باشگاه نویسندگی.
🥀 خونِ همیشه جاری. خالق اثر: Sofi •──✧──·𖥸·──✦──• 【 @ShahKarArtsAcademy 】
در این غروبِ نه چندان آرامشبخش،
از بلندیای به زندگی خیره شدیم که سرشار از لحظهست. خاطراتی که نوشتیم و صداهایی که شنیدیم. گاهی هم چیزهایی که خواستیم فراموش کنیم و نخواستیم ازشون بگیم.
این چند روز، پر از احساس بود. غم نوازشی میکرد و شادی از روی گونهها پایین میریخت. غرور لب میشکافت و امید قلبهارو. ترس روی شونههامون ایستاده بود درحالی که حیرت تکونمون میداد.
هر لحظه آغوشهارو آرزو کردن و خداحافظیهارو نادیده گرفتن، مارو اینطور ساخت.
نه از چند روز گذشته
و نه از حادثههایی که پیش اومد،
بلکه از همون لحظهای که چشمهایی باز شد تا مارو به اینجا برسونه. از وقتی مردی از تاریخ چندهزارساله، پدرانه پادشاهی کرد و افسانههایی نوشته شد که انسانهارو جاودان کرد.
از لحظهای که ایران، خونه بود و این زمین، وطن.
از لحظهای که دیدن موی پر خون دخترها، فقط درد نداشت. از لحظهای که بالا رفتن مشت زنها، حرف نداشت. از لحظهای که کسی از اشک ریختن مردها، شرم نداشت و از لحظهای که آدمها، ایرانیها... ما ایرانیها، چشمهامون به خون مجال نشستن داد و به لبخندهامون ارزش دیده شدن.
و خشم، اینجاست؛ در تباری جاودان و خونِ همیشه جاری. در این ملت همیشه زنده و در جایی که ما هستیم. در جایی که ایران هست.
با احترام به شهد سرخ هموطنانمون
آکادمی هنری شاهکار
•──✧──·𖥸·──✦──•
【 @ShahKarArtsAcademy 】
یک ساعت بعد از کلاس نشستیم
با استاد عبائی و شربت( فامیلی تقریبی این همشاگردی) راجع به امنیت زنان در کشور خودمون و جوامع غربی صحبت کردیم،
بهشون فیلمهایی با موضوع زنان معرفی کردم،
کتاب قرض گرفتم،
موضوع ارائهم رو برای مقالهی بعدیم انتخاب کردم
و قرار شد گروه این واحد تابستونی باقی بمونه چون این مباحث باید با کیفیت بیشتری بهش پرداخته بشه.
صبحم راضی کننده بود حتی با اینکه یک ساعت دیر اومدم، شب رو نخوابیده و از این فضا هم خسته بودم.
این رو دوست دارم که توی بدترین شرایط و موقعیتهایی که دلت باهاشون نیست، چیزای ارزشمندی پیدا میکنی که گذشته رو باهاشون مرور کنی و آینده رو باهاشون بسازی؛ مثل اندیشهی اساتید ارزشمندی که داشتم.
استاد شریفی، استاد عبداللهی و استاد عبائی.
انگار آدم وقتی تو دل ناخوشیها، خوشیای پیدا میکنه، بیشتر قدرش رو میدونه و بهتر توی ذهنش نگهداریش میکنه.
֙⋆ #خاطره | ناخوشیهایی که دوست دارم
باشگاه نویسندگی.
🖤‧₊˚@WriteClub
0:26
مستان همه افتاده و ساقی نمانده
یک گل برای باغبان باقی نمانده🥀
ادبیّات نمایشی 🎭
تقسیمهایی که از ادب نمایشی در ملل غرب شده، بیشتر در حدود تراژدی و کمدی و درام است که به اختصار میتوان در باب آنها چنین توضیح داد:
۱. تراژدی، تصویر ناکامی اشخاص برجسته است، از جهتی با حماسه پیوند دارد و از گذشتۀ اساطیری یا تاریخی سرچشمه میگیرد و گاه دوری زمان جای خود را به دوری مکان میدهد. هنرمند به جای آنکه از گذشتۀ دور (خواه تاریخی، خواه اساطیری) سخن به میان آورد، از مکانی دور در زمانی نزدیک سخن میگوید. اینکه در تعریف تراژدی گفتهاند: «قهرمانان آن در پایان دچار مرگی دلخراش میشوند، به این معنی است که قهرمانان نتیجۀ اجتنابناپذیر تضادها و تلاشهایی باشد که مسیر داستان آن را به وجود میآورد. هر تراژدی -در آن سوی غمی که تصویر میکند- نشاندهندۀ فتحی دیگر است که در خواننده شور و هیجان میآفریند.
ریشۀ کلمۀ تراژدی به معنی آواز بز Tragedy است (یونانی: تراگودیا) که در تعبیرات مفسّران اسلامی ارسطو (مانند ابنسینا) به گونۀ طراغودیا در آمده است، گویا از ترانهای سرچشمه میگیرد که یونانیان قدیم، هنگام مراسم قربانی دیونیزوس یا در سوگ او میخواندهاند. علاوه بر وحدتهای سهگانه (زمان، مکان، داستان) در تراژدی از طرز بیان موزون و سنگین و موضوعات برجسته (سرنوشت و مسائل ابدی) باید کمک گرفت.
👤 دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
#ادبیات_نمایشی
🏠‧₊˚@WriteClub
@TheDivanOfLaiyaTheDivanOfLaiya (1).mp3
زمان:
حجم:
4.7M
֙⋆ #لعیاینویسنده | خلاء در داستان
باشگاه نویسندگی.
֙⋆ #لعیاینویسنده | خلاء در داستان
وارد جزئیات شدن خسته کنندهست، اما خلاء رنجآوره.
֙⋆ #لعیاینویسنده | خلاء در داستان
نشانهی یک نویسنده
زمانی که میمیرد، سرد میشود و تاریک،
فقط در نقش راویِ داستان
باقی خواهد ماند؛
اما تو
ای معشوقِ حاضر در داستان
همیشه آنجا میمانی
و نه در جایگاه حبس، بلکه در قرارگاه پرستش.
همانطور که بودی
زنده، شیرین و خروشان.
֙⋆ #لعیا | قدم زدنهای نوشته