فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش میومد
وقتی تو مشایه بودیم
یه دفعه برق مواکب همگانی قطع میشد
یک بار که در حال استراحت بودیم
برق قطع شد اما یه نوری انگار وجود داشت هنوز
برگشتیم دیدیم که یه تلالو نور از دور هست و پرچم قرمز ابی عبدالله هم بالاش برافراشته شده... اونجا بود که این جمله اومد تو ذهنم که پرچمت همیشه بالاست :)
#zb
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سقا کوچولوی دیار عراق
بعد از گرفتن سربند
به طرف مادرش میره تا کمک کنه اونو ببنده به سرش...
به یاد اون سقایی که وسط دشت کربلا
بدون کمک مشک رو داشت به طرف خیمه میاورد و مادری نبود تا کمکش کنه...
#zb
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
با دیدن چشمای پاک و معصوم این کوچولو یاد کدوم دختر کوچولو تو ماجرای کربلا می افتید؟!
#دخیلک_یا_رقیه(س)
#zb
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
اربعین، فرصتی برای تقویت روحیه مقاومت در برابر «رژیم صهیونسیتی» است.
محبت و حمایت از #مظلومان_فلسطینی مهمترین مسئلهای است که در زیارت #اربعین مورد تدقیق قرار میگیرد. زائران با یادآوری مظلومیت و ستمدیدگی مردم #فلسطین و دعا برای استقلال و حرّیت و عدالت، نشان میدهند که ایستادگی و استقرار در برابر ظلم و تعدّی، و حمایت از مظلومان،از اصول اساسی دین #اسلام است. این همبستگی و حمایت، نمادی از عشق و وفاداری به ارزشهای انسانی و اسلامی است که امام حسین علیهالسلام برایشان، خود و فرزندانش را فدا کرد.
#اربعین، نه تنها یک آیین و رسم مذهبی است، بلکه یک نهضت و اهتزازِ اجتماعی و فرهنگی عظیم است که پیامهای گرانمایهای از عشق، وفاداری، همبستگی، مظاهرت و حمایت از جبهه حق و مظلومان را به جهان مخابره میکند.
#اربعین، فرصتی برای تجدید عهد با ارزشهای انسانی و اسلامی و تقویت روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر «#رژیم_صهیونسیتی» است.
#اربعین، یک معیار سنجش عمق انسانیت و انقلابیبودن است چقدر برای کامیابی و پیروزی #فلسطین و نابودی و اضمحلال #اسرائیل ملعون و غاصب در اربعین دعا میکنیم و از امام حسین علیهالسلام طلب میکنیم؟
#پانیذ_پوراسماعیل
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
| توییتا |
آبرو بردم ...! توکه عباست زمین خورده ببین ؛ من کم آوردم ...
#یا_کفیل
سه نفر بودیم ، سه زن تنها ، بی پناه و جامانده از کاروان...
از این سه نفر ، دو نفر زائر اولی ...
باید با نجف وداع می کردیم ، سه روز در شبستان مانده بودیم ...
نزدیک ظهر بود و همراهان گرسنه... رفتم برای کاروان کوچکمان صبحانه بیاورم ، املت و نان وچای ...
در راه ، از آن صاحب خانه گله کردم !
با اشک و دلی ترسان که #ای_علی چرا دخترت را در این کشور غریب رها کرده ای ؟ دروغ گفته است هرکه تورا پدر خوانده...این رسم مردانگی نیست...
چاره ای نبود! باید مسیر را ادامه میدادم!
صبحانه را که خوردند و راهی وادی السلام شدیم ، ماشین گرفتیم به سمت کربلا ، نه مادر توان پیادهروی داشت و نه محبوب... و من ماندم و داغ دومین پیاده روی که در اربعین قسمتم نمیشد...
وقتی به کربلا رسیدیم ، شب شده بود! با یک خانواده همدانی ، مرد و زن و یک پسر ساده دلشان ...
به مرد همدانی گفتم : جا دارید؟
گفت : نه، آشنایی داشتیم که قرار بود برای ما مکان پیدا کند ، همراه ما نیامده!
گفتم : دارم میروم موکب فلان! بیایید با هم برویم ، ان شاء الله جا دارند... پسرک نمیتوانست درست راه برود ، خدا خدا می کردم موکب جا داشته باشد تا شرمنده این خانواده نباشم !
دو سه ساعتی پیاده رفتیم و به کمک محبوب موکب را پیدا کردیم
پذیرش گفت : برای زن ها جا نداریم!
داغ دلم تازه شد
به ناچار و با عذاب وجدان ، از آن خانواده جدا شدیم...
رفتیم دومین موکب : جا نداریم!
دیگر اشکم در آمده بود... سومین موکب :جا نداریم ! ولی...
ولی موکب حضرت #عباس جا دارد !
اسم #عباس است که دلم را روشن می کند ... می رویم داخل موکب ، خانه کوچک ابو زینب ... برق ها قطع، سرو صدای گیلانی ها و ما سه زائر مریضو خسته که نیاز به استراحت داریم ...
اینجور نمیشود ...
به مادر گفتم : جمع کنید برویم داخل خیابان...
به حضرت #عباس متوسل میشوم...
شارع قزوینی را با دل پر خون به سمت حرم طی می کنیم... هرچه به حرم نزدیک تر میشویم حال و روزم بدتر میشود چراکه کاروان باید با این حال زار و خسته ، حرم مولایشان را برای اولین بار ببینند!
محبوب مریض است
به هلال احمر می رویم ، از خستگی همانجا داخل مطب می افتیم که می شنویم : چرا نمی روید سرداب #أم_البنین...
بی تجربه ام!
چند بار نشانی را مرور میکنم ... پشت حرم حضرت #عباس! پشت حرم حضرت #عباس!
الحمدلله... مکان خواب جور است... حالا همراهان می گویند نیاز به حمام دارند!
یا #عباس ، آبرویم را بخر...
چند موکب ایرانی را که بلد بودم میگردم ، پر هستند ... آخریشان می گوید برو فلان موکب ، آنجا حمام دارد ...
به نشانی گفته شده می روم
امکانات عالی! نگاهی به سر در موکب می اندازم که اسمش را بخوانم :
موکب #أم_البنین...
یا الله...
گویا مادر #عباس ، خودش امور زائران پسرش را به عهده گرفته است...
مادر #عباس و همسر #علی ...
متوجه جریان می شوم!
#زنانه باید قضیه حل شود...
#مادرانه باید بی پناهان ،پناه داده شوند...
سه شب را در کربلا می مانیم، میزبان، تمام این شب ها ، سنگ تمام می گذارد...
شب آخر است ، شب وداع ...
مادر و محبوب را در سرداب تنها می گذارم ...
حالا کجا بروم تا رفع خستگی کنم ؟
پایم ناخودآگاه می رود به سمت حرم #عباس...
چشمهایم تار میبینند و عینک همراه ندارم ، اشک هم سوی چشم را کمتر میکند ، آخرین چیزی که میبینیم همین تصویر است ، بعد از پنج روز پر تنش، آرام می شوم در گوشه ای از حرم
دوم شهریور راه می افتیم به سمت مهران
در اتوبوس نشسته ام و با خودم زمزمه میکنم:
#ای_علی ! یا مولایی !
شهادت می دهم که این تو و خاندانت هستید که این اجتماع را مدیریت می کنید ... به راستی که تو ، برترین و بخشنده ترین پدری!برای فرزندی که هیچ پناهی ندارد ...
شهادت می دهم که لطف شما را به چشم های تار و کور خود دیدم
بوییدم ، شنیدم و با تمام وجود لمس کردم ...
شهادت می دهم که تو امیری!
و منم نوکر پر گناه این درگاه...
و تا خانه زیر لب زمزمه می کنم:
«برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا...»
اربعین ۱۴۰۳
#خاطره #عکس
#گودرتمند_و_ملکوتی
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از بیداری زمان
45.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤فرارسیدن اربعین حسینی
تسلیت باد🙏
🖤باز همان نسیم آشنا، که میبرد دل مرا
به کربلای توووو🖤
#محرم #امام_حسین علیه السلام
#اربعین
@Bidarie_Zaman