eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
8هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨ ❣﷽❣ 2️⃣2️⃣ : هشت ركعت به هر سوره كه ميسر شود اقامه شود.حضرت علی (ع)‌ فرمود : گشوده شود از برای او درهای آسمان. 🌓 مستحب است در هر شب ماه رمضان دو رکعت نماز در هر رکعت حمد و توحید سه مرتبه و چون سلام داد بگوید: سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَفِیظٌ لا یَغْفُلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ رَحِیمٌ لا یَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لا یَلْهُو پس بگوید تسبیحات اربع را هفت مرتبه پس بگوید سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ یَا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او علیهم السلام کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد بیامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار گناه ✋ 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊 🍃💚 💚🍃 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃 🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
•• آهنگر‌هــا یڪ گیره دارند و وقتۍ‌مے خواهند روۍ یڪ تکه کار کنند ، آن را در گیره مۍگذارند...! هم همینطور است ؛ اگر بخواهد روۍ کسی ڪار بکند ، او را در گیــره‌ۍمشکلات مۍگذارد و بعد روے او کار مےڪند! ! •♥️• 🍁 •
خدایا آنقدر اسمهای زیبایی داری ڪه با هر ڪدامشان اوج می گیرم خدایا من به داشتن خدایی چون تو به خود می نازم تو هم ڪاری ڪن ڪه آنقدر خوب بشوم ڪه به من بنازی ڪه پُز مرا بدهی... ✨خدایا به حق این شبها حاجات دل دوستانمان را روا بفرما الهی آمین🤲 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🌴 #یازینب...
#موسیقی_را_با_متن_گوش_کنید. با هنذفری گوش کنید... #علی_علی_یاعلی... #التماس_دعا... 👇🌹👇 #یا
... 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 وقتی شما از این و آن طعنه میخورید و لاجرم به گوشه اتاق پناه میبرید و با عکس‌های ما سخن میگویید و اشک میریزید.. به خدا قسم این جا کربلا میشود و برای هر یک از غم‌هایِ دلتان این جا تمام شهیدان زار میزنند.. 🌷🕊 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 💐 🏴🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🏴
🌴 #یازینب...
#درد_دل... 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 وقتی شما از این و آن طعنه میخورید و لاجرم به گوشه اتاق پنا
... یازهرا... چادر سیاه شب بدجوری خیابونا رو تاریک و مخوف کرده.. سفیدی ماه روی اون چادر سیاه هر چشمی رو به خودش جذب میکنه.. نور آبی و قرمز لایتر خودرو فضای تاریک خیابون رو روشن میکنه و با عبور چندتا خودرو نوبت بقیه میشه.. ساعتای آخر ماموریته شبکه از چهره زنی حرف میزند ماشین پژو ب سمت شهربانی شماره ۶۶۸۷۹۴۲۰ ایران ۱۱ بقیه کناری می‌ایستند و احمد ب سمت ماشین می‌رود تا مدارک را ببیند.. چند دقیقه‌ای میگذرد که ناگهان ماشین ب سرعت دنده عقب میگیرد.. از کنار بچه‌ها عبور میکند و سریع فرار میکند.. احمد که کنار شیشه ماشین ایستاده بود با یاحسین بلندی بر زمین افتاده بود.. ب سمتش میدوم ضربات چاقو تمام سینه و شکمش را دریده.. فریاد میزنم ماشین پژو رو تعقیب کنید بچه‌ها ب دنبال پژو راه می‌افتند و ده دقیقه بعد صدای آژیر آمبولانس محوطه را پُر میکند.. احمد را با احتیاط ب اتاقک آمبولانس منتقل میکنیم.. بالا سرش می‌نشینم و چشمانم را ب چشمانش میدوزم.. سرفه میکند و لخته‌های خون روی لباسش می‌ریزد زیر لب ذکر می‌گوید ب سختی نفس می‌کشد پرستارها خون‌های لبش را پاک می‌کنند • من مُردم نیایید بالا سرم فیس فیس کنید بیایید فاتحه بخونید و برید احمد ساکت باش نگاهم را از نگاهش میدزدم نمی‌خواهم چیزی بگوید اشک‌هایم امان نمی‌دهند • نگاه کن مثل بچه‌ها میخای بگم ببرنت بخش اطفال..؟! میخندم.. او هم میخندد.. صورتم را ب صورتش می‌چسبانم قطرات اشک و خون با هم ترکیب شده‌اند.. زیر لب زمزمه میکنم احمد تو اگه شهید بشی من با کی برم دوکوهه؟ با کی برم خادمی شهدا؟ جواب نمی‌دهد با فریاد پرستار را صدا میزنم احمد پاشو احمد جواب بده احمد پاشو بگو همه اینا خوابه پرستار مرا از احمد دور میکند ب دیوارهای سرد تکیه میدهم می‌افتم کف سالن و ب تلاش پرستارها نگاه میکنم صدای بی‌سیم بلند می‌شود مجید یک مجید دو اعلام وضعیت.. شاسی بی‌سیم را میگیرم وضعیت سفیده سفیده من اینجا احمد بهشت..‌😔 تمام.. .... ...
🌴 #یازینب...
#درد_دل... یازهرا... چادر سیاه شب بدجوری خیابونا رو تاریک و مخوف کرده.. سفیدی ماه روی اون چادر س
...😭 اما نامردا.. منم یه زمانی مثل شما زلال و جاری بودم پاک بودم کنارتون بودم رفیقتون بودم بابا اگه نبودم نوکرتون که بودم.. .. ...😭
... سلام آقا سلام آقای خوبی... خیلی وقته دلتنگم خیلی وقته که از خودم دلگیرم... آقا.... دلم اونقدرتنگ شده که گاهی اوقات ، گاهی اوقات که نه! همیشه احساس خفگی میکنم یه بغض سنگین ونفس گیر... دنبال یه جاییم راحت گریه کنم وبشکنم این بغض خفه کننده رو اما آخه مولا مگه این بغض تمومی داره هرچقدرم میشکنیش وفکرمیکنی تموم شده میبینی نه!!! تازه بغضت داره بزرگتر میشه... مولا دلم گرفته تنگه میترسم بمیره و من... نتونم لیاقت دیدار حرمتونو پیداکنم از خودم ... ازخدای خودم... از مولای خودم... دور شدم آقا کمکم کن... مولا... سرور من... پیشوای من... میترسم اونقدر دلم تنگ بشه که... ومن نتونم حال و هوای حرمتونو حس کنم... میترسم نتونم عاشق شم نتونم عاشق واقعیتون شم... میترسم مولا میترسم... دل تنگم آقا جون دلتنگ دلتنگم... میترسم بهشتی بشم اما... اما نتونم ببینمتون باور کنین سخته مولا یه عمر دلتنگ دیدار باشی وبه دیدار نزدیک بشی و... نشه... مولا... ... ...
(علیه‌السلام )🏴 ...🌹 ... 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 خدایا! تو میتونی... خدایا! توبلدی... خدایا! تو مارو از پدرمادرمون بیشتر دوست داری اینو قبول داریم...همینو قبول داشته باشیم مارو آرام میکنه... چه چیزی مارو آرام میکنه...؟؟؟ الا بذکرالله تطمئن القلوب خدایا! تو منو میبینی! توبلدی! زورت میرسه... خدایا! تو منو دوست داری... اینو میتونیم باورکنیم؟ خدایا امشب به کی قسمت بدیم... ؟؟؟ آرامش یعنی نگران نباشی، نگران آیندت نباشی، نگران گذشتت نباشی... گذشتم خیلی خرابه!خیلی گناه کردم خدا زورش نمیرسه ببخشه؟!!! گناهای تو بزرگ تره یا رحمت خدا... آخه گذشتم... ببخشه کمه... خدایا میشه جای گناهام : یامبدّل السیّئات باالحسنات میشه جای گناهام حسنات بذاری... امشب قراره امام زمان (عج) پروندمو ببینه... خدایا! آبرو داری کن... آبرومون پیش مهدی فاطمه نره... آقا از ما ناامید بشه دیگه چی برا ما میمونه... یامبدّل السیّئات باالحسنات مارو آروم کن... ای آرامش دلها! ای دل آرام! بیا مارو آروم کن... خدایا!بیا امشب به ما رحم کن... بیا و امشب مارو به آرامش برسان... خدایا! امشب سلام هی حتی مطلع الفجر رو به دل ما نازل کن خدایا! تو اونی هستی که من تو رو دوست دارم مارو اونطوری کن که خودت دوست داری... منو آرامم کن... خدایا! میدونی چی مارو آرام میکنه؟ خدابگه من پشتتم حواسم بهت هست... تو اصلاقابل وصف نیستی... توکسی هستی که حسین(علیه‌السلام ) بااون همه جمال وکمالبرای تو قربانی شده خدایا تو به من بگی دوستت دارم من آرام میشم بیا امشب منو آرامم کن... خدایاتو اگه میخوای منو آرام کنی یه اشک سیر برا حسین(علیه‌السلام ) به من بده من بفهمم تو منو دوست داری... احب الله من احب الحسین(علیه‌السلام ) اشک برا فاطمه(سلام الله علیها)، برا اباالفضل(علیه‌السلام )... خدایا من نمیتونم خدمو آرام کنم... تو اگه بخوای میتونی منو آرامم کنی... بیا امشب خودت یه جوری به من بفهمون... ... (علیه‌السلام ) تسلیت....🏴 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ...🌹🏴 ...🌹🏴 ..🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
(علیه‌السلام )🏴 ...🏴 ... ..🌷🏴 .. 🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و دبیرستان البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. او از ۱۵سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‏ الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می‏‌کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. چمران، آنگونه که من می‌شناختم او در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت ‏نفت شرکت داشت و بعد از کودتای ۲۸ مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت‌مقاومت‌ملی ایران پیوست.او که در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود، در سال ۱۳۳۷با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات‏ علمی در جمع معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا –برکلی- با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.در دوران اقامتش در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین‏ بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه‏ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می‏رفت که به دلیل این فعالیت‏ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی دولت وقت (رژیم شاه) قطع می‏‌شود.وی پس از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام‏ خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت‏ ساز می‏ زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب می ‏کند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم‏فکر، رهسپار مصر می‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترین دوره‏های چریکی و جنگ‏های پارتیزانی را می‏آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می‏شود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده می‏ شود. در لبنـان: بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‏کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می‏شود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند. او به کمک امام موسی‏صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی‏ریزی نموده که در میان توطئه‏ها و دشمنی‏های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده می‏کند و علی‏گونه در معرکه ‏های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‏رود و در طوفان‏های سهمناک سرنوشت، حسین‏وار به استقبال شهادت می‏ تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستم‏گران روزگار، صهیونیزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی‏آورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله‏ های بلند کوه‏های جبل‏عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانی‏ها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان‏های داغ و بر دامنة کوه‏های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران: دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از ۲۳ سال هجرت، به وطن باز می‏گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏پردازد و همة تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏کند. سپس در شغل معاونت نخست‏وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏اندازد تا سریع‏تر و قاطعانه‏تر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و ارادة آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏گردد. ..👇🌷👇
🌴 #یازینب...
#اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_يا_مَوْلاىَ_يـا_اَميرَ_الْمُؤْمِنينَ(علیه‌السلام )🏴 #شب_بیست_و_دوم_ماه_مبارک_ر
۲ : دکتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش،‌ حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشتة ‌ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود. در یکی از نیایش‏های خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می‏گوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده‏اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده‏اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می‏بینم که نمی‏توانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایستة این همه مهر و محبت باشم.»وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورایعالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند. در خوزستـان: گروهی از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‏های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم‏کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. تنها کسانی که از نزدیک شاهد ماجراهای تلخ و شیرین،‌ پیروزی‏ها و شکست‏ها، شهامت‏ها و شهادت‏ها و ایثارگری‏های آنان بودند، به گوشه‏ای از این خدمات که دکترچمران شخصاً مایل به تبلیغ و بازگویی آنها نبود، آگاهی دارند.ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‏های نامنظم یکی از این برنامه‏ها بود که به کمک آن، جاده‏های نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک‏ماه، آب کارون را به طرف تانک‏های دشمن روانه ساخت، به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‏نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند و با این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر به دور دارند. یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوة جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود؛ چیزی که ابرقدرت‏ها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر بوجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر نیز برود، ولی به علت عدم وجود فرماندهی مشخص در آنجا و خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین‏بار نیروهایی بین دویست تا یک‏هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به کمک دیگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‏ها مقاومت کنند... ...👇🌷👇
🌴 #یازینب...
۲ #مجلس: دکتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی ان
۳ .. بالاخره در اسفند ماه ۵۹ چوب زیربغل را نیز کنار گذاشت و با کمی ناراحتی راه می‏رفت و همراه با هم‏رزمانش از یکایک جبهه‏ های نبرد در اهواز دیدن کرد.پس از زخمی شدن، ‌اولین‏بار، برای دیدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصی به سخنانش گوش می‏داد، او و همة رزمندگان را دعا می‏کرد و رهنمودهای لازم را ارائه می‏داد.دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه‏ ها وجود داشت دائماً رنج می‏برد و تلاش می‏کرد که با ارائه پیشنهادات و برنامه‏های ابتکاری حرکتی بوجود آورد و اغلب این حرکت‏ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏برکف ستاد نیز عملی می‏ساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‏های الله ‏اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است، رسانده تا ارتباط شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. بالاخره در سی‏ویکم اردیبهشت ماه سال شصت، با یک حملة‌ هماهنگ و برق‏آسا، ارتفاعات الله‏ اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود.شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمرة اولین کسانی بود که پای به ارتفاعات الله‏اکبر گذاشت؛ درحالی که دشمن زبون هنوز در نقاطی مقاومت می‏کرد. او و فرماندة شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد، با تعدادی از جان برکفان و یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‏های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالی که دیگران در هاله‏ای از ناباوری به این اقدام جسورانه می‏ نگریستند.پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، اصرار داشت نیروهای ما هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و شهیدچمران خود طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری جان بر کف ستاد جنگ‏های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.فتح دهلاویه، در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرورآفرین بود. نیروهای مؤمن ستاد پلی بر روی رودخانة کرخه زدند، پلی ابتکاری و چریکی که خود ساخته بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاویه را به یاری خدای برگ فتح کردند. این اولین پیروزی پس از عزل بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا بود که به عنوان طلیعة پیروزی‏های دیگر به حساب آمد.در سی‏ام خردادماه سال شصت، یعنی یک‏ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، در جلسة فوق‏العاده شورایعالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت‏الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک وسکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادات نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.این آخرین جلسة شورایعالی دفاع بود که شهیدچمران در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم‏انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود ادامه دارد...👇🌷👇
🌴 #یازینب...
۳ #دیداربا_امت.. بالاخره در اسفند ماه ۵۹ چوب زیربغل را نیز کنار گذاشت و با کمی ناراحتی راه می‏رفت و
۴ به سوی قربانگاه:در سحرگاه سی‏ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ای از دوستان صمیمی او می‏گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‏نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی مرگ و نسیم شهادت می‏وزید و گویی همه در سکوتی مرگبار منتظر حادثه‏ای بزرگ و زلزله‏ای وحشتناک بودند. شهیدچمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند و در لحظة حرکت وی، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(علیه‌السلام ) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آمادة حرکت به جبهه است.»چمرانهمة‌ اطرافیانش هنگام خروج از ستاد با او وداع می‏کردند و با نگاه‏های اندوه‏بار تا آنجا که چشم می‏دید و گوش می‎‏شنید، او و همراهانش را دنبال می‏کردند و غمی مرموز و تلخ بر دلشان سنگینی می‏کرد.دکتر چمران، شب قبل در آخرین جلسة مشورتی ستاد، یارانش را با وصایای بی‏سابقه‏ای نصیحت کرده بود و خدا می‏داند که در پس چهرة ساکت و آرام ملکوتی او چه غوغا و چه شور و هیجانی از شوق رهایی، رستن از غم و رنج‏ها، شنیدن دروغ و تهمت‏ها و دم‏برنیاوردن‏ها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسیار یاران باوفای او به شهادت رسدیه بودند و اینک او خود به قربانگاه می‏رفت. سال‏ها یاران و تربیت‏شدگان عزیزش در مقابل چشمانش و در کنارش شهید شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتیاق شهادت سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایش‏های سخت محک می‏زد و می‏آزمود، او را هر چه بیشتر می‏گداخت و روحش را صیقل می‏داد تا قربانی عالیتری از خاکیان را به ملائک معرفی نماید و بگوید: انی اعلم مالاتعلمون. «من چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید.»به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین‏بار یکدیگر را بوسیدند و بازهم به حرکت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همة رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پرنور و چهره‏ای نورانی و دلی والامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد.»خداوند ثابت کرد که او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند. ..👇🌷👇
🌴 #یازینب...
۴ به سوی قربانگاه:در سحرگاه سی‏ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و
۵ : سخنش تمام شد، با همة رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی کرد، به همة سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگیرند.یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانکاه بودند که خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپاره‏های صدامیان، یکی از نمونه‏های کامل انسانی که مایة‌ مباهات خداوند است، یکی از شاگردان متواضع علی(علیه‌السلام) و حسین(علیه‌السلام )، یکی از عارفان سالک راه حق و حقیقت و یکی از ارزشمندترین انسان‏های علی‏گونه و یکی از یاران باوفای امام‏خمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.ترکش خمپارة دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏های دیگر صورت و سینة دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهرة ملکوتی و متبسم و در عین‏حال متین و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش، با آنکه عمیقاً سخن‏ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگان نکرد. شاید در آن اوقات، همانطوری که خود آرزو کرده بود، حسین(علیه‌السلام ) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(علیه‌السلام ) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملکوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاکیان را نداشت.در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»از شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خاستند و حتی ملل مستضعف و زاده دنیا غرق در حسرت و ماتم گردیدند.امواج خروشان مردم حق‏شناس ما، خشمگین از این جنایت صدام و اندوهبار و اشک‏آلود،‌ پیکر پاک او را در اهواز و تهران تشییع کردند که «انالله و انّاالیه راجعون.»بلی، این‏چنین زندگی سراسر تلاش و مبارزة خالصانه و عارفانه در راه خدای او آغاز گشت و این‏چنین در کربلای خوزستان در جهاد و نبرد رویاروی علیه باطل، حسین‏گونه به خاک شهادت افتاد و به ملکوت اعلی عروج کرد و به آرزوی دیرین خود که قربانی شدن عاشقانه در راه خدا بود، نایل گشت. خدایش رحمت کند و او را با حسین(علیه‌السلام ) و شهدای کربلا محشور گرداند. ...👇🌷👇
(علیه‌السلام )🏴 ...🏴 ... ..🌷🏴 .. 🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 وصیت می‌کنم …وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می‌دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می‌دانم! او را وارث حسین می‌خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می‌کنم …برای مرگ آماده شده‌ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده‌ام. ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می‌رسم. خوشحالم که از عالم و ما فی‌ها بریده‌ام. همه چیز را ترک گفته‌ام. علایق را زیر پا گذاشته‌ام. قید و بند‌ها را پاره کرده‌ام. دنیا و ما فی‌ها را سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می‌روم.از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده‌ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائی‌ها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته‌ام، متأسف نیستم … از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم. از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …تو‌ ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی‌نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم…تو‌ ای محبوب من رمز طایفه‌ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می‌کشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می‌کنی، کینه‌های گذشته و دشمنی‌های تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز را بر جان می‌پذیری، تو فداکاری می‌کنی، تو از همه چیز خود می‌گذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسان‌ها می‌کنی، و دشمنانت در عوض دشنام می‌دهند و خیانت می‌کنند، به تو تهمتهای دروغ می‌زنند و مردم جاهل را بر تو می‌شورانند، و تو‌ای امام لحظه‌ای از حق منحرف نمی‌شوی و عمل به مثل انجام نمی‌دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال و قدم بر می‌داری، از این نظر تو نماینده علی (علیه‌السلام ) و وارث حسینی… و من افتخار می‌کنم که در رکابت مبارزه می‌کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می‌نوشم…ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی! زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم… اما من، منی که وصیت می‌کنم، منی که تو را دوست می‌دارم… آدم ساده‌ای نیستم! … من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه‌ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازه‌ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است … به سه خصلت ممتاز شده‌ام: ۱. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می‌بارد. در آتش عشق می‌سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی‌شناسم. در زندگی جز عشق نمی‌خواهم، و جز به عشق زنده نیستم. ۲. فقر که از قید همه چیز آزاد و بی‌نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمی‌کند. ۳. تنهایی که مرا به عرفان اتصال می‌دهد.مرا با محرومیت آشنا می‌کند. کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی بامحرومیتِ عشق می‌سوزد. جز خداکسی نمی‌تواند انیس شبهای تار او باشدوجزستارگان اشکهای او را پاک نخواهند کرد.جز کوههای بلند راز و نیازهای او رانخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله‌های صبحگاه او راحس نخواهند کرد. به دنبال انسانی می‌گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می‌گردد، کمتر می‌یابد.. کسی که وصیت می‌کند آدم ساده‌ای نیست.بزرگ‌ترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیبا‌ترین و شدید‌ترین عشق‌ها برخوردار شده، ...👇🌷👇
🌴 #یازینب...
#اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_يا_مَوْلاىَ_يـا_اَميرَ_الْمُؤْمِنينَ(علیه‌السلام )🏴 #شب_بیست_و_دوم_ماه_مبارک_ر
۲ ازدرخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را‌‌‌ رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است. آری‌ ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می‌کند …وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می‌دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته‌ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته‌ام. حتی زن و بچه‌ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده‌اند. آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو است. وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض داده‌ام.به کسی بدی نکرده‌ام. در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبوده‌ام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم … آری وصیت من درباره این چیز‌ها نیست …وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …احساس می‌کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم. وصیت می‌کنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشته‌ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم….تو را دوست می‌دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی‌نیازی می‌کنم … از او چیزی نمی‌طلبم و احساس احتیاج نمی‌کنم. چیزی نمی‌خواهم، گله‌ای نمی‌کنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا می‌دانم. همچنانکه خدای را می‌پرستم و عشق می‌ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می‌ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است …عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیبا‌تر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالا‌تر از عشق چیزی نخواسته‌ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کند، مرا از خودخواهی وخودبینی می‌رهاند، دنیای دیگری حس می‌کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده‌ای زیبابین پیدا می‌کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می‌برند … این‌ها همه و همه از تجلیات عشق است …به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنایی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می‌کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می‌کنم …می‌دانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کرده‌ام، حتی عشق ورزیده‌ام، ولی جواب بدی دیده‌ام.عشق را به ضعف تعبیر می‌کنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده می‌نمایند! اما این بی‌خبران نمی‌دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمی‌دانند که بزرگ‌ترین ابعاد زندگی را درک نکرده‌اند. نمی‌دانند که زرنگی آن‌ها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست … و من قدر خود را بزرگ‌تر از آن می‌دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگ‌تر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می‌سوزم و لذت می‌برم. این لذت بزرگ‌ترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید …می‌دانم که تو هم‌ ای محبوب من، در دریای عشق شنا می‌کنی. انسان‌ها را دوست می‌داری. به همه بی‌دریغ محبت می‌کنی. و چه زیادند آن‌ها که از این محبت سوءاستفاده می‌کنند. حتی تو را به تمسخر می‌گیرند و به خیال خود تو را گول می‌زنند … تو این‌ها را می‌دانی ولی در روش خود کوچک‌ترین تغییری نمی‌دهی … زیرا مقام تو بزرگ‌تر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می‌تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می‌باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی‌گیری …درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمان‌ها و اسماء مقدس خداست.عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگ‌ترین و زیبا‌ترین مشخصه وجود توست، و ارزنده‌ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس‌ترین خصیصه‌ای است که در میزان الهی به حساب می‌آید … ... هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🌷🏴 ..🌷🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
(علیه‌السلام )🏴 ...🌹 (علیه‌السلام ) ... خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند به آسمان حسینش ستاره زینب ماند گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند یتیم شد حسن و شد غریب تر , اما برای تشت و غم بی شماره زینب ماند اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر همین که کرد برادر اشاره زینب ماند گرفت شعله به دامان دختری تنها بدون یافتن راه چاره زینب ماند علی کجاست ببیند که یکه و تنها میان حمله ی چندین سواره زینب ماند تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت کنار دختر بی گوشواره زینب ماند تمام دلخوشی زینبش سر نیزه خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند... ... (علیه‌السلام ) تسلیت....🏴
🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 #السلام_علیک_یا_فاطمه‌الزهرا_سلام_الله_علیها🏴 #اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_يا
علی ارمغان: دعای آخر مجلس . ... ..🌹🏴 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک... اللهم حفظ قائدنا الخامنه ای‌‌‌.. خدایا آبروی ما مریز خدایا گناهان ما بریز خدایا ما را ببخش و بیامرز خدایا تا ما را نیامرزیدی از این دنیا مبر خدایا عاقبت همه ما را ختم به خیر قرار بده خدایا ما را لحظه ای و کمتر از لحظه ای به خودمان وامگذار خدایا شهادت در رکاب امام عصر (عج) رو نصیب همه ما بگردان خدایا قلب آقا امام زمان (عج) را از همه ما راضی و خشنود بگردان خدایا همه بیماران و جانبازان و شیمیایی ها را لباس عافیت بپوشان.. خدایا هر کسی هر حاجت خیریه و شرعیه ای داره به هدف اجابت برسان خدایا دعاهای امام زمان (عج) و رهبر و مراجع را در حق همه ما به هدف اجابت برسان خدایا هر آنچه خیر است برای همه ما قرار بده و هر آنچه شر است از همه ما دور بگردان خدایا لیاقت و سعادت حضور در مناسک حج را برای همه ما به خصوص پدر و مادر و استاتیدمون قرار بده خدایا رهبرمون رو درپناه الطاف خداوندی حفظ و هدایت و از جمیع بلیات ارضی و سمایی مصون و محفوظ بدار خدایا آخرین کلام ما در این دنیا و اولین کلام ما در آن دنیا را نام زیبای خانوم حضرت زهرا (سلام ) قرار بده خدایا هرآنچه که تو بهتر میدانی و به صلاح ماست از خزانه پرفیض الهی و از تفضل و رحمتت نصیب ما بگردان. الهی آمین ....😔 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ...
🌴 #یازینب...
#درد_دل... یازهرا... چادر سیاه شب بدجوری خیابونا رو تاریک و مخوف کرده.. سفیدی ماه روی اون چادر س
🏴🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹🏴 با سلام و احترام وقت بخیر رفقا...هشت شب دیگه کانال یازینب...مراسم... داره خادمین کانال یازینب..دوست دارند از نوشته های اعضا کانال یازینب...و دوستان هم استفاده کنیم . یه پیشنهاد دارم هر کسی دوست داره درد دل اول مراسم دلنوشته از یا بنویسه و با اسم خودشان ارسال بشه به من ارسال کنه تا شب تو مراسم قرار بدهم در ضمن هر درد دلی ...یا دلنوشته برای شهدا و امام زمان...اول مراسم گذشته بشه از طرف کانال یازینب مبلغ بیست (۲۰) هزار تمام شارژ هدیه...پرداخت میشود .. فقط خواهش میکنم متن ها دست نوشته خودتان باشه ، یعنی کپی از کسی نباشه التماس دعا... خادمین کانال یازینب... .. @Yazinb69armaghan علی علی یاعلی کربلا ...
بفرمایین صحن گردی حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام http://www.imamali.net/vtour التماس دعا ... علی علی یاعلی
.... بسم الله الرحمن الرحیم ✍ سحر بیست و دوم.... اولین سحر بدون علی است... و قلب زمین، برای هضم نداشتنش...در انقباضی سخت، درگیر شده است... دیروز...آینه خدا...روی زمین.... ترک خورده است... و دیگر هیییچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند... زمین... بی علی... فقیرترین مخلوق خداست... بیچاره زمین.... من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش ... باز نداشته است؟؟ همه درد زمین یک سو... فراق علی... یک سو... و انتظار هزار ساله پسر علی... از سوی دیگر.... سرگیجه به جانش انداخته است.... و من... در این درد زمین ... همیشه، با او شریک بوده ام.... آخرین لیلةالقدر در پیش است.... و من... برای تسکین همه دردهای اهل زمین... قنوت می گیرم... اما... عظیم ترین غصه اش... همان آینه ترک خورده ایست...که باید ترمیم شود... تا زمین... "پسر علی" را رو نکند... هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت... باید برای عظیم ترین درد اهل زمین... دعا کنیم... برای ثروتی که داریم.... اما دستمان به او نمی رسد... باید تقدیرات زمین را... با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم.... زمین.... با پسر علی... دیگر فقیرترین مخلوق خدا.... نخواهد بود!!! برای غربت پسر علی... دعا کنیم.... جامانده التماس دعای شهادت در لیالی قدر ...🌹🏴 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ...🌹🏴 ...🌹🏴 ..🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
خداروشکر چقدر زیباست ختم قرآن زود پر شده خدا خیرتان بدهد... اجرتان با صاحب قرآن کریم.... ان شاءالله التماس دعا یاعلی
🌼👇👇👇 هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. بسم الله الرحمن الرحیم مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسی که مرا یافت می شناسد مرا، و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسی که عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا این که به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله .. 🍃💚 💚🍃 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
هدیه به دل مصیبت دیده (سلام الله علیها) پنج شاخه گل محمدی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹🌹