فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی گفتیم:
فقط مرگ میتواند
ما را از یکدیگر جدا کند…
مرگ دیر کرد، و ما از یکدیگر جدا شدیم…
#داستان
این از حجم تولید محتوا در زمان حاضر، حقیقتا عادی نیست...
به شکل فجیع و عجیبی در حال لِه شدن بین انبوهی از اطلاعات و دادهها هستیم.
بشر، راه لغزانی ساخته و در آن پا گذاشته که خود نیز، از شر آن در امان نیست...
#فکت
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
فردا باید بالن بذارن براش، زنده بیرون اومدن و نیومدنش، فقط دست خداست..
ما میخواستم ختم چهارده هزارتا صلوات، چهل تا حدیث کساء و هفتاد تا حمد براش بگیریم..
اگر کسی میتونه این لطف و در حق ما بکنه،
و کمک کنه، اینجا بگه..
خیلی ممنونم..
- https://daigo.ir/secret/81278163
دلِ ما قاتلِ ما بود.mp3
1.51M
آن غنچه که نشکفت ز حسرت، دل ما بود
وان عقده که نگشود ز غم، مشکل ما بود
مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است
در دشت جنون همسفر عاقل ما بود
گر دامن دل رنگ نبود از اثر خون
معلوم نمی شد دل ما، قاتل ما بود
سرسبز نگردید هر آن دانه که کشتیم
پا بستهی آفت زدگی، حاصل ما بود
دردانهی مه بود و جگر گوشهی خورشید
این شمع شب افروز که در محفل ما بود
این سر که به دست غم هجر تو سپردیم
در پای غمت، هدیهی ناقابل ما بود
از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم
مستورهی آئینه حق، باطل ما بود...
#دکلمه
شعر از ● فرخی یزدی ●
■
بر باغِ ما ببار!
بر باغ ما که خندهٔ خاکستر است و خون
باغِ درختْمَردان،
این باغِ باژگون.
ما در میانِ زخم و شب و شعله زیستیم
در تورِ تشنگی و تباهی
با نظمِ واژههای پریشان گریستیم.
در عصرِ زمهریری ظلمت،
عصری که شاخِ نسترن آنجا،
گر بیاجازه برشکفد، طرحِ توطئهست
عصر دروغهایِ مقدّس
عصری که مرغِ صاعقه را نیز
داروغه و دروغْدرایان
میخواهند
در قاب و در قفس.
بر باغِ ما ببار!
بر داغِ ما ببار!
سرودهی محمدرضا #شفیعی_کدکنی | از مجموعهی هزارهی دوم آهوی کوهی
📸: طهران | پاییز ۱۴۰۳
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
■ بر باغِ ما ببار! بر باغ ما که خندهٔ خاکستر است و خون باغِ درختْمَردان، این باغِ باژگون. ما در می
نصیبهجو: آنکه در هر چیز بهره و سودی برای خود خواهد.
صاحب «منقذ من الخلاب» گوید: «آدمیان را خود تیز و بُزیای در نهاد باشد که در هر چیز منفعت خود خواهند؛ از همنشینی با اعیان و اصحاب جلوس گرفته تا سلاموعلیک روزانهشان با بقالی سرِ کوچه!» و خود این پنهان نتوان داشت تا آنجا که بعضاً بدان فخر فروشند که: کار آن باشد که سود خود بر هر چیز ارجح بدانی. و در این مهم هیچ مهم نیست مگر نفس خویش که چربتر خورَد و گرمتر پوشد.
و بعضی دیگر که میخواهند در نظر خلق وجیه گردند، آن را در لعابی از «دیگرخواهی» پنهان کنند، البته خود پیداست از گفتار و کردار آنها، اگر چه پندار، پوشیده دارند.
و در این معنی، سنایی غزنوی راست: «نرهد یک نصیبهجوی از نار»! گو آنکه نصیبهجویی خود آتشیست که رهایی از آن ممکن نشود و هیزم آن آتش را رشوتدهندگان و پاچهخواران به دوش کشند. [حَمّالةُ الحَطَب] ...
رساله سلوکیه | معضل الدین سودیجانی | قرن نهم
#پند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نادر ابراهیمی عادت داشته کارهایی را که برای یک سال برنامهریزی میکرده با خط خوش و درشت مینوشته و روی دیوار اتاقش میزده. این یادداشتی است که اواخر عمرش نوشته تا به مفاد آن پایبند باشد، و چقدر جالب است.
(این یادداشت اکنون در موزهی #نادر_ابراهیمی قرار دارد.)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدس، باران، فتح قریب...
عشق، خانه، خونِ شهید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا