eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
137 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
810 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
... بلکه در بند آنم که خَلق، در من اعتقاد کنند که عالِمَم... -عین القضات همدانی-
اعرابی را پیشِ خلیفه بُردند. او را دید بر تخت نشسته و دیگران در زیر ایستاده. گفت: السلام علیک یا الله گفت: من الله نیستم. گفت: یا جبرائیل. گفت: من جبرائیل نیستم. گفت: الله نیستی، جبرائیل نیستی، پس چرا در آن بالا تنها نشسته‌ای؟ تو نیز در زیر آی و در میانِ مردمان بنشین. - عبید زاکانی -
دنیای دنیِّ پُر هوس را چه کنی؟ آلودهٔ هر ناکس و کس را چه کنی؟ آن یار طلب کن که ترا باشد و بس معشوقهٔ صد هزار کس را چه کنی؟
سنّن حرکت، الله‌دان برکت...
های گوناگون را ورق زدیم و های جالب دیدیم؛ از بگیر تا و... شخصیت و افکار را مورد بررسی قرار دادیم... پیام‌های فراوان دریافت کردیم و همین‌جا بگویم که این پیام‌ها، روح تازه‌ای در کانال می‌دمیدند و خواندنشان لذت بی‌نظیری داشت... من از گفتن دردهای شخصی به جمعی اینچنینی، اِبایی عجیب داشتم و دارم... درد‌های شخصی و حتی موفقیت‌های شخصی را نباید زود جار زد... بخاطر همین، بسیاری از اتفاقات را در طول سال، نتوانستم به رشته‌ی تحریر در بیاورم و بابت این موضوع خوشحالم... چون از خریدن محبت و توجه دیگران، سخت بیزارم و حقارت آن را، هرگز به جان نمی‌خرم... از گفتیم... از ادبیات و و و اساتید بزرگ گفتیم... از عرفان و و و و و ... ها را شنیدیم و گوش دادیم... های و دیگر بزرگان را دیدیم... از گفتیم و از اتفاقات که یکی از بهترین لحظه‌ها برای من در این کانال، گفتن و دیدن وقایع تاریخی بود... ها را تماشا کردیم... سعی کردیم که به یکسری بحث ها، خوب کنیم... با عشق کردیم... را که یکی از حساس‌ترین و عجیب‌ترین صحنه‌های تاریخی زمانه‌مان بود، پشت سر گذاشتیم... دست را گرفتم و بردم رای دادیم... متن‌هایی تازه نوشتیم و گفتیم برای یکسری اتفاقات... ولی که عاشق حقیقی‌اش هستم را خیلی کم پرداختیم و اشتباه کردم... امیدورام زین پس، بیشتر به او بپردازم... را نیمه‌تمام گذاشتیم؛ چون کشش آنهمه حرف و داستان خوب را نداشتیم و در آستانه‌ی انفجاری غریب بودیم... گاهی گفتیم و گاهی و ... بارید و لحظه‌ها را ماندگارتر کرد... و حالا که رمضان است و لحظه‌های عاشقی، و من، که هنوز نمی‌دانم چگونه باید آخرین کلمات را نوشت تا لحظه‌ای جا نَمانَد... سال نو، پیشاپیش مبارک...🍃🌹🍀 «دیرگاهی‌ست که افتاده‌ام از خویش به دور! شاید این عید به دیدار خودم هم بروم» جعلی از
با کودکان وارد بحث نشوید؛ حتی اگر از شما بزرگتر باشند!... هرگز!!...
سه یادگار پیامبر یکی از مدعیانِ علم، درویشی را گفت: این کبود، چرا پوشیدی؟ گفت: از پیامبر سه چیز بماند: یکی، فقر؛ دیگر علم؛ سه دیگر شمشیر. شمشیر را سلطانان یافتند و در جای آن به کار نبستند. علم را عُلما اختیار کردند و به آموختن تنها بسنده کردند. فقر را فقرا اختیار کردند و آن را آلت غنا ساختند. من بر مصیبت این سه گروه، کبود پوشیدم. | حکایتی از اثر علی . ■ کتاب " صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
■ بر باغِ ما ببار! بر باغ ما که خندهٔ خاکستر است و خون باغِ درختْ‌مَردان، این باغِ باژگون. ما در می
نصیبه‌جو: آنکه در هر چیز بهره‌ و سودی برای خود خواهد. صاحب «منقذ من الخلاب» گوید: «آدمیان را خود تیز و بُزی‌ای در نهاد باشد که در هر چیز منفعت خود خواهند؛ از هم‌نشینی با اعیان و اصحاب جلوس گرفته تا سلام‌وعلیک روزانه‌شان با بقالی سرِ کوچه‌!» و خود این پنهان نتوان داشت تا آنجا که بعضاً بدان فخر فروشند که: کار آن باشد که سود خود بر هر چیز ارجح بدانی. و در این مهم هیچ مهم نیست مگر نفس خویش که چرب‌تر خورَد و گرم‌تر پوشد. و بعضی دیگر که می‌خواهند در نظر خلق وجیه گردند، آن را در لعابی از «دیگرخواهی» پنهان کنند، البته خود پیداست از گفتار و کردار آن‌ها، اگر چه پندار، پوشیده دارند. و در این معنی، سنایی غزنوی راست: «نرهد یک نصیبه‌جوی از نار»! گو آنکه نصیبه‌جویی خود آتشی‌ست که رهایی از آن ممکن نشود و هیزم آن آتش را رشوت‌دهندگان و پاچه‌خواران به دوش‌ کشند. [حَمّالةُ الحَطَب] ... رساله سلوکیه | معضل‌ الدین سودیجانی | قرن نهم
اگر آدم در حالِ خیلی وسعت، در حالِ خیلی تفریح و تفرّح، گرایش به اسلام کند، اینکه چیزی نیست! خب همه، وقتی وقتِ نتیجه بردن است، حاضرند...