eitaa logo
| توییتا |
2.1هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
5.3هزار ویدیو
451 فایل
توییتا چیست؟👇 https://eitaa.com/Twiitaa/26507 ارسال پیام ازطریق👇 @hosseinkhademi75 ادمین خانوما👇 @Mahdolia ناشناس تلگرامی👇 https://t.me/Twiitaabot ناشناس ایتا👇 https://6w9.ir/s/120 ناشناس ایتا شماره۲: https://daigo.ir/secret/464858035
مشاهده در ایتا
دانلود
🌄 زیبایی هنر ✍🏻 عین‌صاد ❞ هنر تمام زيباييش در اين است كه از ناخودآگاه ما وارد مى‌شود و از در مخفى داخل مى‌گردد و ما را به آگاهى، به فكر، به حركت، به شناخت و عقيده و كوشش مى‌رساند. 📚 | ص ۳۱ #️⃣ ▫️ @einsad
🌄 امام حسن (ع) سازشگر نيست... ❞ عین‌صاد 📚 ج ۱ | ص ۳۰۵ #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
🌄 رمضانِ بی‌فایده ✍🏻 عین‌صاد ❞ بعضى وقت‌ها ابرى مى‌آيد، امّا نمى‌بارد. برق مى‌زند، امّا نمى‌بارد. فرصت‌ها را مى‌دهند، امّا ما بهره نمى‌گيريم. رمضان‌ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چرك‌ها چيزى برايمان باقى نمانده است. در همين شب‌هاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى‌نشينيم و مى‌گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى. وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى‌شد، ما را به حمام مى‌فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى‌گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى‌مانديم...همديگر را مى‌زديم و پوست همديگر را مى‌كنديم... وقتى مى‌آمديم خانه، پشت گوش‌ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوش‌ها و آرنج‌هاى ما را نگاه مى‌كرد و مى‌پرسيد: اينها چيه‌؟! ما را تنبيه مى‌كرد و گريه مى‌كرديم. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم.رمضان‌ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‌ايم و جدّى نبوده‌ايم 📚 | ص 30 #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
🏞 روحِ بی‌قرار ✍🏻 عین‌صاد ❞ آنان كه رشد كرده‌اند و از پوست‌هاشان بيرون آمده‌اند، ديگر نمى‌توانند به پوست‌هاشان بازگردند و ديگر نمى‌توانند به زندان روى بياورند؛ زيرا وسعت وجودى آنها در اين تنگنا نمى‌گنجد. اين حرفى است كه باید... همه با هم به آن بيانديشند و از رشد ووسعت و سعه‌ى وجودى انسان به راز شهادت و اشتياق به مرگ برسند. آب‌ها به ته كاسه‌ها قانع هستند. با شروع حرارت و تبخير، وسعت و گسترش وجودى آنها شكل مى‌گيرد و اگر سرپوش اجل در كار نباشد، يك آن، اين روح‌هاى گسترده در اين ظرف‌ها باقى نمى‌مانند كه شور پرواز، اشتياق فرار و بى‌قرارى آگاه در كار است. 📚 | ص ۱۰۶ #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
🌄 دل و دل‌دار... ✍🏻 عین‌صاد ❞ دل ما، بزرگ‌تر از اين زندگى و بزرگ‌تر از تمامى هستى است. در وسعت دل بزرگ ما، تنهايى را نمى‌توان با اين لحظه‌هاى شاد و يا بت‌هاى گوناگون و يا دلدارهاى چند رنگ، درمان كرد؛ كه اين دل، دلدارى ديگر مى‌خواهد. اين خانه، براى ديگران بزرگ است. ما مى‌خواهيم، اين دل بالغ را، با شهوتى مكرّر و بوسه‌هاى شيرين مشغول كنيم و اين، كارى است كه به بن‌بست مى‌رسد. ... تمامى عشق‌ها را يك‌جا به ما بسپارند، باز هم سرزمين دل ما، سرزمين گسترده‌ى وجود ما، خالى است و اين خلوت، نه در هنگام محروميت، كه حتّى در لحظه‌ى برخوردارى هم احساس مى‌شود؛ و تازه بهتر احساس مى‌شود. 📚 | ص 88 #️⃣ ▫️ @einsad
🌄 روش کتاب خواندن ✍🏻 عین‌صاد ❞ مهم‌تر از خود كتاب، روش كتاب خواندن است. كسى كه سؤالى ندارد و گرسنه نيست، بهترين غذا برايش سنگ مى‌شود و سنگين! 📚 جلد پنج | ص ۱۶ #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
رشت میدان شهدای ذهاب ⚜ پیوستن به کانال : 📱@Gilbso
🌄 اسلام‌ِ راکد، کفرِ متحرک ✍🏻 عین‌صاد ❞ آدمى كه به ماهى چند هزار تومان حقوق و يك زن و بچه و برو بيايى و احياناً يك عنوان روشن‏فكرى و چند جلسه سخنرانى قانع است، ديگر چه مى‏خواهد؟! اگر به اين حد قانع باشد، طبيعى است كه حركتى نكند، طبيعى‏ است كه در ركودش بگندد. اگر به طهارت آب پاك چشمه‏ها و اشك پاك ابرها هم كه باشد، مى‏گندد؛ كه گنديدن ضرورت است. كفر متحرك به اسلام مى‏رسد، ولى اسلام راكد، پدر بزرگِ كفر است.سلمان‏ها در حالى كه كافر بودند، حركتشان آنها را به رسول منتهى كرد و زبيرها در حالى كه با رسول بودند، ركودِشان آنها را به كفر پيوند زد. كفرى كه با حركت ما همراه باشد، وحشتى ندارد. وحشت آنجايى است كه با ركودها پيوند خورده باشيم. 📚 | ص ۱۲ #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از اهل بیت مدیا
🖼 ؛ ؛ ؛ خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم؟ پر از علی شده خاک تمام دور و برم کنار جسم تو باید به داد من برسند! تو این همه شده‌ای من هنوز یک نفرم 💔 ؛ یک حسین مانده و یک دشت علی‌اکبر... 🔗 ایده‌پردازی، طراحی و تولید توسط رسانه اهل بیت مدیا 🪧 کیفیت بالا سایز 🪧 کیفیت بالا سایز 🪧 ‌کیفیت بالا سایز ▪️ ؛ رسانه‌ اهل‌بیت‌مدیا @AhleBeytMedia
هدایت شده از اهل بیت مدیا
؛ 📝 آب از هئیت عباسی تو می‌لرزد بی‌عصا آمده‌ای، حضرت موسی شده‌ای... 🪧 دانلود با کیفیت بالا ▪️ رسانه‌ اهل‌بیت‌مدیا @AhleBeytMedia
| توییتا |
آبرو بردم ...! توکه عباست زمین خورده ببین ؛ من کم آوردم ...
سه نفر بودیم ، سه زن تنها ، بی پناه و جامانده از کاروان... از این سه نفر ، دو نفر زائر اولی ... باید با نجف وداع می کردیم ، سه روز در شبستان مانده بودیم ... نزدیک ظهر بود و همراهان گرسنه... رفتم برای کاروان کوچکمان صبحانه بیاورم ، املت و نان وچای ... در راه ، از آن صاحب خانه گله کردم ! با اشک و دلی ترسان که چرا دخترت را در این کشور غریب رها کرده ای ؟ دروغ گفته است هرکه تورا پدر خوانده...این رسم مردانگی نیست... چاره ای نبود! باید مسیر را ادامه میدادم! صبحانه را که خوردند و راهی وادی السلام شدیم ، ماشین گرفتیم به سمت کربلا ، نه مادر توان پیاده‌روی داشت و نه محبوب... و من ماندم و داغ دومین پیاده روی که در اربعین قسمتم نمی‌شد... وقتی به کربلا رسیدیم ، شب شده بود! با یک خانواده همدانی ، مرد و زن و یک پسر ساده دلشان ... به مرد همدانی گفتم : جا دارید؟ گفت : نه، آشنایی داشتیم که قرار بود برای ما مکان پیدا کند ، همراه ما نیامده! گفتم : دارم میروم موکب فلان! بیایید با هم برویم ، ان شاء الله جا دارند... پسرک نمی‌توانست درست راه برود ، خدا خدا می کردم موکب جا داشته باشد تا شرمنده این خانواده نباشم ! دو سه ساعتی پیاده رفتیم و به کمک محبوب موکب را پیدا کردیم پذیرش گفت : برای زن ها جا نداریم! داغ دلم تازه شد به ناچار و با عذاب وجدان ، از آن خانواده جدا شدیم... رفتیم دومین موکب : جا نداریم! دیگر اشکم در آمده بود... سومین موکب :جا نداریم ! ولی... ولی موکب حضرت جا دارد ! اسم است که دلم را روشن می کند ... می رویم داخل موکب ، خانه کوچک ابو زینب ... برق ها قطع، سرو صدای گیلانی ها و ما سه زائر مریضو خسته که نیاز به استراحت داریم ... اینجور نمیشود ... به مادر گفتم : جمع کنید برویم داخل خیابان... به حضرت متوسل میشوم... شارع قزوینی را با دل پر خون به سمت حرم طی می کنیم... هرچه به حرم نزدیک تر میشویم حال و روزم بدتر می‌شود چراکه کاروان باید با این حال زار و خسته ، حرم مولایشان را برای اولین بار ببینند! محبوب مریض است به هلال احمر می رویم ، از خستگی همانجا داخل مطب می افتیم که می شنویم : چرا نمی روید سرداب ... بی تجربه ام! چند بار نشانی را مرور میکنم ... پشت حرم حضرت ! پشت حرم حضرت ! الحمدلله... مکان خواب جور است... حالا همراهان می گویند نیاز به حمام دارند! یا ، آبرویم را بخر... چند موکب ایرانی را که بلد بودم میگردم ، پر هستند ... آخریشان می گوید برو فلان موکب ، آنجا حمام دارد ... به نشانی گفته شده می روم امکانات عالی! نگاهی به سر در موکب می اندازم که اسمش را بخوانم : موکب ... یا الله... گویا مادر ، خودش امور زائران پسرش را به عهده گرفته است... مادر و همسر ... متوجه جریان می شوم! باید قضیه حل شود... باید بی پناهان ،پناه داده شوند... سه شب را در کربلا می مانیم، میزبان، تمام این شب ها ، سنگ تمام می گذارد... شب آخر است ، شب وداع ... مادر و محبوب را در سرداب تنها می گذارم ... حالا کجا بروم تا رفع خستگی کنم ؟ پایم ناخودآگاه می رود به سمت حرم ... چشمهایم تار می‌بینند و عینک همراه ندارم ، اشک هم سوی چشم را کمتر می‌کند ، آخرین چیزی که میبینیم همین تصویر است ، بعد از پنج روز پر تنش، آرام می شوم در گوشه ای از حرم دوم شهریور راه می افتیم به سمت مهران در اتوبوس نشسته ام و با خودم زمزمه میکنم: ! یا مولایی ! شهادت می دهم که این تو و خاندانت هستید که این اجتماع را مدیریت می کنید ... به راستی که تو ، برترین و بخشنده ترین پدری!برای فرزندی که هیچ پناهی ندارد ... شهادت می دهم که لطف شما را به چشم های تار و کور خود دیدم بوییدم ، شنیدم و با تمام وجود لمس کردم ... شهادت می دهم که تو امیری! و منم نوکر پر گناه این درگاه... و تا خانه زیر لب زمزمه می کنم: «برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا...» اربعین ۱۴۰۳ @Twiitaa
| توییتا |
🏆#مسابقه_اربعین_توییتا 🔻سلام به مخاطبین گرامی کانال #توییتا 🔻همون طوری که در جریانید پیاده روی #ار
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 🔻پس از بررسی های دقیق آثار ارسال شده برای مسابقه توسط هیئت داوران،برندگان به شرح زیر است: 🔹بخش : ۱. ۲. ۳. 🔹بخش : 🔹بخش و : ۱. ۲. ۳. 🎁 به زودی جوایز برندگان به آنها اهدا خواهد شد. @Twiitaa