eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
811 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار با محاسبه‌ی حال و روز خویش آسان کنیم زحمت روز حساب را...
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز ما را کم‌ تحمل ساختند..
هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت، عمری که حرامِ تو شد ای عشق! حلالت...🍂
هدایت شده از شعر و ادبیات چامه
تو هم شادابی‌ام را دیدی و هرگز نفهمیدی که چون نیلوفری گل کرده‌ام در برکه‌ای از خون... @chaame 🧷🪽
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#امیر #وضعیت_سفید
عاشق نمی تواند مخفی کند... عشق، مقوله‌ای نیست که پنهان‌پذیر باشد... نمی شود... نوریست که نه تنها چشم عاشق را روشن می کند، لاجَرَم چشم بقیه را نیز از وجود خود آگاه می کند... عاشق_ اگر بی‌تجربه باشد که اتفاقا بی‌تجرگی، عشق را ناب و دلپذیرتر می‌کند_ دلش نمی‌خواهد عالم و آدم از این عشق، بویی ببرد.‌‌.. اما بیچاره نمی داند که عشق، چون کسی را آتش زد، انکارِ سوختن، بی فایده‌ است و چشم‌ها فریاد می زنند و اعضا به تلاطمی بی‌سابقه دست می زنند و دل، و سلام الله بر دل که اگر چشمانِ نازنینِ بی‌رحمی او را در بند خود اسیر کردند، چونان خرمنی تیرماهی، گرفتارِ حِرمانِ جانکاه و جانسوزِ قبله‌ای عالم‌سوز خواهد شد و فریاد، و آگاه شدنِ عالَمی چاره‌ناپذیر است... اما ، همچنان نمی خواهد کسی باخبر شود... خواسته، سمتش دویده، زمین خورده، همه هم دیده‌اند، اما چه کنیم که تجلی عشق، در خواستن آن جلوه‌گر شده و اصلا خواست‌ِ عاشق، فقط خواستنِ اوست؛ نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر... همین... عاشق فقط می‌تواند خواسته باشد... وصال، ممکن شد؟... باز هم باید بخواهد... خواهش، ماهیت عاشق را شکل می دهد... که اگر این خواستن بعد از رسیدن از بین رفت، اسم آن خواهش، عشق نبوده و هوس بوده... اما اگر دانست که با رسیدن به او، معشوق در رنج و عذاب خواهد بود و با کسی دیگر، خوشبخت‌تر خواهد شد، اینجا رها کردن، اوج عشق است و دلدادگی و جنون... اینجا دیگر فریاد نیست... به سرزمین سکوت و دست‌کشیدگی قدم گذاشتن است... سمتش نمی‌رود... حرفی نمی‌زند... کاری نمی کند که نسیم، خبر عاشق بودنش را به گوش همگان برساند... اما "عشق، رازی‌ست که تنها به خدا باید گفت... چه سخن ها که خدا با من تنها دارد..." حالا و ناصر، نشسته‌اند کنار یکدیگر و سخن از عشق در میان است...
_حجمِ تنهاییِ تو، بیشتر از بودنِ ماست... _ در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم از سفر واداشت ما را توشه‌ی سنگین ما...
به تن تبعید شد روح عدم پیمای من ای عمر! بگو بر شانه باید برد تا کی بار هستی را؟
گاهی به قدرِ صبر، بلا می‌دهد خدا... تنهاترین‌ها |
غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند رفیق‌های در آغوش هم گریسته را...
جهان، بی‌عشق، چیزی نیست، جز تکرار یک تکرار... یک تکرار... یک تکرار...
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست...