وقتی نویسنده با تنبلی شاخبهشاخ میشود!💤
WhatToRead
تنبلی در سادهترین تعریفش بیرغبتی به کار است.
شخصیت نقاش چشمانداز در داستان «خانهای با یک شیروانی» چخوف میگوید: «چون به ایستایی ابدی محکوم بودم، در زندگی هیچ نکردم. ساعتها از پشت پنجره به آسمان و پرندگان و خیابانها خیره شدم، هرچه از پست برایم آمد، خواندم و خوابیدم. گاهی از خانه بیرون رفتم و تا نیمهشب در خیابانها پرسه زدم.» 🌓
با اینکه نمیشود گفت کسی که نشسته و برای کاراکترهای داستانی یا ذرات زیر اتمی دنبال اسم و توضیح میگردد، هیچ کار نمیکند، ولی تلقی عمومی و کلیشهای از تنبلی همچنان غالب است.
بله بله همه اینها را شنیدهایم. اما گول نخورید: تنبلی شکل واحدی ندارد. آدمهای پرانرژی ممکن است شبیه هم باشند اما تنبلها هرکدام باسرعتهای مختلف ساز خودشان را میزنند. تنبلی عمیق بیش از آنکه بهمعنای هیچ کارنکردن باشد بهمعنای تقلای و رنج بیش از اندازه برای هرکار است.🥀
واقعبین باشیم بعضی از پسرها و دخترها نویسنده میشوند چون تنها دفتر کاری که دوست دارند، داخل سرشان است و همان میل و انگیزهای که آنها را به نوشتن سوق میدهد، میتواند مانع کارکردنشان شود. یادتان باشد احساس نارضایتی کلی نسبت به جهان که ریشه همهٔ نوشتنهاست میتواند نویسنده را پایین بکشد، از انگیزه تهی کند و به صرافت بیندازد که آیا اصلا ارزشش را دارد یا نه؟
لم کار این است که آدم این تهدید را به فرصت تبدیل کنید. رابرت برتون پر تلاش نوشت :«من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم.»
من هم اتفاقا همیشه برای خودم کلی آرزو و برنامه داشتم، میخواستم رمانهای کت و کلفت بنویسم اما جاهطلبی بدون انرژی به چه درد میخورد؟ چیزی غیر از خیالبافی است؟👤
#به_نویسنده
#اطلاعات_نویسندگی
🏠‧₊˚@WriteClub
ترفندهایی برای طنزنویسی!🍓
WhereToRead
~ بازی با کلیشههای زبانی آشنا و بازسازی آنها
~ استفاده نابهجا از ادبیات رسمی یا محاورهای
~ غلطنویسی و یا غلطگویی عمدی
~ استفاده از تعابیر طنز آمیز برای توصیف صحنه
~ و شگردهای دیگر در واژگان و کلام...
#چطور_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub
باشگاه نویسندگی.
ترفندهایی برای طنزنویسی!🍓 WhereToRead ~ بازی با کلیشههای زبانی آشنا و بازسازی آنها ~ استفاده نابه
🎟در نگارش اثر طنز، همانطور که در موضوع و سوژه و ماجرا مخاطب را غافلگیر میکنید، در زبان نیز میتوانید همین غافلگیری را به کار ببرید.
☁️ در طنز حتی میتوانید به «واژهسازی» هم روی آورید یا مفاهیم نو را بر کلمات سوار کنید. چه بسا در زبان معمول و رایج مردم هم کمکم به کار بروند.
🎟 کافی است به معروفترین رمان معاصر طنز فارسی (دایی جان ناپلئون) مراجعه کنید. ببینید زبان روان، شوخ و استفاده دقیق از کلمات و بار کردن مفاهیم جدید بر آنها، چقدر در خواندنی کردن کتاب و سپردن آن به حافظۀ جمعی نقش داشته است.
تا آنجا که عباراتی مثل: «کار، کار اینگیلیساست» در محاورات روزمرهی ما، به صورت ضربالمثل درآمده است!
☁️ البته طنز عبارتی را آگاهانه و حسابشده به کار ببرید وگرنه به لودگی پهلو میزند و مخاطب را پس میزند.
🎟 طنز کلامی باید در خدمت ارائهی ایده و نظر اصلی اثر باشد و نباید در بهکارگیری آن، زیاد دست و دلبازی به خرج دهید.
#چطور_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub
تعریف ایجاز از زبان مهشید امیرشاهی👩🏻🏫
شاید مهمترین کار ما در نشستهای «تمرینجا» گشتن پیِ کلمات اضافه است. بارها دیدهایم که گاه با حذف یک واژهی اضافه، جمله دوچندان زیباتر شده؛ قدرت ایجاز که یکی از بهترین تعریفهای آن را مهشید امیرشاهی به زبان آورده:
«در توصیف شخصیتها و موقعیتها به ایجاز در کلام معتقدم و به همین دلیل اگر بتوانم مطلبی را در دو سطر بگنجانم به دو سطر و یک کلمه رضایت نمیدهم.»
و چه مثالی بهتر از جملهی خود او در آغاز رمانِ «در سفر»:
«روزی که تاجی را به خاک سپردیم، من بسیاری از زندگان را هم خاک کرده بودم.»
- شاهین کلانتری🖋
#چطور_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub
بعضی وقتها... نه، تمام وقت این فکر رو دارم که
من یک زندگی رو انتخاب کردم.
زندگیای شامل اعتقاداتم، اصولم، علایق و خواستههام، آدمها و روابطم و تمام چیزهایی میشن که من انتخابشون کردم.
خسته شدم از اینکه پیاپی درگیر این باشم که کدوم مسیر از نظر چه کسی درسته و از نظر چه کسی اشتباه.
رفیق... نظر خودت چیه؟
امروز که سر کلاس بودیم ک درحال تفسیر کردن یک کلمه، هر مفسری حرفی زده بود واسه خودش و برداشتی برای خودش داشت. دیدگاه خودش رو داشت.
توی اون مسئلهی عام، باشه؛ ولی زندگی من؟ اینجا منم که صاحب نظرم.
اینکه " لعیا از تو بعید بود." ، "لعیا من دغدغهی تورو دارم واسه همین دارم درستش رو بهت میگم که اشتباه نکنی." و " لعیا به نظر من تو باید..."؛ این مزخرفه.
[ راجع به نصیحتی که لطف میشه و بهمون میکنن یا درخواست مشورتی که میکنیم حرف نمیزنم]
هربار لبخندم و هربار سر تکون دادنم به منظور احترام بود، نه پذیرشی که فردا بابتش یقهم رو بگیری و بکوبیم.
من فقط خواستم حالم خوب باشه و اینجوریم که خوبم.
اگه مجازاتی هست، قاضیش کس دیگهایه
و اگه پاداشی برای این کنار مباح نیست، حسرت از دست دادن زمانش گردن منه.
چپ و راست رفتن و اومدن برای امر و نهی کردنِ اینکه کی باشم و چجور باشم، کمکی بهم نمیکنه و فقط حالم رو بهم میزنه از اینکه بخوام به چیزی باور داشته باشم که تو هم توش شریکی.
اگه من یکی رو دوست دارم، من خواستم که دوستش داشته باشم پس بهم یاد نده دربارهی این احساس چیکار کنم.
اگه علاوه بر تمام داشتههام، میخوام بازم تلاش کنم و سرکار برم، بهم نگو تمرکزت رو بذار روی درس و دانشگاهت.
اگه دارم لبخندم رو روی صفحهی منزجرکنندهی گوشیم میندازم، بهم نگو اینا واسه تو آینده نمیشن.
اگه دارم موهام رو کوتاه میکنم، ورزشی رو میکنم که به نظر تو برای یک زن نامتعارفه و رنگ و لباسی رو دوست دارم که تو برای یک زن مناسب نمیدونیش، بهم نگو انجام ندم.
چون قطعیترین چیزی که توی هر انتخابمون هست، احساسه و این تنها چیزیه که میتونیم ادعا کنیم داریمش( چون حتی نمیتونیم ادعا کنیم عاقلیم)
پس فقط بکش عقب
و بذار توی تصمیمهای اشتباهم، خریتهای جوونیم، وقتتلف کردنهای بیخودیم و جادهخاکیهام تنها باشم.
آخرش فقط منم که آسیب میبینم، میخورم زمین یا توی جهنمِ ذهن تو میسوزم.
پس فقط ولم کن
چون هرکار کنم و هرجا برم و هرجور باشم، دلم پیش همون انتخابیه که کردم، نه چیزی که تو دیکته کردی باشم.
֙⋆ #گفتوگو | زندگیای که انتخاب میکنیم
باشگاه نویسندگی.
WhereToRead
چک لیستِ ضروری 🕯
شده موقع نوشتن یک صحنه یا دیالوگ احساس گیجی کنی و ندونی چی باید بنویسی؟
یکی از دلایلش اینه که انگیزه یا ویژگیهای اخلاقی کاراکتر هنوز برامون واضح نیست. پس طبیعیه که گیج بشیم یا ایدهای برای پیش بردنش نداشته باشیم.
باید این نکتهٔ مهم یادمون باشه که برای ساخت شخصیت داستانی لازمه بخشهای مختلفی رو مدنظر قرار بدیم. از ویژگیهای ظاهری کاراکتر تا ویژگیهای روانیش و ارتباطی که با جهان اطراف داره.
اما یک سری موارد هست که از بقیه یه مقدار مهمترن و باید توجه ویژهای بهشون داشت.
۵ سوال مهم برای ساخت «شخصیتِ جنایی»
• هدفش چیه؟
• چی رو پنهان/انکار میکنه؟
• چی براش مهمتر از هر چیزیه؟ (انگیزهاش چیه؟)
• وقتی یه اتفاقی میافته خودش رو قربانی میدونه یا مقصر؟
• اهل نقشه و برنامهریزیه یا بیفکر عمل میکنه؟
این لیست[ که خیلی خلاصه هست] فقط برای ساخت قاتل یا کارآگاه نیست و برای ساخت هر شخصیتِ مهمِ داستان میتونی ازش استفاده کنی.
#شخصيت_پردازی
🏠‧₊˚@WriteClub
یکی از مهمترین عناصری که میان تمامی عناصر داستان (از پلات، پروتاگونیست و درگیریهای درونی تا انتخاب راوی، لحن داستان و...) هارمونی و تناسب برقرار میکنه، شناخت مخاطب قصه است.
🌱 اینکه شما بدونید این داستان رو دارید برای چه شخصی مینویسید برای شما مشخص میکنه که این قصه:
با محوریت چه کسی، در چه موقعیتی، برای رسیدن به چهچیزی، در تقابل با چه کسانی و توسط چه شخصی روایت میشه.
-توجه به همین نکات کوچک بدیهی رو جدی بگیرید.-
#چطور_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub
باشگاه نویسندگی.
‹ ۲ › نشون بدید چطور زوجِ عاشق با هم سازگارند، در عین حال بههم نمیان❗️ این گفته که «متضادها به هم
‹ ۳ › به شخصیتهای عاشق نقصهایی
بدید که پیرنگ فرعی رو جلو میبرن.
شخصیتهای عالی نقص دارن. نقصها کشمکش درونی میسازن که به وقتش میتونه باعث پویایی رابطه شخصیتها بشه.
☎️ در رمان عاشقانه، ممکنه خواننده احساس کنه داستان فقط درباره عشق شخصیتهاست. از نقصهای شخصیتها استفاده کنید که پیرنگهای فرعی جذاب رو پیش ببرید.
برای مثال، در کتاب «جین ایر» اثر شارلوت برونته، روچستر به ظاهر خشن و بیادبه، اما از درون نرمتره. وقتی جین ایر راز رو درباره اون کشف میکنه، نقص روچستر توضیح داده میشه. پیرنگ فرعی راز روچستر، توضیح میده که چرا شخصیت گوشهگیر و محتاطی داره.
#چطور_بنویسیم
#مقالهیداستانعاشقانه
🏠‧₊˚@WriteClub