eitaa logo
درسهایی از قران کریم ( ترجمه و آموزش و روخوانی و تجوید و دائره المعارف ....... )
2.6هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
17 فایل
آنچه که از قران کریم می دانیم کپی مطالب آزاد و فقط یه صلوات به روح پدر و مادرم بفرست 💗💗💗
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋🦋 🌻در روزگاران پيش در ميان بنى اسرائيل پادشاهى زندگى مى‏كرد، او داراى دو پسر بود، كه بنابه قولى نام يكى از آن‏ها تمليخا، و نام ديگرى فُطرُس بود. پدر از دنيا رفت و براى آن‏ها ثروت بسيار به جا گذاشت. ✨تمليخا انسان با ايمان و مهربان و خداشناسى بود، و همواره در فكر حساب و كتاب قيامت، و انجام كارهاى نيك بود، و به نيازمندان كمك‏هاى شايانى مى‏كرد، ولى به عكس، فطرس انسانى دنياپرست، سنگدل، و بى اعتنا به امور دين و معاد و خدا بود، خدا و معاد را قبول نداشت، فقط به زرق و برق دنياى خود فكر مى‏كرد. 🌻بخشى از سرگذشت اين دو برادر (يا دو دوست) در سوره كهف، از آيه 32 تا 44 به عنوان دو نمونه، يكى نمونه‏اى از انسان نيك، و ديگرى، نمونه‏اى از انسان بد ذكر شده، تا ما با تابلو قرار دادن اين ماجرا، پيروى انسان نيك را برگزينيم و انسان نيك گرديم. ✨اين دو برادر هر كدام حق خود را از ارث پدر گرفتند، تمليخا ثروت پدر را پلى براى آخرت قرار داد، و از آن به نحو احسن براى تأمين نيازهاى مستمندان استفاده مى‏كرد، ولى فطرس همواره در عياشى و هوسبازى خود به سر مى‏برد، و بر اموال خود مى‏افزود، و چيزى به نيازمندان نمى‏داد. 🌻فطرس از اموال اندوخته شده‏اش دو باغ انگور بسيار بزرگ به وجود آورد، كه در گرداگرد اين دو باغ، نخل‏هاى بلند خرما سر به آسمان كشيده بودند، و در بين اين دو باغ، سرزمين بزرگ مزروعى پربركت وجود داشت، و نهرى بزرگ و پر آب همواره براى سيراب كردن درختان اين دو باغ و مزرعه و نخل‏ها جريان داشت، و در مجموع يك مزرعه كامل بود كه همه چيزش جور و جامع بود، و در آن از همه‏گونه محصولات كشاورزى به طور فراوان وجود داشت. ✨فطرس به جاى شكر و سپاسگزارى خدا، با سرمستى و غفلت و غرور، فكر مى‏كرد كه نسبت به برادرش برترى دارد، و تا ابد غرق در نعمت مى‏باشد، ولى برادرش بر اثر عدم دلبستگى به دنيا، براى خود - جز به مقدار نياز - چيزى نگذاشته بود، و بقيه را در امور نيك به مصرف رسانده بود. 🌻فطرس، تمليخا را مسخره مى‏كرد و او را ابله مى‏دانست، ولى تمليخا دلش براى عاقبت برادرش ميسوخت و همواره سعى داشت با نصيحت و اندرز، برادرش را از راه‏هاى باطل بيرون كشيده به سوى خدا بكشاند. ✨فطرس به برادرش مى‏گفت: من از نظر ثروت از تو برترم، و به خاطر افرادى كه دارم از تو توانمندتر مى‏باشم. 🌻او با غرور و سرمستى وارد باغش مى‏شد و منظره شاداب باغ را مى‏ديد مى‏گفت: من گمان نمى‏كنم هرگز اين باغ فانى و نابود شود. ✨خيره سرى او به جايى رسيد كه آشكارا منكر معاد و قيامت گرديد و گفت: باور نمى‏كنم قيامت برپا گردد، و اگر قيامتى باشد و به سوى پروردگارم بازگردم، جايگاهى بهتر از اين جا خواهم داشت. 🌻او با خيال خام خود مى‏پنداشت اكنون كه در دنيا داراى شخصيت برجسته (صورى) است، در آخرت نيز (فرضاً اگر باشد) داراى شخصيت برجسته خواهد بود. ✨او همواره در اين فكرها بود، و زرق و برق ظاهرى خود را به رخ برادر مى‏كشيد و تمليخا را تحقير مى‏كرد، و پيوسته حرف‏هاى گُنده، و بزرگتر از خود مى‏زد، و برادرش را، انسانى سرخورده و مفلوك معرفى مى‏كرد. 🍁اندرزهاى حكيمانه و پرمهر برادر مؤمن‏ ✨تمليخا كه دورانديش و آخربين بود، و درست فكر مى‏كرد، دلش براى غفلت برادرش مى‏سوخت. تصميم گرفت با اندرزهاى پدرانه، برادر را از منجلاب فريب و بى خبرى خارج سازد، از اين رو او را چنين نصيحت مى‏كرد: 🌻آيا به خدايى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريده، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد كافر شدى؟! ولى من كسى هستم كه الله پروردگار من است، و هيچ كس را شريك پروردگارم قرار نمى‏دهم. چرا هنگامى كه وارد باغت شدى، نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواست است؟! ✨نيرويى جز از ناحيه خدا نيست! و اگر مى‏بينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمى نيست). 🌻شايد پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و مجازات حساب شده‏اى از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونه‏اى كه آن را به زمين بى گياه لغزنده‏اى تبديل سازد. ✨و آب آن در اعماق زمين فرو رود، آن گونه كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى. 🍁دگرگونى باغ و كشتزار سرسبز به بيابانى خشك‏ ✨فطرس هرگز به گفتار و اندرزهاى برادر گوش نكرد، و به راه خود ادامه داد، و همچنان سرمست و غافل، بى آن كه حق نيازمندان را بپردازد، و از ناحيه او خيرى به كسى برسد، به هوسبازى خود ادامه داد. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋🦋 ✨خداوند بر آن خيره‏سر خودخواه و بدطينت غضب كرد، در يك شب ظلمانى كه فطرس در خواب بود، صاعقه مرگبار را كه از رعد و برق شديد بر مى‏خاست، به دو باغ و كشتزار و درختهاى او فرو ريخت، به هر چه دست يافت همه را سوزانيد. آب نهر در زمين فرو رفت (گويى زلزله همراه صاعقه بود و) آن‏چه از ساختمان‏ها در كنار آن باغ و كشتزار بودند ويران شدند. 🌻فطرس از خواب بیدار شد،‌پس از صرف صبحانه، مثل هر روز به طور معمول به سوى باغ و مزرعه‏اش روانه شد، ولى وقتى كه به مزرعه و باغهايش رسيد، ديد همه محصولات و گياهان نابود شده، ساختمان‏ها ويران گشته، و آن دو باغ و مزرعه خرم و سرسبز به بيابان خشكى تبديل يافته، پرندگان خوش آوا رفته‏اند، و جاى خود را به بوم و زاغ داده‏اند. ✨خلاصه از نسيمى دفتر ايام بر هم خورده، و ورق همه چيز برگشته است. آن گاه متوجه شد كه آن چه برادرش مى‏گفت حق بود، افسوس كه اندرزهاى برادر را به گوش جان نسپرد. 🌻آه و ناله و افسوسش بلند شد، از شدت ناراحتى پيوسته دست‏هاى خود را به هم مى‏زد، چرا كه مى‏ديد همه هزينه‏هايى كه براى باغ نموده، نابود شده و همه داربست‏هاى باغ فرو ريخته است. در ميان آه و ناله‏اش مى‏گفت: 📖يا لَيتَنِى لَم اُشرِك بِرَبِّى اَحَداً؛ 🌱اى كاش كسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم. 🌻ديگر كسى يا كسانى را نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى دهند، و از خودش نيز نمى‏توانست يارى گيرد، در آن جا براى او ثابت شد كه ولايت و قدرت از آنِ خداوند بر حق است، او است كه برترين پاداش‏ها، و عاقبت نيك را به انسان‏هاى مطيع مى‏بخشد. ✨ولى بعد از مردن سهراب از نوشدارو چه سود؟ اينك ديگر كار از كار گذشته بود، فغان و افسوس او بى فايده بود، چرا كه فرصت از دستش رفته بود، و ديگر ثروت امكانات نداشت تا آن را پلى براى آخرت قرار دهد، و با بهره بردارى صحيح از آن به نفع نيازهاى جامعه و نيازمندان، گامهاى استوارى بردارد. 🌻آرى، اين بود، سرنوشت و سرانجام فلاكت بار آدم مغرورى كه از خدا و حساب و كتاب خدا فاصله گرفته، و جز هوسهاى نفسانى به چيز ديگر نمى‏انديشد، ولى برادر ديگرش به خاطر هشيارى و توجه به خدا و قيامت، روسفيد دو جهان گرديد. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺