eitaa logo
تنبیه الأمة
2.5هزار دنبال‌کننده
171 عکس
72 ویدیو
21 فایل
تنبیه الأمة، #جهادی است در راستای #تبیین حقایق، کوششی در دفاع از حریم دین و مقابله با انحرافاتی که به نام دین رقم می‌خورد. مدیر کانال: @MohamadMahdi63
مشاهده در ایتا
دانلود
2024-08-05-10-07-10.MP3
54.83M
⏪ جایگاه فقیه در موضوع شناسی جلسه سوم:۱۴۰۳/۰۵/١۵ - مشهد مقدس آیت الله 🔹موضوع جلسه سوم: ادامه بررسی نقش فقیه در مقام تطبیق (عدم دخالت فقیه در الموضوعات الصرفة_بررسی نقش فقیه در الموضوعات المستنبطة) @Tanbiholomah
✅ سه جلسه از درسگفتار استاد آیت الله (حفظه الله) در باب 🔹جلسه اول eitaa.com/Tanbiholomah/746 🔹جلسه دوم eitaa.com/Tanbiholomah/747 🔹جلسه سوم eitaa.com/Tanbiholomah/748 @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع(١) 🖋 برگرفته از درس فقه (ماهیت پول) استاد آیت الله (حفظه الله) تاریخ 97/12/15 و 97/12/22 ⬅️ برخی از محققین: تشخیص موضوع، شان فقیه نیست. یک مطلبی را مرحوم آقای مطهری در این کتاب مسأله ربا و بیمه در حدود صفحه 92مطرح کردند که "این‌که اوراق نقدیه مال هستند یا سند، از مصادیق شک در موضوع است و تشخیصش در شأن فقیه نیست." ایشان فرمودند که این تشخیص موضوع‌ شأن فقیه نیست. مثلا این‌که اوراق نقدیه مال هستند یا سند مال، موضوع هست؛ تشخیص موضوع که با فقیه نیست. در برخی از موضوعات فقهی که فقهاء نظر می‌‌دهند مثل این‌که آیا کثیر السفر صدق می‌‌کند بر این‌که شخص دو روز در هفته سفر برود یا نه؟ یا توطن صدق می‌‌کند بر کسی که دو سال بخواهد در یک شهری بماند و درس بخواند مثلا یا نه؟ بحث شده که اگر فقیه استظهار کرد که بله، صدق می‌‌کند کثیر السفر یا به تعبیر روایات من عمله السفر بر سفر دو روز در هفته یا بر توطن و اقامت دو ساله صدق می‌‌کند که این شهر در این دو سال وطن اوست و این شخص استیطان کرده در این شهر، این استظهار حجت است بر دیگران یا حجت نیست؟ آیت الله سیستانی می گویند: "استظهارات فقیه در فروعات کثیر السفر از باب اعمال خبرویت نیست و لذا بر مقلدین حجت نیست مگر این‌که اطمینان داشته باشند" از ایشان نقل شده است که این استظهار حجت نیست و ما هم که نظر می‌‌دهیم بخاطر اعتمادی است که مردم به ما دارند و الا اگر اعتمادشان سلب بشود، ‌از اختلاف بین مراجع مردم دیگه اعتمادشان سلب بشود بگویند نمی‌دانیم کی درست می‌‌گوید، اینجا دیگه نمی‌شود حتی از اعلم تقلید کنند چون بحث، ‌تقلیدی نیست. آیت الله زنجانی هم گاهی همین مطلب را می‌‌فرمودند. ⏹ لکن این مطلب اشکالاتی دارد: 1⃣ اشکال اول: برخی از شبهات مفهومیه در موضوعات مستنبطه، نیاز به اعمال خبرویت دارد. موضوعات یک وقت موضوعات تکوینی است مثل این‌که این مایع آب است یا آب نیست، شک در خارج داریم. خب روشن است که ربطی به فقیه ندارد. یک وقت بحث شبهات مفهومیه است نه شبهات موضوعیه. شبهات مفهومیه بر دو قسم است: برخی از شبهات مفهومیه نیاز به استنباط ندارد. الان شما یک لیوان آب دارید، ‌یک قاشق در او شکر بریزید، ‌هم بزنید، یکی می‌‌گوید این آب است یکی می‌‌گوید نه، ‌این شکرآب است. یا یک قاشق در او نمک بریزید، یکی می‌‌گوید آب است یکی می‌‌گوید آب‌نمک است. این ربطی به فقیه ندارد چون از شبهات مفهومیه در موضوعات مستنبطه نیست. ولی گاهی شبهه مفهومیه در موضوعاتی است که نیاز به حدس و اجتهاد دارد، کارشناسی می‌‌خواهد. چرا فقیه نظر کارشناسی ندهد؟ اگر به عنوان عرف عام که نیاز به یک تخصص‌هایی دارد نظر در اینجا، ‌این فقیه هم جزء عرف عام است هم آن تخصص‌ها را طی کرده، لغت‌شناسی کرده، ‌اشباه و نظائر را بررسی کرده، آمده می‌‌گوید من تشخیصم این است که این موضوع در اینجا صادق است. هر اظهار نظر فقیهی که ناشی باشد از کارشناسی او این حجت است بر عامی. چرا حجت نباشد؟ همه ظهورات ظهوراتی نیستند که نیاز به کارشناسی و اعمال حدس و اجتهاد نداشته باشد. مقدماتی می‌‌خواهد تشخیص ظهور که این مقدمات را عامی طی نکرده و عجالتا هم نمی‌تواند طی بکند. مگر این‌که او هم تلاش کند در این موضوع کارشناس بشود. که این خلف فرض است. 2⃣ اشکال دوم: آراء متخصصین علوم دیگر، در مقام، ناشی از فهم شان نسبت به نظر عرف نیست بلکه نظر اقتصاددان (مثلا) بر اساس علم اقتصاد است نه کشف نظر عرف. اشکال دیگر این است که برخی از بحث‌ها مثل همین بحث تشخیص این‌که اوراق نقدیه مال هستند یا سند مال، ‌اختلاف نظرها ناشی از اختلاف در تشخیص نظر عرف نیست؛ ممکن است یک اقتصاددان بر اساس معادلات اقتصادی بگوید من اسکناس را سند می‌‌دانم برای مال، چون او به دنبال آن کشف معادلات اقتصادی است. علم اقتصاد یک مولفه هایی دارد، او دنبال آن مؤلفه‌های اقتصادی است نه دنبال صدق عرفی این‌که مال هست یا مال نیست. شبیه آنچه که پزشکان راجع به مرگ مغزی می‌‌گویند. یک پزشک کاری ندارد به نظر عرف عام که آیا عرف عام بعد از مرگ مغزی (و لو با توجه به واقعیت مرگ مغزی) می‌‌گوید که این شخص مُرد یا نمی‌گوید. کارشناس، آن پزشک قانونی، می‌‌گوید من دنبال کشف یک حقیقتی هستم، من که می‌‌بینم این مغزش کاملا از کار افتاده، ‌قلبش هم با دستگاه می‌‌زند، ‌این حیاتش از نظر ما یک حیات نباتی است، ‌حالا مردم هر چی می‌‌خواهند بگویند بگویند. اما فقیه به دنبال صدق عرفی یک عنوان است بر موضوع. ادامه ⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع (٢) ادامه بخش اول ⏫⏫⏫ یک مورد دیگر در بحث تلقیح مصنوعی است که تخمک را از یک زن می‌‌گیرند و در رحم زن دیگر می‌‌کارند، حالا و لو بعد از این‌که با اسپرم مرد بیرون رحم تلقیح بکنند و بشود نطفه ملقحّه. تخمک از یک زن اجنبیه است و نطفه از شوهر این زن است که در رحم او این نطفه را می‌‌کارند، ‌بعد فرزند بدنیا می‌‌آورد، مادرش کیست؟ بله تشخیص عرفی است اما اختلاف هست بین فقهاء، برخی مثل مرحوم آیت الله خوئی، استاد و آیت الله وحید می‌‌گویند مادر همین صاحب رحم هست. برخی می‌‌گویند مادر صاحب تخمک هست. برخی هم مثل آیت الله سیستانی احتیاط می‌‌کنند. برویم از که بپرسیم؟ برویم از پزشک بپرسیم که مادرش کیست؟ پزشک می‌‌گوید ما تخمک را از آن زن اول برداشتیم در رحم این زن دوم کاشتیم، ‌امروز هم از زایشگاه اطلاع دادند که این نوزاد بدنیا آمد. دیگر از ما چه می‌‌خواهید؟ آن پزشک با آن دربان بیمارستان در این جهت فرق می‌‌کند؟ تشخیص این‌که مادر صاحب تخمک است یا صاحب رحم، معنا ندارد که بر عهده پزشک باشد. یا در اوراق نقدیه و لو مشهور فقهاء معتقدند اوراق نقدیه مال هست اما بالاخره این اختلاف مطرح می‌‌شود و بحث می‌‌شود. لکن عرض کردیم این‌که برخی از جمله مرحوم آقای مطهری اصرار دارند (غیر از ایشان هم برخی اصرار دارند) که بگویند این اختلاف را واگذار کنید به کارشناس‌ها، شما که اعرف نیستید به این نکات اقتصادی تا کارشناس‌های اقتصاد. این درست نیست. برای این‌که ما دنبال گمشده‌های خودمان می‌‌گردیم، ‌کارشناس‌های اقتصاد دنبال گمشده‌های خودشان می‌‌گردند. آن‌ها دنبال این هستند که منشأ ثروت ملت‌ها چیست، چه چیزی مهار می‌‌کند تورم را، چه چیزی افزایش می‌‌دهد تورم را، اما ‌ما دنبال این هستیم که آیا احکامی که شارع بیان کرده در روایات، بر این اوراق نقدیه بار می‌‌شود به عنوان یک مال؟ با پرداخت آن اداء دین صدق میکند؟ یا با نگهداری آن صدق می کند که ما فایده بردیم و باید خمس بدهیم؟ و هکذا. آیا اگر من به شما یک ملیون تومان بیست سال قبل قرض دادم، ‌امروز شما بیایید به من یک ملیون بدهید با این‌که ارزش آن کمتر شده صدق می‌‌کند اداء دین؟ ما دنبال این بحث‌ها هستیم. اگر هم مطالبی را از اقتصاد نیاز بود که بدانیم برای استنباط این احکام باید برویم و سؤال کنیم و اطلاع پیدا کنیم. این‌طور نیست که اگر به ما بگویند ما نفهمیم. آنچه که آن‌ها می‌‌فهمند بعد از فحص و بررسی ما هم می‌‌فهمیم و مطالبی را ما مد نظر داریم که آن‌ها مد نظر ندارند. در صدق عرفی عناوینی که موضوع احکام است در روایات چطور ما کارشناس نیستیم، ‌آن‌ها کارشناس هستند؟ و لذا ما در مانحن‌فیه سؤال می‌‌کنیم از مرحوم آقای مطهری اگر فقیه صلاحیت ندارد تشخیص بدهد که اوراق نقدیه و اسکناس مال است و یا سند مال، چه کسی تشخیص بدهد؟ عرف عام؟ خب این‌که نیاز دارد به اعمال مقدمات برای حدس و اجتهاد. عرف عام فرض این است که عجالتا نظر نمی‌دهد و مجتهد می‌‌رود کاوش می‌‌کند و کشف می‌‌کند آن نظر ارتکازی عرف عام را و الا مجتهد که نمی‌گوید من می‌‌گویم اسکناس مال است. او مقدماتی و شواهدی را مطرح می‌‌کند و ارتکاز عرف عام را کشف می‌‌کند. اگر این کارشناس نظر عرف عام را می‌‌گوید که فقیه هم با این شواهد نظر عرف عام را می‌‌گوید. اما کارشناس کاری به عرف عام ندارد می‌‌گوید من بر اساس علم اقتصاد می‌‌گویم نقش پول در جامعه نقش سند است، ثروت نیست، بلکه یک کاغذی است سند ثروت ملی است، خب این‌که ارزش ندارد، او از جهات اقتصادی بحث را می‌‌بیند، ما از جهات عرفی داریم بحث را دنبال می‌‌کنیم. آن کارشناس برایش مفهوم عرفی اداء دین، مفهوم عرفی أقبضه، مهم نیست. بله اگر واقعا نظرش این باشد که صدق می‌‌کند اداء دین و تحویل مال، چرا آن نظر محترم نباشد برای کسانی که به نظر نرسیده اند؟ البته ما معتقدیم قول کارشناسی که در این زمینه اعلم است متبع است. که اعلم در این زمینه هم باز همان ارتکاز عرف عام را باید معیار قرار بدهد نه نتائج اقتصادی را. ولی کارشناس‌های اقتصاد دنبال مؤلفه‌های اقتصادی هستند نه فهم موضوع احکام شرعی. و لذا در حقیقت رجوع به مجتهد در این مسأله یعنی رجوع به مجتهد در آن احکامی که بار می‌‌کند بر این تشخیص خودش. وقتی می‌‌گوید این اوراق نقدیه مال هستند یعنی در حقیقت احکام مال را دارد بار می‌‌کند بر این، و ما در این احکامی که نیاز به استنباط دارد از این مجتهد تقلید می‌‌کنیم. این‌که اگر فقیه به نتیجه رسید فتوی داد عوام باید از او تقلید کنند، ‌چون فرض این است که او در مجموع آنچه اظهار نظر کرده اعلم از دیگران است، یک بخشش ظهور عرفی است، ‌یک بخشش روایات است و نصوص است. همه این‌ها را کنار هم گذاشته و اظهار نظر می‌‌کند. و اصلا خیلی از ابواب فقه همین است. ادامه⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع (٣) ادامه بخش دوم ⏫⏫⏫ 3⃣ اشکال سوم: اگر تشخیص فقیه در موضوعات مستنبطه معتبر نباشد، در معظم ابواب فقه هم اعتباری ندارد. اگر تشخیص فقیه در این نوع موضوعات معتبر نباشد در معظم ابواب فقه هم نباید معتبر باشد. بخش زیادی از اختلاف‌ها در فقه روی تشخیص انطباق عناوین بر این مسائلی است که مورد بحث است. اگر ما بخواهیم بگوییم تشخیص موضوع ربطی به مجتهد ندارد یعنی نظر مجتهد اعتبار ندارد، آنرا در خیلی از مسائل فقه باید از اعتبار بیندازیم. مثلا شما در بحث خمس یک سری اختلاف‌تان این است که فائده صدق می‌‌کند یا نه. این مجتهد می‌‌گوید فائده صدق می‌‌کند خمس دارد مجتهد دیگر می‌‌گوید فائده صدق نمی‌کند خمس ندارد. یا در بحث ضمان، ‌در بحث قصاص خیلی از اختلاف‌ها سر این است که این مجتهد می‌‌گوید این آقا ضامن است چون عرفا صدق می‌‌کند او اتلاف کرده مال شما را و لکن مجتهد دیگر می‌‌گوید اتلاف صدق نمی‌کند. یا مثلا در همین بحث اسکناس بحث این است که آیا صدق می‌‌کند اداء الخمس با دادن چک؟ یک چک بکشیم بدهیم به یک سید، ‌صدق می‌‌کند اداء کردیم سهم سادات‌مان را؟ خب مجتهد می‌‌گوید اگر این چک سند است صدق نمی‌کند. شما می‌‌گویید من قبول ندارم نظر شما را، خب نظر کارشناسی او این است که صدق نمی‌کند به صرف دادن چک در وجه حامل به این سید فقیر که شما خمس‌تان را اداء‌ کردید یا چک بکشید به کسی هدیه بدهید، می‌‌گوید صدق نمی‌کند که قبض دادید تحویل دادید هدیه را به طرف مقابل؛ سند آن را تحویل دادید. یا در بحث کثرت سفر، خود این‌که در روایت دارد اربعة یتمّون فی سفر کانوا او فی حضر البرید و الاشتغال و الراعی، بعد فرمود لانه عملهم. عملهم را حالا هر چه معنا کنید، لانه شغلهم لانه یتکرر منهم، حالا هر چه معنا کنید. یک فقیه می‌‌گوید من به عنوان کارشناس می‌‌گویم سه روز در هفته اگر بروی صدق می‌‌کند لانه عملهم، یک روز بروی صدق نمی‌کند. یک فقیه دیگر مثل مرحوم آیت الله تبریزی می‌‌فرماید یک روز در هفته هم بروی صدق می‌‌کند. اینها نیاز به دقت نظری دارد که عرف بسیط متوجه نمی‌شود. اگر عرف می‌‌فهمد پس چرا این همه اختلاف دارند بزرگان ما. فرض این است که نیاز به اعمال دقت دارد. و الا این مجتهدی که بارها روی این مسأله فکر کرده باز می‌‌بینید که دو نفر با هم اختلاف دارند، هر دو هم مجتهد هستند، هر دو هم در این مسأله می‌‌خواهند عرفی نظر بدهند، بعد شما انتظار دارید مردم عادی بطور واضح مطلب را بفهمند؟ شبهات مفهومیه مستنبطه مثل مفهوم غنا یا مفهوم قبض یا مفهوم اداء دین یا مفهوم کثرت سفر، ‌این‌ها نیاز به اعمال کارشناسی دارد. ادامه⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع (۴) ادامه بخش قبل⏫⏫⏫ 4⃣اشکال چهارم: حجت نبودن تشخیص فقیه در این موارد موجب تحیر مقلدین است (همان گونه که در احکام این چنین است) اساسا اگر نظر فقیه در اینگونه موارد معتبر نباشد، مردم متحیر می‌شوند چون فکرشان به خیلی از ارتکازات نمی‌رسد. ما یک سؤال می‌‌کنیم از این آقایان‌ که می‌‌گویند نظر فقیه در اینگونه موارد اعتبار ندارد، می‌‌گوییم اصلا فقیه قولش معتبر نیست، چه کار کنیم؟ به رای عمومی بگذاریم؟ رفراندوم برگزار کنیم؟ به اکثر مردم این طرف را بگویی می‌‌گویند شاید، آن طرف را بگویی می‌‌گویند شاید. فکر نکردند، فکر‌شان نمی‌رسد به خیلی از ارتکازات و شواهد ارتکازی. یک کارشناس بیاید آن شواهد ارتکازیه را بیاورد کنار هم می‌‌گذارد، آن شواهد ارتکازیه را از لابلای ارتکازات مردم آن شواهد را می‌‌آورد، بعد نتیجه‌گیری می‌‌کند. البته نیاز به کارشناسی دارد، ‌ممکن است یک کارشناس دیگر بیاید شواهد دیگری بیاورد بر ادعای مقابل، خب دیگه مثل همه موارد، باید آن وقت ببینم کدام‌ها کارشناس‌تر هستند، ‌باید طبق سیره عقلائیه طبق نظر آنکه اعلم است عمل کنیم. ⬅️توضیح تفاوت بین موضوعات بسیطه و موضوعات نیاز به امعان نظر و دقت بله در مواردی که شبهه مفهومیه نیاز به کارشناسی ندارد (مانند شبهه مفهومیه صدق آب مطلق)، ابتداء فقیه برای عرف عام موضوع را توضیح می‌دهد، بعد عرف نظر می‌دهد. این‌که قیاس کنیم و بگوییم در شبهات مفهومیه صدق آب مطلق مگر فقیه نظر می‌‌دهد؟ مگر بناء است همه شبهات مفهومیه یکسان باشد؟‌ بله، شبهات مفهومیه‌ای هست که نیاز به کارشناسی ندارد. مثل همین که عرض کردیم این لیوان آب را یک قاشق نمک در او بریزیم هم بزنیم، عرف عام باید این را نظر بدهد که آب مطلق هست یا آب مطلق نیست. منتها فقیه برای عرف عام توضیح می‌‌دهد، فقیه به عرف عام می‌‌گوید که آب مطلق را معنا کنید، معنایش این نیست که خلیط ندارد. نه، ‌آب مطلق آنی است که به عرف اگر بگوییم این آب نیست، زیر بار نرود، اگر بگوییم این آب است، تایید کند؛ ممکن است خلیط هم داشته باشد. تا این را نگوییم به عرف، این شیر آب لوله‌کشی هم که باز می‌‌شود و کلر دارد، ‌مردم سؤال می‌‌کنند این آب مطلق است یا مضاف، چون کلر در آن هست می‌‌گویند مخلوط شده با شیء دیگری. فقیه باید توضیح بدهد ضابط را. فقیه به مردم می‌‌گوید، ‌آب مطلق آبی است که عرفا اگر کسی بگوید این آب نیست پذیرفته نمی‌شود ولی اگر بگویند این آب است پذیرفته می‌‌شود. این را دست عرف می‌‌دهیم. اما دیگر این یک لیوانی که یک قاشق نمک در او ریختیم و هم زدیم، ‌آیا این صحیح است بگوییم آب نیست؟ بگوییم آب هست؟ بله، این نیاز به کارشناسی جدیدی ندارد. و لذا فقیه هم می‌‌شود مثل عرف عام، ‌نظرش با نظر عرف عام هیچ فرقی نمی‌کند‌، هیچ امتیازی ندارد. ولی برخی از موضوعات هست، نیاز به کارشناسی دارد. و کارشناسی که بتواند احکام فقهی و عناوین آن را با این موضوع تکوینی با هم بررسی کند، فقیه است که هم نظر عرفی دارد و هم نظر شرعی روایی دارد. این‌ها را با هم ملاحظه می‌‌کند و نظر می‌‌دهد. و الا راه دیگری ندارد برای تشخیص این عناوین. @Tanbiholomah
تنبیه الأمة
🎤 صوت دو جلسه ای که استاد شهیدی بحث مرجعیت فقیه در شناخت موضوع را در خلال آن بیان کردند @Tanbiholomah
✅ مرجعیت فقیه در شناخت موضوعات برگرفته از دروس استاد آیت الله (حفظه الله) 🔹بخش اول eitaa.com/Tanbiholomah/750 🔹بخش دوم eitaa.com/Tanbiholomah/751 🔹بخش سوم eitaa.com/Tanbiholomah/752 🔹بخش چهارم eitaa.com/Tanbiholomah/753 برگرفته از دو جلسه بحث فقه (ماهیت پول) 🎤 صوت اول تاریخ ١٣٩٧/١٢/١۵ eitaa.com/Tanbiholomah/757 🎤 صوت دوم تاریخ ١٣٩٧/١٢/٢٢ eitaa.com/Tanbiholomah/758 @Tanbiholomah
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 تحقیقی در باب رابطه علم و دین(١) 🖌 محمدحسین رضازاده مسئله رابطه علم و دین یکی از پربحث ترین مباحث حوزه دین شناسی است که دیدگاههای بسیار متنوعی در خصوص آن شکل گرفته است. آنچه در پی می آید جمع بندی ای است از دیدگاه مختار بدون بیان ادله تفصیلی و بدون ورود به نقل و نقد همه دیدگاههایی که در این خصوص مطرح شده است. پیش از ارائه اصل بحث به طور خلاصه تعریفی از علم و دین ارائه می دهیم. ❇️ مقدمه الف) بیان مراد از علم مراد از علم در نوشتار حاضر همان چیزی است که در زبان فارسی از لفظ «دانش» به ذهن متبادر می شود. علم یعنی مجموعه ای از گزاره ها که غالبا حول موضوع واحدی به تبیین حقیقتی از حقائق عالم می پردازد و می توان گفت که گزاره های دستوری (بایدها و نبایدها) غالبا مدالیل التزامی گزاره های خود علم است. مثلا در علم پزشکی گفته می شود که فلان حالت، بیماری است و فلان امر سبب ایجاد این بیماری است و فلان چیز سبب برطرف شدن این بیماری است اما اینکه «باید از سبب بیماری اجتناب کرد» و یا «باید از دارو برای برطرف شدن بیماری استفاده شود» خارج از علم پزشکی است. در علمی مانند علم اقتصاد نیز وظیفه ذاتی این علم بیان رابطه ها و تأثیر و تأثرهاست اما اینکه مثلا دولت سیاست انقباضی را اتخاذ کند و یا سیاست انبساطی، مربوط به مبادی دیگری است که علم اقتصاد متکفل آن نیست. حتی برخی از علوم دیگری که گزاره های دستوری زیادی در آن به کار می رود نیز ناشی از پیش فرض های مسلمی است که خارج از علم است و ضمیمه شدن این پیش فرض های بعضاً ارتکازی به گزاره های اصلی علم موجب صدور گزاره های دستوری می شود مثلا اینکه در علم روانشناسی به شما توصیه می کنند که فلان کار را انجام دهید و یا فلان رابطه را شکل دهید تا دچار افسردگی نشوید ناشی از ضمیمه شدن یک پیش فرض (مذموم بودن افسردگی و لزوم دوری از آن) به گزاره های هستی شناسانه علم روانشناسی است. ب) بیان مراد از دین برای روشن شدن مراد از دین در این نوشتار ابتدا باید تعریفی از «دینداری» ارائه دهیم. دینداری در واقع منطبق کردن اراده خود با خواست و اراده خداوند متعال است به صورتی که اراده انسان در برابر اراده خداوند متعال خاضع و تسلیم باشد. حال می گوییم که دین آن مجموعه ای از گزاره های تبیینی (هستی شناسانه) و دستوری (بایدها و نبایدها) است که دینداری را پشتیبانی می کند. انسان برای اینکه دیندار باشد یعنی اراده ی خویش را در برابر اراده ی الهی خاضع کند به مجموعه ای از معرفت ها و آگاهی ها نسبت به خداوند، خود و سایر عالم نیاز دارد و نیز محتاج برنامه ای برای زندگی است؛ «دین» متکفل ارائه ی این آگاهی ها و برنامه است. ❇️ سطوح رابطه علم و دین برای روشن شدن رابطه علم و دین سطوح مختلفی از تأثیر دین در علم را بیان می کنیم تا بتوانیم تصویری جامع از رابطه علم و دین ارائه دهیم. سطح یکم: تأثیر دین در بهره گیری از محصولات علوم شاید اولین و روشن ترین تأثیر دین در علوم، تأثیر در میزان و چگونگی بهره گیری از محصولاتی است که یک علم در اختیار بشر قرار می دهد. مثلا علم ابزاری در اختیار انسان قرار می دهد که می تواند از کیلومترها دورتر موجود زنده ای را به قتل برساند، برای انسان دیندار روشن است که در بهره گیری از این سلاح باید حدود شرعی را رعایت کند و نمی تواند بدون قید از این سلاح استفاده نماید. این میزان از تأثیرگذاری شاید در میان دینداران مورد اختلاف نباشد و روشن است که احکام دین شامل محصولات علوم می شود؛ این روشن بودن در برخی مثالها و با توجه به احکام الزامی شرع مقدس کاملا قابل لمس است اما لایه های عمیق تری از این وجود دارد که تعیین تکلیف نسبت به آن دچار پیچیدگی است. در سطح چهارم به این موارد خواهیم پرداخت. سطح دوم: تأثیر دین در سیاست گذاری دانش و اصل پرداختن به علوم سطح دیگری از تأثیر دین، تأثیر در پرداختن به اصل یک علم است. برخی از مثال ها در این سطح از تأثیرگذاری روشن و کم چالش است مثلا دین از یادگیری و یاددادن علم سحر منع کرده است و انسان دیندار خود را ملزم به رعایت این دستور دینی می داند و یا ممکن است پرداختن به برخی از علوم مکروه باشد. این سطح از تأثیرگذاری دین در ارتباط با علوم، دارای ابعاد پیچیده تری نیز می باشد که باید به آن توجه نمود. توضیح آنکه همانگونه که گذشت کار علم کشف حقائق عالم است اما باید دانست آنچه سبب پیدایش یک علم و گسترش آن می شود، نیازی است که انسان آن را درک کرده است و در واقع «مسئله» هایی است که برای او پدید آمده است. اما اینکه انسان چه نیازی دارد و چه چیزی برای او مسئله است متوقف بر اموری خارج از علم است. ادامه دارد ⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
ادامه بخش قبل⏫⏫⏫ ❇️ تحقیقی در باب رابطه علم و دین (۲) نظیر این بحث را در رواج یا تعطیلی مشاغل در زندگی بشر شاهد هستیم. مثلا زمانی ساخت، تعمیر یا فروش چراغهای نفتی شغل دارای رواجی بوده است ولی در حال حاضر چنین شغلی یا اساساً منسوخ شده است و یا بسیار به ندرت پیدا می شود و به عکس ساخت، تعمیر و فروش رایانه در زمان های گذشته نبوده است ولی در حال حاضر شغلی پرطرفدار است. در زمینه علوم نیز همینگونه است. اینکه چه علومی شکل بگیرد و مسائل آن گسترده شود و از دل آنها علوم دیگری انشقاق پیدا کند بسته به نیازمندی هایی است که جوامع برای خود تعریف می کنند. اما پرسش این است که آیا این نیازها و یا به عبارت بهتر ادراک نیازها بدون هیچ پیش فرض و سابقه ی ذهنی پدید می آید؟ آیا نیازمندی های یک انسان خداباور و دیندار با نیازمندی های یک انسان منکر خدا و دین گریز یکسان است؟ حداقل این است که دین هدفگذاری متفاوتی از زندگی کافرانه ترسیم می کند و این هدفگذاری متفاوت در سلوک فردی و اجتماعی انسان می تواند تأثیرگذار باشد و این همان نقطه ای است که نیازهای انسان را می سازد. به عبارت دیگر دین نیازهای بشر را به گونه ای ترسیم و اولویت بخشی می کند و اندیشه های غیر دینی به گونه ای دیگر و همانگونه که گذشت این نیازهای انسان است که شبکه ی علوم را می سازد. پس می توان نتیجه گرفت که اگر جامعه ای بر اساس تعالیم دینی ساخته شود چه بسا نظام اولویت پرداختن به علوم در آن جامعه با نظام اولویت پرداختن به علوم در جامعه ای دیگر که بر اساس تعالیم دین بنا نشده است متفاوت است. سطح سوم: تأثیر دین در واقع نمایی علوم همانگونه که گذشت علوم در صدد کشف حقائق این عالم هستند و نیز گذشت که دین نیز برای پشتیبانی از انسانی که در صدد این است که اراده ی خویش را تابع و خاضع در برابر اراده ی خداوند متعال کند حقائقی از این عالم را برای او تبیین می کند و واقعیات و قوانینی که در تکوین این عالم وجود دارد را برای او شرح می دهد. اینجاست که سطح دیگری از تلاقی علم و دین پدیدار می شود. کشف واقعیت در علوم بشری حرکت از معلوم به مجهول است یعنی بر اساس داشته های علمی سابق سعی دارد که پرده از مجهولات پیش رو بردارد. حتی در علوم تجربی نیز وجود پیش فرض های سابق بی تأثیر در نظریات علمی نیست چه رسد به علوم انسانی. به عنوان مثال دیدگاهی که تفسیرش از عالم صرفاً روابط مادی است و قائل به تدبیری فراتر از این روابط نیست نمی تواند انفاق را به عنوان یکی از اسباب ازدیاد ثروت توضیح علمی دهد و به بیان دیگر چنین امری را خارج از علم و قواعد علمی می بیند و منحصر در باورهای شخصی می کند ولی یک انسان دیندار و باورمند نسبت به آموزه های دینی این را یکی از واقعیات این عالم می داند و در نتیجه آن را در محاسبات علمی به حساب می آورد و به دنبال کشف قواعد آن خواهد رفت. علومی که به نوعی به مطالعه انسان می پردازند چه نگاهی به انسان دارند؟ آیا انسان یک حیوان پیشرفته و یا حتی یک ماشین متفکر است و یا اینکه انسان حقیقتی است عِلوی و ربانی که برای زندگی در دنیا ابزاری به نام بدن در اختیار او گذاشته شده است؟ آیا این دو نگاه به انسان تأثیری در کشف حقائق مرتبط با انسان نمی گذارد؟ آیا واقع نمایی علم را تحت تأثیر قرار نمی دهد؟ احتمال چنین تأثیری نیز کافی است برای اینکه انسان دیندار پیش فرض ها و حتی گزاره های علوم را از دریچه دین نگاه کند و از زاویه تعالیم دینی به دنبال کشف حقائق عالم هستی باشد. سطح چهارم: تأثیر دین در کشف مصالح و مفاسد تکوینی توسط علوم پس از بیان سه سطح از رابطه علم و دین به پرسش هایی بر می خوریم که می تواند سطح دیگری از رابطه علم و دین را روشن کند و اگر هم سطح مستقلی از سطوح قبل نباشد تعمیق و ژرف اندیشی دیگری است نسبت به مباحث پیش گفته. ممکن است گفته شود که هر چند به صورت فی الجمله بپذیریم که آموزه های دینی می تواند در کشف حقائق علمی دخالت داشته باشد ولی ما حقائق بسیطی داریم که یقینا باور و عدم باور نسبت به آموزه های دینی تاثیری در آن ندارد. مثلا آنچه علم ریاضی کشف می کند حقائق بسیطی است که دین سرنوشت آن را تعیین نمی کند. بسیاری از علوم تجری و ریاضی همینگونه اند. مثلا برای اینکه بتوانیم یک ساختمان 10 طبقه بسازیم چه اموری را باید رعایت کنیم؟ کیفیت چینش ستونها باید چگونه باشد؟ از چه مصالحی و به چه میزان باید استفاده شود و ... سوالاتی است که علم به آن پاسخ می دهد و یقینا اعتقاد به خدا و معاد تاثیری در پاسخ به آن ندارد. پس ما برای اینکه بتوانیم ساختمان 10 طبقه ی ایمن و محکمی داشته باشیم بایستی فلان قواعد را رعایت کنیم و شاهد صحت این گزاره ها هم تجربه عینی ماست یعنی در مواردی که این قواعد رعایت شده است ساختمانی با همان خصوصیات داشته ایم و در مواردی که رعایت نکرده ایم ساختمان دچار مشکل شده است. ادامه دارد ⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
ادامه بخش قبل ⏫⏫⏫ ❇️ تحقیقی در باب رابطه علم و دین (۳) در پاسخ باید بگوییم که در صورتی که سطوح سه گانه سابق را رعایت کردیم و پس از آن با رعایت قواعد داخلی علم توانستیم حقیقتی را کشف کنیم (مثل اینکه برای ساخت ساختمان 10 طبقه باید از آهن با فلان قطر استفاده شود) اگر صرفاً می خواهیم گزارش از حقیقتی که کشف کرده ایم بدهیم مانعی نیست ولی مشکل از آنجا شروع می شود که بعد از کشف این حقیقت «توصیه» می کنیم و مثلا می گوییم: پس باید خانه ها را اینگونه ساخت. ریشه این اشتباه این است که بین «کشف حقیقت» و «کشف مصالح و مفاسد» خلط می شود. علم بعد از رعایت قواعد پیشینی که ذکر آن رفت صرفا در نشان دادن حقیقتی از حقائق عالم کارآمد است نه کشف مصالح و مفاسد واقعی. پیش از تحلیل مسئله مثالی را برای روشن شدن بحث بیان می کنیم: فرض کنید گفته می شود که برای ایجاد بیشترین لذت از نوشیدن یک مشروب الکلی چه نکاتی باید رعایت شود؟ برای پاسخ به این پرسش حقائق زیادی از قواعد تکوینی این دنیا باید کشف شود. مثل اینکه آن نوشیدنی از چه موادی و با چه درصدی تولید شده است؟ چه کسی، با چه سنی، با چه جنسیتی، با چه شرائط و خصوصیات جسمی ای مصرف می کند؟ این نوشیدنی چه ارتباطی با سایر مواد خوراکی و نوشیدنی می تواند داشته باشد و آنها در طعم یا هضم این ماده چه اثری می گذارند؟ در چه منطقه ای و با چه خصوصیات آب و هوایی مصرف می شود؟ فرد مصرف کننده برای بار چندم است که مصرف می کند؟ و شاید دهها سوال دیگر. پاسخ به پرسشهای فوق جزو حقائق تکوینی این دنیا هستند و بالاخره در عالم بیرون نسبت به یک موضوع مشخص خارجی یک واقعیت وجود دارد و در اینجا «نسبیت» راه ندارد و امام معصوم علیه السلام نیز به عنوان عالم به همه حقائق موجود در دنیا پاسخ این پرسشها را می داند و می تواند نسبت به یک فرد مشخص با توجه به همه خصوصیات پیرامونی او توصیه کند که برای اینکه بیشترین لذت را ببری باید چه نکاتی را رعایت کنی. اما آیا لزوما این توصیه ی مطابق با واقعیت، مصلحت این شخص است؟ به هیچ وجه. چرا؟ پاسخ این است که درست است که واقعیات خارجی، نسبی نیستند ولی مصالح و مفاسد کاملا نسبی اند. توضیح اینکه مصلحت و مفسده همیشه نسبت به هدفی که ما ترسیم می کنیم معنا پیدا می کند. مصلحت داشتن یعنی ملائمت یک واقعیت با هدفی که مشخص کرده ایم. مثلا نمی توانیم به طور مطلق بگوییم بارش باران مصلحت دارد، چه اینکه کسی که بذری را در خاک کاشته است به هدف روییدن آن، برای او باران مصلحت دارد ولی کسی که گندم را چیده است و جمع کرده است به هدف نگه داری برای آینده، باران برای او مفسده دارد چه اینکه موجب فساد گندم هایش خواهد شد. پس علم تحت ضوابطی، واقعیت را کشف می کند ولی نمی تواند مصلحت و مفسده را تعیین کند زیرا برای تعیین مصلحت و مفسده باید هدف و غایت مشخص شود تا بعد نسبت آن واقعیت و غایت را بسنجیم و از رهگذر آن، مصلحت و مفسده مشخص گردد. اینجا دین است که غایة الغایات را بندگی خداوند متعال ترسیم کرده است و همه واقعیات عالم باید با این هدف و غایت از زندگی سنجیده شود تا مصلحت بودن یا مفسده بودن آن روشن گردد، چیزی که از دسترس علم خارج است. علم ساختمان سازی به ما می گوید که برای ساختمان 10 طبقه باید چه کار کرد؟ ولی نمی تواند به ما بگوید که ساخت ساختمان 10 طبقه چه نسبتی با بندگی خداوند متعال دارد؟ بلکه این دین است که می تواند پاسخ چنین پرسشی را بدهد. این بیان در واقع تعمیقی است نسبت به همان سطح اول یعنی «تأثیر دین در بهره گیری از محصولات علوم» چه اینکه ضوابط الزامی و توصیه های غیر الزامی شرع است که مشخص کننده نسبت واقعیات کشف شده توسط علوم با هدف از زندگی انسان است اما از آنجا که اخذ گزاره های دستوری و توصیه ای از علوم، ارسال مسلّم گرفته می شود می توان آن را سطح دیگری از رابطه علم و دین در نظر گرفت. @Tanbiholomah
🔻 توحید و عرفان و اخلاق، بدون «تولّی و تبرّی» معنا ندارد. 🔰 : ⚡️ طریقِ قُرب به خدای متعال، تولّی و تبرّی است؛ همچنان‌که در زیارت عاشورا آمده: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَام‏». ⚡️ «تخلّقِ کامل» یعنی «تبرّی کامل و تولّی کامل». کسی که از دشمنان تاریخی سیّدالشُّهدا(ع) تبرّی ندارد، چگونه می‌تواند بگوید من یک انسان موحّد اخلاقی هستم؟‌ این چه نوع تعریف از اخلاق است که بگوییم فلان شخص، عارف و مُهذّب است اما برای او مهمّ نباشد که پرچمِ اسلام شکست بخورد یا پیروز شود؟ 🌐 کانال در محضر آیت الله میرباقری @Tanbiholomah
140305171800s.mp3
2.77M
📚عنوان کتاب: عاشوار؛ فساد و اصلاح. از مرحوم دکتر داوود فیرحی 🔹ناقد: حجة الاسلام محمد متقیان تبریزی 🔹موضوع نقد: روش شناسی فقه سیاسی جناب فیرحی با تمرکز بر کتاب «عاشوار؛ فساد و اصلاح.» 1⃣جلسه اول 📆محرم الحرام ۱۴۴۶ ______________________ 3:30 گزارشی ازکتاب و تفکر مولف و نقد آن به لحاظ روش شناسی 10:30 بیان سه مورد از موارد نقد شده مورد اول: تحلیل عاشوراء به لحاظ جامعه شناسی سیاسی نقد: عاجز بودن جامعه شناسی سیاسی از تحلیل عمق عاشوراء 18:45 مورد دوم: عاشورا و اخلاق مقاومت نقد: اشکال تحلیل عاشورا بر اساس این نظریه که "ملاک مشروعیت و عدم مشروعیت را استبداد و عدم آن می‌دانند و در فرض استبداد، حق مقاومت دارند" https://eitaa.com/Tanbiholomah/767
140305181700s.mp3
2.91M
📚عنوان کتاب: عاشوار؛ فساد و اصلاح. از مرحوم دکتر داوود فیرحی 🔹ناقد: حجة الاسلام محمد متقیان تبریزی 🔹موضوع نقد: روش شناسی فقه سیاسی جناب فیرحی با تمرکز بر کتاب «عاشوار؛ فساد و اصلاح.» 1⃣جلسه دوم 📆محرم الحرام ۱۴۴۶ __________________ 3:20 تبیین نقد مورد دوم بیان اشکال اساسی در روش تحلیل مرحوم دکتر فیرحی 16:00 مورد سوم تحلیل الگوی حکمرانی پیامبر اکرم تنها بر اساس دموکراسی و مشورت و قرارداد نقد: پیش فرضهای برگرفته از علوم سیاسی موجب تقلیل حقیقت حکمرانی نبی مکرم و آرمان‌های حکومت دینی بلکه گاهی تحریف آن شده است. https://eitaa.com/Tanbiholomah/768
🔹 مجموعه جلسات نقد «کتاب عاشوراء؛ فساد و اصلاح» (مجموعه سخنرانی های مرحوم دکتر فیرحی) توسط: 🎙حجت الاسلام رضازاده جلسه اول جلسه دوم 🎙حجت الاسلام متقیان تبریزی جلسه اول جلسه دوم @Tanbiholomah
❇️ضرورت تعامل میان کارشناسان و فقها در باب موضوع شناسی 🖋حسین کاظم زاده ⁉️ضرورت موضوع شناسی در فقه بر کسی پوشیده نیست، چرا که حکم بر روی موضوع، مکلف را از حيرت خارج کرده و تکلیف عملی او را روشن می‌سازد. بحث بر سر این است که در موضوعات تخصصی و نه عرفی، این تشخیص به عهده کیست؟ 🔹برخی به درستی بر این نکته پای فشاری دارند که حواله این مساله را به کارشناسان تخصصی دادن، عملا فتوای فقیه را از مدار خود خارج می‌سازد. توضیح آنکه، اقتصاددان مثلا در باب اقتصاد، دغدغه ای دارد که منطبق با مسائل فقه و فقیه نیست. او در باب اوراق نقدیه مثلا، به دنبال این است که منشا ثروت ملت ها چه چیزی است؟ عوامل موثر روی تورم کدامند؟ و... در حالی که دغدغه فقیه این است که احکام و آثار شرعی بر این اوراق چیست؟ با پرداخت این اوراق، آیا اداء دین محقق میشود؟ آیا این اوراق صرف حواله اند یا مال هستند ؟ و.... 🔹از سوی دیگر بسیاری از متخصصین چه فقیه و چه کارشناسان در حوزه های مختلف، معتقدند، فقها و مجتهدین، تصور صحیحی از موضوعات پیچیده دنیای مدرن ندارند و تلقی ها عموما بسیط و غیر مطابق با واقع است. مثلا بانک به عنوان یک نهاد چند بعدی در دنیای سرمایه داری را با تبدیل به عقود متعدد به ظاهر اسلامی، مورد بررسی فقهی قرار ميدهند و پر واضح است که شناخت موضوع از این طریق، مصیب به حکم شرعی صحیح نخواهد شد و جامعه اسلامی را در عمل، مبتلا به تبعات سرمایه داری مدرن خواهد کرد. ⁉️اما چه باید کرد؟ 🔹به نظر می‌رسد ملاحظه هر دو دسته، صحیح است و بخشی از واقعیت را برای ما بازگو می‌کند؛ تکیه صرف به کارشناس، ما را دچار دستگاههای فکری بیگانه با فقه اسلامی می کند و تلقی های ساده انگارانه از موضوعات مستحدثه و پیچیده تخصصی هم ما را از واقعیت توفنده فقه اسلامی دور می‌کند. ✅راهکار پیشنهادی دو اتفاق به موازات هم باید دنبال شود: ۱. تشکیل لجنه های موضوع شناسانه، با همکاری اساتید حوزه و دانشگاه. تعامل میان این دو نهاد است که اشکالات فوق را برطرف می‌کند و ما را از مزایای هر جریان، بهره مند می‌سازد ۲. گفتمان سازی پایگاه فکری مشترک انقلاب اسلامی. انقلاب به مثابه یک حرکت اجتماعی، واجد یک طرز فکر و مبانی اندیشه ای مختص به خود است که در بیان و بنان رهبران انقلاب، تجلی پیدا کرده است، بدون این پایگاه فکری مشترک، لجنه های فوق الذکر، راه به جایی نبرده و عملا ما در دوران میان منظومه های متعدد و متنوع فکری، گرفتار تحیر و تکثر می‌شویم. @Tanbiholomah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرلوحه زندگی @Tanbiholomah
27.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ مهمترین غفلتی که در عرصه دین و مخصوصا علوم انسانی دچارش هستیم 🎙 مرحوم استاد حائری شیرازی ♨️ علما، حصون اسلام هستند؛ اما دیوار برای علوم انسانی غربی نکشیده‌ایم... ♨️ در آخرالزمان مردم برای حل مسائل اسلامی خود به علمای یهود و نصاری مراجعه می‌کنند!! @Tanbiholomah
ـ﷽- عجل الله تعالی فرجه 🔰 اقامه عزای صلی الله علیه و آله و مجتبی علیه السلام 🎤 سخنران: استاد معظم علیرضا 🎤 مرثیه‌خوان: حاج جواد 🗓 یکشنبه ۱۱ شهریورماه از ساعت ۲۰ 📍 بلوار شهید محمد منتظری کوچه ۱۲ علامه طباطبایی قدس سره 📌 برای پارک وسایل نقلیه، به پارکینگ شهید کاظمی مراجعه شود. برادران و خواهران @ansarolmahdi_aj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا