﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_دوم
🦋آغاز بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم🦋
🌻چهل سال از عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشت. ماه رجب بود، پيامبر در فراز كوه حرا به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت، در روز 27 رجب، ناگاه جبرئيل امين و پيك وحى، نزد پيامبر نازل شد، و پنج آيه آغاز سوره علق را چنين خواند:
📖بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ...؛
🌿بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان خدايى كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كسى كه بوسيله قلم تعليم داد، و به انسان آنچه را نمىدانست آموخت.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دريافت نخستين شعاع وحى، سخت خسته شده، نزد خديجه آمد و فرمود: زَمِّلُونِى وَ دَثِّرُونِى؛ مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم.
🌿آن حضرت در بستر آرميده بود كه آيات آغاز سوره مدثر (آيه 1 تا 7) توسط جبرئيل بر آن حضرت، نازل گرديد:
📖يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ - قُمْ فَأَنذِرْ - وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ - وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ - وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ - وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛
🌻اى در بستر آرميده - برخيز و مردم را هشدار ده - و پروردگارت را بزرگ بشمار - و لباست را پاك كن - و از پليدىها بپرهيز - و منّت مگذار و فزونى مطلب - و به خاطر پروردگارت مقاومت كن.
🌿به اين ترتيب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قيام، هشدار، پاكى و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد.
🌻بعثت كه معنى رستاخيز معنوى، و انقلاب در همه امور است با انقلاب فرهنگى آغاز گرديد، چرا كه پايه و اساس انقلابها به خواندن و نوشتن و پاكسازى و بهسازى (انقلاب فرهنگى) بستگى دارد.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_سی_یکم
#قسمت_دوم
🌻اسيد بن خضير پسر عموى سعد بن معاذ، به سعد بن عباده گفت: تو دروغ مىگويى، به خدا قسم چنين كسى را به قتل مىرسانيم، تو منافقى و از منافقان حمايت مىكنى.
🌱در اين هنگام چيزى نمانده بود كه آتش جنگ بين دو طايفه اوس و خزرج شعله ور گردد، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر فراز منبر بود و به گفتار آنها گوش مىكرد، سرانجام آنها را خاموش نمود
🌻عايشه افزود: اين وضع همچنان ادامه داشت و غم و غصه شديد مرا كلافه كرده بود، يك ماه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هرگز كنار من نمىنشست، سرانجام روزى پيامبر نزد من آمد در حالى كه خندان بود، فرمود: بر تو مژده باد كه خداوند با نزول آيات، تو را از اين اتهام مبرا ساخت و آيات اءنّ الَّذِينَ جائُوا بِالاءِفكِ... (آيه 11 تا 16 سوره نور) را خواند.
🌱به دنبال نزول اين آيات، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنها را كه چنين تهمتى زده بودند، احضار نمود و حد قذف (حد نسبت ناروا زدن به زن با عفت) را (كه هشتاد تازيانه است) بر آنها جارى نمود.(867)
🌻بايد توجه داشت كه شايعهسازان به قدرى اين مسأله را بزرگ كرده بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چارهاى نداشت جز اين كه مدتى تقريبا با سكوت از كنار مسأله عبور كند تا به موقع آنها را رسوا زاد، و چنان كه از آيه 11 سوره نور استفاده مىشود، گر چه اين شايعه ظاهر زنندهاى داشت، ولى در مجموع خير بود، و موجب شناسايى منافقان پليد گرديد.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_سی_چهار
#قسمت_دوم
🦋ماجراى مانع شدن مشركان🦋
🌻در ماههاى حرام (ذيقعده، ذيحجه، رجب و محرم) جنگ كردن نزد همه مردم جزيرة العرب، حرام بود و اسلام نيز اين سنت را محترم شمرد؛ و پيامبر اين ماهها كه ماههاى آزاد بود، از فرصت استفاده كرده و به تبليغ اسلام مىپرداخت.
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سال ششم هجرت تصميم گرفت كه به اتفاق مهاجر و انصار و ساير مسلمين به سوى مكه بروند و در ماه ذيقعده، در مناسك عمره شركت كنند.
🌻مسلمانان همراه رسول اكرم در ذى الحليفه نزديك مدينه احرام بستند و با تعداد زيادى شتر براى قربانى، به سوى مكه حركت كردند، وضع حركت پيامبر به خوبى نشان مىداد كه جز عبادت، قصد ديگرى (مانند جنگ) ندارد. مسلمانان به اتفاق پيامبر در روستاى حديبيه فرود آمدند.
🌱ولى مشركان و قريش از حركت مسلمين مطلع شده و راه را بر آنها بستند، و مانع حركت مسلمانان گرديدند.
🌻در صورتى كه آنان در اين كار، دو سنت را كه خود قبول داشتند، شكستند:
🌱يكى: آزادى در ماههاى حرام (از جمله ماه ذيقعده) دوم: مانع نشدن از كسى كه احرام بسته است.
🌻در اين مورد بين مسلمين و مشركان، كشمكش و گفتگوى بسيار رخ داد كه همين امر مقدمه صلح حديبيه (كه فتح بزرگى براى اسلام بود) را پىريزى نمود و پيماننامه صلح نوشته شد.
🌱آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به يارانش دستور داد شترهاى خود را در سرزمين حديبيه قربانى كنند و سرهاى خود را بتراشند و از احرام بيرون آيند و به مدينه باز گردند، ياران دستور آن حضرت را اجرا نمودند.
🌻مسلمانان با اندوهى سنگين و دلى پر از غم به سوى مدينه بازگشتند و در حالى كه به اين وضع متعرض بودند.
🌱ولى هنگامى كه در راه بودند، مركب پيامبر سنگين شد و توقف كرد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بسيار شادمان شد و مسلمانان نشاط و شادى را از چهره آن حضرت مشاهده كردند، و همه منتظر دانستن علت بودند كه به زودى پيامبر به آنها فرمود: هم اكنون سوره فتح (چهل و هشتمين سوره قرآن) بر من نازل شد.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
#شان_نزول🌴
#اسراء_آیه_۹۰ 📖
#قسمت_دوم
🏵گفتند : بسیار خوب ، حال که چنین می گویی بدان که هیچ شهری تنگ تر از شهر ما نیست (اطراف مکه را کوه های نزدیک به هم فراگرفته ) ، از پروردگارت بخواه این کوه ها را عقب بنشاند ، نهرهای آب ، هم چون نهرهای شام و عراق در این سرزمین خشک و بی آب جاری سازد .
و نیز ، از او بخواه نیاکان ما را زنده کند و حتما قصی بن کلاب باید در میان آنها باشد؛ چرا که پیر مرد راستگوی بوده است تا ما از آنها بپرسیم آن چه را می گویی ، حق است یا باطل .
🍃پیامبر صلی الله علیه و آله با بی اعتنایی فرمود : من ماءمور به این کارها نیستم .
گفتند : اگر چنین نمی کنی لااقل از خدایت بخواه که فرشته ای بفرستد و تو را تصدیق کند و برای ما با نهج البلاغه و گنج ها و قصرهایی از طلا قرار دهد
🏵فرمود : به این امور هم مبعوث نشده ام ، من دعوتی از ناحیه خدا دارم ؛ اگر می پذیرید چه بهتر والا خداوند میان من و شما داوری خواهد کرد .
🍃گفتند : پس قطعاتی از سنگ های آسمانی را آن گونه که گمان می کنی خدایت هر وقت بخواهد می تواند بر سر ما بیفکند ، بر ما فرود آور
🏵فرمود : این مربوط به خداست ؛ اگر بخواهد ، چنین می کند .
یکی از میان صدا زد : ما با این کارها نیز ایمان نمی آوریم ، هنگامی ایمان خواهیم آورد که خدا و فرشتگان را بیاوری و در برابر ما قرار دهی
🍃پیامبر صلی الله علیه و آله (هنگامی که این سخن های بیهوده را از آنان شنید)از جا برخاست تا آن مجلس را ترک کند ، بعضی از آن گروه به دنبال حضرت حرکت کردند و گفتند :
🏵ای محمد قوم تو هر پیشنهادی کردند قبول نکردی ؛ سپس اموری در رابطه با خودشان خواستند آن را هم انجام ندادی ؛ سر انجام از تو خواستند عذابی را که تهدیدشان به آن می کنی بر سرشان فرود آری ، آن را هم انجام ندادی ؛ به خدا سوگند ، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا نردبانی به آسمان قرار دهی و مقابل چشم ما از آن بالا روی و چند نفر از ملایکه را پس از بازگشت با خود بیاوری و نامه ای در دست داشته باشی که گواهی بر صدق دعوت دهد
🏵ابوجهل گفت : (رهایش کنید)او جز دشنام به بت ها و نیاکان ما کار دیگری بلد نیست با خدا عهد کرده ام صخره ای بر دارم و هنگامی که سجده کرد بر مغز او بکوبم
🍃پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که قلبش را هاله ای از اندوه و غم ؛ به خاطر جهل و لجاجت و استکبار این قوم فراگرفته بود ، از نزد آنها بازگشت .
در این هنگام آیه نازل شد و به گفتگوی آنها پاسخ داد .
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
#﷽📚🕥📚🎆
#داستان_های_غیر_پیامبران_در_قرآن 📖
#_داستان_اصحاب_کهف
#قسمت_دوم
🦋#اصحاب_كهف🦋
✨ماجراى اصحاب كهف در قرآن همانگونه كه در قرآن معمول است، به طور فشرده (از آيه 9تا 27 سوره كهف) آمده است، و در روايات اسلامى، و گفتار مفسران و مورخان، مختلف نقل شده، بعضى به طور مشروح و بعضى به طور خلاصه، و يا بعضى بخشى از داستان را ذكر كردهاند و بخش ديگر را ذكر نكردهاند، ما در اين جا بهتر ديديم كه چكيده مطلب را از مجموع روايات - با توجه به عدم مخالفت آن با قرآن - بياوريم.
✨از سال 249 تا 251 ميلادى، طاغوتى به نام دقيانوس (دقيوس)، به عنوان امپراطور روم در كشور پهناور روم سلطنت مىكرد، و شهر اُفْسوس (در نزديكى اِزمير واقع در تركيه فعلى يا در نزديك عمان پايتخت اردن) پايتخت او بود، او مغرور جاه و جلال خود شده بود و خود را (همچون فرعون) خداى مردم مىدانست، و آنها را به بتپرستى و پرستش خود دعوت مىنمود و هر كس نمىپذيرفت او را اعدام مىكرد. خفقان و زور و وحشت عجيبى در شهر اُفسوس و اطراف آن حكمفرما بود.
✨او شش وزير داشت كه سه نفر آنها در جانب راست او و سه نفرشان در اطراف چپ او مى نشستند، آنها كه در جانب راست او بودند، نامشان تمليخا، مكسلمينا و ميشيلينا بود، و آنها كه در جانب چپ او بودند، نامشان مرنوس، ديرنوس و شاذريوس بود، كه دقيانوس در امور كشور با آنها مشورت مىكرد.
✨دقيانوس در سال، يك روز را عيد قرار داده بود، مردم و او در آن روز جشن مفصلى مىگرفتند.
✨در يكى از سالها، در همان روز عيد در كاخ سلطنتى، دقيانوس، جشن و ديدار شاهانه برقرار بود، فرماندهان بزرگ لشگر در طرف راست او، و مشاوران مخصوصش در طرف چپ قرار داشتند، يكى از فرماندهان به دقيانوس چنين گزارش داد: لشگر ايران وارد مرزها شده است.
✨دقيانوس از اين گزارش به قدرى وحشت كرد كه بر خود لرزيد و تاج از سرش فرو افتاد. يكى از وزيران كه تمليخا نام داشت با ديدن اين منظره، دل دل گفت: اين مرد (دقيانوس) گمان مىكند كه خدا است، اگر او خدا است پس چرا از يك خبر، اين گونه دگرگون و ماتمزده مىشود؟!
✨اين وزيران ششگانه هر روز در خانه يكى از خودشان، محرمانه جمع مىشدند، آن روز نوبت تمليخا بود، او غذاى خوبى براى دوستان فراهم كرد، ولى با اين حال پريشان به نظر مىرسيد، همه دوستان (وزيران) آمدند، و در كنار سفره نشستند، ولى ديدند تمليخا ناراحت به نظر مىرسد و تمايل به غذا ندارد، علت را از او پرسيدند.
✨تمليخا چنين گفت: مطلبى در دلم افتاده كه مرا از غذا و آب و خواب انداخته است.
آنها گفتند: آن مطلب چيست؟
✨ تمليخا گفت: اين آسمان بلند كه بىستون بر پا است، آن خورشيد و ماه و ستارگان و اين زمين و شگفتىهاى آن، همه و همه بيانگر آن است كه آفرينندهاى توانا دارند، من در اين فكر فرو رفتهام كه چه كسى مرا از حالت جنين به صورت انسان در آورده است؟ چه كسى مرا به شير مادر و پستان مادر در كودكى علاقمند كرد؟ چه كسى مرا پروراند؟ چه كسى چه كسى؟... از همه اينها چنين نتيجه گرفتهام كه اينها سازنده و آفريدگار دارند.
✨گفتار تمليخا كه از دل برمىخاست در اعماق روح و جان آنها نشست و آن چنان آنها را كه آمادگى قلبى داشتند، تحت تأثير قرارداد كه برخاستند و پا و دست تمليخا را بوسيدند و گفتند: خداوند به وسيله تو ما را هدايت كرد، حق با توست، اكنون بگو چه كنيم؟
✨ تمليخا برخاست و مقدارى از خرماى باغ خود را به سه هزار درهم فروخت، و تصميم گرفتند محرمانه از شهر خارج شوند و سر به سوى بيابان و كوه بزنند، بلكه از زير يوغ بتپرستى و طاغوتپرستى نجات يابند. آنها بر اسبها سوار شدند و شبانه از شهر اُفسوس خارج شدند، و هنگامى كه بيش از يك فرسخ ره پيمودند، تمليخا به آنها گفت: ما اكنون دل از دنيا بريدهايم و دل به خدا دادهايم و راه به آخرت سپردهايم، بنابراين چنين راه را با اين اسبهاى گران قيمت نمىتوان پيمود. شايسته است اسبها را رها كرده و پياده اين راه را طى كنيم تا خداوند گشايشى در كار ما ايجاد كند.
ادامه .......
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆
#داستان_های_غیر_پیامبران_در_قرآن 📖
#داستان_ذوالقرنین
#قسمت_دوم
🦋لشگر كشى ذوالقرنين به سمت غرب🦋
✨ذوالقرنين پادشاه عادلى بود، تصميم گرفت با همت قهرمانانه بر شرق و غرب جهان، حركت كند و همه را زير پرچم خود آورد و در پرتو حكومت مقتدرانه خود، جلو ظلم و طغيان ظالمان و ستمگران را بگيرد، و تا آخرين حد توان خود از حريم مستضعفان دفاع نمايد.
✨مركز او (ظاهراً) سرزمين فارس بود. سه جنگ و لشگركشى بزرگ داشت:
1 - به سوى غرب 2 - به سوى شرق 3 - به سوى منطقهاى كوهستانى، بين شرق و غرب.
خداوند همه اسباب كار و پيروزى را در اختيارش قرار داده بود. او با لشگر مجهز و بيكرانى به سمت غرب حركت كرد، همه ناهموارىها در برابرش هموار شدند، و همه گردنكشان در برابرش تواضع كردند، او همچنان به فتوحات ادامه داد. شب و روز به پيش رفت تا به چشمه آبى رسيد، كه آب و گلش به هم آميخته بود، چنين به نظر مىرسيد كه خورشيد در آن غروب مىكند، و تصور مىكرد كه ديگر پس از آن، جنگ و فتح باقى نمانده است.
✨ولى در آن سرزمين قومى را ديد كه كفر و طغيان و ظلمشان موجب آزار مستضعفان مىشد و همه را به ستوه آورده بود، آن قوم به ستمگرى و قتل و غارت معروف بودند.
ذوالقرنين از درگاه خداوند خواست تا او را در هدايت و رهبرى مردم، يارى كند، و تكليفش را در مورد آن قوم وحشى و ستمگر روشن سازد.
✨خداوند ذوالقرنين را در ميان دو كار مخير ساخت:
1 - با شمشير آنها را كيفر و سركوب كند 2 - به دعوت و راهنمايى آنها بپردازد، مدتى به آنها مهلت دهد، شايد هدايت گردند، و از ستم و طغيان دست بردارند.
ذوالقرنين راه دوم را برگزيد و گفت: هر كه ستم كند، او را مجازات خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش باز خواهد گشت، و خدا او را به عذابى سخت دچار خواهد ساخت، ولى هر كس كه به حق بگرود و كار شايسته انجام دهد، براى او پاداش نيك خواهد بود، و ما به گشايش كارش اقدام مىكنيم.
✨ذوالقرنين مدتى در آن جا ماند، و از ستم ستمگران جلوگيرى نمود، و به نيكوكاران پاداش داد، و پايه عدالت و صلح را در آن جا پىريزى كرد و پرچم اصلاح را برافراشت.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆
#داستان_های_غیر_پیامبران_در_قرآن 📖
🦋#_کفران_نعمت_قوم_سباء_و_سرانجام_نکبت🦋
#قسمت_دوم
🌸ويرانى سد عظيم مَأرِب به وسيله موشهاى صحرايى🌸
✨قوم سبأ از تمدن عظيمى برخوردار بودند، كه پس از حكومت عظيم داوود عليهالسلام و سليمان عليهالسلام، عظمت حكومت آنها بر سر زبانها افتاد. آنها براى ذخيرهسازى آب و رونق كشاورزى، سد عظيمى به نام سد مأرب (بر وزن مغرب) در بين دو كوه بلق بنا كردند، آب فراوان، باغهاى بسيار وسيع و زيبا، و كشتزارهاى پربركت ايجاد كردند، از شاخسارهاى درختان آن باغها آن قدر ميوه آشكار شد كه مىگفتند: هرگاه كسى سبدى روى سر بگذارد و از زير آنها بگذرد، پشت سر هم ميوه در آن سبد مىافتد و در مدت كوتاهى سبد پر از ميوههاى گوناگون مىشود.
✨آنها داراى قريههاى به هم پيوسته و بسيار آباد بودند ولى وفور نعمت به جاى شكر و سپاس، آنها را سرمست و غافل نموده بود، تا آن جا كه شكاف طبقاتى عميقى بين آنها ايجاد شده بود، زورمندانشان عدهاى را به استضعاف و استثمار كشيده بودند به طورى كه اين درخواست جنونآميز را از خدا نموده و گفتند: ربَّنا باعِد بَينَ اَسفارِنا؛ خدايا ميان سفرهاى ما دورى بيفكن.
✨تا بينوايان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان همسفر شوند منظورشان اين بود كه بين قريهها، خشكى باشد، و فاصلهها زياد گردد تا تهيدستان و افراد كم در آمد، و بى مركب نتوانند مانند آنها سفر كنند.
✨خداوند بر آن شكمپرستان مغرور غضب كرد، مطابق پارهاى از تواريخ، موشهاى صحرايى به دور از انظار مردم مغرور، به ديواره سد خاكى مأرِب رو آوردند، و ديوار سد را از درون سست كردند از سوى ديگر بر اثر بارانهاى شديد و سيلهاى عظيم، آب زياد در پشت سد جمع گرديد، ناگهان سد در هم شكست و آن همه آب به جريان افتاد و همه آبادىها و چهارپايان و كشتزارها و قصرها و خانههايشان غرق در آب شده و ويران و نابود گرديد. از آن همه درختان و كشتزارهايشان، تنها چند درخت تلخ اراك و شوره گز و سِدر به جاى ماند مرغها و پرندگان خوش آواز از آن جا كوچ كردند و بومها و زاغها در خرابههاى قوم سبأ، لانه گرفتند.
قرآن در پايان چنين نتيجه مىگيرد:
📚ذلِكَ جزَيناهُم بِما كَفَرُوا وَ هَل نُجازِى الّا الكَفُورَ؛
✨اين هلاكت را به خاطر كفرشان به آنها وارد ساختيم، و آيا جز كفرانكننده را به چنين مجازاتى كيفر مىدهيم؟!
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆
#داستان_های_غیر_پیامبران_در_قرآن 📖
🦋#برصیصای_عابد🦋
#قسمت_دوم
✨خداوند بر آن خيرهسر خودخواه و بدطينت غضب كرد، در يك شب ظلمانى كه فطرس در خواب بود، صاعقه مرگبار را كه از رعد و برق شديد بر مىخاست، به دو باغ و كشتزار و درختهاى او فرو ريخت، به هر چه دست يافت همه را سوزانيد. آب نهر در زمين فرو رفت (گويى زلزله همراه صاعقه بود و) آنچه از ساختمانها در كنار آن باغ و كشتزار بودند ويران شدند.
🌻فطرس از خواب بیدار شد،پس از صرف صبحانه، مثل هر روز به طور معمول به سوى باغ و مزرعهاش روانه شد، ولى وقتى كه به مزرعه و باغهايش رسيد، ديد همه محصولات و گياهان نابود شده، ساختمانها ويران گشته، و آن دو باغ و مزرعه خرم و سرسبز به بيابان خشكى تبديل يافته، پرندگان خوش آوا رفتهاند، و جاى خود را به بوم و زاغ دادهاند.
✨خلاصه از نسيمى دفتر ايام بر هم خورده، و ورق همه چيز برگشته است. آن گاه متوجه شد كه آن چه برادرش مىگفت حق بود، افسوس كه اندرزهاى برادر را به گوش جان نسپرد.
🌻آه و ناله و افسوسش بلند شد، از شدت ناراحتى پيوسته دستهاى خود را به هم مىزد، چرا كه مىديد همه هزينههايى كه براى باغ نموده، نابود شده و همه داربستهاى باغ فرو ريخته است. در ميان آه و نالهاش مىگفت:
📖يا لَيتَنِى لَم اُشرِك بِرَبِّى اَحَداً؛
🌱اى كاش كسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم.
🌻ديگر كسى يا كسانى را نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى دهند، و از خودش نيز نمىتوانست يارى گيرد، در آن جا براى او ثابت شد كه ولايت و قدرت از آنِ خداوند بر حق است، او است كه برترين پاداشها، و عاقبت نيك را به انسانهاى مطيع مىبخشد.
✨ولى بعد از مردن سهراب از نوشدارو چه سود؟ اينك ديگر كار از كار گذشته بود، فغان و افسوس او بى فايده بود، چرا كه فرصت از دستش رفته بود، و ديگر ثروت امكانات نداشت تا آن را پلى براى آخرت قرار دهد، و با بهره بردارى صحيح از آن به نفع نيازهاى جامعه و نيازمندان، گامهاى استوارى بردارد.
🌻آرى، اين بود، سرنوشت و سرانجام فلاكت بار آدم مغرورى كه از خدا و حساب و كتاب خدا فاصله گرفته، و جز هوسهاى نفسانى به چيز ديگر نمىانديشد، ولى برادر ديگرش به خاطر هشيارى و توجه به خدا و قيامت، روسفيد دو جهان گرديد.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆
#داستان_های_غیر_پیامبران_در_قرآن 📖
🦋#كورههاى_آدم_سوزى_طاغوت_يمن🦋
#قسمت_دوم
🌸فرمان ذونواس اجرا شد، مأموران جلاد او مسيحيان با ايمان را دستگير كرده و در كام آتش مىافكندند، به طورى كه سرزمين نجران از همه مسيحيان تهى شد، و جز يهود كسى در آن جا باقى نماند.
🌿در تفسير على بن ابراهيم نقل شده: ذونواس و مأمورانش، مسيحيان را مىگرفتند و آنها را بين پذيرش آيين يهود، و آتش، مخير مىساختند، ولى آنها مقاومت كرده و آيين خود را رها نمىنمودند، در نتيجه بعضى از آنها را با شمشير، بعضى را با مُثلِه كردن (بريدن اعضاء) و بعضى را با آتش، كشتند و سوزاندند، به طورى كه بيست هزار نفر از آنها به شهادت رسيدند.
🌸خداوند در قرآن ماجراى قساوت و بىرحمى يهود، و مقاومت مسيحيان مؤمن را پس از پنج سوگند چنين بيان كرده است:
🌿قُتِلَ أَصْحَابُ الاُْخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ - إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ - وَ هُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ - وَ مَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ؛
🌸مرگ و عذاب بر شكنجهگران صاحب گودال (آتش) باد،گودال هايى پر از آتش شعلهور، هنگامى كه در كنار آن نشسته بودند، و آنچه را نسبت به مؤمنان انجام مىدادند (با خونسردى) تماشا مىكردند، هيچ
🌿ايرادى بر آنان (مسيحيان مؤمن) نداشتند جز اينكه آنها به خداوند عزيز و حميد، ايمان آورده بودند.(
🌸به اين ترتيب خداوند، مسيحيان با ايمان را كه در آيين خود (قبل از ظهور اسلام) ايستادگى كردند و كشته شدند و راه خدا را بر تسليم در برابر طاغوت يهود، ترجيح دادند ستوده، و دشمنان خونخوار آنها را سرزنش نموده، و به عذاب دردناك دنيوى و اخروى، هشدار داده است. و اين درسِ تاريخى را به مسلمانان داده كه در برابر زورمندان بايستند، و ديكتاتورى دشمن، آنها را مرعوب و تسليم نكند.
🌿قابل توجه اين كه بعضى مىنويسند: يهوديان نخستين كسانى بودند كه كورههاى آدمسوزى را بدعت نهادند، و سرانجام همين بدعت دامان آنها را گرفت، و گروه زيادى از يهود در قرن حاضر، در ماجراى آلمان هيتلرى، در كورههاى آدمسوزى به آتش كشيده شدند و به مكافات دنيوى اعمالشان رسيدند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
ماجرای ﷽📚🕥📚🎆
#داستان_های_غیر_پیامبران_در_قرآن 📖
🦋#ماجرای_اصحاب_فیل🦋
#قسمت_دوم
#ملاقات و گفتگوى عبدالمطلب با ابرهه
🌷عبدالمطلب همراه با بعضى از پسرانش با حُناطه به سوى جايگاه ابرهه حركت كردند، وقتى كه به لشكر رسيدند، عبدالمطلب با راهنمايى شخصى به نام اُنَيس نگهبان فِىها با وساطتت ذونفر بر ابرهه وارد شد.
💥ابرهه بسيار بر عبدالمطلب احترام كرد، از تخت خود فرود آمد و بر زمين نشست، و عبدالمطلب را با تجليل و احترام كنارش نشاند، و توسط مترجم به او گفت: چه نيازى دارى؟
💥 عبدالمطلب گفت: به من خبر رسيده دويست شترِ مرا غارت كردهاى، دستور بده آنها را به من برگردانند.
ابرهه گفت: من وقتى كه سيماى عظيم تو را ديدم در نظرم بسيار بزرگ جلوه كردى، ولى اين گفتارت تو را در نظرم كوچك نمود، آيا براى برگرداندن دويست شتر با من صحبت مىكنى، و از خانه كعبه كه خانه تو و دين تو است، و من براى ويران كردن آن آمدهام هيچ سخنى نمىگويى؟!
💥عبدالمطلب گفت: اءِنِّى اَنَا رَبُّ الاِبِلِ، وَ اءنّ لِلبَيتِ ربّاً سَيَمنَعُهُ؛
من صاحب شتر هستم، و براى خانه كعبه صاحبى است كه به زودى از آن دفاع مىكند.
ابرهه با غرور و گستاخى گفت: هيچكس نمىتواند مانع من شود و از ويران كردن كعبه توسط من جلوگيرى نمايد.
عبدالمطلب گفت: هر كار مىكنى بكن.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#از_ادم_تا_خاتم
#قسمت_دوم
✨از هفتاد و سه حرف اسم اعظم خداوند، بیست و پنج حرف را خداوند به آدم آموخت و خداوند دستور داد تا همه بر آدم سجده کنند و همه فرشتگان و جنّیان بر آدم سجده کردند و قابل ذکر است که این سجده نه به خاطر آدم بلکه جهت اطاعت از فرمان خداوند بود. و ابلیس که در صف ملائک بود تکبّر ورزید و از دستور خداوند سرپیچی کرد و این عمل او اولین معصیت او شد و خداوند از ابلیس پرسید؛ «چه چیزی تو را از سجده بر مخلوقی که من به قدرت و عنایت خویش آفریده ام منع کرده؟»
✨ ابلیس گفت: خدایا مرا از این سجده بر آدم معاف کن و در مقابل به گونه ای بندگی تو را می کنم که هیچ فرشته ای تو را عبادت نکرده باشد و نیز گفت: من چگونه بر او سجده کنم که من از آتشم و او از خاک. و خداوند فرمود؛ «مرا به بندگی و عبادت تو احتیاجی نیست و چون ابلیس نافرمانی کرد خداوند او را از درگاه خود راند» و در جواب ابلیس فرمود؛ آتش از درخت است و درخت از خاک و اصل درخت از خاک و گِل است.
✨خداوند فرشتگان را از نور، جن ها را از آتش و گروهی را از باد، و آب آفرید و غیره... و آدم را از گِل و آنگاه نور و آتش و باد و آب را در انسان جریان انداخت تا بوسیله نور فکر کند و با آتش بخورد و بیاشامد و با گرمای آتش، معده غذا را هضم کند. و خداوند درون انسان پنج عنصر قرار داد در حالی که ابلیس که از نژاد جن است تنها یکی از این پنج عنصر را در اختیار او گذاشت، که ابلیس به آن مغرور شد. پس ابلیس اعتراض کرد و گفت: پس این همه عبارت و بندگی من چه می شود، اگر تو خداوند عادلی هستی؟ خداوند فرمود؛ به تو هر آنچه که دنیوی باشد می بخشم و به ابلیس زندگی تا روز قیامت و قدرت را به او عطا کرد تا قادر به فریب آدمیان باشد و به هر شکلی که می خواهد بر آنها ظاهر شود.
✨آن هنگام که پروردگار نیروی تسلط بر انسان را به ابلیس عنایت کرد، آدم فرمود؛ بار خدایا تو نیروی تسلط بر من و نسل من را به ابلیس بخشیدی. به من و فرزندانم چه می دهی؟ فرمود؛ به اندازه هر گناهی همان گناه و به اندازه هر کار خیر و نیکی دَه برابر پاداش می دهم و آدم بیشتر از این را طلب کرد و خداوند توبه را تا آخرین دقایق حیات از انسان قبول کرد و آدم باز هم بیشتر درخواست کرد و خداوند فرمود؛ بی حساب خواهم بخشید و آدم به همین امر اکتفا کرد.
✨خداوند متعال حقایق هر علمی را به آدم آموخت و سپس ارواح «محمّد صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام » را 44 در پشت آدم قرار داد، بگونه ای که نور وجود آنها تمام عرش را فرا گرفت و خداوند دستور داد تا همگان در برابر عظمت آدم سجده کنند.
هنگامی که روح بر آدم دمیده شد، او به عطسه افتاد و خداوند امر کرد تا جمله «الحمد اللّه رب العالمین» را بگوید. و هنگامی که دید فرشتگان بر او سجده کردند، دچار غرور شد از خداوند سؤال کرد، آیا مخلوقی محبوب تر از من آفریده شده است؟
✨خداوند پاسخ داد؛ بله آنها گروهی هستند که خلقت تو به خاطر وجود آنهاست. آنها ارواح پاک پنج تن هستند و این بشارت خداوند بر آدم به وجود پنج تن بود.
آدم به بالاترین نقطه عرش نگاه کرد، خداوند فرمود؛ این ارواح، برترینِ مخلوقات من می باشند به وسیله آنها می دهم و باز می گیرم و توسط آنها پاداش می دهم و مجازات می کنم و تو ای آدم به آنها توسّل بجوی، هرگاه دچار گرفتاری و مصیبتی گشتی.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ادریس(ع)
#قسمت_دوم
🔷 فرازهايى از اندرزهاى ادريس عليهالسلام
اى انسان! گويى مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پيشانيت سرازير گشته، لبهايت جمع شده، زبانت از حركت ايستاده، آب دهانت خشك گشته، سياهى چشمت به سفيدى دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختىها و تلخىهاى مرگ دست به گريبان شدهاى. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبويى شدهاى و مايه عبرت ديگران گذشتهاى. بنابراين هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقيقت آن عبرت بگير، كه خواه ناخواه به سراغت مىآيد و هر عمرى گرچه طولانى باشد به زودى به دست فنا سپرده مىشود.
اى انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشوارى، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پروحشت قيامت مىباشد آسانتر است، متوجه باش كه ايستادن در دادگاه عدل الهى براى حسابرسى و جزاى اعمال آن قدر سخت و طاقتفرسا است كه نيرومندترين نيرومندان نيز از شنيدن احوال آن ناتوانند.(74)
..............................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺