4_5879832033772966505.mp3
8.82M
یک شب، میانِ تمامِ کوچههایی که تنها رهایم کردی میایستم، و تو را از یاد میبرم... و دست خودم را میگیرم، میروم؛ به جاهایی که با تو نرفتم... نیامدی و نرفتم... ولی آن شب، میروم... به آغوشِ جبرانها، به دامنِ ریحانها، به بسترِ خوشیها و بالای آرزوها ...
آه، چقدر راهِ نرفته را با تو نرفتهام...
ای زندگی!!
#بیکلام_گفت
#برای_زندگی
شعر، خدای من، شعر...
این مستکنندهی ازلی و ابدی برای من...
از خود بیخود کنندهی حقیقی و شیرین...
آه اگر کسی را نداشتم که این معجزه را یادم بدهد، باید به کجا، به چه چیزی، به چه کسی پناه میبردم که نجاتم بدهد؟؟؟
میگوید:، خدا... آه بیچاره!... مگر کوری؟... نمیبینی؟ خدا هم شعرِ لبریز از خداوندیست... که او خود، خالق شعر است و زیباییست، هم زیباست، هم خود دوست دارد این همه زیباییِ نایابِ پر جان را...
امان از شعر، این جانبخشِ بیمانندِ انسان...
#شاید_نو
#غریبه
#شب_گفت
نانپاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
آوارهی عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
آن را که منم منصب معزول کجا گردد
آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد
آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز
وان مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد
از اشک شود ساقی این دیده من لیکن
بی نرگس مخمورش خماره نخواهد شد
بیمار شود عاشق اما بنمی میرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد...
#مولانای_جان
#شعر
May 11
4_5879729238025715240.mp3
4.97M
و گمان میکنند اگر حالشان خوب نشود، به سوی مرگ روانه خواهند شد... نه... مرگ، اصلا وجود ندارد... اینجا، همه چیز، از جنسِ وجود داشتن است... نهایتا، بتوانند پشتِ پردهی عدم، باقی بمانند که این نیز، هرگز برای آنان، ممکن نخواهد شد... چون، دیگر، هستند... میفهمی عزیز؟؟؟
تو، دیگر، هستی... چرا باور نمیکنی؟؟؟
آنچه این #بیکلام_گفت