودشناختی عین با ذهن یا اندیشه و خارج؛ ۲.مطابقت في الجمله صورت ذهنی با عين و خارج؛
۳. وجود معیاری برای کشف مطابقت اعم از این که کشف این تطابق به آسانی
به دست آید و یا با زحمت و مشقت تحصیل شود.
🔻پس پذیرش اصل اول و نفی اصل دوم و سوم نه تنها یک نوع پارادوکس و تناقض است، بلکه آن نظریه را از مکتب رئالیسم خارج می سازد. و این نظریه اگر مطابقت بعضی از افکار و معارف دینی را بپذیرد پس به تقدس و خلوص و حقانیت آن بعضی از افکار باید فتوای معرفت شناسانه بدهد و اگر چنان اعترافی ننماید رئالیست نخواهد بود به خصوص با توجه به جملاتی از قبیل «دین هر کس فهم او است از شریعت» بیشتر این تمایز را از دست نویسنده نظریه می گیرد، زیرا با این عبارت، دین را همان فهم از شریعت معرفی کرده است مگر اینکه مراد وی از دین، تدین باشد که در این صورت، ایشان در عبارتشان از الفاظ مشترک لفظی استفاده کرده است بدون این که برای جلوگیری از مغالطه در مشترک لفظی چاره ای بیندیشد.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۸)
💠رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی(صامت بودن دین، ناطق بودن معرفت دینی)
🔹دکتر سروش که در این مباحث از هرمنوتیک گادامر بهره برده است و هرمنوتیک گادامر نیز به نسبیت فهم هر متنی می انجامد. دیدگاه گادامر بیش از همه مورد هجوم اندیشمندان غربی همچون یورگن هابرماس، ولفهارت پاتنبرگ و ای دی هیرش قرار گرفته است.
🔸دکتر سروش باید توجه میداشت که گادامر متون را نه تنها صامت نمیدانست که برای آنها نیز افق معنایی قائل بود و فهم را زاییده تلاقی دو افق معنایی متن و مؤلف میدانست. درضمن آنهایی که متون و الفاظ و عبارات را صامت و خاموش میدانند به متون دینی اکتفا نمیکند و هر متنی را مشمول این قاعده میدانند، بدین سان معرفت دینی عالمان نیز محکوم به این حکم میگردند زیرا معرفت دینی عالمان نیز با الفاظ و عبارات و متن معینی به دیگران انتقال مییابند؛ پس تفکیک و تمایز دین با معرفت دینی از این منظر ناتمام است.
🔻کسی که خود را رئالیست بداند و بین دین و معرفت دینی تمایز قائل شود و دین را صامت و خاموش و معرفت دینی را ناطق بداند دیگر معنا ندارد دین را گاهی نعمت و زمانی نقمت معرفی کند(مقاله درک عزیزانه ی دین)، زیرا بر این مبنا آنچه در اختیار آدمیان است معرفت دینی و فهم ما از دین است و عامل سعادت یا شقاوت نیز همین معرفت دینی است؛ پس ایشان چگونه و با چه مبنایی اوصاف نعمت، نقمت، عزت و ذلت و امثال اینها را به دین نسبت میدهند؟
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹یکی از بنیادی ترین اوصاف ساختار وجودی انسان حيث تاریخی اوست، معتقدم هر آنچه با انسان نسبت دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها و کنش های فردی و اجتماعی او امری تاریخی است.
🔸به این اعتبار با روش ذات گرایی (اسانسیالیسم) ارسطویی مخالف بوده، روش تفکر تاریخی را پشتوانه تفکر و نظریات خویش قرار داده ام.
عدم درک حیث تاریخی بشر ولذا حيث تاریخی نظام های تئولوژیک یکی از نقاط ضعف اساسی همه نظام های تئولوژیک است که می کوشند مجموعه ای از باورهای بومی محلی، جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و در یک کلمه تاریخی را به منزله حقایقی ازلی، ابدی، جاویدان، جهان شمول و در یک کلمه فرا تاریخی عرضه نمایند و همین امر پاشنه آشیل همه نظام های تئولوژیک و چالشگاه اصلی اینجانب با آنها است.
🔻نظام های تئولوژیک پاره ای باورهای تاریخی را جانشین «حقیقتی فراتاریخی» می کنند و بدین نحو سبب غفلت و به محاق رفتن امر فراتاريخ و لذا سبب بسط سکولاریسم و نیهیلیسم گردیده اند.
از نظر اینجانب ، تفکر دینی و معنوی را نه در نسبت انسان با پاره ای باورها یا احکام عملی تاریخی بلکه در نسبتی وجودی با امر فرا تاریخ باید دنبال کرد. همچنین باید توجه داشت که تکیه بر حيث تاریخی بشر هیستوریسیتی به معنای تاریخ گرایی، قول به جبر تاریخ یا اصالت تاریخ هیستوریسیسم نیست.
#دکتر_عبدالکریمی
#فلسفه_دین
#حکومت_اسلامی
#جامعه_شناسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍کارکرد روحانیت از منظری جامعه شناختی
🔹دین که بر شالوده ی مفاهیمی مابعدطبیعی و انتزاعی استوار است، در نظام روحانیت تجسد می یابد و به واقعیتی تجربی بدل می شود.
هم چنین، روحانیت در مقام تجسد آن مابعد طبیعت، مفاهیم انتزاعی دین را می آفریند و می پرورد.
🔸کارکرد اصلی روحانیت بدل کردن دین به ایدئولوژی است؛ یعنی واقعیت ذهنی و کلیت مفهومی دین از خلال نهاد روحانیت و کنش نظری و عملی آن به واقعیت عینی بدل می شود.
انگاره های مجردی مانند خدا، پیامبری، متن مقدس و جهان آخرت در فرآیند ایدئولوژیک شدن به دست روحانیت به "کالایی اجتماعی" تغییر ماهیت می دهند و سرمایه ای نمادین" می آفرینند.
🔻روحانیان با این سرمایه ی نمادین قدرت می یابند تا امر قدسی یا سپهر معنوی را دست مایه ی بازرگانی و داد و ستد دنیوی کنند و روابط ویژه ای را با قدرت سیاسی، پول، تکنیک و ابزارهای تولید اقتصادی برقرار نمایند.
دین بدون بدل شدن به این سرمایه ی نمادین حضوری اجتماعی ندارد.
#روحانیت
#فلسفه_دین
#جامعه_شناسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۹)
💠رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی( ثابت بودن دین، متغیر بودن معرفت دینی)
🔹 نظریه قبض و بسط در عین اینکه بر ثبات دین ادعا دارد، خود دین را نیز صددرصد متحول خواهد کرد؛ زیرا وقتی دین عبارت از کتاب و سنت شد یکسری علوم بشری هستند که دین یعنی کتاب و سنت (به گمان نویسنده نظریه) را به ما می دهند مانند علم رجال و بخشی از علم اصول و پاره ای از مباحث علم کلام مثلا علم رجال به ما می گوید راویانی که
حديث النظافة من الايمان را نقل کرده اند، ویژگی های صداقت، پر حافظگی و عدالت را باید دارا باشند و یا دارا هستند و همچنین علم اصول حجیت تواتر و خبر واحد را برای ما تثبیت می کند و نتیجه این دو مسأله رجالی و اصولی حدیث فوق جزو سنت محسوب می شود و یا علم کلام مدعای نبوت نبی را صادق معرفی می کند، پس آیات منقوله از ایشان جزو دین حق به حساب می آید، لذا پس این علوم بشری دین یعنی کتاب و سنت را برای ما می سازند و همه این علوم معارف درجه اول و بشری هستند که جملگی گرفتار تحول عمومی نظریه قبض و بسط می گردند.
🔸علومی چون تفسیر قرآن، شرح حدیث، کلام، فقه، اخلاق و غیره علومی هستند که به ما معرفت دینی عطا می کنند. همچنین علومی وجود دارد که خود دین را به ما می دهند مانند علم رجال که
به ما نشان می دهد که از زبان پیامبران و ائمه اطهار چه احادیثی نقل شده است؟
پس برای این که استناد حدیثی به معصوم ثابت شود، وجود حداقل دو علم ضرورت دارد: اول علم رجال، دوم بخشی از علم اصول مانند حجیت تواتر، خبر واحد و ظن و این دانش ها به لحاظ این که از متون دینی به دست نمی آیند، معارف غیر دینی شمرده می شوند و البته بشری نیز هستند.
🔻اگر تحول عمومی معارف بشری را بپذیریم به ناچار تحول این علوم را نیز باید پذیرفت و در نتیجه دینی که از این علوم به دست می آید، گرفتار تحول می شود بلکه اگر دین را به معنای کتاب و سنت نگیریم و آن را به علم مکنون الهی و تمام گفته هایی که في الواقع از دهان مبارک معصومین صادر شده است حمل کنیم، می توان به ثبات دین فتوا داد؛ در غیر این صورت نظریه قبض و بسط در عین این که ادعای ثبات دین را دارد، ولی در واقع آن را صددرصد متحول می داند.
به نظر نگارنده، اگر دین را عبارت از علم مکنون الهی بگیریم، از آن جهت که این گزاره نیز معرفتی بشری است همچنان در دام تحول عمومی معارف اسیر است مگر اینکه از تحول همه معارف بشری دست بشوییم و ایجاب کلی آن نظریه را کنار زده و به ایجاب جزیی بسنده کنیم.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹ویس لامبر(جامعه شناس فرانسوی):
ظهور مدرنیته چهار تاثیر بر دین دارد: افول، انطباق و تفسیر جدید، واکنش محافظهکارانه و نوآوری.
به طور قطع فقط میتوان گفت که تاثیر نخست دربرگیرنده سکولاریزاسیون است.
🔻تفسیری از سکولاریزاسیون:
جهان قداست زدایی شده است. زندگی انسان، طبیعت و جامعه بر مبنای خِرد تبیین میشوند و بر مبنای خرد دربارهشان سخن گفته میشود نه به عنوان نتیجه کنشهای قدرتهای الهی.
این آن چیزی است که ماکس وبر افسون زدایی جهان نامیده است.
الزام مبتنی بر ارزش ها و کنشهای سنتی با یک مبنای منطقی فایده گرایانه و معقول برای همه انتخاب ها و کنش ها جایگزین شده است.
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#سکولاریسم
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹یک جامعۀ منحط اگر یک دین مترقی داشته باشد و «آگاه» نباشد، مترقی نمیشود، بلکه دین مترقی را در سطح منحط خودش پائین میآورد.
🔸آنچه را که ما فاقد ِ آنیم ایمان و قدرت ایمان نیست، بلکه «عدم ِ معرفت» درست و منطقی و علمی به مسائلی است که بدان ایمان داریم.
#دکتر_شریعتی
#حکومت_اسلامی
#فلسفه_دین
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍کدام تلاش آقای روحانی؟/ احمد زیدآبادی
🔹حسن روحانی در واپسین روزهای ریاست جمهوری خود گفته است: "البته همۀ ما یقین داریم که حکومتی که امروز چهل و چند سال است در ایران به نام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد با آن حکومت مولایمان امیرالمومنین فاصله زیادی دارد، اما در عین حال تلاش زیادی کردیم که همان مسیر امام علی را پیش بگیریم."
در بخش نخست صحبت آقای روحانی مناقشۀ چندانی نیست جز تعیین مقدار همان "فاصلۀ زیاد"! در مورد بخش دوم صحبت روحانی اما باید پرسید که مشخصاً کدام "تلاش زیاد" را کردید تا مسیر علی را در پیش گیرید؟
اگر منشور حکومت علی همان است که در نامهاش به مالک اشتر آمده است و اگر سیرهاش همان است که سید رضی در نهج البلاغه گرد آورده است، جملگی حتی اجازه ندادید که آن منشور و سیره برای مردم به درستی تبیین شود چه رسد به ادعای تلاش برای در پیش گرفتن آن مسیر!
همۀ آنچه مردم در این سالها از ارجاع به منش و سیرۀ زمامداری علی به یاد دارند، تکرار مکرر قیاس مخالفان و منتقدان حکومت با طلحه و زبیر است! آن هم به صورتی کاملاً تحریفآمیز چنانکه گویی این علی بوده که به دلیل مخالفت لفظی طلحه و زبیر با نوع حکمرانی خود به جنگ با آنها برخاسته و جز همین یک اتفاق هم در تمام دوران زمامداری او رخ نداده است.
🔸هر گاه من در نوشتههایم به بزرگان دین استناد و یا سخنی از آنان نقل میکنم، جمعی از مخاطبان پیام میدهند که بخش بزرگی از جامعه از دین روگردان شده و نسبت به این نوع استنادات حساسیت منفی پیدا کرده است، بنابراین برای حفظ اعتبارم بهتر است وارد این مسائل نشوم!
🔸این دوستان ظاهراً تصورشان این است که پنداری من نوعی تاجر سیاسیام که برای رونق تجارتم باید طبق سلیقۀ بخشی از مردم هر روز به رنگی در آیم و دلقی نو به تن کنم! اینکه بخشی از جامعه به علت سوءاستفادۀ سیاسی از دین، نسبت به آن ظنین و بدگمان شده است، بر من هم عیان است، اما دین کارکردهای معنوی و اخلاقی و فرهنگی و مدنی بسیار مفیدی دارد که در خوانش صحیح آن به مثابۀ چسب اجتماعی جامعۀ ایرانی عمل کرده است و بدون آن روزگارمان تیرهتر خواهد شد.
🔻برخی دیگر هم که ظاهراً فقط اسمی از سکولاریزم شنیدهاند با هر اشارهای به متون و میراثهای فرهنگ دینی در یک نوشته، فریادشان بلند میشود؛ این هم که شد همان حکومت دینی!
سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از دولت است و هیچ منافاتی با ایمان شخصی و باور به دینِ فرهنگی و مدنی و معنوی و اخلاقی ندارد. عموم رهبران دو دمکراسیِ سکولارِ بزرگ شرق و غربِ عالم یعنی هندوستان و آمریکا، جملگی افرادی دیندارند و به آن افتخار هم میکنند.
🔻متأسفانه برخی مدعیان آتشین مزاجِ دفاع از سکولاریسم گمان بردهاند که سکولاریسم مستلزم عقاید ماتریالیستی و منافی هر اعتقاد متافزیکی از جمله باور به خداست و بیوقفه هم بر این طبل توخالی و پر سر و صدا میکوبند!
آن سکولاریسمی که مستلزم جهانبینی ماتریالیستی است هنوز از مادر زاده نشده است و اگر هم به فرض روزی زاده شود، صورت دیگر حکومت دینی از نوع طالبانِ افغان آن خواهد شد!
#سیاسی
#حکومت_اسلامی
#روحانیت
#امامت
#فلسفه_دین
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ مصادیقی از تاریخمندی در نبی و متن مقدس/ دکتر عبدالکریمی
🔹تکیه بر حیث تاریخی و تاریخمندی بشر و تأکید بر تعلق وی به یک وضعیت تاریخی- فرهنگی خاص به معنای نشان دادن محدودیت های ذاتی بشری و به معنای نشان دادن این حقیقت بسیار ساده است که بشر موجودی همه زمانی و همه مکانی، یعنی خدا نیست. به همین دلیل، فهم وی همواره در وضعیتی معین، یعنی از منظری معین و در چارچوب افق هایی معین و متکی بر مجموعه ای از پیش فهم ها و پیش داوری های آشکار و پنهان رخ میدهد.
🔸حال اگر آیاتی چون «أنا بشر مثلکم» وجه بشری نبی را جدی بگیریم که گریزی نیز جز آن نداریم نتیجه آن صرفا این امر ساده نیست که نبی همچون دیگر انسان ها تغذیه می کرد، می نوشید یا صاحب فرزند می شد، بلکه تمام اوصاف ضروری نحوه هستی انسانی، از جمله حيث تاریخی بشر، نیز بر نحوه هستی وی صادق است.
🔻بدین ترتیب، با توجه به حیث تاریخی نبی، نحوه هستی او و هر آنچه با این نحوه هستی ارتباط دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها، کنش ها و رفتارهای او، از جمله وحی و متن مقدس که با وی نسبتی دارند، متأثر از زبان، جامعه، فرهنگ و سنت تاریخی ای است که وی در آن رشد و نمو داشته است.
برای نمونه ادعای عیسی، در خصوص قریب الوقوع بودن پادشاهی خداوند بر روی زمین، ادعایی است که صرفا بر اساس سنت تفکر آخرالزمانی یهودیان، که عیسی در آن تربیت یافته بود، قابل فهم است و به این معناست که عیسی در بسیاری از مفروضات و صور تفکر زمانه خویش با جامعه یهودی شریک و به بیان صحیح تر، وام دار جامعه خود و سنن فکری آن بوده است. البته این حقیقتی است که در خود کتب مقدس
نیز کاملا بین و آشکار است.
برای مثال، این که قرآن به زبان عربی است و در آن از بت هایی چون لات و عزی (بت های اعراب) و نه فرضا از ویشنو و شیوا
بت هندیان) یا از حیواناتی چون گاو و شتر و نه فرضا از پاندا و پلاتیپوس؛ یا از پدیده ای به نام ظهار (رسم اعراب، و فقط اعراب، مبنی بر اینکه مردی به زنش بگوید «تو همچون مادرم بر من حرامی» و بر اساس همین جمله در روابط زناشویی به زنش پشت کند) سخن گفته شده است، به خوبی رابطه زبان، فرهنگ، جغرافيا، وسنت تاریخی نبی با متن مقدس را نشان می دهد.
#دکتر_عبدالکریمی
#قرآن
#نبوت
#فلسفه_دین
#جامعه_شناسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۰)
💠رکن سوم: معرفت دینی معرفتی بشری است که اوصاف بشر در معرفت پرورده او ریزش می کند و این اوصاف اعم از قوه عاقله میباشند و شئون و احوال پست و شریف آدمی در علم او تاثیر میگذارند.
🔹این سخن که همه معارف بشری محکوم به احکام عقلانی و غیر عقلانی بشری است، فقط در علوم حصولی تصور دارد گر چه تصديق آن هم به صورت موجبه كلیه قابل اثبات نباشد، ولی در علوم حضوری که عالم مستقيمة با وجود معلوم ارتباط برقرار می کند چنین سخنی ناتمام است، زیرا در این دسته از علوم خطا، انحراف و کج روی معنا ندارد و همه افراد بشر در این علوم، معصوم می باشند. البته بر کسی پوشیده نیست که وقتی عارف یا شخص شهود کننده در صدد تفسیر مکاشفه و درک حضوری خود بشود ناچار است علم حضوری را به علم حصولی تبدیل کند و در بهره گیری از علم حصولی ممکن است دچار لغزش، خطا و انحراف شود.
🔻سروش به گونه ای ادعای خود را در رکن سوم مطرح و تفسیر می کند که گویا معیاری برای تشخیص معرفت مدلل و معلل وجود ندارد و اگر چنین دیدگاهی داشته باشد، نه تنها با مبانی دیگرش که عبارت از تفکیک انگیزه با انگیخته است، منافات دارد، بلکه گرفتار نوعی نسبی گرایی پیچیده می شود که هیچ راه فراری از آن نخواهد داشت. بر خوانندگان مخفی نیست که نسبی گرا با نفی هرگونه معیار سنجش، سخنان و مدعیات خود را نیز گرفتار شک و تردید می کند، اگر نویسنده این نظریه با نسبی گرایی مخالف است و تفکیک انگیزه و انگیخته را می پذیرد و با نظریه دگماتیسم نقابدار همچنان مخالفت می ورزد، در آن صورت نباید بر ریزش اوصاف معلل بشری در مقام شکار و داوری تأکید ورزد.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹سنت گرایان اشعری مسلک از هر گونه تأکید بر حيث بشری و حیث تاریخی متن مقدس در هراس اند. آنان آگاهانه یا ناآگاهانه ، خودآگاه یا ناخودآگاه احساس می کنند هر گونه تماس با عقلانیت جدید و ورود اصول و مبادی عقل مدرن، از جمله نگرش تاریخی، درست همچون اسب تروا قلعه ایمان دینی را نهایتا فتح خواهد کرد و آن را به تمامی تحت سیطره سکولاریسم و ناسوتی گری قرار خواهد داد. آنان تجربه جریان نواعتزال گرایی را مؤید کاملی برای احساس نگرانی و دریافت خویش می دانند.
🔻لیک سنت گرایان اشعری مسلک ما به این حقیقت بزرگ التفات ندارند که امروز تحت تأثیر رویداد عظیم تاریخی مدرنیته و ظهور عقلانیت جدید و در این چند دهه اخیر با ظهور عقلانیت پسامدرن تمام برج و باروهای ستبر حیات سنتی و عقلانیت دینی پیشامدرن فرو ریخته است و هیچ نقطه ای بیرون از مدرنیته ، عقلانیت جديد و بسط سوبژکتیویسم جدید وجود ندارد و ما دیگر نمی توانیم بدون توجه به پرسش های ژرف و شالوده شکن حاصل از عقلانیت مدرن و پسامدرن به غار کهف باورهای سنتی خود خزیده، به پاره ای از باورهای تاریخی شده خویش دل خوش باشیم.
#دکتر_عبدالکریمی
#سکولاریسم
#تاریخ
#نقد_حوزه
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ مقوله وحی در سوبژکتیویسم و عقلانیت مدرن/ دکتر عبدالکریمی
🔹در روزگار کنونی، یعنی در زمانه بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی و سیطره عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید، پرسش از امکان یا عدم امکان وحی یا به تعبیر حکمای پیشاسقراطی در دوره قبل از ظهور متافیزیک یونانی، هم سخنی بشر با لوگوس یا حقیقت بنیادین این جهان، مهم ترین پرسشی است که متفکران شرقی از جمله اندیشمندان در عالم اسلام با آن روبرویند.
🔸به بیان ساده تر، براساس سوبژکتیویسم متافیزیکی، به خصوص در اوج آن، که خود را در سوبژکتیویسم جديد دکارتی-کانتی آشکار می سازد، آدمی نمی تواند به حقیقتی فراسوی آگاهی خویش نائل شود. بر اساس تجربه كوژيتو، که چارچوبی برای بسیاری از فلسفه های جدید قرار می گیرد، «آگاهی»، نخستین، قابل دسترس ترین و يقينی ترین امر برای آگاهی است و هر آنچه آن سوی آگاهی است همواره محل تردید است و اساسا ما راهی به فراسوی آگاهی و سوبژکتیویته نداریم.
براساس سوبژکتیویسم کانتی نیز معرفت ما «پدیداری» است. این سخن بدین معناست که ما صرفا به پدیدارها، یعنی به آنچه در سپهر آگاهی بشری قوام می یابد دسترسی داریم و هیچ روزنه ای به سوی نومن یا ذات و حقیقت این جهان وجود ندارد.
🔻در عالم کنونی، که در آن یک چنین سوبژکتیویسمی سیطره یافته است مقوله وحی یا سخن گفتن با لوگوس که در فقدان آن، آنچنان که تجربه زیست جهان مدرن نشان می دهد، بشر را نیهیلیسمی عمیق فرا خواهد گرفت به قلمرو اسطوره ها و افسانه ها رانده شده است. بدین ترتیب، با انکار امکان مقوله وحی یا هم سخنی بشر با لوگوس و جان این جهان یا با تقلیل آن به مقولاتی
روان شناختی و غیرمعرفتی، کل سنن شرقی و مبادی حِکمی آنها، از جمله تمامی سنت عبری - سامی یهودی که اسلام نیز فرزند و حاصل آن است، فرو می پاشد و زمینه برای سیطره تام و تمام متافیزیک غربی که در روند تاریخی خود به بسط سکولاریسم و نیهیلیسم منتهی گردیده است، آماده خواهد شد.
#دکتر_عبدالکریمی
#وحی
#قرآن
#سکولاریسم
#فلسفه_دین
👇👇
@Taammolate_talabegi