Mohsen Chavoshi Alaj - Mohsen Chavoshi .mp3
زمان:
حجم:
13M
با ما رسیدگان به یقین
پس مایلید قمار کنید
#جانم_فدای_وطنم
🏠‧₊˚@WriteClub
برای دفاع از وطن، دنبال راضی کردن کسی نباشید؛ دفاع از خانه و خانواده، طبیعیترین کنش هر انسانیست.
من فکر کردم با ملی شدن اینترنت و عدم دسترسیم به تلگرام و یوتیوب، سیستم یادگیریم متوقف شده؛ اما خب بهتر که شد. الان این فرصت برام فراهمه تا هرچی میدونم رو عملی کنم.
باشگاه نویسندگی.
من فکر کردم با ملی شدن اینترنت و عدم دسترسیم به تلگرام و یوتیوب، سیستم یادگیریم متوقف شده؛ اما خب
شاید به کتابخونهی بابام یه سری بزنم.
WhereToRead
💢 چرا کشمکشهای درونی مهماند؟
کشمکش یعنی درگیری؛ جدالی که بین دو کاراکتر یا نیرو که اهداف متضادی دارن ایجاد میشه.
گاهی این درگیری درونی میشه. یعنی فرد بین دو انگیزه، میل یا هدف درگیره. یا در موقعیتیه که مجبوره چیزی که خیلی خوشش نمیاد رو انتخاب کنه.
کشمکش درونی تو داستان مهمه چون به کاراکتر و انتخابهاش عمق و پیچیدگی میده و این میتونه تنش و جذابیت یک داستان رو دوچندان کنه.
ایجاد کشمکشهای درونی در داستان جنایی
🥊 تناقضهای درونی: شخصیت باید دچار تناقضات اخلاقی و روانی بشه. مثلاً یک شخصیت مجرم باشه، ولی از طرفی به شدت از کارهایی که کرده عذاب وجدان داشته باشه.
🎈 تصمیمات سخت: شخصیت باید در موقعیتهایی قرار بگیره که مجبور بشه انتخابهای سختی کنه. انتخابهایی که هر کدوم به نحوی عواقب سنگینی دارن.
♦️ افشا شدن گذشته: گذشتۀ شخصیت میتونه تأثیر زیادی در کشمکشهای درونیش داشته باشن. مثلاً یک شخصیت ممکنه در گذشته جنایتی کرده باشه و حالا با احساس گناه درگیر باشه.
#شخصیت_پردازی
🏠‧₊˚@WriteClub
🥀 خونِ همیشه جاری.
خالق اثر: Sofi
•──✧──·𖥸·──✦──•
【 @ShahKarArtsAcademy 】
باشگاه نویسندگی.
🥀 خونِ همیشه جاری. خالق اثر: Sofi •──✧──·𖥸·──✦──• 【 @ShahKarArtsAcademy 】
در این غروبِ نه چندان آرامشبخش،
از بلندیای به زندگی خیره شدیم که سرشار از لحظهست. خاطراتی که نوشتیم و صداهایی که شنیدیم. گاهی هم چیزهایی که خواستیم فراموش کنیم و نخواستیم ازشون بگیم.
این چند روز، پر از احساس بود. غم نوازشی میکرد و شادی از روی گونهها پایین میریخت. غرور لب میشکافت و امید قلبهارو. ترس روی شونههامون ایستاده بود درحالی که حیرت تکونمون میداد.
هر لحظه آغوشهارو آرزو کردن و خداحافظیهارو نادیده گرفتن، مارو اینطور ساخت.
نه از چند روز گذشته
و نه از حادثههایی که پیش اومد،
بلکه از همون لحظهای که چشمهایی باز شد تا مارو به اینجا برسونه. از وقتی مردی از تاریخ چندهزارساله، پدرانه پادشاهی کرد و افسانههایی نوشته شد که انسانهارو جاودان کرد.
از لحظهای که ایران، خونه بود و این زمین، وطن.
از لحظهای که دیدن موی پر خون دخترها، فقط درد نداشت. از لحظهای که بالا رفتن مشت زنها، حرف نداشت. از لحظهای که کسی از اشک ریختن مردها، شرم نداشت و از لحظهای که آدمها، ایرانیها... ما ایرانیها، چشمهامون به خون مجال نشستن داد و به لبخندهامون ارزش دیده شدن.
و خشم، اینجاست؛ در تباری جاودان و خونِ همیشه جاری. در این ملت همیشه زنده و در جایی که ما هستیم. در جایی که ایران هست.
با احترام به شهد سرخ هموطنانمون
آکادمی هنری شاهکار
•──✧──·𖥸·──✦──•
【 @ShahKarArtsAcademy 】
یک ساعت بعد از کلاس نشستیم
با استاد عبائی و شربت( فامیلی تقریبی این همشاگردی) راجع به امنیت زنان در کشور خودمون و جوامع غربی صحبت کردیم،
بهشون فیلمهایی با موضوع زنان معرفی کردم،
کتاب قرض گرفتم،
موضوع ارائهم رو برای مقالهی بعدیم انتخاب کردم
و قرار شد گروه این واحد تابستونی باقی بمونه چون این مباحث باید با کیفیت بیشتری بهش پرداخته بشه.
صبحم راضی کننده بود حتی با اینکه یک ساعت دیر اومدم، شب رو نخوابیده و از این فضا هم خسته بودم.
این رو دوست دارم که توی بدترین شرایط و موقعیتهایی که دلت باهاشون نیست، چیزای ارزشمندی پیدا میکنی که گذشته رو باهاشون مرور کنی و آینده رو باهاشون بسازی؛ مثل اندیشهی اساتید ارزشمندی که داشتم.
استاد شریفی، استاد عبداللهی و استاد عبائی.
انگار آدم وقتی تو دل ناخوشیها، خوشیای پیدا میکنه، بیشتر قدرش رو میدونه و بهتر توی ذهنش نگهداریش میکنه.
֙⋆ #خاطره | ناخوشیهایی که دوست دارم
باشگاه نویسندگی.
🖤‧₊˚@WriteClub
0:26
مستان همه افتاده و ساقی نمانده
یک گل برای باغبان باقی نمانده🥀