eitaa logo
باشگاه نویسندگی.
1.4هزار دنبال‌کننده
271 عکس
54 ویدیو
10 فایل
'به نام خدا' . اینجا هستم تا بهت کمک کنم که همیشه بنویسی. پا به پای هم‌ باشیم، اینجا باهام حرف بزن: https://daigo.ir/secret/920567090
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از وَهداد | Vahdad
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و روز‌ دختر‌هایی که چشم‌هایشان با التماس باز می‌شوند هم مبارک باد:) ⚘️ׅ ࣪⊹ @VahdadOnline
باشگاه نویسندگی.
🖤‧₊˚@WriteClub
0:26 مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده🥀
سه دلیل مهم برای نوشتن جمله‌های کوتاه❕️ - جمله بلند ذهن مخاطب را بیش از حد درگیر می‌کند؛ پس مختصر و مفید سر اصل مطلب بروید. - جمله کوتاه راحت در ذهن خواننده هضم می‌شود. نیاز به نشخوار زیادی ندارد و در نوشته مؤثرتر عمل می‌کند. - به مخاطب اجازه نفس کشیدن می‌دهد. البته تنفس مغزی! خواننده باید فرصت داشته باشد تا جمله قبلی را در ذهنش بارگذاری کند. 🏠‧₊˚@WriteClub
👩🏻‍💻در کدام قالب نگارشی بنویسم؟ ~ واضح است که نمی‌توان در همه قالب‌ها استاد شد. برای این کار می‌بایست عمر نوح و صبوری ایوب را داشت. اگر مخاطب، شما را در زمینه‌ای به عنوان متخصص و هنرمند درجه یک بشناسد، آن‌گاه تأثیرگذاری بیشتری روی او خواهید داشت. منظور از تأثیرگذاری، آن است که شما در این قالب خاص، در ارائه مفهوم و محتوای خود، زیباتر، رضایتمندانه‌تر، گویاتر و به طور کل موفق‌تر عمل می‌کنید. ~🏃🏻‍♀️ بر همین اساس، ببینید در چه قالبی می‌توانید ذهنیات خود را بهتر و اثرگذارتر منتقل کنید. آیا داستان‌پردازی بستر مناسب برای ارائه ناگفته‌های شماست یا سرودن شعر؟ آیا در یادداشت‌نویسی و مقاله‌نویسی اثرگذارترید یا در فیلمنامه‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی؟ ~ بنابراین، ضمن مطالعه در خصوص قالب‌ها، و علاوه بر نظرخواهی از اساتید، به خودتان زمان بدهید و از تجربه کردن و از جستجوگری باکی نداشته باشید. پ.ن: در نهایت خود شما هستید که قالب خاص‌تان را خواهید یافت. 🏠‧₊˚@WriteClub
بهار شخصیت‌هات از راه رسیده؟ اینم یه سری چیز که حال‌وهوای بهاری می‌دن!🌸 ~ کوکی و بیسکوییت پختن. ~ با آب و صابون حباب درست کردن. ~ درست کردن لیموناد. ~ قلعه بالشی ساختن. ~ تماشای کفشدوزک روی دست. ~ غذا دادن به اردک‌ها. ~ ماهی‌گیری. ~ فریزبی و توپ‌بازی. ~ بازی‌های گروهی در دشت و بوستان. ~ کتاب خواندن در سایه‌ی درخت. ~ پرت کردن سنگ در رود و دریا. ~ لباس‌های رها و آزاد. ~ جوراب‌های رنگی‌رنگی. ~ بالا رفتن از درخت. ~ دوچرخه‌سواری در پارک. ~ عکس‌برداری از طبیعت‌. 🏠‧₊˚@WriteClub
قوس شخصیتی (Character Arc) 💢 🌼قوس‌ شخصیتی ~ آرک یا قوس شخصیت، روند تغییراتیه که شخصیت می‌کنه. اتفاقاتی که براش می‌افتن یا کنکاش درونی، کم‌کم تغییرش می‌دن. ~ تغییر شخصیت‌ها قلب داستانه. سفر از یک نقطه‌ی روحی/احساسی/عقلی به نقطه‌ی دیگه. 🌼 فرق قوس شخصیتی با پیرنگ ~ توضیح‌ پیرنگ ~ پیرنگ روند علت و معلولی داستان رو نشون می‌ده، اما قوس شخصیتی تغییرها رو. درباره‌ی شخصیت‌هاست و تحول اون‌ها. 🌼فرق قوس شخصیتی با سفر قهرمان ~ سفر قهرمان برای شخصیت اصلی داستانه. شاید شخصیت اصلی به اون معنا «قهرمان» نباشه، شاید بداخلاق و معتاد و بدبخت باشه، اما هنوز قهرمان داستان محسوب می‌شه و می‌تونه سفری درونی رو طی کنه. ~ اما قوس شخصیت می‌تونه برای هر شخصیتی پیش بیاد، از شرور گرفته تا قهرمان. نکته❗️ لزومی نداره همه شخصیت‌ها در طی داستان تغییر کنن. 🏠‧₊˚@WriteClub
هیچ دوستی به اندازه یه کتاب وفادار نیست.🤍 🏠‧₊˚@WriteClub
باشگاه نویسندگی.
قوس شخصیتی (Character Arc) 💢 🌼قوس‌ شخصیتی ~ آرک یا قوس شخصیت، روند تغییراتیه که شخصیت می‌کنه. اتفا
سه مرحله‌ی اصلیِ قوس شخصیتی🤍 🪧هدف: هر شخصیتی باید هدفی داشته باشه، مثل عاشق شدن یا کسب درآمد. به‌هرحال، در راه رسیدن به این هدف با موانعی روبه‌رو می‌شه. 🧷دروغ: شخصیت یک باور غلط ریشه ای و عمیق در مورد خود یا جهان داره که باعث می‌شه به نتیجه مد نظر نرسه. برای رسیدن به هدفش، باید به دروغ غلبه کنه و اون رو بشناسه. ✉️حقیقت: در تغییر مثبت، هدف شخصیت خودسازیه. زمانی محقق می‌شه که شخصیت داستان دروغ رو نفی کنه و حقیقت رو بپذیره. ❗️مثال: اسپویل از «هابیت»❗️ «هابیت» اثر جی. آر. آر. تالکین 🪧هدف: کمک به دورف‌ها برای پس گرفتن گنجی که اسماگ دزدیده و محافظت می‌کنه. 🧷دروغ: هابیت‌ها متعلق به شایرند، نه دنیای خارج که خطرناکه. ✉️حقیقت: قهرمانی به همان اندازه که به معنی مقابله با خطراته، به معنی داشتن قدرت درونی برای پیروی از اصول اخلاقی در هنگام رویارویی با مشکلات هم هست. 🏠‧₊˚@WriteClub
جوکر: دیوانگی، همون‌طور که می‌دونی، مثل... جاذبه‌ست‌. کل چیزی که لازمه یه هُل کوچولوئه! ~ آهسته دیوانه شدن شخصیت، این یکی از تروپ‌ها/قوس‌های شخصیتی محبوب خواننده‌هاست.🥴☝️ ~ نوشتنش می‌تونه سخت باشه، پس می‌تونید از این پیشنهادها بهره ببرید! 🏠‧₊˚@WriteClub
باشگاه نویسندگی.
جوکر: دیوانگی، همون‌طور که می‌دونی، مثل... جاذبه‌ست‌. کل چیزی که لازمه یه هُل کوچولوئه! ~ آهسته دیو
1️⃣ بذارید شخصیت هدفی داشته باشه. 🌥🥀هدفی که حداقل از نظر اون، رسیدن بهش نیازمندِ قدرت و نیروی فاسدکننده‌ی داستانه. این هدف رو می‌شه به سادگی این‌طور تعریف کرد: «می‌خوام حاکم دنیا بشم» یا یه خرده پیچیده‌تر: «نیاز دارم که از شخص خاصی به شیوه خاصی انتقام بگیرم وگرنه راضی نخواهم بود». مطمئن بشید که کارهای شخصیت برای رسیدن به هدفش‌اند. 2️⃣به نوشتن کشمکش‌های درونی عادت کنید. 🌥🥀کشمکش درونی راه خوبیه که نشون بدید شخصیت به دو مسیر متفاوت کشیده می‌شه. 3️⃣ بذارید شخصیت فکر کنه داره کار خوبی انجام می‌ده. 🌥🥀حتی اگه این‌طور نیست. مخصوصاً اگه این‌طور نیست. 4️⃣ بذارید قدرت فاسدکننده چنان جذاب باشه که شخصیت نتونه در برابر استفاده ازش مقاومت کنه. 🌥🥀این قدرتِ فاسدکننده می‌تونه قدرتی فراطبیعی باشه، یا قدرت سیاسی باشه، یا جادوی سیاه، یا چیزی مثل حلقه‌ای که «گالوم» در سری «ارباب حلقه‌ها» اون‌قدر آرزوش رو داشت. قدرتِ فاسدکننده لازم‌ نیست به معنای واقعی کلمه نوعی نیروی والاتر باشه؛ می‌تونه به سادگی مواد مخدر باشه که شخصیت بیشتر و بیشتر وسواسش رو پیدا می‌کنه. شاید صرفاً گذر زمان در شرایط سخت شخصیت رو به دیوانگی بکشونه. 5️⃣از این‌که آروم آروم پیش برید، نترسید. 🌥🥀شخصیت‌ها آروم‌آروم به سمت دیوانگی می‌رن، با کله سمتش نمی‌جهن. بذارید خرامان‌خرامان در این مسیر پیش برن. دیوانگیِ ناگهانی می‌تونه نتیجه‌ی رخداد فاجعه‌بار باشه و در مدت زمان کوتاه‌تری رخ می‌ده. 6️⃣معمولاً سرنوشت این شخصیت‌ها اگه رستگاری نباشه، مرگه. 🌥🥀شخصیتِ دیوانه‌شده معمولاً متزلزله و خودش رو نابود می‌کنه. می‌تونه در نهایت قوس رستگاری داشته باشه، اما خیلی وقت‌ها هم سرنوشت غم‌انگیزتری داره. البته به ژانر داستانتون و پیرنگش بستگی داره، می‌تونید به‌جای این‌قدر جدی بودن حتی دیوانگی رو مایه‌ی خنده بکنید‌. 🏠‧₊˚@WriteClub
آسمان در غمِ از دست دادنِ خورشید، غم آن هجر را با رویاندنِ ماه بر اهل خود به نسیان میسپارد. باد آوازِ ناله را به سر داد و به سویِ ناکجا آباد نوید می‌دهد که شاید روشناییِ روز نزدیك است. میشنوی؟ صدایِ شیون و زاریِ مرغانِ تاریك‌مغز را؟ آنانی که سر در برف دارند و روشنایی برایشان افسانه است و چون موریانه‌هایی که بر دست‌رنج دیگران حمله‌ور شدند و آوایی مسحور روح‌شان را خریده است و بی توجه به هیچ‌چیز تنها به فرورفتن ادامه میدهند تا زمانِ مرگ! غریقِ سیه‌بختیِ مه‌آلودِ خود شدند و فروغ را نمی‌شناسند. در این دریایِ خاکستریِ گرگ‌و‌میش، ما از کدامین صداییم؟ صدایِ نور و آفتابی دمِ غروب یا که سیاهیِ آن شبی که بشارتِ روشنایی‌ای بی انتها را میدهد؟ نویسنده‌؛ پارادوکس‌🎭 🏠‧₊˚@WriteClub