eitaa logo
اعجاز قرآن کریم
26 دنبال‌کننده
27 عکس
8 ویدیو
4 فایل
🌟بسم الله الرّحمن الرّحیم🌟 💫به گروه اعجاز قرآن کریم خوش آمدید.💫 @The_Holy_Quran114 ✨با محوریت ⭐تدبر در آیات الهی ⭐بیان ظرافت های معنایی آیات ⭐تبيين ابعاد اعجاز قرآن کریم 📂باز نشر مطالب، با لینک کانال لطفا... 📂همگی مبلغ قرآن کریم باشیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ چند اصل در زمينه جهاد نظامى(4) ٢١. رزمندگان شركت كننده در جنگ، قبل از فتح و پيروزى برتر از رزمندگان بعد از فتح و پيروزى هستند؛ (لاَ يَسْتَوِي مِنكُم مَنْ‌ أَنفَقَ‌ مِن قَبْلِ‌ الْفَتْحِ‌ وَ قَاتَلَ‌...). «حدید: 10» ٢٢. مجاهدان نظامى بايد داراى تشكيلاتى باشند كه توطئه دشمنان را در خارج از مرزها زير نظر داشته باشند؛ (... فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ‌ حَيْثُ‌ وَجَدتُّمُوهُمْ‌ وَ خُذُوهُمْ‌ وَاحْصُرُوهُمْ‌ وَاقْعُدُوا لَهُمْ‌ كُلَّ‌ مَرْصَدٍ...). «توبه: 5» ٢٣. در جهاد نظامى رزمندگان هميشه آمادگى دفاع را دارند؛ (وَ أَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ‌ وَ مِن رِبَاطِ‍‌ الْخَيْلِ‌) «انفال: 60» و لكن منافقان هيچ‌گونه آمادگى دفاع را ندارند؛ (وَ لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ‌ لَأَعَدُّوا لَهُ‌ عُدَّةً‌). «توبه: 46» 24. مجاهدان نظامى بايد هم با دشمنان خارجى بجنگند، هم با دشمنان داخلى؛ (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ‌ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ‌).«توبه: 73» ٢٥. مجاهدان نظامى بايد همراه و همگام با رهبر حركت كنند و اميدى به مرفهان تن‌پرور نداشته باشند؛ (وَ إِذَا أُنْزِلَتْ‌ سُورَةٌ‌ أَنْ‌ آمِنُوا بِاللَّهِ‌ وَ جَاهِدُوا مَعَ‌ رَسُولِهِ‌ اسْتَأْذَنَكَ‌ أُولُوا الطَّوْلِ‌ مِنْهُمْ‌ وَ قَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَعَ‌ الْقَاعِدِينَ‌).«توبه: 86» ٢٦. خيرات و بركات الهى براى مجاهدان است؛ (لكِنِ‌ الْرَّسُولُ‌ وَالَّذِينَ‌ آمَنُوا مَعَهُ‌ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ‌ وَ أَنْفُسِهِمْ‌ وَ أُولئِكَ‌ لَهُمُ‌ الْخَيْرَاتُ‌ وَ أُولئِكَ‌ هُمُ‌ الْمُفْلِحُونَ‌). «توبه: 88» ٢٧. در جهاد نظامى مسلمانان، تفاوتى ميان كشتن و كشته شدن نيست، اصل عمل به وظيفه است؛ (إِنَّ‌ اللَّهَ‌ اشْتَرَى مِنَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ أَنْفُسَهُمْ‌ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ‌ لَهُمُ‌ الْجَنَّةَ‌ يُقَاتِلُونَ‌ فِي سَبِيلِ‌ اللَّهِ‌ فَيَقْتُلُونَ‌ وَ يُقْتَلُونَ‌)؛ «توبه: 111» (قُلْ‌ هَلْ‌ تَرَبَّصُونَ‌ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ‌)؛ «توبه: 52» ٢٨. دشمنان اسلام بايد صلابت و قدرت را در مجاهدان نظامى بيابند؛ (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ‌ يَلُونَكُم مِنَ‌ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ‌ غِلْظَةً‌)؛ «بقره: 123» @The_Holy_Quran_114
اعجاز قرآن کریم
✔️ابعاد اعجاز قرآن کریم 🍃1. اعجاز بيانى‏ ✔️اعجاز بيانى قرآن را مى‏توان در پنج بخش خلاصه نمود: 📣ال
✅ابعاد اعجاز قرآن کریم ✅ج- نظم‌آهنگ قرآن کریم(1) ✔️يكى از مهم‌ترين جنبه‌هاى اعجاز بيانى قرآن - كه اخيرا بيشتر مورد توجّه دانشمندان قرار گرفته - نظم‌آهنگ واژگانى آن است. ✔️اين جنبه، چنان زيبا و شكوهمند است كه عرب را ناچار ساخت، از همان روز نخست اقرار كنند كه كلام قرآن از توانايى بشر خارج است و تنها مى‌تواند سخن خداوند باشد. ✔️نظم‌آهنگ واژگان قرآن، نغمه‌اى دلكش و نوايى دل‌پذير پديد مى‌آورد؛ نوايى كه احساسات آدمى را برمى‌انگيزد و دل‌ها را شيفتۀ خود مى‌كند. ✔️نواى زيباى قرآن براى هر شنونده‌اى؛ هر چند غير عرب محسوس است، چه رسد به اين كه شنونده عرب باشد. ✔️هنگام گوش جان سپردن به آواى قرآن، نخستين حالتى كه اذهان را جلب مى‌كند، نظام بديع و شيواى صوتى آن است. ✔️در اين نظام، حركات و سكنات واژگان به شكلى آرايش شده است كه به هنگام شنيدن، آوايى دل‌نشين به گوش مى‌رسد؛ آوايى كه شورى در دل‌ها مى‌اندازد و نشاطى در جان‌ها مى‌دمد. ✔️ از جهتى، حروف «مدّ» و «غنّه» در كلمات آن به شكلى حساب‌شده نشسته‌اند، به‌طورى‌كه مى‌توانند به پژواك صدا آهنگى ببخشند و به نفس كشيدن قارى كمك كنند تا به سرحد فاصله و آنجايى كه استادان ترتيل به طور قراردادى وضع كرده‌اند برسد و نفسى تازه كند. @The_Holy_Quran_114
✅ابعاد اعجاز قرآن کریم ✅ج- نظم‌آهنگ قرآن کریم(2) ✅در هنگام تلاوت قرآن، آهنگ درونى آن كاملا حسّ‌ مى‌شود. اين آهنگ در سوره‌هاى كوتاه، با فاصله‌هاى نزديكش و به طور كلى در تصويرها و ترسيم‌ها بيشتر نمايان است و در سوره‌هاى بلند كمتر امّا همواره نظام آهنگ آن ملحوظ‍‌ است. ✅براى مثال در سورۀ مبارکه نجم مى‌خوانيم: ✔️«وَ النَّجْمِ‌ إِذا هَوى‌. ما ضَلَّ‌ صاحِبُكُمْ‌ وَ ما غَوى‌. وَ ما يَنْطِقُ‌ عَنِ‌ الْهَوى‌. إِنْ‌ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ‌ يُوحى‌. عَلَّمَهُ‌ شَدِيدُ الْقُوى‌. ذُو مِرَّةٍ‌ فَاسْتَوى‌. وَ هُوَ بِالْأُفُقِ‌ الْأَعْلى‌. ثُمَّ‌ دَنا فَتَدَلّى فَكانَ‌ قابَ‌ قَوْسَيْنِ‌ أَوْ أَدْنى‌. فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ‌ ما أَوْحى‌. ما كَذَبَ‌ الْفُؤادُ ما رَأى‌. أَ فَتُمارُونَهُ‌ عَلى‌ ما يَرى‌. وَ لَقَدْ رَآهُ‌ نَزْلَةً‌ أُخْرى‌. عِنْدَ سِدْرَةِ‌ الْمُنْتَهى‌. عِنْدَها جَنَّةُ‌ الْمَأْوى‌. إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ‌ ما يَغْشى‌. ما زاغَ‌ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌. لَقَدْ رَأى‌ مِنْ‌ آياتِ‌ رَبِّهِ‌ الْكُبْرى‌. أَ فَرَأَيْتُمُ‌ اللاّتَ‌ وَ الْعُزّى، وَ مَناةَ‌ الثّالِثَةَ‌ الْأُخْرى‌. أَ لَكُمُ‌ الذَّكَرُ وَ لَهُ‌ الْأُنْثى‌. تِلْكَ‌ إِذاً قِسْمَةٌ‌ ضِيزى‌» اين فاصله‌ها (انتهای آیات) تقريبا وزنى مساوى دارند - اما نه بر اساس نظام عروض عرب - و قافيه نيز در آن رعايت شده است و اين هر دو به علاوۀ ويژگى ديگرى است كه مانند وزن و قافيه ظاهر نيست و از هم‌سازى حروف واژگان و هماهنگى كلمات در درون جمله‌ها يك ريتم موسيقيايى پديد آورده است. ويژگى اخير به دليل حسّ‌ داخلى و ادراك موسيقيايى باعث مى‌شود كه ميان يك ريتم و ريتم ديگرى - هر چند كه فاصله‌ها و وزن يكى باشد - تفاوت باشد. @The_Holy_Quran_114
✅ابعاد اعجاز قرآن کریم ✅ج- نظم‌آهنگ قرآن کریم(3) 💠هنگامى كه قرآن به سخن از جانيان و عذابى كه براى آنان در نظر گرفته شده مى‌پردازد، لحن آن به آهنگى مسين مبدل مى‌شود و در گوش‌ها طنين مى‌اندازد. 💠واژگان، گويى سنگ‌هاى سختى‌اند كه پرتاب مى‌شوند: «إِنّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ‌ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ‌ نَحْسٍ‌ مُسْتَمِرٍّ، تَنْزِعُ‌ النّاسَ‌ كَأَنَّهُمْ‌ أَعْجازُ نَخْلٍ‌ مُنْقَعِرٍ» 💠.ولى زمانى كه ملائكه تسبيح‌گويان از خداوند براى مؤمنين طلب مغفرت مى‌كنند، واژگان، مانند شمش‌هاى طلا روان مى‌شوند: «رَبَّنا وَسِعْتَ‌ كُلَّ‌ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً‌ وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ‌ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ‌» . 💠اما هنگامى كه از روز قيامت سخن به ميان مى‌آيد، از كلمات ناآرام و عصبى و عبارات مقطع، هول و هشدار مى‌بارد: «وَ أَنْذِرْهُمْ‌ يَوْمَ‌ الْآزِفَةِ‌ إِذِ الْقُلُوبُ‌ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ‌ ما لِلظّالِمِينَ‌ مِنْ‌ حَمِيمٍ‌ وَ لا شَفِيعٍ‌ يُطاعُ‌» 💠.سپس نوبت به گلايه مى‌رسد و چه گلايه‌اى كه سودى ندارد: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ‌ ما غَرَّكَ‌ بِرَبِّكَ‌ الْكَرِيمِ‌. اَلَّذِي خَلَقَكَ‌ فَسَوّاكَ‌ فَعَدَلَكَ‌. فِي أَيِّ‌ صُورَةٍ‌ ما شاءَ رَكَّبَكَ‌» 💠.و زمانى هم مژدگانى داده مى‌شود... ملائكه به مريم مژده مى‌دهند كه حضرت مسيح متولد خواهد شد: «يا مَرْيَمُ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ يُبَشِّرُكِ‌ بِكَلِمَةٍ‌ مِنْهُ‌ اسْمُهُ‌ الْمَسِيحُ‌ عِيسَى ابْنُ‌ مَرْيَمَ‌ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ‌ وَ مِنَ‌ الْمُقَرَّبِينَ‌» 💠.و يا فريادى با كلمه‌اى عجيب مانند دشنه: «فَإِذا جاءَتِ‌ الصَّاخَّةُ‌. يَوْمَ‌ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ‌ أَخِيهِ‌. وَ أُمِّهِ‌ وَ أَبِيهِ‌. وَ صاحِبَتِهِ‌ وَ بَنِيهِ‌. لِكُلِّ‌ امْرِئٍ‌ مِنْهُمْ‌ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ‌ يُغْنِيهِ‌» @The_Holy_Quran_114
📣 توجه: 🔴بررسی قاعده زیادة المبانی تَدُلُّ علی زیادة المعانی 👇👇👇 زبان عربی فصیح‌ترین زبان و زبانی است گسترده و دارای ابعاد زیاد و از آنجا که خداوند متعال حکیم است و کار لغو انجام نمی‌دهد و از طرفی هر انتخاب و اصطفائی نزد خداوند حکمت و فلسفه ای دارد، بر ماست تا بدانیم علت و انگیزه‌ی خداوند از انتخاب زبان عربی برای تکلم با مردم چه بوده است؟ این زبان چه خصوصیات و ویژگی‌هایی داشته تا توانسته افتخار واسطه گری بین خالق و مخلوق را به دست آورد؟ به هر حال و به هر انگیزه ای که این زبان انتخاب شده باشد، اکنون این زبان شاهراه ارتباطی مخلوق با خالق است و بر ماست تا ابعاد و اسرار نهفته در آن را بشناسیم تا مقصود و منظور خداوند از استخدام هر کلمه را دریابیم و در نهایت به مقصود اصلی خداوند پی ببریم. بنابر این شناخت کامل و عمیق زبان عربی از طرفی در رسیدن به مقصود خداوند از راه ترجمه و تفسیر دقیق‌تر مؤثر و از طرفی در پی بردن به اعجاز ادبی قرآن دادرس خواهد بود. یکی از قواعدی که در فهم بهتر واژه‌ها و در نهایت آیات قرآن می‌تواند ما را یاری کند، قاعده‌ی *زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی* است؛ 🔴قانون کلی داریم که «زیادة المبانی تدلّ علی زیادة المعانی»؛ یعنی هر چه تعداد حروف یک کلمه بیشتر باشد، به همان تناسب معانی بیشتری را افاده خواهد کرد؛ از این رو تفسیر، تنها کنار زدن نقاب از چهره لفظ مشکل و نارسا نیست، بلکه عبارت است از زدودن ابهام موجود در دلالت کلام. 👇 @The_Holy_Quran_114
♦️مفاد قاعده: 🔻در میان عرب زبان‌ها مرسوم است که زیادت در حروف و مبانی را دال برزیادت در معنا می‌دانند. 🔻به عبارت دیگر هر زمان به حروف اصلی یک کلمه، حروف دیگری اضافه شود دلالت بر معانی فرعی جدیدی می‌کند که لفظ، در ریشه‌ی اصلی خود چنین دلالتی نداشت. 🔻این قاعده را ابن جنی بنیان نهاده زمانی که می‌گوید: اصوات تابع معانی هستند هر چه صوت قوی‌تر باشد، معنی شدید تر است و هر چه صوت ضعیف‌تر باشد، معنا ضعیف‌تر خواهد بود. علمای علم صرف، این قاعده را منطبق کرده‌اند با معانی ابواب ثلاثی مزید و مباحث مفصلی را پیرامون حروفی که به ماده‌ی اصلی کلمه اضافه می‌شود، مطرح نموده‌اند بنابراین تفاوت قائل شده‌اند میان دو لفظ قطع و قطّع و همچنین میان دو واژه کسر و کسّر و عشب و اعشوشب و ... ♦️بنابراین حروف زائده نیز داخل در این قاعده می‌شوند زیرا دلالت بر تاکید و مبالغه و تقویت می‌کنند مانند باء در کفی بالله و من در ما من اله. 🔻همچنین این قاعده را در اسماء اشاره نیز جاری می‌دانند و تصریح می‌کنند که از موارد اعمال این قاعده، در اسماء اشارات است. 🔻تفاوت است میان ذا و ذلک زیرا استفاده از ذا در جایی است که مشار الیه نزدیک است اما زمانی که کاف به آن ملحق می‌شود معنای بیشتری را افاده می‌کند و آن همان معنای بُعد و دوری است و دلالت دارد که مشار الیه از متکلم دور است. @The_Holy_Quran_114
✔️اضافه کردن الف در «لااذبحنّه» برای توجه دادن به این معنی است که ذبح از عذابی که در صدر آیه ذکر شده شدیدتر است. «لاعذّبنّه عذابا شدیدا او لأاذبحنّه». -✔️ الف در «یرجوا» و «یدعوا» اضافه شده است تا بر آن دلالت کند که فعل به علت دربرداشتن ضمیر فاعل، از اسم سنگین‌تر است و از این‌رو وقتی فعل را خفیف وسبک به حساب می‌آورند، هرچند که جمع باشد الف آن حذف می‌شود، مانند «سعو فی آیاتنا معاجزین»؛ زیرا سعی در اینجا سعی باطل است و ثبوتی در عالم وجود ندارد. ✔️- در آیه «کامثال اللّؤلوءا المکنون» الف بعد از همزه اضافه شده است تا بر سفیدی و جلای آن نسبت به مروارید غیر مکنون و غیر پوشیده در چیزی، دلالت داشته باشد و لذا در آیه «کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ» الف اضافه نشده است. ✔️- الف در «مائة» اضافه شده ولی در «فئه» نیامده است؛ زیرا «مائة» مشتمل بر کثرت از نظر دو مرتبه آحاد و عشرات است. ✔️- در آیه «وَ جِی‌ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» الف اضافه شده و به صورت «و جای‌ء یومئذ» نوشته شده تا دلیل بر آن باشد که این مجیی‌ء و آمدن آشکار است. ✔️- در «سأوریکم ایاتی» واو، اضافه شده است تا بر آن دلالت کند که عالم وجود در بالاترین مرتبه وضوح است. ✔️- در آیه «و السّماء بنیناها بایید» یا، اضافه شده است تا تفاوت آن را با «الایدی» که جمع «ید» است، نشان دهد؛ زیرا منظور در آیه، ید به معنای دست نیست، بلکه منظور قوت و قدرتی است که خداوند به وسیله آن، آسمان را بنا کرده است و این قدرت و قوت برای ثبوت در وجود، سزاوارتر از «الایدی» جمع «ید» است و به همین مناسبت یا به آن اضافه شده است. ✔️- واو از آیه «سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ» ساقط شده برای اینکه در آن سرعت فعل و عمل است. ✔️- واو از «وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ» حذف شده تا بر آن دلالت کند که انجام کار بد و شرّ برای انسان آسان است و در انجام آن، سرعت به کار می‌برد، همچنان‌که در انجام کار خیر، سستی می‌کند. ✔️- در سوره بقره آیه 247 کلمه «بَسْطَةً» * به سین و در آیه 69 از سوره اعراف با صاد نوشته شده است؛ زیرا با سین به معنای سعه جزئی و با صاد به معنی سعه کلی است. @The_Holy_Quran_114
♦️علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه «إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُم» می‌نویسد : ✔️«کلمه» مخادعة «که فعل مضارع» یخادعون «از آن گرفته شده به معنای بسیار خدعه کردن و خدعه‌های سخت کردن است، البته این در صورتی است که بگوئیم: زیادتر بودن مبانی دلالت می‌کند بر زیادی معانی (و همین طور هم هست، زیرا کسی که بسیار خدعه می‌کند در خدعه کردن مهارت پیدا نموده، خدعه‌هایی شدیدتر و ماهرانه‌تر می‌کند... ♦️در تفسیر آیه‌ی «أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِین» و در بیان تفاوت میان خرج و خراج، از این قاعده استفاده می‌شود. ✔️تفاوت است میان خرج و خراج و به همین جهت خداوند خرج را به مخلوقات، نسبت داد و خراج را به خود تا دلالت کند بر کثرت و لزوم و بی منت بودن اجر و مزدی که خداوند به بندگانش عطا می‌کند. بر خلاف خرج که به مخلوق نسبت داده شده زیرا هم اندک است و هم غالبا همراه منت و آزار. ✔️ در آیه‌ی 187 بقره خداوند برای نشان دادن شدت و قوت خیانت آن‌ها از واژه‌ی تختانون استفاده کرده است با اینکه می‌توانست از کلمه‌ی تخونون استفاده کند و دلیل آن این است که مبالغه ای که در تختانون وجود دارد در تخونون نیست. ♦️همان طور که در تفسیر آیه *لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت* نیز و در بیان تفاوت میان کسب و اکتساب معتقد است : زیادی حروف در اکتسب اشاره به این مطلب دارد که گناهان انسان تا زمانی که تکرار نشوند نوشته نمی‌شوند و خداوند نیز در مقابل آن انسان را مجازات نمی‌کند و این نشان دهنده‌ی تفضل و لطف و حلم پروردگار است که به محض انجام عمل نیک و حتی با نیت انجام عمل نیک، آن را نوشته و در مقابلش پاداش می‌دهد اما در مورد گناهان، در نوشتن آن سرعت نمی‌گیرد تا شاید بنده‌ی گنه کار توبه کرده و به سوی پروردگارش رجوع کند. ✔️در بیان تفاوت میان قبول و تقبل ذیل آیه 35 آل عمران (فتقبل منی) می توان گفت؛ 🔻تفاوت است میان قبول و تقبل هر چند با هم وجوه اشتراکی دارند اما مقصود از تقبل گرفتن همراه رضایت است و در آن عنایت خاص به شیء مورد قبول وجود دارد در حالی که در واژه قبول صرف رضایت مطرح است و آن عنایت خاص یافت نمی‌شود و این از باب قاعده‌ی مشهور زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی می‌باشد. 🔻همچنین در تفاوت میان دو حرف «س» و سوف؛ که معنای سوف در تنفیس و استقبال بلیغ‌تر است از «س»... با توجه به قاعده‌ی معروف زیاده المبانی ... @The_Holy_Quran_114
♻️بررسی لفظ «الزوجه» و «إمراة»(1) یکی از وجوه اعجاز قرآن بکار بردن ظرافتهایی است که در حروف و الفاظ آن بکار برده شده است که در آن رازهای پنهانی و پیام های قرآنی نهفته است. 🍃لفظ زوج در قرآن ۲۷بار آمده است و لفظ امراه ۲۵بار در قرآن آمده است. 🌟پرواضح است که کلمه «زوج» بدون هیچ فرقی هم به زن و هم به مرد اطلاق می شود؛ تازه زوج به همه زوج های عالَم اعم از جاندار و بی جان گفته می شود که به معنای همسانی و همانندی و یکی بودن و جمع بودن و جفت شدن و یکدیگر را کامل کردن می باشد . ❇️کلمه «الزوجه» به زن اطلاق می شود و با نگاهی به آیات قرانی در می یابیم که این لففظ فقط به زنی گفته می شود که از هر لحاظ با همسرش جورباشد ؛ البته این زوجیت محقق می شود بدون در نظر گرفتن جنس و آیین. 🍃با توجه نمودن به این آیه مطلب کاملا روشن می شود خداوند در این آیه میفرماید: 🍃«وَ مِنْ آيٰاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوٰاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهٰا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيٰاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» (روم/۲۱) 🍃یکی از نشانه های قدرت خداوند متعال اینست که همسرانی برای شما از جنس خودتان آفرید که به وسیله آن آرام گیرید وعشق ومحبت را بین شماها قرار داده است، براستی در این نشانه هایی برای متفکران وجود دارد. وهمچنین می فرماید: 🍃«وَ اَلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنٰا هَبْ لَنٰا مِنْ أَزْوٰاجِنٰا وَ ذُرِّيّٰاتِنٰا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اِجْعَلْنٰا لِلْمُتَّقِينَ إِمٰاما» (فرقان/۷۴) 🍃 آنها که می گویند: پروردگارا ما را ببخش وهمسران ونوه هایی به ما عطا کن که نور چشمان ما باشند و….. 🔰بر این اساس خدا مادرمان «حوا» را با لفظ «زوجه» نام می برد و به پدرمان «آدم» می فرماید: 🍃«وَ قُلْنٰا يٰا آدَمُ اُسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ اَلْجَنَّة...» (بقره/۳۵) 🍃به آدم گفتیم: ای آدم تو و همسرت در بهشن سکنی گزینید ❇️با این اوصاف همسران محمد(ص) را نیز به «زوجه» نام برده است . 🍃«اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوٰاجُهُ أُمَّهٰاتُهُم...» (احزاب/۶) 🍃پیامبر نسبت به مومنان از خودشان شایسته تر است و همسرانش مادران مومنان هستند. ✔️ولی اگر شباهت و همسانی بین همسران وجود نداشته باشد لفظ «إمراة» برای همسر انتخاب می شود. ✅خداوند متعال وقتی که در قرآن بحث همسران «نوح» و «لوط» را مینماید از آنجا که با شوهرانشان هم مسیر نبودند کلمه «إمراة» را برایشان بکار می برد و می فرماید: 🍃«ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَتَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَتَ لُوطٍ كٰانَتٰا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبٰادِنٰا صٰالِحَيْنِ فَخٰانَتٰاهُمٰا...»(تحریم: 10) 🍃خداوند متعال همسران نوح ولوط را برای نمونه بی باوران مثال می زند که در نکاح دو بنده صالح خدا بودند ودر نهایت به آن ها خیانت نمودند ! ✅ با وجود اینکه همسران آنها از انبیاء الهی بودند ولی قرآن با لفظ «إمراة» از آن ها نام میبرد؛ چون از هر لحاظ با همسرانشان جور نبودند؛ برای همین «الزوجه» را برایشان به کار نمی برد! ✅درباره همسر فرعون آسیه(س) نیز که تفاهمی با شوهرش ندارد در قرآن این گونه آمده است: 🍃«وَ ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن...» (تحریم: 11) 🍃خداوند بلند مرتبه نمونه دیگری برای ما می آورد که مومن بودند و آن هم آسیه(س) همسر فرعون است که چون با همسرش هم مسیر و جور و همسان نیست آن را با لفظ «إمراة» می آورد ؛ چون بین آسیه و فرعون همسانی و یکی بودن وجود ندارد ؛ یکی مومن و دیگری کافر و از لحاظ عقیده و ایمان با همدیگر جور نیستند در این حال با لفظ «امراة» نام می برد نه لفظ «الزوجه» 👇 @The_Holy_Quran_114
اعجاز قرآن کریم
#تمثیل_در_قرآن #تمثيلات_قرآن 🔘تمثيل انفاق رياكارانه 🍃اين مثل كسانى است كه انفاق مى‌كنند امّا از
🔘تمثيل انفاق رياكارانه 2 - آتش در باغ (منّت و اذيّت و ريا، سوزانندۀ صدقه و انفاق) 🌾أ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ‌ أَنْ‌ تَكُونَ‌ لَهُ‌ جَنَّةٌ‌ مِنْ‌ نَخِيلٍ‌ وَ أَعْنٰابٍ‌ تَجْرِي مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ لَهُ‌ فِيهٰا مِنْ‌ كُلِّ‌ الثَّمَرٰاتِ‌ وَ أَصٰابَهُ‌ الْكِبَرُ وَ لَهُ‌ ذُرِّيَّةٌ‌ ضُعَفٰاءُ فَأَصٰابَهٰا إِعْصٰارٌ فِيهِ‌ نٰارٌ فَاحْتَرَقَتْ‌ كَذٰلِكَ‌ يُبَيِّنُ‌ اللّٰهُ‌ لَكُمُ‌ الْآيٰاتِ‌ لَعَلَّكُمْ‌ تَتَفَكَّرُونَ‌ .(بقره/266) 🌾"آيا مى‌خواهيد كه يكى از شما را باغى باشد از درخت خرما و انگور، زير آن درختان جويهاى روان و در آن هرگونه ميوه موجود باشد. ناگاه ضعف و پيرى بدو فرارسد و او را فرزندان ضعيف و كوچك باشد و در باغ او بادى آتش بار افتد و همه را بسوزاند.(حال كسى كه انفاق به ريا و يا به منّت و اذيّت كند بدين ماند.) خداوند آيات خود را براى شما روشن بيان كند، باشد كه بينديشيد". ✅باغى است بزرگ از درختان خرما و انگور و ميوه‌هاى گوناگون ديگر، و به زير درختانش جويهاى آب روان است. يك باغ زيبا و باصفا با شاخه‌هاى سرسبز و انبوه، ميوه‌هاى لذيذ و الوان، سايه‌هاى دلنشين، ترنم رود و آواز پرنده‌هاى جورواجور.! در اين باغ به زير سايۀ خنك درختيش در فصل گرما، دمى غنودن، يا تكيه دادن بر تنۀ ستبر آن و نشستن بر سر سبزه‌هايش، و كفى از آب گوارايش به سر و روى پاشيدن، از رطب تازه تناول كردن، از ميوه‌هاى نوبر چشيدن، از طراوت و بوى گلها سرمست شدن، از زيبايى و صفاى آن لذّت بردن چه حالى كه به انسان دست مى‌دهد و اهل نظر و بصيرت بى‌اختيار سر به زمين مى‌سايد و در جذبه و گيرايى آن همه عظمت و شكوه، خالق بزرگ را سجده مى‌برد و شكر مى‌گذارد كه چه خلقت بزرگى و چه نعمت ارزنده‌اى!! و اشك شوق ريزان آهسته زمزمه مى‌كند: "فَتَبٰارَكَ‌ اللّٰهُ‌ أَحْسَنُ‌ الْخٰالِقِينَ‌ ".(مؤمنون: 14) امّا، صاحب باغ پير و سالخورده شده، ضعف و مريضى هم او را فرا گرفته، چنان كه نمى‌تواند در آن كارى انجام دهد و قادر بر تعمير و نگهدارى و استفادۀ از باغ و ميوه‌هاى آن نيست. او را كمك‌دهنده‌اى هم نيست كه يارى‌اش رساند. نه باغبانى در باغ است و نه خادمى كمر بسته بر خدمت او. فرزندانى دارد خردسال و نحيف كه قادر بر كار كردن نيستند و نتوانند كه به او مددى رسانند و مشكلى را از او رفع نمايند يا در باغ به حراست و عمران آن پردازند. در اين احوال نابسامانى و درماندگى پيرمرد و ضعف و رنجورى و تك‌وتنهايى او، بادى آتش بار هم در باغ زيبايش مى‌افتد و شعله‌هاى سركش آن، باغ را با درختان و همۀ زيباييها و صفايش يك‌جا مى‌سوزاند و خاكستر مى‌كند و كسى را هم ياراى مهار نمودن آن نيست. نالۀ درختان همراه با آواز دردناك شكسته شدن پرهاى سرسبزشان در جرقه‌هاى آتش، اشك را از ديدگان هر بينندۀ ژرف‌انديش جارى مى‌سازد... و پيرمرد بيچاره، ناباورانه شاهد سوختن اين باغ زيباست كه همۀ اميدش بود و اندوخته‌اى براى استفادۀ فرداى فرزندان خردسالش. اى كاش مى‌توانست آتش را خاموش سازد، ليكن او را توانايى هيچ كارى نيست. نه پاهايش ياراى رفتن دارند و نه دستهايش توانند كه كارى كنند. هر چه رنج و زحمت كشيده همراه اميدهايش بر باد مى‌رود و هر چه پروريده رايگان و بى‌اثر از دست مى‌دهد و براى او جز حسرت و افسوس چيزى نيست!. *** اين مثل كسانى است كه عمل نيكى انجام مى‌دهند و انفاقى مى‌كنند امّا از روى ريا و براى خودنمايى و همچنين در حال انفاق، منّت مى‌گذارند و آزار و اذيت مى‌كنند و صدقۀ خود را با "من "و "اذى "باطل مى‌كنند كه اينان گرچه در اين خيالند كه عمل خوبى انجام داده‌اند و در انتظار نتيجۀ آن در روز مبادا نشسته‌اند و به آن دل بسته‌اند امّا پاداش و اندوخته‌اى ندارند چون كه با آفاتى كه خود ايجاد كرده باغ خوبى‌ها و خيراتشان را سوزانيده و جز خاكستر، چيزى از آن بر جاى نگذاشته كه اين هم دردى را براى آنها دوا نمى‌كند. به دست خود اعمال خود را حبط‍‌ مى‌كنند و راهى به برگرداندن آن عمل باطل شده به عملى صحيح ندارند. نه تنها منّت و ريا عمل را تباه مى‌كند بلكه بدخلقى و ترش‌رويى نيز عمل را ضايع مى‌نمايد چنان كه پيامبر گرامى اسلام (ص) مى‌فرمايد: "سوء الخلق يفسد العمل كما يفسد الخلّ‌ العسل."- بدخلقى، عمل را تباه مى‌گرداند چنان كه سركه، عسل را ضايع مى‌كند. اصولا در لسان روايات، شخص مسلمان كسى است كه ساير مسلمين از دست و زبان او در سلامت و امنيّت باشند. اين معنا در كلام رسول خداست كه فرمود: " المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده. " و خداوند قهّار نيز بر سر طعنه زنانى كه با نيش گزندۀ زبان به عيبجويى و تمسخر و آزار ديگران مى‌پردازند، فريادى سخت برآورده است: "وَيْلٌ‌ لِكُلِّ‌ هُمَزَةٍ‌ لُمَزَةٍ‌" (همزه/1) @The_Holy_Quran_114
🔘تمثيل انفاق رياكارانه 3 - كشت بى‌ثمر (انفاق در راه مقاصد دنيوى) 🌾إنَّ‌ الَّذِينَ‌ كَفَرُوا لَنْ‌ تُغْنِيَ‌ عَنْهُمْ‌ أَمْوٰالُهُمْ‌ وَ لاٰ أَوْلاٰدُهُمْ‌ مِنَ‌ اللّٰهِ‌ شَيْئاً وَ أُولٰئِكَ‌ أَصْحٰابُ‌ النّٰارِ هُمْ‌ فِيهٰا خٰالِدُونَ‌ مَثَلُ‌ مٰا يُنْفِقُونَ‌ فِي هٰذِهِ‌ الْحَيٰاةِ‌ الدُّنْيٰا كَمَثَلِ‌ رِيحٍ‌ فِيهٰا صِرٌّ أَصٰابَتْ‌ حَرْثَ‌ قَوْمٍ‌ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ‌ فَأَهْلَكَتْهُ‌ وَ مٰا ظَلَمَهُمُ‌ اللّٰهُ‌ وَ لٰكِنْ‌ أَنْفُسَهُمْ‌ يَظْلِمُونَ‌ . (آل عمران/117-116) 🌾"همانا كافران را بسيارى اموال و اولاد از عذاب خدا نگاه نتواند داشت و آنها اهل جهنّم و جاويد در آن (معذّب) خواهند بود.- و آنچه آنها در اين زندگى دنيا انفاق مى‌كنند بدان ماند كه باد سرد شديدى به كشت قومى كه بر خود ستم كرده‌اند بر سد و همه را نابود گرداند كه حاصلى از آن به دست نيايد و خدا ستمى بر آنها نكرده ليكن آنها به نفس خود ستم مى‌كنند". ✅ قومى به كشت و زراعت مشغولند. در زمينهاى حاصلخيز و وسيع دانه‌ها افشانده‌اند. دانه‌ها سبز شده و كشت و زرع پربار و خوبى به بار آمده است و آن قوم در انتظار بهره‌ورى از كشت خود هستند. امّا اينان مردمى ستمكار و ستمگر و اهل فسادند. به جاى اين كه در راه خالق گام بردارند و شكر نعمت‌هاى او را به جا آورند، ناسپاسى كرده و بيراهه روند و هنوز كشت خود را ندرويده‌اند، كج‌انديشى مى‌كنند كه در راههاى شوم، آن را مصرف كنند. در اين خواب‌وخيالند كه ناگهان باد سرد و شديدى بر كشتزارشان گذر مى‌كند و همه را خشك و نابود كرده، از بين مى‌برد. اين باد آن چنان اثر مى‌كند و زراعت را خشكيده مى‌گرداند كه هيچ محصولى از آن به دست نمى‌آيد؛ و آن قوم به زيان و ضرر بزرگى دچار مى‌شوند و در حسرت اين زيان به خود مى‌پيچند و افسوس مى‌خورند. اينان جز ندامت و پشيمانى از كشت خود حاصلى برندارند كه چه دسترنج سختى! و سزا خود همين است غافلان كج‌انديش را... 📌"وا حسرتا"! *** اين تمثيل كافرانى است كه نه با انگيزۀ صحيح و خالص بلكه از روى خودنمايى و عناد، اموال و داراييشان را براى پيشرفت مقاصد دنيوى و خواسته‌هاى شيطانى و دفاع از عقايد شرك‌آميز و كفرآلود خود و سد كردن راه خدا، مصرف مى‌كنند كه از آن هم هيچ بهره و حاصلى نيابند بلكه بر شقاوت و تيره‌روزى و هلاكت خود بيفزايند. نه امكانات مادى و اقتدار ظاهريشان و نه اعمال و انفاق پوچ و رياكارانه‌شان توانند كه آنها را در دنيا به سعادتى و در روز حساب از عذاب اخروى نجات دهند. 📌علت بى‌اثر شدن اين اعمال و انفاقشان و نزول بلا بر آنها در دنيا و عذاب و خذلان و آتش در قيامت، همان ظلم و ستم و فساد خودشان است كه در اثر تبعيّت شيطان و عناد و لجاجت بر راه باطل خويش ايجاد گشته است زيرا عمل فاسد جز اثر و نتيجۀ فاسد بهره‌اى ندارد. ✔️شأن نزول گويند اين آيه (آل عمران/117) دربارۀ ابوسفيان و ياران او نازل گرديده كه در روز بدر مقابل پيامبر (ص) تظاهر به بخشش كردن و انفاق نمودن مى‌كردند و نيز گويند دربارۀ نفقۀ منافقين نازل شده كه در هنگام جنگ از راه نفاق با مؤمنين دربارۀ مشركين انجام مى‌دادند . پيامبر اسلام (ص) مى‌فرمايد: مثل انفاق‌كننده و بخيل چون دو مرد است كه دو زره آهن به تن دارند از پستان تا گلويشان و چون انفاقگر خواهد انفاق كند زره‌اش گشاده شود تا اثر آن محو شود و چون بخيل خواهد انفاق كند زره او به هم فشرده شود و هر حلقه به جاى خود باشد و او همى به گشاده كردن آن كوشد اما گشاده نشود . 📓جامع الصغير،152/2. فيض القدير،506/5. امام على (ع) نيز در سخنى مى‌فرمايد: " لا تجارة كالعمل الصّالح و لا ربح كالثّواب ." (معامله‌اى چون عمل صالح و سودى چون ثواب نيست.) 📓مجمع الامثال نجم كرمانى، ص 775. @The_Holy_Quran_114
⁉️اهل خیر، چه کسانی هستند؟ 1.کم رو و با شرم و حیا لذا خداوند در این حدیث شریف خصوصیّات اهل خیر را بیان می‌فرمایند که به این شرح است: «رَقِیقَةٌوُجُوهُهُمْ کَثِیرٌحَیَاۆُهُمْ» این‌هاکم‌رو هستند و حیا و شرمشان، زیاد است. ما یک «رقیقةالقلب» و یک «رقیقةالوجه» داریم، آن‌ها که قلب و صورتشان، نرم است و کم‌رو هستند؛ انسان‌هایی هستند که وقتی در محضرشان می‌نشینیم، آرامش را حس می‌کنیم، اولیا الهی یک تعبیری را راجع به «رقیقةالوجه» بیان می‌کنند، می‌گویند: چنین فردی، کسی است که وقتی انسان در محضرش می‌نشیند، می‌فهمد که در امنیّت است. خدا نکند کسی وجودش شرّ باشد، دیگر نه تنها باشرم و حیا نیست، بلکه مایه آرامش انسان‌ها هم نیست، امّا «رقیقةالوجه»، عامل آرامش است و چون اهل حیا است، معلوم است هم نسبت به خودشان و هم دیگران، بی‌حیایی و پرده‌دری نمی‌کند. یک روایت داریم که بیان می‌فرمایند: از بی‌حیا دوری کن؛ چون معلوم است آن کس که بی‌حیا و پرده‌ در است، آبروی تو را هم خواهد برد، یعنی آن کس که به خودش رحم نمی‌کند، معلوم است به من و تو هم رحم نمی‌کند و آبروی ما را هم از بین می‌برد، پس اهل خیر کسانی هستند که حیایشان زیاد است. 2.حماقت کم در ادامه خصایص اهل خیر می‌فرماید: «قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ»، نادانی‌شان خیلی کم است؛ یعنی کارهای احمقانه از آن‌ها دیده نمی‌شود معلوم است کسی که پرده‌دری نکند و حیا را حفظ کند، این‌گونه هم خواهد شد؛ چون خود روایات بیان می‌کنند: کسی که اهل حیا بود، نشانه عقل اوست. لذا افراد احمق در بین این‌ها کم است. 3. نفع رسانی زیاد «کَثِیرٌنَفْعُهُمْ»، نفع‌رسانی‌شان به مردم زیاد است، اهل خیر دایم برای مردم می‌خواهند و فکر خودشان نیستند، لذا بیشترین نفعشان برای مردم و کمترینش برای خودشان است. به قول مرحوم ابوی که می‌فرمودند: بعضی به سجده می‌روند و به جای اینکه بگویند: «سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلَی وَبِحَمدِه»، دایم به فکر خود هستند و می‌گویند: سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلَی و به من ده.! 4. مکر اندک الله اکبر! ذوالجلال و الاکرام چقدر زیبا خصایص اهل خیر را دارد تشریح می‌کند، در ادامه می‌فرماید: «قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ» مکر آن‌ها کم است، اولیا خدا از جمله ملّا محسن فیض کاشانی می‌فرمایند: همین اندک مکری هم که دارند، برای دشمن است، نه برای خودشان که آن هم بر اساس آیه شریفه «وَمَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین‏» است. 5. راحتی مردم و سختی خود! می‌خواهیم بدانیم اهل خیر هستیم یا خیر؟ پروردگار عالم در معراج دارد به حبیبش، به خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) این‌گونه بیان می‌فرماید: «النَّاسُ مِنْهُمْ فِیرَاحَةٍ» مردم از دست اهل خیر، آسوده و راحت‌اند؛ یعنی مردم از دست این‌ها در امانند و دغدغه ندارند که به آن‌هاشری برسانند. تمام این‌ها به این علّت است که اهل خیر، انسان‌های آرام الهی هستند، فلذا مردم از دست این‌هاراحتند، «أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِیتَعَبٍ» امّا نفس خودشان در تعب و سختی است. اولیا خدا در دنیا آرامش ندارند، آرامش متعلّق به آخرت است، به قول آن شهید بزرگوار و عظیم‌الشّأن، آن عارف بالله، شهید چمران که به جسم خودش خطاب کرد: با من راه بیا، چند صباح دیگری راحت خواهی شد و ... . لذا این‌ها دایم این جسم و این نفس را در تعب و سختی می‌اندازند و اصلاً اهل آرامش نیستند، بلکه خودشان را در رنج و تعب و گرفتاری قرار می‌دهند. 6. سخن سنجیده «کَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ» کلام و سخن این‌ها، سنجیده است. با آرامش صحبت می‌کنند و حرف‌های بیجا نمی‌زنند. مردم را دعوت به خدا می‌کنند و نعوذبالله و نستجیربالله مثل بعضی که شرّ هستند، مردم را به شرّ، نفس و شهوت دعوت نمی‌کنند، بلکه به خیر و خوبی و خدا دعوت می‌کنند. 7. محاسبه و سرزنش کننده نفس «مُحَاسِبِینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَیِّبِینَ لَهَا» از نفس‌های خودشان مدام حساب می‌کشند و هیچ موقع هم راضی نیستند و تازه نفسشان را سرزنش هم می‌کنند. علّامه محمّد حسین حسینی طهرانی به نقل از آسیّد هاشم حدّاد می‌فرمودند: آیت‌الله قاضی را ندیدیم که یک بار بگویند: بس است، مدام می‌گفتند: کم کار کردم! 8. چشم خواب، قلب بیدار! لذا اهل خیر نه تنها از دست خود راضی نیستند، بلکه ناراحتند و این نفس را به تعب می‌اندازند، «تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَلَاتَنَامُ قُلُوبُهُمْ» حتّی اگر چشمشان هم ساعاتی باید بخوابد، دو، سه ساعت بیشتر نمی‌خوابند، تازه اولیا خدا در این ساعات هم شاید چشمشان بسته شود، امّا قلبشان برای همیشه بیدار است، قلوب اهل خیر لحظه‌ای به خواب و غفلت نمی‌رود، اگر بخوابد یعنی غافل شده، لذا تا آن لحظات آخر که نفس می‌کشند، بیدار هستند. 👇 @The_Holy_Quran_114