eitaa logo
درسهایی از قران کریم ( ترجمه و آموزش و روخوانی و تجوید و دائره المعارف ....... )
2.6هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
17 فایل
آنچه که از قران کریم می دانیم کپی مطالب آزاد و فقط یه صلوات به روح پدر و مادرم بفرست 💗💗💗
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥 (ع) يكى از پيامبران، حضرت يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، نوه حضرت ابراهيم خليل عليه‏السلام است كه نام او شانزده بار در قرآن آمده است، او همان است كه گروهى از فرشتگان همراه جبرئيل، نزد ابراهيم عليه‏السلام آمدند، همسرش ساره را به فرزندى به نام اسحاق، و پس از او يعقوب، بشارت دادند. نيز خداوند در ضمن شمارش امتيازاتى كه به ابراهيم خليل عليه‏السلام بخشيده، يعقوب را نام مى‏برد و مى‏فرمايد: وَ وَهَبنا لَهُ اِسحاقَ وَ يَعقُوبَ كُلّاً هَدَينا؛ و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم عليه‏السلام بخشيديم، و هر دو را هدايت كرديم. در قرآن از حضرت يعقوب عليه‏السلام به عنوان يكى از بندگان صالح، و پيامبران برجسته از نسل ابراهيم عليه‏السلام و پدر آل يعقوب و داراى امتيازات عالى ياد شده است، و داستان‏هاى جالب زندگيش در رابطه با دوازده پسرش، به خصوص حضرت يوسف عليه‏السلام است، كه بعداً در ذكر داستان‏هاى يوسف عليه‏السلام آن را خاطرنشان مى‏كنيم. آرى، يعقوب عليه‏السلام از خاندان بزرگى در سرزمين فلسطين به دنيا آمد، و در آغوش پر مهر مادرش رُفقه در زير سايه پدر ارجمندش اسحاق بزرگ شد. او را به عنوان اسرائيل مى‏خواندند، اسرائيل به معنى پيروز يا خالص است. دودمان بزرگ بنى اسرائيل از يعقوب شروع گرديد، يعقوب پدربزرگ بنى اسرائيل و ده‏ها پيامبر بنى اسرائيل است، حدود چهارصد سال بعد، بنى اسرائيل تحت شكنجه طاغوتى به نام فرعون قرار گرفتند، تا آن كه حضرت موسى عليه‏السلام آنان را نجات داد. ••✾❀🕊✿🕊❀✾•• کانال 👇 @Targomeh
🌸🍃🌸🍃 شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟ 🌿نام اصلی وی حارث (حرث) بوده که به خاطر عبادتهای طولانی مدتش، او را عزازیل یعنی عزیز خدا، می‌گفتند. ✳️درمورد پیشینه او چنین گفته‌اند که : ✨خداوند متعال قبل از آفرینش آدم، موجودات دیگری خلق نموده بود به نام جن که حارث یکی از آنها بوده و در زمین زندگی می‌کرد . 🌿تا اینکه این مخلوقات به سرکشی، فساد، قتل و خونریزی دربین خود و قوم نسانس (قوم قبل از وجود انسانها) پرداختند. وقتى که فتنه و فساد، کشت و کشتار در میان آنان برپا شد ✨در این هنگام خداوند اراده کرد که آنان را نابود فرماید، بهمین خاطر عده اى از ملائکه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را کشتند. 🌿در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا کرد و به دست ملائکه اسیر شد. ✨ به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شرکت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا کشتید و من تنها ماندم. 🌿مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت کنم . ✨فرشتگان از خداوند جویاى تکلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد که او را به آسمان ببرند. 🌿زمانى که به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت،در آن میان لوحى را دید که چیزهایى بر آن نوشته شده ؛ نوشته بود: « من پاداش هیچ عمل کننده اى را ضایع نمى کنم ؛ بلى ، ✨کسى که کارى کند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و کسى که آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند. و کسى که پاداش آخرت را بخواهد به او برکت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها که فقط مال دنیا را مى طلبند، کمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند» پیش خود فکر کرد که آخرت نسیه و دنیا نقد است. 🌿تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائکه آن قدر عبادت کرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائکه نام گرفت ! ✨او اولین کسى بود که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید. در آسمان اول، مدتی بین ملائکه، خدا را عبادت کرد. 🌿بعد به آسمان دوم و سوم تا بالاخره به آسمان هفتم راه یافت. ✨او در کنار عرش الهی منبری داشت، بالای آن رفته و ملائکه را اندرز می‌داد؛ و ملائکه در مقابل او با احترام مى ایستادند.. ... ١_كتاب_ابليس_ص٤ ٢ص٤٨ کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🦋يكى از پيامبران مرسل، حضرت الياس عليه‏السلام است🦋 🌱حضرت الیاس علیه السلام كه نام مباركش در قرآن در دو مورد آمده است، در يك جا به عنوان انسانى شايسته در رديف زكريا و عيسى ويحيى عليهم السلام ذكر شده (انعام - 85) و در جاهاى ديگر به عنوان پيامبر مرسل ياد شده است (صافات، 123) 🌿گرچه طبق بعضى از اقوال الياس عليه‏السلام همان ادريس، يا خضر يا ايليا است، ولى از ظاهر آيات قرآن استفاده مى‏شود كه او به طور مستقل، يكى از پيامبران است. و در آيه 130 سوره صافات مى‏خوانيم: سَلامٌ عَلى اِلياسِين؛ سلم بر الياسين. 🌱سپس در آيه 132 مى‏فرمايد: اءِنَّه كانَ مِن عِبادِنا المومنينَ؛ او از بندگان مؤمن ما است. 🌿كلمه الياسين همان الياس است كه يا و نون بر آن افزوده شده است، و نيز احتمال دارد نظر به اين كه پدرش ياسين نام داشت، او را الياسين خواندند. 🌱الياس از پيامبران بنى اسرائيل و از نواده‏هاى هارون عليه‏السلام‏ برادر موسى عليه‏السلام است، و از امام صادق عليه‏السلام نقل شده كه الياس از پيامبران عابد بنى اسرائيل بود. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋شباهت عيسى عليه‏السلام و يحيى عليه‏السلام و همدلى آن‏ها با هم ديگر🦋 ❇ حضرت يحيى عليه‏السلام و حضرت مسيح عليه‏السلام نسبت به هم شباهت‏هايى در امور زير داشتند: ‼ 🍀 و پارسايى فوق العاده. ❇ ازدواج، كه آن‏ها بر اثر شرايط خاص زندگى براى تبليغ احكام الهى مجبور به سفرهايى بودند و ناچار مجرد زندگى مى‏كردند. 🍀 اعجازآميز، كه يحيى در سنين پيرى پدر و مادر، از آن‏ها به دنيا آمد و عيسى عليه‏السلام بدون پدر متولد شد. ❇ و عيسى، با همديگر خويشاوندى نزديك داشتند (يحيى پسرخاله حضرت مريم عليهاالسلام مادر عيسى عليه‏السلام بود.) 🍀 ديگر اين كه هر دو در كودكى به مقام نبوت رسيدند. ❇ و عيسى عليهماالسلام با همديگر الفت و انس خاصى داشتند، و همچون دو برادر عرفانى، ارتباط تنگاتنگى در ميانشان بود. تا آن جا كه در روايت آمده: 🍀 پس از فوت حضرت يحيى عليه‏السلام، حضرت عيسى عليه‏السلام كه از فراق او دلتنگ شده بود، كنار قبر يحيى عليه‏السلام آمد و از درگاه خداوند خواست تا يحيى عليه‏السلام را زنده كند. ❇ به اجابت رسيد، يحيى عليه‏السلام زنده شد و از ميان قبر بيرون آمد و به عيسى عليه‏السلام گفت: از من چه مى‏خواهى؟ 🍀 عليه‏السلام گفت: اُريدُ أَن تؤنِسَنِى كَما كُنتُ فِى الدُّنيا؛ ❇ با من انس و الفت بگيرى همانگونه كه در دنيا با هم مأنوس بوديم. 🍀 عليه‏السلام گفت: اى عيسى! هنوز از مرارت و سختى مرگ، نيافته‏ام، مى‏خواهى مرا به دنيا برگردانى! تا بار ديگر به سختى مرگ مبتلا شوم. اين را گفت و سپس به قبر خود بازگشت. ❇ معراج آمده، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در شب معراج هنگام سير در آسمان‏ها، وقتى كه به آسمان دوم رسيدم، ناگاه دو مرد شبيه هم را ديدم، به جبرئيل گفتم: اين‏ها كيستند؟ گفت: دو پسرخاله همديگر، يحيى و عيسى عليه‏السلام هستند. بر آن‏ها سلام كردم، و آن‏ها بر من سلام كردند، براى آن‏ها از درگاه خدا طلب آمرزش كردم، آن‏ها نيز براى من طلب آمرزش نمودند، و به من گفتند: مَرحَباً بِالاَخِ الصّالِحِ وَ النَّبِىِّ الصَّالِحِ؛ آفرين به برادر شايسته و پيغمبر شايسته. 🍀‏هاى يحيى عليه‏السلام با عيسى عليه‏السلام اين كه يحيى عليه‏السلام را طاغوت زمانش كشت و سرش را از بدنش جدا كرد. ❇ حضرت مسيح عليه‏السلام نيز طاغوتيان زمان مى‏خواستند او را به دار آويزان كنند، كه اشتباهى رخ داد و شخص ديگرى را به جاى عيسى عليه‏السلام كشتند، و عيسى عليه‏السلام به سوى آسمان‏ها صعود كرد. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🌿يكى از پيامبران حضرت عُزَير عليه‏السلام است كه نام مباركش يك بار در قرآن آمده، آن جا كه در آيه 30 سوره توبه مى‏خوانيم: ✨✨وَ قالَتِ اليَهُودُ عُزَيرٌ ابنُ اللهِ، ✨✨ يهود گفتند: عُزَير پسر خدا است. 🌿نيز داستانى در قرآن به طور فشرده (در آيه 259 بقره) راجع به مرگ صد ساله شخصى، و زنده شدن او بعد از صد سال آمده كه طبق روايات متعدد، اين شخص همان عُزير پيامبر بوده كه خاطرنشان مى‏شود. 🌿عزير كه نامش در لغت يهود عزراء است در تاريخ يهود داراى موقعيت خاصى است. يهوديان معتقدند كه با بروز بخت النصر پادشاه بابل، و كشتار وسيع او، وضع يهود در هم ريخت. او معبدهاى آنان را ويران كرد و توراتشان را سوزانيد و مردانشان را به قتل رسانيد و زنان و كودكانشان را اسير كرد. سرانجام كورش پادشاه ايران بابل را فتح كرد و روى كار آمد. عزير عليه‏السلام نزد او آمد و براى يهود شفاعت كرد، كورش موافقت كرد، آن گاه يهوديان به شهرهاى خود بازگشتند. در اين هنگام عُزير طبق آن چه در خاطرشان مانده بود، تورات را از نو نوشت و خدمت شايانى در بازسازى جمعيت يهود كرد. از اين رو يهوديان براى او احترام شايانى قايلند و او را نجاتبخش و زنده كننده آئين خود مى‏دانند. 🌿همچنين موضوع باعث شد كه گروهى از يهود را ابنُ الله (پسر خدا) خواندند. 🌿امروز در ميان يهود چنين عقيده‏اى وجود ندارد، ولى اين مطلب (كه در قرآن آمده) حاكى است كه در عصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم گروهى از يهود بودند كه چنين عقيده‏اى داشتند. کانال 👇 @Targomeh
🌸🍃🌸🍃 شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟ 🌿نام اصلی وی حارث (حرث) بوده که به خاطر عبادتهای طولانی مدتش، او را عزازیل یعنی عزیز خدا، می‌گفتند. ✳️درمورد پیشینه او چنین گفته‌اند که : ✨خداوند متعال قبل از آفرینش آدم، موجودات دیگری خلق نموده بود به نام جن که حارث یکی از آنها بوده و در زمین زندگی می‌کرد . 🌿تا اینکه این مخلوقات به سرکشی، فساد، قتل و خونریزی دربین خود و قوم نسانس (قوم قبل از وجود انسانها) پرداختند. وقتى که فتنه و فساد، کشت و کشتار در میان آنان برپا شد ✨در این هنگام خداوند اراده کرد که آنان را نابود فرماید، بهمین خاطر عده اى از ملائکه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را کشتند. 🌿در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا کرد و به دست ملائکه اسیر شد. ✨ به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شرکت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا کشتید و من تنها ماندم. 🌿مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت کنم . ✨فرشتگان از خداوند جویاى تکلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد که او را به آسمان ببرند. 🌿زمانى که به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت،در آن میان لوحى را دید که چیزهایى بر آن نوشته شده ؛ نوشته بود: « من پاداش هیچ عمل کننده اى را ضایع نمى کنم ؛ بلى ، ✨کسى که کارى کند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و کسى که آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند. و کسى که پاداش آخرت را بخواهد به او برکت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها که فقط مال دنیا را مى طلبند، کمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند» پیش خود فکر کرد که آخرت نسیه و دنیا نقد است. 🌿تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائکه آن قدر عبادت کرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائکه نام گرفت ! ✨او اولین کسى بود که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید. در آسمان اول، مدتی بین ملائکه، خدا را عبادت کرد. 🌿بعد به آسمان دوم و سوم تا بالاخره به آسمان هفتم راه یافت. ✨او در کنار عرش الهی منبری داشت، بالای آن رفته و ملائکه را اندرز می‌داد؛ و ملائکه در مقابل او با احترام مى ایستادند.. ... ١_كتاب_ابليس_ص٤ ٢ص٤٨ کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🦋حضرت يونس عليه‏السلام يكى از پيامبران و رسولان خداست، كه نام مباركش در قرآن، چهاربار آمده، و يك سوره قرآن (سوره دهم) به نام او است. 🦋 🌻يونس عليه‏السلام از پيامبران بنى اسرائيل است كه بعد از سليمان ظهور كرد، و بعضى او را از نوادگان حضرت ابراهيم عليه‏السلام دانسته‏اند،(646) و به خاطر اين كه در شكم ماهى قرار گرفت، با لقب ذوالنون (نون به معنى ماهى است) و صاحب الحوت خوانده مى‏شد. 🌿پدر او متَّى از عالمان و زاهدان وارسته و شاكر الهى بود، به همين جهت خداوند به حضرت داوود عليه‏السلام وحى كرد كه همسايه تو در بهشت، متى پدر يونس عليه‏السلام است. 🌻داوود عليه‏السلام و سليمان به زيارت او رفتند و او را ستودند (چنان كه داستانش در ضمن داستان‏هاى حضرت داوود عليه‏السلام ذكر شد.) 🌿به گفته بعضى، او از ناحيه پدر از نواده‏هاى حضرت هود عليه‏السلام، و از ناحيه مادر از بنى‏اسرائيل بود. 🌻ماجراى حضرت يونس عليه‏السلام غم‏انگيز و تكاندهنده است، ولى سرانجام شيرينى دارد. آن حضرت به اهداف خود رسيد و قومش توبه كرده و به دعوت او ايمان آوردند، و تحت رهنمودهاى او، داراى زندگى معنوى خوبى شدند. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🌱در قرآن مجيد به صراحت نامى از حضرت خضر عليه‏السلام نيامده، ولى طبق روايات متعدد، منظور از آيه 65 سوره كهف (كه مربوط به داستان موسى و مرد عالم است و قبلا در زندگى موسى عليه‏السلام ذكر شد) حضرت خضر عليه‏السلام است، كه خداوند او را در آيه مذكور، چنين توصيف كرده است: فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا؛ 🌿 موسى و يوشع، در آن جا بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت و موهبت عظيمى از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم. 🌱بنابراين خضر مطابق اين آيه، از بندگان خاص خدا است كه مشمول رحمت مخصوص الهى بوده از جانب خداوند علم لدنى داشت. 🌿مطابق پاره‏اى از روايات، نام او تاليا بن ملكان بود، و خضر لقب او است، زيرا خضر به معنى سبزى است و او هر كجا گام مى‏نهاد به بركت قدومش زمين سرسبز مى‏شد. 🌱از بعضى از روايات استفاده مى‏شود كه او از پيامبران بود، چنان كه بعضى آيات سوره كهف (مانند آيه 82 كهف: ما فَعَلتُهُ عَن اَمرِى و مانند آيه 80 فَاَرَدنا اين مطلب را تاييد مى‏نمايد.) 🌿و طبق روايات متعدد، حضرت خضر عليه‏السلام از يك عمر طولانى تا قيامت برخوردار است و هم اكنون زنده مى‏باشد. او از ياران ذوالقرنين بود كه شرح حال ذوالقرنين ذكر خواهد شد. 🌱و از امام باقر عليه‏السلام نقل شده فرمود: خضر عليه‏السلام پيامبر مرسل بود، خداوند او را به سوى قوم خود فرستاد، او آنها را به توحيد و ايمان به پيامبران و رسولان و كتاب‏هاى آسمانى دعوت كرد و معجزه او اين بود كه در هر كجا از چوب خشك و زمين خالى از گياه مى‏نشست، آن چوب و زمين، سرسبز و خرم مى‏شد.از اين رو او با اسم خضر (كه به معنى سبز است) ناميده شد. ا🌿و از نوادگان حضرت نوح عليه‏السلام بود، و سلسله نسب او را چنين نوشته‏اند: تاليان بن ملكان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح. 🌱در رابطه با حضرت خضر عليه‏السلام روايات و داستان‏هاى بسيارى در كتب حديث ما آمده، كه اگر گردآورى شود، كتاب قطورى خواهد شد. کانال 👇 @Targomeh
📖 🦋 💠يكى از پيامبران حضرت زكريا عليه‏السلام است، كه نام مباركش در قرآن هفت بار در سه سوره آمده است، زكريا بن برخيا عليه‏السلام از پيامبران بنى اسرائيل بود، كه سلسله نسبش به حضرت داوود عليه‏السلام مى‏رسد، او رييس راهبان و خدّام بيت المقدس بود و مردم را به شريعت حضرت موسى عليه‏السلام دعوت مى‏كرد. 🦋ازدواج زكريا عليه‏السلام‏🦋 🔸️در ميان بنى اسرائيل دو خواهر برجسته و بزرگ‏زاده وجود داشتند، يكى به نام حنّه و ديگرى به نام اشياع، زكريا عليه‏السلام از اشياع خواستگارى كرد، و عمران كه يكى از راهبان و بزرگ بنى اسرائيل بود (و طبق نقلى از پيامبران بنى اسرائيل بود) از حنّه خواستگارى نمود، سرانجام اشياع همسر زكريا عليه‏السلام گرديد، و حنّه همسر عمران‏ شد. 🔹️به اين ترتيب زكريا و عمران، دو شخصيت بزرگ بنى اسرائيل، باجناق همديگر شدند، و علاوه بر رابطه مكتبى، رابطه خويشاوندى نيز پيدا كردند. چندسال از اين ماجرا گذشت، عمران صاحب دخترى به نام مريم شد، ولى زكريا عليه‏السلام داراى فرزند نشد، زيرا همسرش نازا بود. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 🦋 🌻يكى از پيامبران بزرگى كه هم داراى مقام نبوت بود و هم داراى حكومت بى‏نظير و بسيار وسيع، حضرت سليمان بن داوود عليه‏السلام است كه نام مباركش هفده بار در قرآن آمده است. او با يازده واسطه به حضرت يعقوب عليه‏السلام مى‏رسد و از پيامبران بزرگ بنى اسرائيل مى‏باشد. 🧡سليمان عليه‏السلام حكومت وسيعى به دست آورد كه در آن جن و انس و پرندگان و چرندگان و باد، همه تحت فرمان او بودند، و بر سراسر زمين فرمانروايى مى‏نمود. خداوند در تمجيد او مى‏فرمايد: وَ وَهَبنا لِداوُودَ سُلَيمانَ نِعمَ العَبدُ اءِنَّهُ اَوَّاب؛ 🌻ما سليمان را به داوود عليه‏السلام بخشيديم، چه بنده خوبى! زيرا همواره با خدا ارتباط داشت و به سوى خدا بازگشت مى‏كرد و به ياد او بود. 🌿امام صادق عليه‏السلام فرمود: چهار نفر بر سراسر زمين فرمانروايى كردند كه دو نفر از مؤمنان بودند و دو نفر از كافران. مؤمنان عبارت بودند از سليمان و ذوالقرنين و كافران عبارت بودند از بخت النصر و نمرود. 🌻قرآن در آيه 12 و 13 سوره سبأ، گوشه‏اى از عظمت و امكانات وسيع سليمان را بازگو كرده و چنين مى‏فرمايد: 🧡و براى سليمان عليه‏السلام باد را مسخّر كرديم كه صبحگاهان مسير يك ماه را مى‏پيمود، و عصرگاهان مسير يك ماه را، و چشمه مس (مذاب) را براى او روان ساختيم، و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مى‏كردند، و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مى‏كرد، او را عذاب آتش سوزان مى‏چشانديم. 🌿آنها هر چه سليمان عليه‏السلام مى‏خواست برايش درست مى‏كردند، معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و ديگهاى ثابت (كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود، و به آنان گفتيم:) اى آل داوود! شكر (اين همه نعمت را) بجا آوريد، ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند. 🌻آرى، خداوند مواهب عظيمى به اين پيامبر بزرگ داد، مركبى بسيار سريع و تندرو كه با آن مى‏توانست در مدتى كوتاه، سراسر كشور پهناورش را سير كند، مواد معنى فراوان براى انواع صنايع و نيروى فعال كافى براى شكل دادن به اين مواد معنى به او عطا كرد. او با بهره‏گيرى از اين وسايل، معابد بزرگى ساخت. و مردم را به عبادت خداى يكتا ترغيب نمود، و براى پذيرايى از لشگريان و مستضعفان، امكانات وسيعى در اختيارش قرار گرفت و در برابر اين همه مواهب، خداوند به او دستور شكرگزارى داد. 🧡حضرت سليمان عليه‏السلام در سيزده سالگى حكومت را به دست گرفت و چهل سال حكومت كرد و سرانجام در 53 سالگى از دنيا رفت. 🌿عظمت مقام ظاهرى و باطنى حضرت سليمان عليه‏السلام بسيار وسيع و بى‏نظير بود. در اين جا در ميان صدها نمونه به سه نمونه زير توجه كنيد: 1 - دعاى مورچه‏ 🌻در زمان حضرت سليمان عليه‏السلام، بر اثر نيامدن باران، قحطى شديدى به وجود آمد. ناچار مردم به حضور حضرت سليمان آمدند و از قحطى شكايت كردند و در خواست نمودند تا حضرت سليمان عليه‏السلام براى طلب باران، نماز استسقاء بخواند. 🧡سليمان عليه‏السلام به آن‏ها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم براى انجام نماز استسقاء به سوى بيابان حركت مى‏كنيم. ✨فرداى آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به طرف بيابان حركت كردند. 🌿ناگهان سليمان عليه‏السلام در مسير راه مورچه‏اى را ديد كه پاهايش را روى زمين نهاده و دستهايش را به سوى آسمان بلند نموده و مى‏گويد: خدايا ما نوعى از مخلوقات تو هستيم و از رق تو، بى نياز نيستيم. ما را به خاطر گناهان انسان‏ها به هلاكت نرسان. 🌻سليمان عليه‏السلام رو به جمعيت كرد و فرمود: به خانه‏هايتان بازگرديد، خداوند شما را به خاطر غير شما (مورچگان) سيراب كرد! در آن سال آن قدر باران آمد كه سابقه نداشت. آرى گناه موجب بلا از جمله قحطى خواهد شد. .................................... کانال 👇 @Targomeh
ادامه 2- گريز از مرگ!! 🌻در زمان حكومت حضرت سليمان عليه‏السلام، مردى ساده‏انديش، در حالى كه سخت ترسيده و وحشت كرده بود و چهره‏اش زرد و لبهايش كبود شده بود به سراى سليمان عليه‏السلام پناهنده شد و با عجز و لابه گفت: اى سليمان به من پناه بده. سليمان به او گفت: چه شده؟ 🌿 او عرض كرد: عزرائيل با خشم به من نگاه كرد. وحشت كردم، از شما تقاضاى عاجزانه دارم كه به باد فرمان بدهى كه مرا به هندوستان ببرد تا از بند عزرائيل رهايى يابم. سليمان به تقاضاى او توجه كرد. باد را فرمود تا او را شتاب بُرد سوى خاك هندوستان بر آب 🧡روز بعد، سليمان عليه‏السلام، عزرائيل را ديد و گفت: چرا به اين بينوا، با ديده خشم آلود، نگاه كردى كه از وطن، آواره و بى خانمان شد. 🌻عزرائيل گفت: خداوند فرموده بود كه من جان او را در هندوستان قبض كنم و چون او را در اين جا ديدم، از اين رو در فكر فرو رفتم و حيران شدم؛ با تعجب گفتم اگر او داراى صد پر هم باشد و به طرف هندوستان پرواز كند، به آن جا نمى‏رسد: چون به امر حق به هندوستان شدم ديدمش آن جا و جانش بِستُدم‏ به هندوستان رفتم و ديدم او آن جا است، و در نتيجه جانش را گرفتم. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🦋حضرت يونس عليه‏السلام يكى از پيامبران و رسولان خداست، كه نام مباركش در قرآن، چهاربار آمده، و يك سوره قرآن (سوره دهم) به نام او است. 🦋 🌻يونس عليه‏السلام از پيامبران بنى اسرائيل است كه بعد از سليمان ظهور كرد، و بعضى او را از نوادگان حضرت ابراهيم عليه‏السلام دانسته‏اند، و به خاطر اين كه در شكم ماهى قرار گرفت، با لقب ذوالنون (نون به معنى ماهى است) و صاحب الحوت خوانده مى‏شد. 🌿پدر او متَّى از عالمان و زاهدان وارسته و شاكر الهى بود، به همين جهت خداوند به حضرت داوود عليه‏السلام وحى كرد كه همسايه تو در بهشت، متى پدر يونس عليه‏السلام است. 🌻داوود عليه‏السلام و سليمان به زيارت او رفتند و او را ستودند (چنان كه داستانش در ضمن داستان‏هاى حضرت داوود عليه‏السلام ذكر شد.) 🌿به گفته بعضى، او از ناحيه پدر از نواده‏هاى حضرت هود عليه‏السلام، و از ناحيه مادر از بنى‏اسرائيل بود. 🌻ماجراى حضرت يونس عليه‏السلام غم‏انگيز و تكاندهنده است، ولى سرانجام شيرينى دارد. آن حضرت به اهداف خود رسيد و قومش توبه كرده و به دعوت او ايمان آوردند، و تحت رهنمودهاى او، داراى زندگى معنوى خوبى شدند. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🌹يكى از حكماى صالح و وارسته بزرگ تاريخ، حضرت لقمان عليه‏السلام است كه نام مباركش در قرآن، دو بار آمده، و يك سوره قرآن (سوره سى و يكم) به نام او است. از اين رو خداوند در اين سوره از او ياد كرده كه فرزندش را به ده اندرز حكيمانه و بسيار مهم نصيحت كرده كه در قرآن در ضمن پنج آيه‏بيان شده است. 🌱شيوه بيان قرآن نشان مى‏دهد كه لقمان عليه‏السلام پيغمبر بوده است، و در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده فرمود: 🧡حقَّاً اَقُولُ لَم يَكُن لُقمانُ نَبيّاً وَ لكِن كانَ عبداً كَثِيرَ التَّفكُّرِ، حُسنَ اليَقينِ، اَحبُّ اللهَ فَاحَبَّهُ، وَ منَّ عَلَيهِ بالحِكمَةِ؛ 🌹به حق مى‏گويم كه لقمان عليه‏السلام پيامبر نبود، ولى بنده‏اى بود كه بسيار فكر مى‏كرد، و يقينش عالى بود، خدا را دوست داشت، و خدا نيز او را دوست داشت و نعمت حكمت را به او عنايت فرمود. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 _(ص) 🦋مختصری درباره زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 🦋 🌻پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم برترين پيامبران و رسولان، و خاتم آن‏ها است و پس از او پيامبرى نخواهد آمد، سلسله نسب آن حضرت با سى واسطه به ابراهيم خليل عليه‏السلام مى‏رسد. 🌿نام مبارك پيامبر اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم است. اين نام چهار بار در قرآنو آمده، و نام ديگر آن حضرت احمد صلى الله عليه و آله و سلم است كه يك بار در قرآن ذكر شده است. ولى القاب آن حضرت به عنوان نبى و رسول، بشير، نذير، خاتم النبيين، ده‏ها بار در قرآن خاطر نشان شده است. 🌻مراحل زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چهار بخش زير خلاصه مى‏گردد: ✍1 - پيامبر قبل از تولد، در كتاب‏هاى آسمانى و سخنان پيامبران گذشته در شأن او. ✍2 - پيامبر اسلام بعد از تولد و قبل از نبوت (40 سال). ✍3 - پيامبر اسلام بعد از نبوت در مكه (13 سال). 🌿4- پيامبر اسلام بعد از هجرت در مدينه (10 سال). 🌻آن حضرت داراى همسران متعدد بود، اولين و برترين آن‏ها حضرت خديجه عليهاالسلام بود كه بنابر مشهور از او داراى شش فرزند گرديد، فرزندان پيامبر همه در عصر خودش از دنيا رفتند، جز حضرت زهرا عليهاالسلام كه يگانه يادگار پيامبر بود، و هنگام رحلت پيامبر هيجده سال داشت. 🌿پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم 63 سال عمر كرد، در سال آخر عمر در روز 18 ذيحجه، حضرت على عليه‏السلام را در صحراى غدير در برابر بيش از صد هزار نفر مسلمان به عنوان خليفه و امام بعد از خود نصب كرد، و در موارد بسيار ديگر، خلافت و وصايت على عليه‏السلام را تصريح نمود. 🌻قرآن آخرين كتاب آسمانى معجزه جاويدان پيامبر اسلام و نشانه عظمت مقام آن حضرت است. خداوند در قرآن با صراحت مى‏فرمايد: 📙لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ 🌿قطعاً رسول خدا، پيامبر اسلام، اسوه و الگوى شايسته‏اى براى شما است. 🌻در تاريخ زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هزاران داستان و خاطره وجود دارد، ما بيشتر به ذكر بخشى از آن داستان‏هايى كه در رابطه با آن حضرت، در قرآن آمده، يا به آن اشاره شده مى‏پردازيم. کانال 👇 @Targomeh
📖 _(ص) و یکم‌ 🦋داستان جنجالى اِفك‏🦋 🌻يكى از داستان‏هايى كه در قرآن در آيات 11 تا 16 سوره نور آمده، داستان پرماجراى افك (تهمت ناموسى به عايشه) است، كه قرآن به شدت اين تهمت را رد كرده، و عايشه را در اين جهت پاك و منزه شمرده است. 🌱اصل ماجرا از گفتار مفسران شيعه و سنى چنين است: عايشه مى‏گويد: هر گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى‏خواست به سفرى برود، در ميان همسران خود، قرعه مى‏افكند، قرعه به نام هر كس مى‏آمد او را با خود مى‏برد. در يكى از جنگ‏ها (جنگ بنى المصطلق كه در سال پنجم هجرت رخ داد) قرعه به نام من افتاد، من با پيامبر حركت كردم و چون آيه حجاب نازل شده بود، هودجى پوشيده بودم. جنگ به پايان رسيد و ما بازگشتيم. وقتى كه به نزديك مدينه رسيديم شب بود، من از لشگرگاه براى انجام حاجتى كمى دور شدم، هنگامى كه بازگشتم متوجه شدم گردنبندى كه از مهره‏هاى يمانى داشتم پاره شده است، به دنبال آن بازگشتم و معطل شدم و هنگام بازگشت ديدم لشگر حركت كرده و هودج مرا بر شتر گذارده‏اند و رفته‏اند، در حالى كه گمان مى‏كردند من در ميان آن هودج هستم، و بر اثر لاغر اندامى من، نفهميدند كه من در ميان هودج نيستم. (زيرا زنان در آن زمان بر اثر كمبود غذا لاغر اندام بودند) به علاوه سن و سال من كم بود، به هر حال در آن جا تك و تنها ماندم، فكر كردم هنگامى كه لشگر به منزلگاه برسد و مرا نبيند، به سراغ من باز مى‏گردد، در نتيجه شب را در آن بيابان ماندم. 🌻اتفاقا يكى از سپاهيان مسلمان به نام صفوان كه او هم از لشگر عقب مانده بود، آن شب در آن بيابان بود، هنگام صبح مرا از دور ديد و نزديك آمد وقتى كه مرا شناخت سخنى نگفت، جز اين كه گفت: انّا للهِ وَ انا اِلَيهِ راجِعُونَ او شتر خود را خوابانيد و من بر آن سوار شدم، او مهار شتر را به دست گرفت و حركت كرديم تا به لشگرگاه رسيديم، همين حادثه باعث شد كه گروهى (منافق) در مورد من، به شايعه‏سازى ناموسى پرداختند و خود را گرفتار عذاب سخت الهى نمودند، در رأس آن‏ها عبدالله بن ابى سلول (منافق سرشناس) بود كه بيشتر از همه به اين ماجرا دامن مى‏زد. 🌱ما به مدينه رسيديم و اين شايعه، در شهر پيچيد، در حالى كه من هيچگونه اطلاعى از آن نداشتم. در اين هنگام بيمار شدم، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ديدن من آمد ولى لطف سابق او را نمى‏ديدم، و نمى‏دانستم قضيه از چه قرار است؟ حالم بهتر شد، و بيرون آمدم و كم كم، توسط بعضى از زنان از شايعه منافقان با خبر شدم. بيماريم شدت يافت، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ديدارم آمد از آن حضرت اجازه گرفتم به خانه پدرم بروم. اجازه داد، به خانه پدرم رفتم، در آن جا ماجرا را از مادرم پرسيدم، او مرا دلدارى داد و گفت: غصه نخور، زنانى كه داراى امتيازى مى‏گردند، مورد حسد ديگران مى‏شوند و در غياب آن‏ها سخنان بسيارى گفته مى‏شود. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مورد اين ماجرا، با على عليه‏السلام و اسامه بن زيد مشورت كرد، اسامه گفت: اى رسول خدا! او (عايشه) همسر تو است و ما جز خير از او نديديم. (به حرفهاى او اعتنا نكن). 🌱حضرت على عليه‏السلام گفت: اى رسول خدا! خداوند كار را بر تو سخت نكرده، غير از او، همسر بسيار است، از كنيز او در اين باره تحقيق كن. پيامبر كنيز مرا فرا خواند، و به او فرمود: آيا چيزى كه شك و شبهه تو را در مورد عايشه بر انگيزد هرگز ديده‏اى؟ 🌻 او جواب داد: سوگند به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرد، من هيچ كار خلافى از عايشه نديده‏ام. 🌱در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تصميم گرفت، در اين باره با مردم سخن بگويد، به منبر رفت و فرمود: اى مسلمانان! هرگاه مردى (عبدالله بن سلول) مرا در مورد خانواده‏ام كه جز پاكى از او نديده‏ام ناراحت كند، او را مجازات كنم آيا معذورم؟! آيا اگر دامنه اين اتهام دامان مردى (صفوان) را بگيرد كه من هرگز بدى از او نديده‏ام تكليف چيست؟ 🌻 سعد بن معاذ (بزرگ طايفه اوس) برخاست و گفت: تو حق دارى، اگر او (تهمت زننده) از طايفه اوس باشد، من گردنش را مى‏زنم، و اگر از طايفه خزرج باشد، دستور بده تا آن را اجرا سازيم. 🌱سعد بن عباده (بزرگ طايفه خزرج) تحت تأثير تعصب فاميلى قرار گرفت (با توجه به اين كه عبدالله بن ابى سلول از طايفه خزرج بود) به سعد بن معاذ گفت: تو دروغ مى‏گويى، سوگند به خدا توانايى كشتن چنين كسى را ندارى. @Targomeh
﷽📚🕥 📖 _(ص) 📚داستانهایی از فتح مکه 🦋خواب ديدن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم‏🦋 🌻سال ششم هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه خوابى ديد كه آن را براى ياران چنين بازگو فرمود: 🌱خواب ديدم به اتفاق يارانم براى انجام مناسك عمره، وارد مكه مى‏شويم. و مطابق بعضى از روايات فرمود: 🌻خواب ديدم خداوند به من امر كرد كه براى مناسك عمره به مكه بروم. يارانش همگى از اين رويا، شادمان شدند. 🌱و نظر به اين كه بعضى تصور مى‏كردند تعبير اين خواب در همان سال ششم هجرت واقع مى‏شود، ولى مشركان در آن سال، مانع رفتن پيامبر و ياران او به مكه شدند، شك و ترديد در دل افراد ضعيف الايمان به وجود آمد كه چرا خواب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تعبير درست نداشته است؟ و منافقين، آشكارا اعتراض كردند كه: چرا اين وعده عملى نشد؟! 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن‏ها فرمود: مگر من به شما قول دادم كه همين امسال تعبير خواب، محقق مى‏شود؟! 🌱آيه 27 سوره فتح در صدق اين رؤيا نازل شد، كه صبر كنيد طولى نمى‏كشد تعبير آن، محقق مى‏يابد، آغاز اين آيه چنين است: 📖لَقَد صدَقَ اللهُ رسُولَهُ الرُّؤيا بِالحَقِّ لَتَدخُلَنَّ المَسجِدَ الحَرامَ اءنْ شاءَ اللهُ؛ 🌻خداوند آن چه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست بود، به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مى‏شويد. کانال 👇 @Targomeh
🌴 ⚠️ ( /90) 📖 🍃گروهی از مشرکان مکه که ولید بن مغیره و ابوجهل در جمع آنها بودند ، در کنار خانه کعبه اجتماع کردند و با یکدیگر پیرامون کار پیامبر صلی الله علیه و آله سخن گفتند . سر انجام نتیجه گرفتند که باید کسی را به سراغ محمد فرستاد و به او پیغام داد که اشراف قریش ، (طایفه تو) اجتماع کرده و آماده گفتن سخن با تو می باشند . نزد ما بیا . 🏵پیامبر صلی الله علیه و آله به امید آن که شاید نور ایمان در قلب آنها درخشیدن گرفته است و آماده پذیرش حق شده اند ، فورا به سراغ آنها شتافت . اما با این سخنان روبرو شد ، ای محمد ما تو را برای اتمام حجت به این جا خواندیم ، ما سراغ نداریم کسی به مردم و طایفه خود این قدر که تو آزار رسانده ای ، آزار رسانده باشد . خدایان ما را دشنام دادی ، بر آیین ما خرده گرفتی ، عقلای ما را سفیه خواندی ، در میان جمع ما تخم نفاق افکندی . 🍃بگو ببینیم درد تو چیست ؟ اگر پول اگر می خواهی ، آنقدر به تو می دهیم که بی نیاز شوی اگر مقام می خواهی ، منصب بزرگی به تو می دهیم اگر بیمار هستی (و کسالت روانی داری ) ما بهترین طبیبان را برای معالجه تو دعوت می کنیم 🏵پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ یک از مسایل نیست ، خداوند مرا به سوی شما فرستاده و کتاب آسمانی بر من نازل کرده ، اگر آن را بپذیرید به نفع شما در دنیا و آخرت خواهد بود و اگر نپذیرید ، صبر می کنم تا خدا میان من و شما داوری کند. ادامه ✍...... کانال 👇 @Targomeh
📚🕥📚🎆 📖 🦋🦋 ✨ روايت شده: قبل از هجرت، نمايندگان كفار قريش در مكه به مدينه سفر كردند و از دانشمندان يهود در مورد مبارزه با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم استمداد نمودند، دانشمندان يهود به آن‏ها گفتند: سه سؤال از محمد صلى الله عليه و آله و سلم بپرسيد، اگر پاسخ شما را داد، او پيامبر و رسول است وگرنه، به دروغ ادعاى پيامبرى مى‏كند، و با او هر گونه كه صلاح مى‏دانيد مبارزه كنيد. اين سؤال‏ها عبارتند از: ✨1 - در مورد اصحاب كهف بپرسيد كه سرگذشت آن‏ها چيست؟ ✨2 - از ماجراى ذوالقرنين كه بر مشرق و مغرب دست يافت بپرسيد. ✨ 3 - از روح بپرسيد كه چيست؟ و طبق روايتى، گفتند: اگر محمد صلى الله عليه و آله و سلم به دو سؤال نخست پاسخ داد و در مورد روح پاسخ نداد، او پيامبر است. ✨نمايندگان قريش به مكه بازگشتند، و ماجرا را به كفار قريش گفتند، آن‏ها به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رفته و اين سه سؤال را مطرح كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن‏ها فرمود: پاسخ شما را مى‏دهم، ولى ان شاءَ الله نگفت، كافران رفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پانزده شب منتظر وحى الهى بود، ولى جبرئيل نيامد، به گونه‏اى كه كافران شماتت و شايعه‏سازى كردند، اين موضوع موجب رنجش خاطر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گرديد، آن گاه جبرئيل نازل شد و سوره كهف را نازل كرد (آرى نگفتن اءن شاء الله موجب تاخير وحى مى‏گرديد) در سوره كهف، به سؤال اول (داستان اصحاب كهف) و دوم (داستان ذوالقرنين) پاسخ داده شده، و در مورد روح، آيه 85 اسراء نازل شد كه حقيقت روح را تنها خدا مى‏داند. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋🦋 ✨در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرس به ميان آمده، نخست در : 🌱آيه 12 سوره ق، كه از تكذيب آن‏ها از پيامبرشان، سخن گفته شده، 🌱دوم در آيه 38 فرقان، كه بيانگر هلاكت و عذاب شديد اصحاب رس در رديف قوم عاد و ثمود است، كه همانند آنها بر اثر عذاب الهى ريشه كن و نابود شدند. ✨واژه رس‏ اشاره به چاه آب يا نهر آب است كه در سرزمين اصحاب رس بود، درباره هويت اصحاب رس، و علت عذاب آن‏ها در ميان مفسران اختلاف نظر است، ما از ذكر آن‏ها در اين جا صرف نظر كرده، و به ذكر داستان آن‏ها كه حضرت رضا عليه‏السلام آن را از اميرمؤمنان على عليه‏السلام نقل كرده مى‏پردازيم: ✨يافث پسر نوح عليه‏السلام بعد از طوفان، در كناره چشمه‏اى نهال درخت صنوبرى را كاشت كه به آن درخت شاه درخت، و به آن چشمه دوشاب مى‏گفتند، اين قوم در مشرق زمين زندگى مى‏كردند، و داراى دوازده آبادى در امتداد رودخانه‏اى بودند كه به آن رودخانه، رس مى‏گفتند. ✨ نامهاى اين قريه‏ها دوازدهگانه به اين نام‏هاى (دوازدهگانه ماه‏هاى عجم) معروف بود، 🌱 به اين ترتيب: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردين، ارديبهشت، خرداد، مرداد، تير، مهر و شهريور، 🌱 بزرگترين شهر آن‏ها اسفندار نام داشت كه پايتخت شاهشان به نام تركوذبن غابور، نوه نمرود بود، ✨درخت اصلى صنوبر و چشمه مذكور در اين شهر قرار داشت، از بذر همين درخت در هر يك از شهرهاى ديگر كاشته بودند و رشد كرده و بزرگ شده بود، آن قوم جاهل، آن درخت‏هاى صنوبر را خداهاى خود مى‏دانستند، نوشيدن آب چشمه و رودخانه را بر خود و حيوانات، حرام كرده بودند، هر كس از آن آب مى‏نوشيد، او را اعدام مى‏نمودند و مى‏گفتند: اين آب مايه حيات خدايان ما است، و كسى حق استفاده از آن را ندارد!! ✨آن‏ها در هر ماه از سال، يك روز را به عنوان عيد مى‏دانستند در آن روز به نوبت كنار يكى از آن درختان دوازدهگانه مى‏آمدند و گاو و گوسفند پاى آن درخت قربان مى‏نمودند و جشن وسيع مى‏گرفتند، و آتش روشن مى‏كردند، وقتى كه دود غليظ آتش مانع ديدن آسمان مى‏شد، در برابر درخت به خاك مى‏افتادند و آن را مى‏پرستيدند. ✨سپس گريه و زارى مى‏نمودند، و دست به دامن درخت مى‏شدند. وقتى كه حركت شاخه‏هاى درخت، و صداى مخصوص آن درخت را (بر اثر باد شيطان) مى‏ديدند و مى‏شنيدند مى‏گفتند؛ درخت مى‏گويد: اى بندگان من، من از شما راضى هستم. آن گاه غريو شادى سر مى‏دادند، شراب مى‏خوردند و به عيش و نوش و ساز و آواز و عياشى مى‏پرداختند، و در پايان به خانه‏هاى خود باز مى‏گشتند... ✨اين قوم علاوه بر اين عقايد خرافى، در رفتار و كردار نيز فاسد و منحرف بودند، به طورى كه همجنس گرايى و همجنس بازى در بينشان رواج داشت. ✨خداوند پيامبرى از نوادگان يعقوب عليه‏السلام را (كه طبق بعضى از روايات، حنظله نام داشت) براى هدايت آن قوم گمراه به سوى آن‏ها فرستاد. ✨اين پيامبر، سال‏ها در ميانشان ماند و هر چه آن‏ها را به سوى خداى يكتا و بى همتا و دورى از بت پرستى دعوت كرد، گوش ندادند و به راه خرافى خود ادامه دادند. ✨سرانجام آن پيامبر، به خدا عرض كرد: پروردگارا! اين قوم لجوج دست از بت پرستى و درخت پرستى بر نمى‏دراند، و روز به روز بر كفر و گمراهى خود مى‏افزايند، و درختهايى را كه سود و زيان ندارند مى‏پرستند، همه آن درخت‏ها را خشك كن و قدرت خود را به آن‏ها نشان بده، بلكه از درخت‏پرستى منصرف شوند. خداوند درختهاى آن‏ها را خشكانيد. ✨آن‏ها وقتى كه صبح از خانه بيرون آمدند در همه آن دوازده شهر ديدند كه درخت معبود، خشك شده است (اين حادثه مثل توپ در بينشان صدا كرد، هر كسى چيزى مى‏گفت) سرانجام آن‏ها دو گروه شدند، يك گروه مى‏گفتند: جادوى اين شخصى كه ادعاى پيامبرى مى‏كند موجب خشك شدن درخت‏ها شده [يعنى درخت‏ها نخشكيده، بلكه سحر و جادوى او، چشم‏هاى ما را بسته به طورى كه ما چنين خیال می کنیم ] گروه ديگر مى‏گفتند: خدايان ما به اين صورت در آمده‏اند تا خشم خود را نسبت به اين شخص (كه مدعى پيامبرى است) آشكار سازند تا ما نيز از خدايان خود دفاع كنيم و جلو او را بگيريم، (فرياد و شعارشان بر ضد آن پيامبر بلند بود و) سرانجام همه تصميم گرفتند تا آن پيامبر خدا را (با سخت‏ترين شكنجه) اعدام كنند. ادامه دارد...... کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋مختصری درباره قوم سباء🦋 قوم سبأ، جمعيتى داراى حكومت عالى و تمدن درخشان در سرزمين حاصلخيز يمن بودند و براى كشاورزى وسيع خود، سدهاى محكم بسيار زيادى ساخته بودند و از انواع نعمت‏ها بهره كافى داشتند، ولى بر اثر غرور و سركشى از دستورهاى رسولان خدا، به مكافات سختى رسيدند به طورى كه سرزمين آباد آن‏ها به بيابان خشك و سوزان، تبديل شد. سرگذشت اين قوم در قرآن در سوره سبأ آيه 15 تا 19 آمده است، اكنون به داستان زير توجه كنيد: سَدير مى‏گويد: در محضر امام صادق عليه‏السلام بودم، شخصى از امام صادق عليه‏السلام پرسيد: منظور از آيه (19 سوره سبأ) چيست كه خداوند مى‏فرمايد: فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَينَ اَسفارِنا وَ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم فَجَعلناهُم اَحادِيثَ وَ مَزَّقنا هُم مَمَزِّقٍ...؛ ولى (اين قوم مغرور) گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش ثروتمندان سفر كنند، و به اين طريق) آنها به خود ستم كردند، و ما آنان را داستان (براى عبرت‏انگيز) براى ديگران قرار داديم، و جمعيّتشان را متلاشى ساختيم... امام صادق عليه‏السلام در پاسخ فرمود: منظور از اين آيه، مردمى بودند كه آبادى‏هاى به هم پيوسته و در تيررس همديگر داشتند آبادى‏هايى كه داراى نهرهاى جارى و اموال بسيار و آشكار بود، ولى در برابر نعمت‏هاى خدا، به جاى شكر، ناسپاسى كردند، و عافيت خدا را نسبت به خود، دگرگون نمودند [چرا كه خداوند در آيه 13 سوره رعد مى‏فرمايد:] اءنّ اللهَ لا يُغِيِّرُ بِقَومٍ حتّى يُغَيِّرُوا ما بِاَنفُسِهِم؛ همانا خداوند سرنوشت هيچ ملتى را تغيير نمى‏دهد، مگر آن كه آن‏ها خود را تغيير دهند. آن گاه خداوند سيل عَرِم را (با شكسته شدن سدهاى آن‏ها) به سوى آن‏ها فرستاد، به طورى كه همه آبادى‏هايشان غرق در آب شده و ويران گشت، و اموالشان نابود شد، و باغ‏هاى پردرخت و پرميوه آن‏ها به دو باغ بى‏ارزش با ميوه‏هاى تلخ و درختان بى‏مصرف شوره گز و اندكى درخت سِدر، مبدل گرديد [چنان كه اين مطلب در آيه 16 سوره سبأ آمده است، و در پايان همين آيه مى‏فرمايد:] ذلِكَ جَزَينا هُم بِما كَفَروا وَ هَل نُجازِى اِلّا الكَفُورَ؛ اين را به خاطر كفرشان، به آن‏ها جزا داديم، و آيا ما جز كفران‏كننده را به چنين مجازاتى، كيفر مى‏دهيم؟ کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋🦋 🌻در روزگاران پيش در ميان بنى اسرائيل پادشاهى زندگى مى‏كرد، او داراى دو پسر بود، كه بنابه قولى نام يكى از آن‏ها تمليخا، و نام ديگرى فُطرُس بود. پدر از دنيا رفت و براى آن‏ها ثروت بسيار به جا گذاشت. ✨تمليخا انسان با ايمان و مهربان و خداشناسى بود، و همواره در فكر حساب و كتاب قيامت، و انجام كارهاى نيك بود، و به نيازمندان كمك‏هاى شايانى مى‏كرد، ولى به عكس، فطرس انسانى دنياپرست، سنگدل، و بى اعتنا به امور دين و معاد و خدا بود، خدا و معاد را قبول نداشت، فقط به زرق و برق دنياى خود فكر مى‏كرد. 🌻بخشى از سرگذشت اين دو برادر (يا دو دوست) در سوره كهف، از آيه 32 تا 44 به عنوان دو نمونه، يكى نمونه‏اى از انسان نيك، و ديگرى، نمونه‏اى از انسان بد ذكر شده، تا ما با تابلو قرار دادن اين ماجرا، پيروى انسان نيك را برگزينيم و انسان نيك گرديم. ✨اين دو برادر هر كدام حق خود را از ارث پدر گرفتند، تمليخا ثروت پدر را پلى براى آخرت قرار داد، و از آن به نحو احسن براى تأمين نيازهاى مستمندان استفاده مى‏كرد، ولى فطرس همواره در عياشى و هوسبازى خود به سر مى‏برد، و بر اموال خود مى‏افزود، و چيزى به نيازمندان نمى‏داد. 🌻فطرس از اموال اندوخته شده‏اش دو باغ انگور بسيار بزرگ به وجود آورد، كه در گرداگرد اين دو باغ، نخل‏هاى بلند خرما سر به آسمان كشيده بودند، و در بين اين دو باغ، سرزمين بزرگ مزروعى پربركت وجود داشت، و نهرى بزرگ و پر آب همواره براى سيراب كردن درختان اين دو باغ و مزرعه و نخل‏ها جريان داشت، و در مجموع يك مزرعه كامل بود كه همه چيزش جور و جامع بود، و در آن از همه‏گونه محصولات كشاورزى به طور فراوان وجود داشت. ✨فطرس به جاى شكر و سپاسگزارى خدا، با سرمستى و غفلت و غرور، فكر مى‏كرد كه نسبت به برادرش برترى دارد، و تا ابد غرق در نعمت مى‏باشد، ولى برادرش بر اثر عدم دلبستگى به دنيا، براى خود - جز به مقدار نياز - چيزى نگذاشته بود، و بقيه را در امور نيك به مصرف رسانده بود. 🌻فطرس، تمليخا را مسخره مى‏كرد و او را ابله مى‏دانست، ولى تمليخا دلش براى عاقبت برادرش ميسوخت و همواره سعى داشت با نصيحت و اندرز، برادرش را از راه‏هاى باطل بيرون كشيده به سوى خدا بكشاند. ✨فطرس به برادرش مى‏گفت: من از نظر ثروت از تو برترم، و به خاطر افرادى كه دارم از تو توانمندتر مى‏باشم. 🌻او با غرور و سرمستى وارد باغش مى‏شد و منظره شاداب باغ را مى‏ديد مى‏گفت: من گمان نمى‏كنم هرگز اين باغ فانى و نابود شود. ✨خيره سرى او به جايى رسيد كه آشكارا منكر معاد و قيامت گرديد و گفت: باور نمى‏كنم قيامت برپا گردد، و اگر قيامتى باشد و به سوى پروردگارم بازگردم، جايگاهى بهتر از اين جا خواهم داشت. 🌻او با خيال خام خود مى‏پنداشت اكنون كه در دنيا داراى شخصيت برجسته (صورى) است، در آخرت نيز (فرضاً اگر باشد) داراى شخصيت برجسته خواهد بود. ✨او همواره در اين فكرها بود، و زرق و برق ظاهرى خود را به رخ برادر مى‏كشيد و تمليخا را تحقير مى‏كرد، و پيوسته حرف‏هاى گُنده، و بزرگتر از خود مى‏زد، و برادرش را، انسانى سرخورده و مفلوك معرفى مى‏كرد. 🍁اندرزهاى حكيمانه و پرمهر برادر مؤمن‏ ✨تمليخا كه دورانديش و آخربين بود، و درست فكر مى‏كرد، دلش براى غفلت برادرش مى‏سوخت. تصميم گرفت با اندرزهاى پدرانه، برادر را از منجلاب فريب و بى خبرى خارج سازد، از اين رو او را چنين نصيحت مى‏كرد: 🌻آيا به خدايى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريده، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد كافر شدى؟! ولى من كسى هستم كه الله پروردگار من است، و هيچ كس را شريك پروردگارم قرار نمى‏دهم. چرا هنگامى كه وارد باغت شدى، نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواست است؟! ✨نيرويى جز از ناحيه خدا نيست! و اگر مى‏بينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمى نيست). 🌻شايد پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و مجازات حساب شده‏اى از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونه‏اى كه آن را به زمين بى گياه لغزنده‏اى تبديل سازد. ✨و آب آن در اعماق زمين فرو رود، آن گونه كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى. 🍁دگرگونى باغ و كشتزار سرسبز به بيابانى خشك‏ ✨فطرس هرگز به گفتار و اندرزهاى برادر گوش نكرد، و به راه خود ادامه داد، و همچنان سرمست و غافل، بى آن كه حق نيازمندان را بپردازد، و از ناحيه او خيرى به كسى برسد، به هوسبازى خود ادامه داد. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋‏ها🦋 🌸در قرآن در سوره بروج، پنج آيه (از آيه 4 تا 8) پيرامون ماجراى دردناك شهادت مسيحيان با ايمان، در نجران، كه قبل از ظهور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رخ داد آمده است كه به داستان اصحاب اخدود معروف است، نظر شما را به اين سرگذشت، كه از سويى درس ايثار و فداكارى به ما مى‏آموزد، و از سوى ديگر تابلو واژگونى و مكافات عمل ستمگران شكنجه‏گر را به ما نشان مى‏دهد جلب مى‏كنيم: 🌿قبلاً گفتيم تاريخ يهود عنود، پر از جنايات وحشتبار است، يكى از آن جنايات هولناك، سوزاندن حدود بيست هزار نفر از مؤمنان مسيحى نجران در كوره‏هاى آدم‏سوزى است كه به وجود آورده بودند. توضيح اين كه: 🌸ذونواس آخرين طاغوت از سلسله قبيله حِميَر بود كه بر سرزمين يمن سلطنت مى‏كرد و خود را يوسف مى‏ناميد، او يهودى بود، و افراد قبيله حِميَر و ساير مردم يمن را به اين آيين دعوت كرد، و همه از او پيروى كردند و سراسر كشور پهناور يمن پيرو آيين يهود شدند. 🌿ولى در قسمت مرزى بين حجاز و يمن منطقه وسيعى به نام نجران، داراى هفتاد دهكده، وجود داشت كه جزء كشور يمن بود، اما تبليغات مسيحيان به آن جا راه يافت، و مردم آن جا به آيين مسيحيت گرويدند. 🌸ذونواس كه يك طاغوت گردنفراز بود و اگر مى‏توانست مى‏خواست همه دنيا را تحت تسخير خود در آورد، تصميم داشت كه همه مردم يمن، پيرو همان آيين يهود باشند كه خود طرفدار آن بود. 🌿در اين شرايط، مردى مسافر از نجران به صنعاء آمد و يك راست به طرف قصر ذونواس حركت كرد، وقتى به قصر رسيد، به دربانان گفت: من از نجران به اينجا آمده‏ام و حامل پيام مخصوص براى شاه هستم. 🌸وزير دربار گفت: ملاقات با اعلى‏حضرت ممنوع است، ولى تو كه اين گونه اصرار دارى، صبر كن تا وقتيكه شاه از قصر خارج مى‏شود، ترتيب ملاقات تو را با او خواهم داد. 🌿وزير دربار ماجرا را به ذونواس گزارش داد، سرانجام مرد مسافر به حضور او رسيد، ذونواس از او پرسيد: چه خبر؟ 🌸 مرد مسافر: من از نجران مى‏آيم، در آن جا حادثه ناگوارى رخ داده كه اگر به طور جدى وسريع از آن جلوگيرى نشود، ترس آن است كه به ساير شهرهاى يمن سرايت كند، و سراسر يمن، بلكه جهان را بگيرد. 🌿ذونواس: آن چه حادثه‏اى است؟! 🌸مرد مسافر: مدتى است دين تازه‏اى به نام نصرانيت وارد نجران شده، بت‏پرستان نجران آن را با آغوشى باز پذيرفته‏اند، و گروه گروه به آن گرويده‏اند، جمعى از يهوديان نيز آن را پذيرفته‏اند، و آن جماعت از يهود كه بر يهوديت باقى مانده‏اند، به انواع شكنجه‏ها گرفتارند، هرگاه اعليحضرت ذونواس به فرياد ما و مردم نجران نرسد، نجران از دست رفته است. 🌿ذونواس، پس از بررسى علل نفوذ مسيحيت به نجران، در حالى كه آتش خشم از درونش شعله مى‏كشيد، تصميم گرفت مردم نجران را كه به مسيحيت گرويده‏اند با سخت‏ترين شكنجه‏ها سركوب و نابود كند، تا به آيين يهود برگردند. به دنبال اين تصميم با لشگرى مجهز و انبوه به طرف نجران حركت كرد و شهر را محاصره كرد و به زودى بر آن مسلط شد. ذونواس در آغاز علما و بزرگان نجران را جمع نموده و با آن‏ها به مذاكره پرداخت، و به آن‏ها گفت: به ما چنين خبرى رسيده است. تا تيغ در ميان شما نينداخته‏ام، به آيين يهود بازگرديد. 🌸علماء و بزرگان گفتند: آيين نصرانيت در اعماق دل و جان ما نفوذ كرده، به طورى كه محال است از آن دست برداريم. ذونواس وقتى كه سرسختى و استقامت آن‏ها را ديد، دستور داد خندق‏ها و گودال‏هاى بزرگى را حفر كنند، و درون آن‏ها را پر از هيزم نموده، و آتش‏هاى شعله ور به وجود آوردند. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
ماجرای ﷽📚🕥📚🎆 📖 🦋🦋 چنان كه قبلا ذكر شد، پس از آن كه يمن تحت تصرف حكومت حبشه در آمد، نجاشى شاه حبشه، ارياط را حاكم يمن كرد. يكى از فرماندهان به نام ابرهه كه همراه ارياط، يمن را فتح كرده بود بر سر رياست با ارياط نزاع نمود، ارياط به دست طرفداران ابرهه كشته شد، و در نتيجه ابرهه حاكم يمن گرديد. ابرهه كه از متعصبين مسيحى بود، سرسختانه مردم را به آيين مسيح عليه‏السلام دعوت مى‏كرد، و در شهر صنعاء كليساى بسيار عظيم و بى نظيرى ساخت و كوشش بسيار نمود كه مردم حتى عرب‏ها را متوجه آن كليسا كند، و از توجه به مكه و كعبه باز دارد، و اين موضوع را به پادشاه حبشه گزارش داد. از سوى ديگر قبايل مختلف عرب، نسبت به كعبه، حساسيت بيشترى نشان دادند، و روز به روز بر زائران كعبه و رونق آن افزوده شد. ولى ابرهه اعلام كرده بود كه حج عرب را از كعبه به كليساى يمن برگرداند، اين اعلام باعث شد كه بعضى از اعراب ناراحت شده، مخفيانه به آن كليسا رفتند و آن جا را آلوده و ملوّث نمودند، و خبر اين موضوع به گوش ابرهه رسيد. ابرهه بسيار خشمگين شد و سوگند ياد كرد كه با لشگرى مجهز به سوى مكه روانه شود و كعبه را ويران نمايد. به فرمان ابرهه، لشگرش به سوى مكه حركت كرد، و خود در پيشاپيش لشگر همراه فرماندهان سوار بر فيل شده و با آرايش عجيب جنگى به حركت خود ادامه دادند. يكى از رجال يمن به نام ذونفر به عنوان دفاع از كعبه، مردم يمن را به جنگ با ابرهه فراخواند، لشگرى را مجهز كرد و به جنگ ابرهه رفتند، ولى به دست لشگر ابرهه شكست خوردند، و خود ذونفر اسير شد، ابرهه خواست او را بكشد، او تقاضا كرد مرا زنده نگهدار كه اميد است روزى وجود من باعث سودرسانى به تو گردد. ابرهه او را اعدام نكرد، بلكه دستور داد او را تحت نظر نگه دارند. ابرهه با لشگرش به حركت ادامه داد تا به سرزمين كوه خَثعم رسيد، در آن جا نُفَيل بن حبيب خثعمى با لشكرى مجهز، به عنوان دفاع از كعبه، به جنگ ابرهه و لشگرش آمدند، درگيرى شديدى رخ داد، لشگر نُفَيل نيز شكست خورد، و فرد نُفيل اسير گرديد، ابرهه خواست او را بكشد، او گفت: مرا نكش، تا مسير راه را به تو نشان دهم و تو را به وسيله پيروانم كمك نمايم. ابرهه او را آزاد كرد. در مسير راه باز گروه هايى از عرب به عنوان دفاع از كعبه، براى جنگ با ابرهه خداوند ارج شدند، ولى وقتى ديدند توانايى براى درگيرى با لشگر او را ندارند، عقب نشينى كردند. به فرمان ابرهه در مسير راه شترها و دام‏هاى مردم مكه را كه در بيابان مى‏چريدند، غارت نمودند، از جمله دويست شتر حضرت عبدالمطلب عليه‏السلام جد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را غارت كرده و براى خود حركت دادند. ابرهه همچنان با كمال غرور، همراه لشكرى مجهز به نزديك مكه رسيد، در آن جا شخصى به نام حُناطه حِميَرى را به مكه فرستاد و به او گفت: از رئيس مكه سراغ بگير، وقتى او را يافتى به او بگو ما براى جنگ با مردم مكه نيامده‏ايم، هدف ما فقط ويران كردن كعبه است، هر كس به ما كارى نداشته باشد، ما نيز به او كارى نداريم، سپس رئيس مكه را نزد من بياور. حُناطه وارد مكه شد، از رئيس مكه سراغ گرفت، گفتند: او عبدالمطلب است، نزد عبدالمطلب رفت و پيام ابرهه را به او ابلاغ كرد. عبدالمطلب فرمود: ما قصد جنگيدن نداريم، و توانايى براى جنگ در ما نيست، خانه كعبه خانه خدا و خليل خدا ابراهيم عليه‏السلام است، اگر خدا خواست، از خانه‏اش دفاع مى‏كند كه ما را توان جنگيدن نيست. حُناطه گفت: همراه من بيا نزد ابرهه برويم، زيرا او به من فرمان داده كه تو را نزدش ببرم. 🔹🔹🔹🔹 کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💛اول هر کار با نام خدا * می شود رو سوی مقصد ره گشا می کنم آن قصه دِلکش بیان * از عدم هستی چگونه شد عیان تا خدا از روی حکمت این چنین * با ملایک گفت خواهم در زمین خلق سازم آدمی با ماء و طین * روح خود را با گِلَش سازم عجین 🌿هنگامی که خداوند جهان هستی را آفرید، و سیارات و ستارگان را خلق کرد، زمین و فرشتگانی را نیز بیافرید تا ستایش کننده او، و فرمان بُردار فرموده های او باشند. در این میان زمین را پدید آورد و گیاهان و کوهها و رودها و دریاها را آفرید🌎 💛 و موجوداتی بر روی آن قرار داد تا از آفریده های او استفاده درست کنند و بر روی زمین زندگی کنند، گونه ای از این موجودات گروهی از جنّیان بودند که همیشه در حال جنگ و ستیز و فساد بودند تا اینکه خداوند فرشتگان را به جنگ آنان فرستاد و همه جنگ ستیزان را از میان برداشت و گروهی را نیز به اسارت گرفت که شیطان در میان آن اسیران بود و در آن زمان، کودکی بیش نبود و فرشتگان او را به عرش بردند و به او درس عبادت آموختند تا پروردگار خویش را عبادت کند. 🌿زمانی گذشت و خداوند تصمیم بر خلقت موجودی دیگر یعنی انسان گرفت و به ملائک فرمود؛ «می خواهم بهترین مخلوقاتم یعنی انسان را بیافرینم و او را جانشین خود در روی زمین قرار دهم.» و خداوند مهربان، به جبرئیل فرمان داد، تا از زمین گسترده، دشتها و بیابانهای آن، چهار نوع گِل را بیاورد. گِلی که سفید، سیاه، سرخ و خاکی رنگ باشد و باز به او فرمان داد تا چهار نوع آب، از تمام آبها و دریاهای زمین بیاورد، آبی که گوارا و شیرین، تلخ، شور و گنداب باشد تا آب گوارا برای گلوی آدم، آب شور در چشمان آدم، آب تلخ در گوش های او و آب گنداب را در میان بینی او جاری سازد. بی شک اگر وجود آدمی از یک نوع گل و یک نوع آب سرشته می شد، تمامی انسانها به یک شکل و یک نوع بودند. هنگامی که جبرئیل به زمین آمد تا مُشتی گِل بردارد، زمین در مقابل او پاسخ داد، به خدا پناه می برم اگر از من چیزی جدا سازی، جبرئیل بازگشت و خداوند اسرافیل و میکائیل را برای این کار، فرستاد، زمین در مقابل آنها هم همین جمله را تکرار کرد. 💛بار آخر خداوند ملک الموت را مأمور آوردن گِل کرد و ملک الموت به زمین چنین گفت؛ به خدا پناه می برم اگر به سوی خداوند باز گردم و مشتی از تو را به همراه خود نبرم و اینگونه زمین راضی شد و گِل وجود آدمی بدست ملک الموت به سمت پروردگار آورده شد. 🌿بالاخره آدم آفریده شد و از چهار نوع گل و چهار نوع آب که آب گوارا، را در حلق آدمی ریخت تا تناول غذا برای او لذت بخش باشد و آب شور را در چشمانش تا باعث بقاء و سلامت مردمک چشم باشد و آب تلخ را در گوش او تا از ورود حشرات جلوگیری کند. آری خداوند آدم را خلق کرد، بدون پدر و مادر تا دلیلی محکم بر قدرت الهی باشد.🧔 هنگامی که خداوند روح را از طریق خود و از سرانگشتان پای آدمی در او می دمید و روح هنوز به زانوی وی نرسیده بود که آدمی تلاش کرد تا از جای خود بلند شود، ولی نتوانست، و بعد از آفرینش آدم از باقی مانده گِل که از دنده های سمت چپ قفسه سینه آدم بود حوا را آفرید، به همین خاطر دنده های قفسه سینه مردان سمت چپ یک دنده کمتر از دنده های سمت راست می باشد. آری آدم از گِل و حوا از آدم آفریده شد و خداوند حوا را آفرید تا برای آدم همدم و انیس باشد. 💛دلیل نامیدن آدم به این نام، به این خاطر است که او از اَدیم و پوسته زمین آفریده شده است، اَدیم نام یکی از لایه های درونی زمین است و آدم از لایه چهارم خلق گردیده است. و حوا را به این جهت حَوا نام نهاد که او از حَی یعنی آدم خلق شد. خداوند درون انسان نیروی شهوت، غضب و عقل را قرار داد که دو نیروی اول باعث فساد و جهل او می باشد و نیروی عقل او را از ارتکاب به عمل ناشایست باز می دارد، خداوند صفات آرزو، حرص، طمع، نیکی، سرکشی و شتاب را هم در وجود آدم قرار داد و خداوند انسان را از شتاب آفرید . بعد از اینکه خداوند موجود دیگری را خلق کرده بود فرشتگان ناراحت بودند و به خدا عرض کردند؛ 🌿پروردگارا! کسانی را می آفرینی که در روی زمین مشغول فساد و خونریزی باشند، در حالی که ما فقط تو را می پرستیم و تمام اوقاتمان را به ذکر تو پرداخته ایم. خداوند نیز در جواب آنها فرمود؛ 📗«إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» ) آنچه من می دانم شما نمی دانید. من از آفرینش این موجود چیزی را درک می کنم که شما نمی دانید و بعدا برایتان آشکار خواهد شد، پس بر این موجود سجده کنید چرا که این امر من است. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📚🕙📚 (ع) 🔷 ویژگیهای حضرت ادریس علیه السلام : يكى از پيامبران كه نامش در قرآن دو بار آمده‏(72) و در آيه 56 سوره مريم به عنوان پيامبر صديق ياد شده، حضرت ادريس است كه در اين جا نظر شما را به پاره‏اى از ويژگى‏هاى او جلب مى‏كنيم: ادريس كه نام اصيلش اخنوخ است در نزديك كوفه در مكان فعلى مسجد سهله مى‏زيست. او خياط بود و مدت سيصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم عليه‏السلام مى‏رسد. سى صحيفه از كتاب‏هاى آسمانى بر او نازل گرديد. تا قبل از ايشان مردم براى پوشش بدن خود از پوست حيوانات استفاده مى‏كردند، او نخستين كسى بود كه خياطى كرد و طرز دوختن لباس را به انسان‏ها آموخت و از آن پس مردم به تدريج از لباس‏هاى دوخته شده استفاده مى‏كردند. او بلندقامت و تنومند و نخستين انسانى بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هيئت احاطه داشت و آن‏ها را تدريس مى‏كرد. كتاب‏هاى‏ آسمانى را به مردم مى‏آموخت و آن‏ها را از اندرزهاى خود بهره‏مند مى‏ساخت، از اين رو نام او را ادريس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند. خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندى در بهشت به او عنايت فرمود و او را از مواهب بهشتى بهره‏مند ساخت. ادريس عليه‏السلام بسيار درباره عظمت خلقت مى‏انديشيد و با خود مى‏گفت: اين آسمان‏ها، زمين، خلايق عظيم، خورشيد، ماه، ستارگان، ابر، باران و ساير پديده‏ها داراى پروردگارى است كه آنها را تدبير نموده و سامان مى‏بخشد، بنابراين او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن.(73) .......................................... کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺