#داستان زندگی شهیدی از «شهید آباد»
شهید«علی مولایی»در سال 1349، در يكي از روستاهاي توابع «همدان» به نام «شهيد آباد» ديدگان زيباي خود را به روي جهان هستي گشود و قلب والدين خويش را مالامال از خوشبختي كرد. به پيروي از ائمه نامه علي را بر او نهاد...
نویدشاهد البرز:
شهید«علی مولایی»در سال 1349، در يكي از روستاهاي توابع «همدان» به نام «شهيد آباد» ديدگان زيباي خود را به روي جهان هستي گشود و قلب والدين خويش را مالامال از خوشبختي كرد. به پيروي از ائمه نامه علي را بر او نهادند زيرا آنها از عاشقان امامان معصوم بودند. علی نوزادي بسيار زيبا و شيرين بود پوستي سفيدي برف و موهايي به رنگ آفتاب و خون رگهايش هم گمان دارم به رنگ خون فرق چاك خورده موليالموحدين اميرالمؤمنين(ع) بود و قلبش به پاكي باران زلال .
او سومين فرزند خانواده بود كه جاي خود را حسابي در قلب افراد خانواده باز كرد پدر شهيد در روستا به شغل مقدس كشاورزي مشغول بود و از اين راه زندگاني را نيز ميگذراند. مادر شهيد مانند تمام زنان روستايي ديگر بسيار زحمتكش و صبور بود و هر آنچه كه از دستش برميآمد براي گذران زندگي تلاش ميكرد؛ كارهايي مانند بافت فرش و گليم براي فروش، نان پختن، خياطي كردن و مهمتر از همه او مادري شايسته براي فرزندانش و همسري وفادار براي همسرش بود.
محيط خانواده بسيار مذهبي و همه مقيد به انجام واجبات بودند. تمام اين موارد دست به دست هم داده تا علي كودكي با ايمان بار آيد.
دوران كودكي و خردسالي خود را با تمام مشقات و سختيهايش در روستا گذراند و تقريباً سن نوجواني (يازده سالگي) به اتفاق خانواده به شهرستان كرج نقل مكان نمودند. آن زمان هنوز ايران در سالهاي اول جنگ تحميلي به سر ميبرد و شايد باور نكنيد كه علي با تمام كودكيش براي خود مردي شده بود. تحصيلات ابتدايي خود را در روستا گذرانده بود و از وقتي كه به كرج منتقل شده بودند در يكي از مدارس راهنمايي ثبتنام نمود.
برادر بزرگتر علي كه دوران خدمت سربازيش را ميگذراند. در جبهههاي جنگ به سر ميبرد و هرگاه كه به مرخصي ميآمد و فرصتي مييافت از جنگ و شهادت و رشادت و ايثار و وحدت همه رزمندگان ياد ميكرد. آن هنگام اوايل جنگ بود و بنيصدر خائن به كشور ايران بسيار خيانت ميكرد تا حتي كه هر جا از جبههها احتياج به نيرو يا مهمات داشتند ايشان سعي ميكردند كه به هر ترتيب شده به آن قسمت نيرو مهمات نرسد و عاقبت هم با وضع فجيعي از ايران با لباس مبدل گريخت.
از اسراي عراقي از كشتههاي فراوان نشان و از تجهيزات فراوان زرهي كه به اميد آنها آرزوي فتح چهار روزه ايران را داشتند ولي با عنايات و توجهات الله تعالي و امام زمان تمام نقشههايشان بر آب شد و اين آرزو براي هميشه در دل تمام دشمنان ايران خواهد ماند. تا ايران جواناني غيور و فهميده و با تقوي و جنگجو دارد آرزوي مسلط شدن بر مسلمانان را به گور خواهد برد.
سخن از جنگ و جبهه و نبرد تأثير عجيبي در روحيه اين نوجوان مسلمان گذاشت تا آنجا كه در خواب وبيداري جز جبهه و جنگ سخني نميگفت. با وصف اين احوال آرزويش و ادعايش اين بود كه بالاخره روزي به من هم براي جنگ و نبرد عليه فاسقان و مهاجمان به دين و قرآن نوبت ميرسد و آنگاه من با تمام قواي روحي و جسمي به جنگ با آنان خواهم پرداخت.
به امام خميني(ره) ارادت خاصي داشت و ايشان را از صميم قلب دوست داشت. متأسفانه از ايشان نوشته و يا وصيتي نمانده كه بدان وسيله احساسات قلبي خود را نسبت به فرمانبري از پيام امام و يا عشقي كه به خانواده داشت و هميشه همه را دعوت به صله رحم ميكرد و ميگفت: به افراد خانواده و اقوام بايد سر زد و احوالشان را جويا شد.
عمه پيري داشت كه بي كس و تنها بود و ميگفت: اگر خدا عمري بدهد بعد از پايان دوره خدمت ايشان را به منزل خود آورده و از او نگهداري ميكنم ولي تمام حركات رفتار و گفتار ايشان قبل از شهادت شاهد بر اين مدعا است به دليل نقل مكان نمودن به شهرستان كرج و ناآشنايي با محيط زندگي جديد خانواده از لحاظ مالي در مضيقه بود. پدر ناچار بود كه در صحرا به عنوان كارگر كشاورز كار كند.
ايشان با سن كم فعاليت بدني زياد داشتند شايد به همان دليل در دوران نوجواني رشد چشمگيري كردند. با اين كه دايماً در تلاش بود از درس هم عقب نميماند و هميشه در خواندن درسهايش موفق بود ولي از اين كه عشق به جبهه رفتن به سرش افتاد ديگر درسهايش پيشرفت چنداني نداشت، تصميم گرفت به هر نحوي شده در بسيج محل ثبتنام نمايد. بايد موضوع را با پدر در ميان ميگذاشت.
به دليل اينكه شهيد سن چنداني نداشت و هنوز يك كودك حساب ميشد پدر در پي چاره بر آمد تصميم جالبي گرفت و به واسطه اين تصميم با شهيد شرطي گذاشتند مبني بر اينكه هر فرد مسلمان و بالغ بايد لااقل نمازهاي واجب يوميه خود را به نحو احسن به جا بياورد و شهيد موظف شد كه چهل روز بدون ترك حتي يك وعده نمازهاي خود را بجا آورد
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
✏️ #داستان کوتاه
🔵 #سنگــــریزه
✍شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.
مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.
👈مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد.
@Witness
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#معرفی_کتاب
#من_ادواردو_نیستم
#تازه_های_کتاب
#داستان
💫حتماً در تاریخ خواندهاید مشرکان مکه رفتن پیش پیامبر. به پیامبر گفتند ای محمد ما هرچه بخواهی به تو میدهیم هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو میدهیم هر پست و مقامی هم بخواهی به تو میدهیم. اصلاً تو را میگذاریم رئیسمان. تو را میگذاریم سرورمان.
✴ فقط یک شرط دارد آنهم اینکه دست از آیینت برداری.
پیامبر اخمهایش را توی هم کرد. همانجا آب پاکی را ریخت روی دست مشرکان. بهشان گفت: به خدا قسم اگر خورشید☀ را در دست راست من و ماه🌙 را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتش را رها کنم هرگز این کار را نخواهم کرد! میبینید چه پیامبری داری؟ میبینی چه ولی و پیشوایی داری؟
با خودت میگویی ببین چه جور دل از دنیا کنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ شده.شده پوچ.
✋یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را میشناسم که یه قطره از اقیانوس بیپایان رسول الله در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد.
⭕️در کانال :😎
❌❌❌ #نفس_المهموم ❌❌❌
✴️ #عکس_وپروفایل_مذهبی
🛑 #کلیپ_ومداحی
❎ #شیعه_شناسی
🔵 #داستان
⚛ #آرمانمان_شهادتـــ_است
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
🌸 هرآنچه یک مسلمان باید بداند... ⬆️
🔻بعضی ها می گویند:🧐
چادر سرکردن بی کلاسی است ، عقب افتادگی است !😕
ولی اگر اقتـداء به زهــرا بی کلاسی است...
اقتـداء به زینب بی کلاسی است...
پس ما هم با صـدای بلنـد اعلام می کنیم.. 😏
"که ما عقب افتـاده ایم و به این خصلت هم افتخار می کنیم"✌️♥️
🔴حالا ما میخواییم یه کانال بهتون معرفی کنیم به اسمِ ✨چـــ🦋ــادریهایــِ💙بـاکـلاسـ…✨↘️
🔘یه کانال پر از⬇️
•|🦋|•#پروفــایـــلـــ🌟
•|🦋|•#عکــســـ_نــوشـتـهــ🌈
•|🦋|•#والـپــیــپـر💫
•|🦋|•#داسـتانــ📖
•|🦋|•#تــلـــنـگــر🔖
•|🦋|•#اخــبـارمــهــمـ🖇
•|🦋|•#کـلــیــپـــ_هـــایـــ_جـذابـ
•|🦋|•#دانــســتـــنـــیـــهــا📄
•|🦋|•#مداحــیــهـــا🎤
•|🦋|•#رمـــانــ💟
•|🦋| •#تـــمــ 🌸
💢این کانال هم برای آقــایونِ👨💼
هم برای بانوان🧕
🔰یه سر بزن شاید خوشت اومد💚
⬇️✨⤵️✨⬇️✨⤵️✨⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2966290452Ceda4928393
#داستان 🍃
فرض کن قیامت شده و
نامه اعمالت رو آوردن...📜
توش نگاه میکنی میبینی نوشته ۱۰۰,۰۰۰ نفر رو باحجاب کرده!!😳😳
از تعجب شاخ درمیاری: «این چیه؟ من کی این کارو کردم که خودم خبر ندارم ؟!!!»😍😍😍
مأمور حساب و کتاب: «این آثار نهی از منکرهاته تا سالها پس از مرگت!»😊
▫️این همه...!!! نکنه به ریال نوشته😳
▪️نه بابا ریال چیه؟ تازه، هنوز بودی توی دنیا که روحانی۳ تا صفر رو حذف کرد...
▫️آخه من که هر چی نهی از منکر کردم خیلیا «به تو چه» و «تو نگاه نکن» و این حرفا جواب میدادن... چه اثری؟!🤔
▪️جلوی تو این حرفا رو میزدن. بعدتر که میرفتن و به حرفت و رفتار مؤدبانهات فکر میکردن تأثیر میگرفتن اما خودت بی خبر بودی...😇
▫️بازم این همه نمیشه!🤔
▪️بعضیاشونم چون قبل از تو کسی بهشون تذکر داده بود اما فقط ۱ نفر بود بیاثر بود. تو گفتی شد دو نفر و اثر گذاشت...😊
▪️بازم این همه نمیشه!!🤔
▫️خیلیا هم بچهها و نسل خانمایی هستن که محجبه شدن... از مادرشون که تو با تذکرت باحجابشون کردی اثر مثبت گرفتن... با واسطه ثوابش مال تو هم شده...😉
▫️ولی بازم این همه نمیشه...!🤔
▪️خیلی از محجبهها از ترویج حجابت ثابت قدمتر شدن...
▫️خب، بازم ایـــن همه نمیشه... !!🤔
▪️توی دنیا که بودی، این آیه رو نخونده بودی که هر کس کار خوب انجام بده «فله عشر أمثالها..» ده برابر براش حساب می کنن؟؟؟😠
▫️چرا، خوندم... اما بازم ایـــن همه... !!!🤔
▪️اه... بسه دیگه، چقدر گیر دادی... اگه نمیخوای پاکش کنم، نامه عملت رو بدم دست چپت؟😡
▫️نه نه نه...! غلط کردم. دیگه حرف نمیزنم.😅
▪️بیا... اینم اجر توهیناییه که توی این راه شنیدی... اگه یک کلمه باز حساب کتاب کنی من میدونم و تو...😒
▫️وااااای... عجب اجری...😍😍 کاش بیشتر از اینا بهم توهین میکردن... کاش میزدن تو گوشم، کاش میکشتنم... با این حساب اجر #شهید_خلیلی چیه؟🤔
▪️اون مقامش خیلی خاصه👌 شماها نمیبینید. وگرنه از حسرت کلی غبطه میخورین... بهتون رحم کردن که بی خبر گذاشتنتون.
▫️خوش به سعادتش...
▪️یه مژده هم دارم برات...☺️
▫️چی هست؟
▪️صفحه پشتی نامه عملت رو نگاه کن...
▫️اینجا...؟! أ....!!!! آخ جوووون، این چیه؟ چقدر زیاده... همش مال منه😃
▪️بله، توی دنیا یه خاطره امر به معروف برای یه گروه فرستادی، خیلیا خوندن و #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر رو شروع کردن... اینم ثواب داره💯
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘