گفت این رو مثل علی اکبر بزرگ کن...😭
اینم از این و اون شنیده بود که بابات تو رو به حضرت زینب سلام الله علیها سپرده. حالا بچه های خانم حضرت زینب سلام الله علیها چند سالشونه؟
۱۰ ساله و ۹ ساله....😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
گفت این رو مثل علی اکبر بزرگ کن...😭 اینم از این و اون شنیده بود که بابات تو رو به حضرت زینب سلام
اینا از بچگی همبازی عبدلله ابن حسن بودن..😭
اینا رفتن شهید شدن عبدلله دید،
دید محمد رفت، عون رفت، کم کم دید داداشش قاسم رفت. دید علی اکبر رفت. آخرها دید علی اصغر هم رفت😭
یعنی دید بچه شیرخواره هم بارش رو بست رفت. از کل خاندان حضرت زهرا سلام الله علیها فقط همین یه بچه باقی مونده بود...😭
حسین...😭
#محرم
🌴 #یازینب...
اینا از بچگی همبازی عبدلله ابن حسن بودن..😭 اینا رفتن شهید شدن عبدلله دید، دید محمد رفت، عون رفت،
اصلا با خودش گفت من با چه رویی دیگه به مدینه برگردم😭
این حالت روانیش اینطوری بود. منتظر کوچکترین فرصتی بود که میدان بره و جونش رو فدای عموش کنه😭
تو دلش میگفت من بابا ندارم یتیمم. هرکی بابا داشت رفت، عمه جانم زینب.. رفت وساطط کرد بچه هاش رو فرستاد اما من کسی رو ندارم😭
پس دنبال فرصت میگشت و #امام_حسین هم هنگام وداع فقط سفارش عبدالله رو به خواهرش زینب.. کرد
حسین ..😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
اینا از بچگی همبازی عبدلله ابن حسن بودن..😭 اینا رفتن شهید شدن عبدلله دید، دید محمد رفت، عون رفت،
اصلا با خودش گفت من با چه رویی دیگه به مدینه برگردم😭
این حالت روانیش اینطوری بود. منتظر کوچکترین فرصتی بود که میدان بره و جونش رو فدای عموش کنه😭
تو دلش میگفت من بابا ندارم یتیمم. هرکی بابا داشت رفت، عمه جانم زینب.. رفت وساطط کرد بچه هاش رو فرستاد اما من کسی رو ندارم😭
پس دنبال فرصت میگشت و #امام_حسین هم هنگام وداع فقط سفارش عبدالله رو به خواهرش زینب.. کرد
حسین ..😭
امان از دل زینب سلام..😭
🌴 #یازینب...
اصلا با خودش گفت من با چه رویی دیگه به مدینه برگردم😭 این حالت روانیش اینطوری بود. منتظر کوچکترین
چون از این موضوع آگاه شده بود. میگفت زینب جان داغ قاسم برای ما بسه. من کمرم شکست.😭 عبدلله رو به تو میسپرم. یک لحظه هم ازش غافل نشو😭
بخاطر این حضرت زینب... دست این بچه ۱۰ ساله رو گرفته بود، هر جا میرفت با خودش می برد. تو هر خیمه ای میرفت با خودش می برد. اما فکر کنم یه جایی خود خانم حضرت زینب سلام الله علیها هم دست و پاش رو گم کرد..😭
حسین...😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
چون از این موضوع آگاه شده بود. میگفت زینب جان داغ قاسم برای ما بسه. من کمرم شکست.😭 عبدلله رو به تو م
خانم بزرگ...وقتی اومد بالای تل زینبیه این بچه هم باهاش بود. یه وقت ببینه شمشیر دار با شمشیر میزنه. حسین رو محاصره کردن. یه عده با نیزه میزنن. یه عده با سنگ میزنن.😭
حسین..😭
#محرم
🌴 #یازینب...
خانم بزرگ...وقتی اومد بالای تل زینبیه این بچه هم باهاش بود. یه وقت ببینه شمشیر دار با شمشیر میزنه. ح
خانم بزرگ حضرت زینب سلام الله تا دست ها رو گذاشت رو سرش عبدالله دوید به سمت #امام_حسین همش امام صدا میزد یا اختاه احسبی. خواهرم این بچه رو نگه دار. این بچه رو نگه دار نزار بیاد..😭
حسین...😭
امان از دل زینب...😭
🌴 #یازینب...
خانم بزرگ حضرت زینب سلام الله تا دست ها رو گذاشت رو سرش عبدالله دوید به سمت #امام_حسین همش امام صدا
بی بی دست انداخت پیرهن این بچه رو گرفت. همش صدا میزد پدر و مادرم فدات من از این بچه جدا نمیشم. یه وقت پیرهنش پاره شد. گفت من از عموم جدا نمی شم. نامردها غریب گیر آوردین😭
تنها گیر آوردین😭
یکی اومد با شمشیر بزنه به ابی عبدالله اون دستش رو حائل کرد و دست به پوست آویزان شد.😭
حسین..😭
🌴 #یازینب...
بی بی دست انداخت پیرهن این بچه رو گرفت. همش صدا میزد پدر و مادرم فدات من از این بچه جدا نمیشم. یه وق
روح شهید آرمان شاد 😭
نامردها آرمان عزیز رو هم تنها گیر آوردن ، غریب گیر آوردن 😭
🌴 #یازینب...
بی بی دست انداخت پیرهن این بچه رو گرفت. همش صدا میزد پدر و مادرم فدات من از این بچه جدا نمیشم. یه وق
بعد خودش رو انداخت تو بغل عمو. عمو اون رو بغل کرد. همش میگفت برادر زاده کاش نمی اومدی ..😭
خیلی معذرت میخوام😭
از شما معذرت میخوام، از امام زمان عزیز معذرت میخوام😭
#محرم
🌴 #یازینب...
بعد خودش رو انداخت تو بغل عمو. عمو اون رو بغل کرد. همش میگفت برادر زاده کاش نمی اومدی ..😭 خیلی معذ
تو بغل عمو سر از بدنش جدا شد. این خونها ریخت رو صورت ابی عبدالله. من نمیدونم وقتی تو گودال رو بدن #امام_حسین اسب می دواندن این بچه هنوز تو بغل امام حسین بود یا نه😭
بعید میدونم کسی او را از گودال خارج کرده باشه. اونجایی که اسب ها رو نعل تازه زدن...😭
حسین ..😭
تمام کنم روضه امشب را...😭
شجاعت یعنی بدون سپر، سپر باشی
یکی زره و اسبش را پیشکش میکند و رد میشود. یکی هم بیزره و اسب، خودش را پیشمرگ امام میکند و در آغوشش آرام میگیرد.
عبدالله خوب فهمیده بود؛ امام، خودت را میخواهد. پس باید یاریاش کنی حتی با دست خالی...😭
حسین...😭
التماس دعا...😭