🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و سوم
🔹موضوع: تفاوت میان ماشین و انسان در چرخه تولید (توضیح سکولاریسم در انقلاب صنعتی)
✍ تنظیم از : سید مهدی شاهمیری
🔰نکته فرعی:
موضوع کلام جدید:
کلام جدید موضوع مشخصی ندارد و مباحث پراکنده ای دارد. چون علم کلام وظیفه اش پاسخ به شبهات است. یعنی شبهه ایجاد میشود بعد کلام جواب میدهد.
بنابر این ما باید پیش زمینه و نکات مقدماتی کلام را برای خودمان ملکه کنیم تا در برخورد با مسائل جدید خالی الذهن نباشیم.
❔سوال فرعی:
آیا ترقیب مردم به خرید قسطی به محتاج کردن طبقه متوسط مربوط است؟
🔅پاسخ:
کلا چیزی که موجب کار کردن طبقه متوسط میشود نیازش است. کار نکردن طبقه متوسط به ضرر طبقه مدیر و بالا دست است. حالا هرچیزی که موجب کار کردن بیشتر شود به نفع سرمایه دار است.
🔰مبحث اصلی
🔸توضیح مالکیت در فقه:
فرق میان مالیت و ملکیت در فقه اسلامی چیست؟
(مثلا ارزش کار پزشک و معلم و مهندس کدام بالاتر است؟)
بعد از بیان سه نظریه گذشته وارد بحث تقسیم کار شدیم و اینکه نقش ها فردیت آدم ها را خراب میکند و جامعه میسازد.
کدام نظریه در مورد ماشینیزم درست است؟
🔹فلسفه تاریخ ج ۳ ص ۲۶۵
فرق بین انسان و ماشین بدیهی است. اینکه صرفا کمی باشد مردود است چون تفاوت ماهوی است. و اختلاف صرفا در قوه محرک نیز نیست. محصول نتیجه کار است چه انسان انجام دهد چه ماشین.
🔸مثلا در جنگ اخیر فلسطین شهید تهرانی مقدم چه تاثیری داشت؟ پشتوانه رزمندگان فلسطین موشکی ست که شهید تهرانی مقدم ده سال پیش ساخته. حالا در تولید، کارگری که در حال کار است ارزش بیشتری دارد یا مهندسی که یک خط تولید طراحی کرده؟ تهرانی مقدم چیزی ساخت که کاری میکند که یک لشکر نمیتواند انجام دهد. در اینجا نظام آموزشی تغییر میکند بعد نظام ارزشی تغییر میکند. در اینجا کارگر حقوقش کمتر از یک مهندس است. کارگر به کسی میگویند که فعالیتش به علمش مربوط نیست و بدنی است.
🔹وقتی ارزش ها تغییر کرد دیگر کسی که مثلا علوم انسانی خوانده نمیتواند درآمد داشته باشد مگر اینکه وارد یک چرخه اقتصادی شود. با انقلاب صنعتی دین کارایی اش را از دست میدهد. با انقلاب صنعتی پیدایش اجتماعی سکولاریسم اتفاق میافتد.
🔸مارکسیست ها میگفتند سرمایه است که اخلاق را میسازد. این یعنی همین.
🔹چگونه میخواهید دانش الهیات را در دانش صنعتی نشان دهید؟
مثلا اسلام کسی را تربیت میکند با الهیات مثل تهرانی مقدم. این یعنی ما میدانی جواب این را میدهیم. کسانی بوجود میآیند که از این طرف وابسته به دین و روحانیت هستند و از طرف دیگر منتها الیه صنعت و تکنولوژی را شکافته اند.
وقتی ما بگوییم ماشین دارد تولید میکند، علمی که به این ماشین مربوط شود ارزشمند میشود و کسی که این علم را یادگرفت درآمد بیشتری دارد.
🔹ادامه مطلب کتاب:
بنابر این بهترین نظریه این است که ما هم بگوییم اختلاف انسان و ماشین، اختلاف ماهوی است. آنجا انسان تولید کننده است و اینجا ماشین و در واقع انسان در درجه دوم قرار دارد.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و چهارم
🔹ارزش اضافی_ امپریالیسم
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔵مباحثی که پیرامون فلسفه غرب مطرح شد تفصیلی نبود و از بسیاری از دانشمندانی که هم عصر با دکارت و هیوم بودند نامی به میان نیامد. آگوست کونت یک جامعه شناس و فیلسوفی است که موضوع دین انسانیت را مطرح میکند. یعنی خود مرام های انسانی میتواند باعث ایجاد ارزش های اخلاقی بشود و نیازی نداریم که از بیرون بخواهیم یک موجودی به نام خدا را قبول کنیم که ارزش های اخلاقی را به ما معرفی کند
♦یک نکته این است که بحث مدرنیته در فرانسه با کشور های دیگر فرق دارد مثلا مدرنیته در آلمان خداباور بودند بخلاف آگوست کونت و مونتسکیو و درکل مدرنیته در فرانسه بسیار الحادی بود. مدرنیته در ایران هم تحت تاثیر فرانسه بود لذا مقام معظم رهبری جمله ای دارند که: روشنفکری در ایران بیمار متولد شد
این موضوع از اواخر قاجاریه شروع و تا دوره پهلوی ادامه داشت
🔵درجلسات قبل آثار ماشینیسم را بیان کردیم که یکی از آنها تقسیم نقش ها و شغل ها در جامعه بود. دیگر اثر آن بحث ارزش اضافی بود.
🟡سپس صفحه 270 از جلد سوم کتاب فلسفه تاریخ خوانده شد.
ارزش اضافی به این معناست که در پشت سر کالایی که تولید میشود یک ماشین درحال کار و کارگرهایی برای نظارت بر این ماشین ها وجود دارند. سوال اینجاست که ما برای قیمت گذاری این کالا چه ملاکی باید قرار بدهیم؟
درپاسخ به این سوال تئوری های مختلفی مطرح میشوند.
1️⃣یکی از آنها عرضه و تقاضا است: یعنی هرچقدر تقاضا هست عرضه بشود و ما مثلا قیمت یک سیب را تا حدی بالا ببریم که ببینیم کسی حاضر نیست چنین قیمتی برای سیب بپردازد بعد کم کن قیمت را پایین تر می اوریم تا به یک قیمت ثابت برسیم. این همان نظریه دست نامرئی آدام اسمیت است
2️⃣یک نظریه دیگر نظریه تساوی ارزش کالا با نیروی کار است: یعنی مثلا برای این کالا چندساعت نیروی کار استفاده شده به همان مقدار ارزش کالا بالا برود. این روش در کشورهایی که نیروی کار زیادی دارند مناسب است مثل چین
3️⃣مسئله ی دیگر کار تاجر است: یعنی واسطه هایی که کالا را از تولیدکننده دریافت کرده و وارد بازار میکنند قیمت کالا را مشخص کنند.
این نظریات درمورد کالا بود اما در مورد خدمات هم همین بحث جاری است. یک مثال مقایسه ی معلم و دندانپزشک است . کار معلم مهمتر از دندانپزشک است اما ارزشی که به کار دندانپزشک داده میشود هرگز برای کار یک معلم صادق نیست. این درحالیست که کار دندانپزشک پزشک معمولا یک روند تکراری دارد اما معلم هرروز با صدها دانش آموزی که هرکدام یک دنیای متفاوت برای خودشان دارند روبرو میشود.
علت این اختلاف این است که یک پزشک دوره ی مقدماتی سختی را سپری میکند تا تبدیل به یک پزشک شود. اما معلم اینطور نیست و فقط یک تدریس و کلاسداری انجام میدهد.
پس برای این که ارزش کار معلم بالا برود باید آن را یک تخصص و یک دانش بدانیم و بگوییم یک معلم باید چندین سال دوره مقدمات را پشت سر بگذارد تا یک معلم بشود.
البته مساله آموزش هنوز در کشورما تبدیل به اولویت نشده و طبیعی هم هست که مسئله معیشت و اقتصاد و امنیت در حساس ترین منطقه دنیا که کشورهای زیادی در این ناحیه پایگاه نظامی دارند در اولویت قرار بگیرد.
🔵امپریالیسم: در مورد ارزش اضافی یک موضوعی کم کم به وجود آمد که سرمایه داران باهم جمع شوند و اجازه ی دخالت شخص بیگانه ای در روند بازار را ندهند. این موضوع درکتاب فلسفه ی تاریخ با عنوان پیدایش کارتل ها ذکر شده.
♦شهید مطهری در اینجا میفرمایند:
⚫عنوان کارتل: مدرنیته که با شعار آزادی روی کار امد اینجا تبدیل به نقیض خودش میشود چون این تاجر ها و سرمایه داران وقتی میبینند رقابت به ضرر همه شان است این رقابت تبدیل به سازش و تشکیل شرکت هایی میشود که به آنها کارتل میگویند و این شرکت ها باهم توافق هایی انجام میدهند برای مدیریت قیمت.
⚫عنوان سندیکا: یک درجه بالاتر از کارتل سندیکا است یعنی استقلالی که شرکت ها در کارتل داشتند در سندیکا ضعیف میشود و این شرکت ها استقلال و جدایی زیادی از هم ندارند.
⚫عنوان تراست: یعنی همه جمع میشوند یک شرکت میزنند و هرکدام از این شرکت های ریز میشوند سهام داران این شرکت بزرگ
اگر پا را فراتر از این بگذاریم هولدینگ ها تشکیل میشوند و کم کم صاحبان این هولدینگ ها تنه به تنه ی رییس جمهور یک کشور میزنند از نظر اعتبار و موقعیت اجتماعی مثل ایلان ماسک که وقتی به اسراییل رفت رییس جمهور اسراییل به استقبالش آمد . این موضوع باعث شده که برخی بگویند در اینده جنگ بر سر دولت ها نخواهد بود بلکه بین کمپانی ها خواهد بود.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و پنجم
🔹کتاب تاریخ اروپا (بیزانس و تحولات داخلی)
✍ محمد رضا زارع
در این جلسه استاد کتاب تاریخ اروپا نوشته آقای عباسقلی غفاری فرد که از قبلاز مسیحیت تا اواخر قرن ۲۰ را نگاشته اند را موضوع بحث قرار دادند.
فصلهای کتاب شامل:
۱) عصر باستان:
براساس آنچه که قبلاً از قرون باستان و عصر باستان گفته شد این فصل از کتاب خوانده نشد
۲) از قرون باستان تا قرون وسطی:
فصل ۱ تشکیل بیزانس تحولات داخلی آن:
بیزانس بخش شرقی امپراتوری روم باستان را دربر میگرفت. خاک بیزانس شامل یونان، شبهجزیره بالکان در جنوب دانوب، آسیای غربی تا دره دجله و فرات، مصر و نواحی ایتالیا بود. آنچه پساز یورشهای بربرها در سدهی پنجم میلادی از امپراتوری روم باز مانده بود همین قسمتها بود عربها در سده هفتم میلادی، مصر و سوریه و دجله فرات را تصرف کردند سایر دشمنان هرچند گاهی بخشهایی از خاک بیزانس را جدا میساختند .اینک در سده پانزدهم میلادی تنها نوار باریکی در راستای کرانهی شمالی بسفر و داردانل بهاضافه شهرهای قسطنطنیه برای بیزانس باقیمانده بود.
۱)بیزانس و مسیحیت:
امپراتوری بیزانس رسماً مسیحی بود کلیسا مقامهای مرسوم خود را داشت مانند سر اسقفها و اسقفها، کشیشها، رؤسای دیرها، راهبهها، اسقف بزرگ قسطنطنیه رئیس کلیسا بود و کلیسا را با کفایت اداره میکرد بااینهمه نامزد اسقف اعظم با اشاره به امپراطور به آن مقام دست مییافت امپراتور در ادارهی کلیسا دخالت مستقیم نداشت اما میتوانست در امور شرعی نیز حکم صادر کنند چنانچه در سال ۷۲۸ میلادی با حکم امپراتور تمثالها را برداشتند.
از آغاز تأسیس امپراتوری بیزانس، کلیسا و مسیحیت از ارکان اساسی آن به حساب میآمد دولت بیزانس میکوشید با حمایت از مسیحیان و کوشش در گسترش مسیحیت قلمرو خود را در مرزهای ایران و عربستان و شمال آفریقا گسترش دهد.
۲) بیزانس در جدال با ساسانیان و مسلمانان:
سال ۳۹۵ میلادی که تئودوزیوس امپراتوری را به غرب و شرق تقسیم کرد بیزانس همسایه شاهنشاهی ساسانی شد در این هنگام بهرام چهارم معروف به کرمانشاه در ایران سلطنت میکرد. خسرو و والی ارمنستان که از سوی امپراتوری روم بر ارمنستان را حکومت داشت با امپراطور روم تبانی کرد که سر از اطاعت ایران بپیچاند بهرام او را گرفت و در قلعه فراموشی حبس کرد و بهرام برادرش را بهجای او منصوب کرد.
در روزگار بهرام پنجم ( بهرام گور) بواسطه تعدیاتی که به مسیحیان روا میداشت جنگی میان بیزانس و ایران درگرفت و بهرام درنتیجه موافقتنامهای پذیرفت که آزادی دینی و مسیحیان ایران اعطاء نماید. از سوی دیگر دولت بیزانس و نیز پذیرفت که سالیانه مبلغی به دولت ایران بپردازد تا ایران یک نیروی نظامی نیرومند در دربند دانیال قفقاز نگه دارند و بدین وسیله از تجاوزات مردمان شمالی به حدود ایران و روم جلوگیری به عمل میآید و در زمان بهرام گور ارمنستان یکی از ایالات ایران شد.
از آنجا که بیزانس درحال نیرومند شدن بود انوشیروان او را برای خود خطرناک میدید و لذا تصمیم به جنگ گرفت و ۳ بار با بیزانسیها جنگید:
۱) جنگ نخست به این بهانه آغاز شد که میان حارث بن جیل پادشاه غسان و منذر بن نعمان پادشاه حیره، دست نشاندهی ایران منازعه پیش آمد. ژوئوستینین در منازعه آنها دخالت کرد و بدون رجوع به دولت ایران حکم خود را صادر کرد، انوشیروان به بینالنهرین تاخت و انطاکیه را گرفت و غنائم زیادی به چنگ آورد.
۲) جنگ دوم از آنجا آغاز شد که ایران و بیزانس هر ۲ در لازیکا (بخش غربی گرجستان امروزی در کنار دریای سیاه) نفوذ داشتند، روم در شهر پترا حاکمی داشت که تجارت را در آنجا انحصاری نمود، پادشاه بلژیکیها از این امر ناراضی شدند و از انوشیروان یاری خواستن انوشیروان موقعیت را مغتنم شمرد که حدود ایران را به دریای سیاه برسانند پساز چندین سال جنگ طرفین، هر ۲ طرف خسته شدن و در سال ۵۶۲ با یکدیگر صلح کردند و مقرر گردید ایران لازیکا را تخلیه کرده و به او واگذار کند و در مقابل رم به مدت ۵ سال ۳۰ هزار سکه طلا سالیانه به ایران بپردازند و مسیحیان ایران در مذهب خود آزاد باشند.
۳) و جنگ سوم ناشی از نگرانی ژئوستینین دوم از فتوحات انوشیروان بود انوشیروان با سرعت شگفت آوری از دجله گذشت تا قلعه دارا را تصرف کرد تصرف این قلعه اثر عجیبی در جهان آن روز داشت زیرا این قلعه ، قلعه محکم رومیان در شرق بود و تصرف آن محال به نظر میرسید بر اثر این شکست ژستینین دوم استعفا داد و تیبریوس جای او را گرفت و صلحی به مدت یک سال با انوشیروان منعقد نمود بعد از این یک سال جنگ دوباره جرأت جنگ را نیافت و معاهده صلح را سه سال تمدید نمود و در سال ۷۵۶ میلادی یک بار دیگر جنگ میان طرفین درگرفت و قشون بیزانس به شدت شکست خورد و پس از آن انوشیروان درگذشت.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و ششم
🔹تهاجم بربر ها و موقعیت کلیسا
کتاب تاریخ اروپا صفحه ۱۵۵
بخش دوم:
۱.اقوام مهاجمی که پساز سقوط روم در اروپا مستقر شدند: پساز تشکیل امپراتوری بیزانس و ظهور اسلام، اراضی اطراف مدیترانه به سه قسمت تقسیم شد: ۱.روم شرقی یا امپراتوری بیزانس، شامل شبهجزیره آسیای صغیر، شبهجزیره بالکان و بخشهایی از ایتالیا. ۲.دنیای اسلام و عرب که از حدود پیرنه ازاسپانیا آغاز میگردید و از شمال آفریقابه عربستان سعودی ومشرق امتداد مییافت. ۳.و اراضی مشتمل بر ایتالیا که بخشی ازآن درقلمرو روم شرقی بود، فرانسه، بلژیک، حوضهی رود رن و انگلستان. این بخش اخیر نه در انقیاد امپراتوری بیزانس بود و نه اعراب توانایی فتح آن را داشتند. در این اراضی، سلاطین بربری دراداره حکومتهای کوچک خود نهایت تلاش را به عمل میآوردند، اما در حقیقت شیرازهی دولت ازهم پاشیده شده بود. مردمان غریب و خشنی به میل خویش ازجایی بهجای دیگر درحرکت بودند.
بربر واژه ای بود که نخستین بار یونانی ها از آن استفاده کردند. یونانی ها تمام مردم غیر یونانی را بربر می نامدیدند و مقصودشان از بربر، غیرمتمدن بود. رومیان نیز واژه بربر را به همان معنا به کار می بردند، با این تفاوت که رومی ها، از واژهمذکور، فقط اقوام مهاجر و مهاجم مرز های شمالی و جنوبی خود، در اروپا و آفریقا را مدنظر داشتند.
بربرها را عموماًبه خطا، مردمی وحشی پنداشتهاند، درحالیکه بربر به کسی گفته میشد که به زبان یونانی و رومی سخن نمیگفت و از موهبتهای فرهنگیونانی، رومی محروم بود. مرزهای امپراتوری روم با انواع گوناگونی از این فرهنگهای بربری همسایه بود. آنها که در نزدیکی مرز روم میزیستندطبعاً فرهنگشان پیشرفتهتر از کسانی بودکهدرناحیههایدوردست سکونتگزیدهبودند.
سلتها
مقارن عصرمسیح، همه اقوامی که درقاره اروپا میزیستند تابع امپراتوری روم شدند و حدود سال چهارصد میلادی ازنظر فرهنگی کاملاً رومی شده بودند. سلت های جزایر بریتانیا نیز براثرپیروزیهای پیدرپی رومیان تااندازه زیادی فرمانبردار شده بودند. اما سلت هایی که از کارلابل در نزدیکی دریای شمال تصادفاً به بریتانیا راه یافته بودند و در شمالِ دیوار رومی میزیستند و سلت هایی که بخشهای کوهستانی و دستنیافتنی ویلز را تصرف کرده بودند هیچگاه رومی نشدند. بنابراین زبان جدید ویلز رگههایی از فرهنگ سلتی باستان را حفظ کردهاست. رومی ها، ایرلند را نیز نگرفتند و فرهنگ سلتیِ ایرلند دستنخورده باقی ماند. اما از میان اقوام سلت تنها چند قوم بازمانده در اسکاتلند و ایرلند و ولز میتوانستند زندگی قبیلهای کهن خود را ادامه دهند
ژرمن ها
درواقع پراکندگی جغرافیایی، ژرمنها را به سه دسته تقسیم کرد: ۱.ژرمنهای شمالی در اسکاندیناوی. ۲.ژرمنهای غربی که مابین راین و آلپ و بخش جنوبی امتداد رود دانوب تا ناحیهی دوردست دشت مجارستان میزیستند. ۳.ژرمنهای شرقی، که در دشتهای شمال دریای سیاه اقامت داشتند.
زندگی ژرمنها از راه شکار و گلهداری میگذشت. بااینحال در پارهای نقاط به کشت و ذرع نیز میپرداختند. آنها با صنعت آشنایی نداشتند، سلاح و ظروف گلی و حتی لباس خود را مانند دورههای پیشاز تاریخ، خود تهیه میکردند. ژرمن ها در شهر زندگی نمیکردند، چون اصولاً شهری در دیار آنها وجود نداشت، همه در دهات یا خانههای دور از هم که از چوب و گل و نی ساخته میشد به سر میبردند.
بیشترِ اقوام بربری که در امپراتوری روم تشکیل دولت دادند از شاخههای اقوام ژرمنی محسوب میگردند.
سرزمین گل
نویسندگان قدیمی، حدود سرزمین گل را به ناحیهای محدود میکردند که حد جنوبی آن، کوههای پیرنه و حد شرقی اش کوه های آلپ و رود رن بود. این حدود را بعدها سرحدِ طبیعی فرانسه نامیدند. سلاطین فرانسه مدتها به فکر آن بودند که هر جا جزءِ گل قدیم بود ضمیمهی خاک فرانسه نمایند. اراضی گل، شامل خاک فعلی فرانسه و بلژیک و بخشی از هلند و ایالت رنانی و لوکزامبورگ و نصف سوئیس را شامل میشد. از ساکنان قدیمی گل باید به لیگورها، ایبرها، سلتها، بلژها و فرانک ها اشاره کرد.
در سرزمین گل، در سده نخست پیشاز میلاد، سه عشیره متمایزِ آکیتن (در جنوب گارن) سلت (مابین گارن و سن و مارن ورن و آلپ و اقیانوس اطلس) و بلژ (در شمال سن و مارن) میزیستند. هر سه این عشیره شاخه هایی نیز داشتند. تعداد آنها روی هم رفته به ۶۰ بالغ می شد. در سرزمین قدیم گل، کسانی به حل و فصل امور دینی می پرداختند که به آنها (دروئید) می گفتند.
فرانک ها
فرانک ها از اقوام ژرمن محسوب میشدند. نخستینبار در سدهی سوم پیشاز میلاد، در یک تصنیفِ سربازان رومی، نامی از فرانک ها به میان آمدهاست. فرانک ها زمانیکه در شمال گل به سر میبردند، چندینبار برای دفاع از امپراتوری روم اقدام کردند، از جمله در ۴۵۱ میلادی دربرابر سپاه آتیلا جنگیدند.
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹 استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و هفتم
🔹موقعیت کلیسا
✍سید محمد موسوی
کتاب تاریخ اروپا صفحه ۱۶۰:
۲.موقعیت کلیسا پس از سقوط روم
میان سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلادی، کلیسای مسیحی دچار تغییرهای شگفت انگیزی شد. در سال ۱۰۰ میلادی کلیسا از اقلیت کوچکی تشکیل یافته و به تناوب، تحت آزار و اذیت قرار می گرفت. اگر چه انجیل های چهارگانه و رسالت رسولان در کلیساها مورد استفاده قرار می گرفت، اما انجیلها به شکل مجموعه ای مدون جمع آوری نشده، شکل عهد جدید را به خود نگرفته بود. کلیسا از نظر سازمانی تحت نظم و قانونمندی خاصی نبود و در منطقه، سازمانی ویژه داشت. اَشکالِ مشخصِ پرستش و عبادت وجود نداشت.
در سده سوم میلادی پاپ آتین اول ادعای برتری در سایر اسقفها را کرد. این ادعا به تدریج در غرب مورد قبول قرار گرفت زیرا در آن تاریخ رم پایتخت امپراتوری و پاپ تنها کسی بود که عنوان خلیفه داشت. اما در شرق، این موضوع به سادگی پذیرفته نشد و اسقفهای قسطنطنیه، انطاکیه اورشلیم و اسکندریه حاضر به قبول اولویت پاپها نبودند. البته پاپ رم جانشین پطرس، شاخص ترین حواری عیسی
محسوب می شد.
پاپ لئون اول به تحمیل نفوذ و برتری خود بر اسقفهای غرب اکتفا کرد. اما هجوم بربرها این کار را نیز ناممکن ساخت؛ و چون اغلب اقوام بربر از پیروان آریوس بودند، در نتیجه مذاکراتی که لئون با آتیلا و ژان سريك به عمل آورد، رم از دستبرد اقوام بربر مصون ماند و به این ترتیب همه کاتولیکهای غرب قدرت مذهبی او را پذیرفتند. لئون در ۴۶۱ در گذشت.
در سال ۵۰۰ میلادی وضعیتی کاملاً متفاوت حاکم بود اکثریت عظیمی از کسانی که در گستره امپراتوری روم می زیستند، خود را مسیحی میخواندند و مسیحیت به مذهب رسمی امپراتوری تبدیل شده بود. همچنین کلیساهای مستقلی نیز در ماورای امپراتوری، مثلاً در اتیوپی و هند وجود داشت. همچنین درک صریحی در مورد دراست دینی (ارتدودکسی) مسیحی، خصوصا در مورد آموزه تثلیث و شخصیت مسیح وجود داشت که در تقابل با بدعتها قرار می گرفت. خدمت کلیسایی به سه شکلِ خدمت به اسقفان، مشایخ و شماسان دیده می شد. پرستش کلیسا کاملاً شکل گرفته و به همراه مجموعه ای از دعاهای مدون برگزار می شد. بسیاری از این تغییرها بتدریج طی چهار صد سال به وقوع پیوست. پس از سقوط امپراتوری غرب و استیلای امپراتوری شرق بر ایتالیا، وضع مشکلی برای پاپها پیش آمد. امپراتور خود را حاکم بر کلیسا می دانست. عزل و نصب اسقفها به وسیله او انجام می گرفت و یکی از پاپها که با امپراتور به مخالفت برخاست دوبار تبعید شد. هجوم لمباردها بر ایتالیا مخاطرات دیگری ایجاد کرد، قدرت امپراتور کاهش یافت و پادشاهان لمبارد که از هواخواهان آریوس بودند، در صدد تحمیل قدرت و حکومت خود بر سراسر شبه جزیره ایتالیا برآمدند. ویرانی های حاصله از هجوم لمباردها و فجایع ناشی از تهاجمات اقوام بربر، موجب رغبت مردم به زهد و ورع و بسط رهبانیت شد. بسیاری از مسیحیان، حتی بزرگ زادگان و دانشمندترین ایشان در جستجوی پناهگاهی، به دیر و کنشت می آمدند و عمر خود را به عبادت و مراقبت می گذرانیدند.
از سال ۵۹۰ تا ۶۰۴ اداره کلیسا به دست گرگوار کبیر افتاد گرگوار در ۵۴۰ میلادی به دنیا آمد. او از يك خانواده مشهور رومی بود و مهمترین مشاغل را که حکومت شهر بود به عهده داشت. او از مصائب روزگار اندوهگین گشته، دارایی خود را وقف بنای چند صومعه در روم نمود و از امیری چشم پوشیده، رهبانیت اختیار کرد و در قصر خود که به صومعه تبدیل شده بود، منزوی گشت. با این همه شهرت او موجب شد که پلاژ دوم چندین مأموریت به او محول کند و او را به قسطنطنیه فرستاد. پس از مرگ پلاژ در ۵۹۰ ملت روم و اهل علم به اتفاق او را به مقام پاپی برگزیدند.
گرگوار که مردی پارسا و کاردان و فاضل بود، به این امید مقام پایی را پذیرفت تا مرهمی بر زخمهای مردم روم بگذارد. او در غرب نفوذ و اعتبار فوق العاده ای کسب کرد و یکی از علل توفیق او در این کار ایجاد روابط دوستانه با امپراتور و پادشاهان اقوام مهاجم بود تجاوزات پادشاهان لمبارد و اختلاف عقیده با امپراتوران، پاپها را بر آن داشت تا در صدد پیدا کردن متحد و كمك دیگری بر آیند و به همین دلیل متوجه فرانکها شدند. اتین دوم از پیین لویرف و آدرین اول از شارلمانی تقاضای كمك كردند. نتیجه مداخله فرانکها، انهدام سلطنت لمبارد و تشکیل دولتهای کلیسا بود تا آنجا که شارلمانی امپراتور غرب در سال ۸۰۰ میلادی، در رم به دست لئون سوم تاجگذاری کرد.
🚦@Westernstudies
🔷️#گزارش درس غرب شناسی
🔷️استاد سیدمجتبی امینجواهری
🔷️جلسه چهل و هشتم
🔷️فئودالیسم و پیدایش دولتها در اروپا
✍️محمدمحسن دهنوی
(صفحه ۱۸۲ تاریخ اروپا نظام سیاسی بخش شوالیهها)
در جایی که دولت نبود قدرتها در دست مناطقی بود به نام کُنت.
در فئودالیته قدرت محض نبود هر کدام چیزی به دیگری مدیون بودند.
محاکمه رعایا با زدن بوده است و محاکمه اربابان توسط مافوق آنها انجام میگرفته است.
در میان اشرافزادگان تنها پسر ارشد به عنوان وارث بود و بقیه فرزندان شوالیه نام میگرفتند و در جنگها شرکت میکردند؛ در ۸ سالگی به غلام بچه در ۱۴ سالگی به سپردار ملقب میگشتند. پایان دوران شوالیهها در قرن ۱۷ بود.
⭕️مهمترین اتفاقات قرون وسطا:
فئودالیسم
اسکولاستیک
و جنگهای صلیبی بود.
⭕️پیدایش دولتها در اروپا
سیر اینگونه بود که ابتدا شارلمانی بود سپس تجزیه گشت و تشکیل حکومت پس از این تجزیه صورت گرفت.
کشور هایی که از آن بحث میشود فرانسه آلمان انگلیس.
در انگلیس آنگلاساکسونها ساکن شدند.
🟡فرانسه)
از سال ۸۴۰ میلادی تا سال ۱۲۰۰ یا ۱۳۰۰ مرگ لویی اول بود پس از آن لوتر فرزند لویی مسئول گرداندن حکومت گردید در قرن ۹ تقسیم قلمرو شارلمانی بین سه برادر لویی اول صورت گرفت.
لویی دوم تا سال ۸۷۹ میلادی قدرت داشت.
پس از آن لویی سوم تا سال ۸۸۴ میلادی حکومت نمود.
سپس شارل لوگر در سال ۸۸۵ میلادی در مقابله با نرمانها ناتوان ظاهر شد.
تا سال ۹۸۷ میلادی شارل ها روی کار بودند.
🟡سلسله کاپسین)
روبر لوفر در جنگ با نرمانها موفق بود و لقب والی را گرفت.
هوگ کاپه والی فرانسه بود اگرچه پادشاه نبود ۸۰۰ سال حکومت کردند.
روبر دوم سپس هانری اول سپس فیلیپ و فتح انگلیس توسط ویلیام فاتح در سال ۱۰۶۰ تا ۱۱۸۰ رخ داد.
ادوارد کانسفورد هارول ویلیام از قوم نورماندی پادشاه انگلیس ویلیام فاتح در سال ۱۱۰۰ میلادی درگذشت در این زمان زبان فرانسه زبان دربار و نجبا شد.
هنری یک دختر داشت که او را به کنت آنژو داد،
کنت آنژو که داماد هنری بود پادشاه شد؛
سپس هنری دوم که فرزند کنت آنژو بود به پادشاهی ادامه داد
درگیری بین کلیسا و پادشاهی رخ داد.
هنری ایرلند را در سال ۱۱۷۱ میلادی گرفت سپس هنری دوم در سال ۱۳۷۹ میلادی درگذشت.
ریچارد اول یا همان (ریچارد شیردل) فرزند هنری بود که در جنگ سوم صلیبی نیز شرکت نمود.
‼️۱۲۱۵ میلادی جان سانته مجبور به امضای سند کبیر شد این سند توسط بزرگان و کلیسا به جان سانته تحمیل شد.
اساس مشروطیت فرانسه توسط پاپ و بزرگان به جان سانته اجبار شد و پس از آن لویی هشتم پادشاه فرانسه شد.
🚦@Westernstudies
#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه پنجاه و پنجم
🔹جرقه های انقلاب فرانسه
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔸درمورد انقلاب کبیر فرانسه توضیحاتی داده شد و زمینه های اجتماعی آن بیان شد
🔻یکی از جرقه های این انقلاب بحث اقتصاد و بحران مالی و ماجرای مالیات بود در همین موضوع صفحه 319 خوانده شد:
مجلس نمایندگان ملت شامل طبقات سه گانه جامعه فرانسه میشد (اشراف- روحانیون_ توده ملت) که وظیفه تعیین مالیات را به عهده داشت.
پس از مبارزات بسیار لویی شانزدهم قبول کرد که تعداد نمایندگان طبقه سوم دوبرابر شود اما بعد از این تصمیم خود پشیمان شد. چرا که این اقدام او برای جلوگیری از نفوذ اشراف بود که پادشاهی او را محدود میکردند اما این کار باعث شد طبقه سوم قدرت بگیرند و خودش یکی از جرقه های انقلاب بود.
🔸سوگند زمین تنیس: بعد از قدرت گرفتن طبقه سوم لویی شانزدهم خواست به منظور حفظ پارلمان نمایندگان را از آنجا خارج کند. اما آنها در یک میدان تنیس جمع شده و سوگند خوردند که تا وقتی یک قانون اساسی نوشته نشده پراکنده نشوند
لویی شانزدهم دستور سرکوب آنها را داد اما سربازان از او اطاعت نکردند لذا پادشاه نیروهایی ک خارج از فرانسه مشغول نبرد بوده را فراخواند تا برای سرکوب انقلاب از آنها استفاده کند این کار باعث شد خون مردم به جوش بیاید و زندان باستیل را تصرف کردند و پس از تسخیر آن مجلس نمایندگان شکل یک مجلس ملی به خود گرفت و شاه هم یک مقام پادشاهی مشروطه شد.
🔸اقدامات مجلس ملی: این مجلس
1⃣امتیازات فئودال ها،
2⃣بردگی رعیت ها،
3⃣ اتحادیه های صنفی
4⃣و عدم تساوی میان شهر ها را لغو کرد
🔻اخبار پاریس به سرعت درکشور شایع شده و روستائیان را به هیجان اورد.
در مقابل اشراف و مالکان اقدام به نا امن ساختن راه ها کرد و کشور درگیر نا امنی و آشوب شد.
مجمع ملی از فرصت استفاده کرده و اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه را منتشر کرد
در سال 1789 اشراف و روحانیون در مجمع ملی حاضر شده و از امتیازات ویژه خود صرف نظر کردند و این ضربه شدیدی به آنها بود
🔻نکته: اقدامی شبیه به همین عمل را رضا خان با حوزه علمیه انجام داد چرا که تا قبل از او شهریه طلاب و هزینه های حوزه از موقوفات تامین میشد مثل دانشگاه های بزرگ جهان که با موقوفات اداره میشود.
به همین دلیل است که در کنار حوزه های قدیمی یک بازار هم وجود دارد. اما رضا خان یک رییس سازمان اوقاف قرار داد و اینها را از متولی ها پس گرفت و آنها را فروخت.
ناگفته نماند که رضا شاه مامور پیاده سازی مدرنیته در ایران بود و بعد از بازدید از ترکیه که الگوی پیشرفته انها بود به ایران آمد و ماجرای کشف حجاب را راه انداخت و به کل لباس مردم ایران را تغییر داد و چون علما مقاومت کردند همین باعث شد که لباس روحانیت و مردم عادی باهم تفاوت پیدا کند
اما این اقدامات مجمع ملی سودی به حال قشر ضعیف جامعه نداشت.
🔸عاقبت پادشاه: لویی شانزدهم اعلامیه حقوق بشر را کفر میدانست اما اورا مجبور کردند تا این اعلامیه را قبول کند و او را از کاخ ورسای به پاریس اوردند
رهبر مجمع ملی شخصی به نام میرابو بود این شخص تبدیل شد به مشاور مخفی پادشاه .
میرابو سال 1791 درگذشت و شاه و ملکه اقدام به فرار کردند اما آنها را دستگیر کرده و محبوس کردند.
مجمع ملی در حد فاصل 1791 تا 1793 از بین میرود و یک کنوانسیون تشکیل میشود
و رای به اعدام لویی شانزدهم و ملکه میدهد .
در ادامه احزابی تشکیل میشوند که چپ و راست ها همینجاست که به وجود می ایند. چپ ها مدافع حقوق توده مردم و راست ها پشتیبان طبقه اشراف بودند.
🔸ظهور ناپلئون: در نهایت سال 1795 به شکل هیئت مدیره اداره میشود اما بازهم آشوب و شلوغی در کشور زیاد است تا اینکه ناپلئون به قدرت میرسد و این باعث میشود که اتحادیه های ضد ناپلئونی در اروپا شکل بگیرد.
اما ناپلئون بر آنها چیره شده و تقریبا همه آنها را از رده خارج میکند غیر از انگلستان و روسیه. در نهایت از اتحادیه پنجم شکست میخورد و تبعید میشود
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه پنجاه و هفتم
🔹 سرانجام ناپلئون
✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده
👈 در جلسه قبل فرآیند به قدرت رسیدن ناپلئون توضیح داده شد و سرانجام او خودش را به عنوان رئیس کنسول مادام العمر منصوب کرد.
امپراطوری فرانسه آرام آرام شکل میگیرد اما تفاوت این امپراطوری با امپراطوری لوییها در این است که ناپلئون دیگر با کلیسا کاری نداشت.
پس از فتحها و لشکرکشیهای ناپلئون اتحادیههایی در اروپا بر علیه او شکل گرفت. اتحادیه چهارم و پنجم از مهمترین و بزرگترین این اتحادیه هاست.
یکی از ریشههای اتحادیه اروپای فعلی همین اتحادیههای امنیتی است که در زمان ناپلئون و بر علیه او شکل گرفت
📍 در این دوران جابجایی مرزها به راحتی اتفاق میافتد و کم کم ملیگرایی یک مفهوم جدی میشود.
ملیت یک مفهوم مدرن است؛ اینکه سرنوشت من با کدام دسته از انسانها گره خورده است ملیت من را مشخص میکند.
در اروپا از آنجایی که تفاوت فرهنگی آنچنانی وجود ندارد، ملیت را «اینکه من کدام دولت را سر کار آوردهام» مشخص میکند یعنی من فرانسوی هستم چون دولت فرانسه را سر کار آوردهام.
📚 از اینجا استاد شروع به خواندن کتاب کردند.
ناپلئون اتحادیه چهارم را منهدم کرد و غیر از انگلیس تقریباً همه کشورها را فتح کرده و حتی به روسیه نیز حمله کرد.
🔸 ناپلئون از آنجایی که فرزند نداشت همسرش را طلاق داده و درخواست خواستگاری به امپراتوری روسیه داد
اما روسیه به واسطه ارتباطاتی که با انگلیس داشت و از آنجایی که انگلیس یکی از دشمنهای امپراتوری ناپلئون محسوب میشد درخواست خواستگاری را نپذیرفت.
ناپلئون به خاطر دور زدن تحریمهای انگلیس توسط روسیه و امتناع از خواستگاری تصمیم گرفت تزار روسیه را از پیش پای خود بردارد.
با لشکر کشی فرانسه و پروس به فرمان ناپلئون، روسها عقب نشینی کرده و دشمن خود را تا مسکو کشیدند. ارتش ناپلئون وارد مسکو شد و آنجا را به آتش کشید. تزارها از مذاکره خودداری کرده و در مدت دو سه هفته حدود ۴۰۰ هزار نفر از فرانسویها بر اثر سرما و گرسنگی تلف شدند، سرانجام بعد از ۵ هفته سرگردانی ناپلئون از روسیه خارج شد.
🔹 پس از این شکست کشورهای اروپایی با دیدن تضعیف شدن قوای ناپلئون تصمیم به حمله به امپراتوری او گرفتند.
در نتیجه ناپلئون شکست خورده و به نفع پسرش کناره گیری کرد.
با به سلطنت رسیدن لویی هجدهم کشورهای اروپایی که از انقلاب فرانسه میترسیدند قانون اساسی فرانسه را لغو کردند و کنگره وین تصویب کرد که تصرفات ناپلئون باید به قبل برگردد.
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه شصتم
🔹 شروع پوزیتیویسم
✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده
ابتدای کلاس استاد درمورد ضرورت مطالعه ولایت فقیه و قانون اساسی توضیحاتی دادند، سپس نقشه کلاس را بازخوانی کردیم و بعد موضوع پوزیتیویسم را شروع شد.
در نظریه امام ما مجالس قانونگذاری نداریم قانونگذار فقط خداست بلکه مجلس، مجلس برنامهریزی برای رفع نیازهای مردم است. بههمین خاطر هم هست که شرط اجتهاد ندارد.
شورای نگهبان هم برای این است که برنامههایی که برای رفع نیازهای مردم توسط مجلس ریخته شدهاست نقض قوانین شرعی نباشد هرچند در بلندمدت، بهعنوان مثال آمریکا بیمه تعیین میکند برای زنانی که بچههای نامشروع دارند خب این تعیین بیمه عمل خلاف شرعی نیست اما مدتی بعد از این که این بیمه قرار داده میشود جمعیت آنها چند برابر میشود. تعیین بیمه عمل خلاف شرعی نیست بلکه یک نوع حمایت است اما در این مورد باعث ترویج عمل نامشروع میشود.
شورای نگهبان باید این را تشخیص بدهد.
نمایندهها منتخب مردم هستند چون نیاز مردم را فهمیدن حالا شورای نگهبان باید مراقبت کند که راه نامشروع برای برنامهریزی برای رفع نیازها توسط نمایندهها پیموده نشود. حفظ حریم بایدهای ثابت با شورای نگهبان است
⭕️ نقشهی کلاس از بالا
ما میخواهیم اندیشهها و تاریخ تمدنها را به صورت درهمتنیده مورد بررسی قرار دهیم.
در ابتدا از دورههای تاریخی و بحث کردن در رابطه با حکماء یونان، قرون وسطی، امپراتوری بیزانس، عصر روشنگری و مدرن شروع کردیم.
سپس توضیحاتی در رابطه با متفکرینی مثل دکارت، هیوم، کانت و غیره دادیم.
یک مقدار در رنسانس از فرهنگ بحث کردیم
دورههای اجتماعی را هم گفتیم؛ دوره بردهداری و فئودالیسم و غیره
از نظر سیاسی هم امپراتوریها اختلافات و جنگها را توضیح داد.
پس بهطورکلی موضوعاتی که ما از آنها بحث میکنیم چهار موضوع است :
سیاسیاجتماعی که همان انقلاب صنعتی، دورههای اجتماعی امپراتوریها و غیره بود
فکری و فلسفی بیان متفکرین و ادعاهای آنها دکارت شک نظاممند او تغییر موضوع فلسفه و مکاتب
فرهنگی مقداری در رنسانس به آن پرداخته شد.
علمی تنها چیزی که از آن بحث نکردهایم همین جنبه علم است.
#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه شصت و دوم
🔹دین انسانیت
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔸فروید را میتوان پدر روانشناسی معرفی کرد و میتوان اذعان کرد که هرچه روانشناسی دارد از فروید دارد. اما درمانی که روانشناس انجام میدهد امری خارج از چارچوب پوزتیویسم است که به آن شبه علم گفته میشود.
🔻این موضوع میتواند مرتبط باشد با توضیحی که شهید مطهری درمورد تخصص گرایی دادند که چطور تخصص در یک زمینه فردیت انسان را از بین میبرد هرچند برای حرکت جامعه به سمت جلو موثر باشد.
🔻درواقع این تخصص گرایی انسان را شبیه رباتی میکند که فقط به فکر گذراندن اوقات خودش و کسب سرمایه و خرج کردن آن است و این پرسش که «برای چه زندگی میکند؟» و «هدف او از زندگی چیست؟» اصلا پیش روی او وجود ندارد
🔻همه اینها نتیجه ی جدایی علوم از فلسفه ست. درست درمقابل ابن سینا که هم فیلسوف بود و هم طبیب و یا ادبای ما که هم ادیب بودند و هم حکیم
🔸 آگوست کنت درواقع تقدس وحی و خدا را به سمت انسان سوق داد و عقاید مسیحیت با این نگاه بازخوانی شدند و همین جریان بود که خدابودن مسیح را بسیار پررنگ کرد. به همین دلیل است که میگوییم اومانیسم و مدرنیته از قلب مسیحیت بیرون آمد.
🟣پس دین انسانیت توسط آگوست کنت مطرح شد. در کتاب ازادی معنوی به این موضوع اشاره شده. درصفحه 248 اینطور آمده که:
دراواسط قرن19 مسئله ی دین انسانیت مطرح شد. آگوست کنت معتقد بود دین برای انسان ضروری است و مشکلاتی که درجامعه وجود دارد بخاطر کمرنگ بودن دین است.
اما او دین کاتولیگ را مناسب عصر خود که به آن عصر علم میگفت نمیدانست و میگفت انسان الان تفکر ماوراء الطبیعة را نمیپذیرد لذا دینی اختراع کرد منهای ریشه ی غیبی آن.
این مسئله بعدها باعث بوجود آمدن عرفان ها و معنویت هایی شد که خدا در آنها وجود نداشت و صرفا مرتبط با انسان بود.
🔺پائولو کوئیلو نویسنده ی برزیلی است که کتاب کیمیاگر او بسیار معروف است اما عرفان او از نوع عرفان های اومانیسمی است.
🔸این جریان حذف شدن غیب و خدا از زندگی انسان ادامه پیدا میکند تا اینکه به واسطه جنگ های جهانی ازبین میرود. درواقع جنگ های جهانی نتیجه ی هیچ بود. به همین دلیل است که بعد از این جنگ ها سر و کله ی جریان نهیلیسم و پوچ گرایی پیدا میشود.
▫️البته لیبرالیسم و قدرت طلبی غرب ازبین نرفت و تا همین الان هم ادامه دارد به همین دلیل است که نهضت های سیاسی اجتماعی در 100سال اخیر بسیار افزایش پیدا کرده و ما شاهد تقابل ملت ها با دولت ها هستیم و میبینیم که مثلا مردم کشور های غربی حامی فلسطین هستند اما دولت هایشان رویکرد دیگری دارند.
🟣ارزش انقلاب اسلامی اینجا مشخص میشود که چطور یک دولتی تشکیل میشود که برخلاف سلطه جویی غرب است. تا قبل از انقلاب اسلامی آزادی خواهان به دنبال آنارشیسم بودند (اینکه هیچ نظم اجتماعی نمیتواند حاکم باشد و اگر دولتی برای ازادی تشکیل شود تبدیل به ضد خودش میشود و باز مردم را سرکوب کرده و قدرت طلب میشو. کتاب قلعه حیوانات درهمین زمینه است) اما نکته همینجاست که چطور ایران دارای یک قدرت سیاسی است اما در این مدت به ضد خودش تبدیل نشده و تبدیل به یک دولت لیبرال و سلطه جو نشده است.
🟡بیان رهبری که فرمودند مردم ایران نسبت به اوایل انقلاب دیندار تر شده اند به همین معناست که علی رغم تمام تلاش های غرب و شیطان و زرق و برق دنیا مردم ایران خدا را از زندگی خودشان کنار نگذاشتند
🚦@Westernstudies
#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه شصت و نهم
🔹روشنفکری در غرب و ایران
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔸کتاب «نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران» قبل از ورود به بحث روشنفکری درایران دو مسئله را بیان میکند
1/ویژگی های عصر مدرن
2/معنای روشنفکری در غرب
🔸سپس صفحه 13 خوانده شد:
روشنفکری یعنی داشتن فکر باز اما در تعریف اصطلاحی یعنی تجسم روح مدرنیته و اومانیسم در عصر روشنگری
عصر روشنگری دوره ای بود در اواخر قرن 17 و قرن 18
🔺در نیمه دوم قرن 18 عده ای روزنامه نگار و منتقد ادبی و رمان نویس و... درفرانسه دورهم جمع میشوند تا یک دایرة المعارفی از دانش های مدرنیته جمع آوری کنند. این افراد خودشان را اصحاب دایرة المعارف یا روشنفکر مینامیدند (به فرانسوی
اَن تلکتوئِل) این واژه به معنای پیروان عقل بود درمقابل پیروان وحی که مسیحیت آن زمان بود
🔺این افراد تابع عقل اومانیسمی بودند و معتقد بودند که انسان برای سعادت نیاز به وحی ندارد و دوره قرون وسطی را دوره ای تاریک میدانستند چون از عقل اومانیسمی پیروی نمیشد
🔺در دوره ی قاجار در ترجمه این واژه کامه ی منور الفکر را قرار دادند
درکل، روشنفکری درایران چون در پی نفوذ عصر مدرنیته درایران ایجاد شد، معنایی شبیه به روشنفکری غربی دارد لذا ابتدا سراغ روشنفکری غربی می رویم
اما روشنفکری ایران به معنای واقعی روشنفکری نیست چرا که ما درایران قبل از روشنفکری رنسانس نداشتیم چون مسیحیتی نبود که خفقان(قرون وسطی) باشد و بعد آن دوره نوزایی باشد
بلکه اوج تمدن ایرانی اسلامی دوره صفویه بود که یک پادشاهی دینی بود و خفقانی هم نبود
درواقع روشنفکران برای توجیه حضورشان اسلام را به مسیحیت تشبیه کردند
🔸روشنفکری در غرب
نطفه ی روشنفکری در رنسانس بسته شد و در اواخر قرن 17 و قرن 18 ظهور و بروز پیدا کرد تا مبیّن بینش و نگرش های مدرنیته باشد. اما پس از انحطاط عصر مدرن و جابه جایی یقین کانت با شک نیچه و بخاطر نهیلیسم و جنگ های جهانی روشنفکری هم رو به انحطاط رفت.
🔺چرا که دوره جنگ های صلیبی همه فکر میکردند دین عامل جنگ است اما جنگ های جهانی نشان داد این وحشی گری نتیجه ی گرفتن معنویت و اخلاق از انسان بود. لذا اینجا جریان هایی شکل گرفت تا معنویت های غیر دینی ایجاد کنند
و اینجاست که رئالیسم علامه و انقلاب اسلامی در مقابل سوبژکتیویسم قد علم میکند و میگوید من ایده اجتماعی دارم اما سوبژکتیویسم نیستم
🔸ویژگی های دوره ی مدرنیته
1⃣اومانیسم: اصل دادن به انسان درمقابل خدا
2⃣سوبژکتیویسم: انسان موجودی است که تمام عالم را ابژه برای خودش میداند تا به اهدافش برسد
🚦@Westernstudies
#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه هفتاد و دوم
🔹نمودهای نهیلیسم_ ماکیاولی
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
صفحه 20 کتاب خوانده شد
🔸نهیلیسم در زمینه های مختلف نمود های متفاوتی دارد مثلا افراط در خراب کردن طبیعت برخواسته از این است که ما احترامی برای طبیعت قائل نیستیم و موجودی بی جان است.
درواقع هر معنایی که بتواند در رسیدن انسان به سعادت انسدادی ایجاد کند میتوان آن را انشعابی از نهیلیسم دانست مثلا شخصی بگوید معنویت دیگر تمام شد و برای اقای بهجت و علامه قاضی و... بود و دیگر نمیتوان معنویت و عرفان به آن شکل را تحصیل کرد. این میشود نمودی از نهیلیسم عرفانی
🔸عنوان دِئیسم: به معنای خدا انگاری بدون دین است یعنی خدارا قبول کنیم اما بگوییم دینی وجود ندارد و خدا کاری به ما ندارد صرفا خدا هست و عبادت میشود. این هم میشود نوعی نهیلیسم در اسلام
(یا برای مثال انجمن حجتیه که معتقد است قبل از امام زمان نباید حکومتی تشکیل شود و به شکل افراطی میگویند باید جهان را رو به فساد و نابودی ببریم تا ظهور شکل بگیرد)
🔸نیکولو ماکیاولی: کشیشی است که کتاب شهریار او معروف است و ایده او در آن کتاب ایده ی حفظ قدرت با دید اومانیسمی و درمقابل سیاست دینی مسیحیت است. همچنین جمله ی معروفی دارد که میگوید: هدف وسیله را توجیه میکند و برای حفظ قدرت میتوان هر کاری انجام داد
🔺ماکیاولی را پدر علم سیاست و مفاهیم دولت و قدرت مدرن مینامند. او معتقد بود برای آزادی باید استیلا جو بود و میگفت سیاست وسیله ای برای حفظ قدرت است.
🔺درواقع ماکیاولی و امثال او پدر علوم انسانی هستند که ما باید اسلامی آن را تولید کنیم.
🟣در پایان به یکی از ریز موضوعات علوم انسانی اشاره شد:
در قضیه حجاب یکی از ایده های مخالف این است که میگوید ما مفهومی داریم به نام اِستیت یا همان دولت مدرن. یکی از وظایف این دولت قانون گذاری است و قانون گذاری دولت مدرن یک پروسه ای دارد که ربطی با شریعت ندارد.
لذا ما باید مفهوم دولت اسلامی که درمقابل دولت مدرن است را معنا کنیم
🚦@Westernstudies