🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و دوم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺
#کانون_فرهنگی...💐
بخشی از کارهای کانون امام حسین علیه السلام دست ما بود احمد خیلی بحث هیئت و عزاداری را پیگیر بود مداحی هم میکرد خیلی روی صدایش کار نکرده بود ولی به اندازه ای بلد بود که بخواهد سینه زنی بخواند.
یک ماشین اسباب بازی شارژ ی خریده بودیم بچه های محل را سوار می کردیم و بابت هر دور بازی پانصد تومان می گرفتیم پول هایی که از این راه جمع می کردیم خرج کارهای کانون می شد.
راوی: #پدر_شهید_احمد_مکیان🌷🕊
🍃🌺حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان🌺🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و دوم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺🍃
#ورزش_رزمی...🌹🍃
پشت مجتمع های محل سکونت خانواده شهید هنوز ساخت و ساز آنچنانی نشده بود زمین خاکی بود بخشی از زمین ها دور تا دورش را خاکریز درست کرده بودند جای مناسبی بود برای ورزش شب ها می رفتیم تمرین ورزش های رزمی. حاج آقای محمد زاده رزمی کار بود احمد هم ارشد کلاس.
اوایل اکثر بچه های کانون می آمدند ولی به مرور زمان تعداد مان کم شد اواخر فقط من و احمد وارد حاج آقا مانده بودیم کمی که گذشت من هم خسته شدم فقط احمد مانده و حاج آقا.
یک شب آمدم در خانه دنبالش گفتند رفته تمرین رفتم دیدم دو نفری زار زار گریه می کنند حاج آقای محمد زاده روضه خرابه های شام را خوانده بود محیط اطراف هم خاک و بیان بود فضای روضه برایشان مجسم شده بود و یک دل سیر گریه کرده بودند.
راوی: #دوست_و_همرزم _شهید_احمد_مکیان🌷🕊
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
شهیدان سخت دلتنگ وغریبم...
خمار جرعه ای امن یجیبم...
شهیدان خدایی بی قرارم...
خدایا طاقت ماندن ندارم...
چه تنها مانده ام افسرده برخاک...
شما رفتید تا افلاک چالاک...
مرا تنها رها کردید و رفتید...
به حسرت مبتلا کردید و رفتید...
شما رفتید و من اینجا غریبم...
زفیض سرخ مردن بی نصیبم....
شهادت !!! ای شهادت ناز شصتت!!!
تأسی کن مرا قربان دستت....
اَللهُمَ اَسئَلُکَ مِنَ الشَهادَةِ اَقسَطَها
اللهم ارزقنا...
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
جوان گفت : " زیارت بخوان. "
گفت: " سواد ندارم."
جوان شروع کرد به خواندن.
سلام داد به معصومین تا امام عسکری.
پرسید: " امام زمانت را میشناسی؟ "
مرد جواب داد: چرا نشناسم؟"
گفت: "پس سلام کن. "
مرد دستش را روی سینهاش گذاشت:
🍃🌹السلام علیک یا حجة بن الحسن العسکری🌹🍃
جوان خندید و گفت:
🍃🌹 و علیک السلام و رحمة الله و برکاته🌹🍃
📚تا همیشه آفتاب ، ص ۵۲.
#العبقری_الحسان ، ج۲، ص ۱۱۴
مبادا امام زمانت رو ببینی و نشناسی!
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج به حق خانم حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
🍃🌹تعجیل در فرج آقا صلوات💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و چهارم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺🍃
#نهی_از_منکر...💐
بچه های کانون فرهنگی محل را برده بودیم اردوی درون شهری پارک الغدیر. آنجا چند نفر نشسته بودند و صدای موسیقی را زیاد کرده بودند احمد با اینکه از نظر سن و سال خیلی کوچک تر از آنها بود ولی رفت جلو و تذکر داد آنها اول خندیدند احمد دوباره گفت صدا شو کم کنید ما اینجا نشستیم باز هم حرفش را گوش نکردند بعد از احمد حاج آقا محمد زاده و یک روحانی دیگر رفتند این بار جوان ها مجبور شدند صدای موسیقی را کم کنند.
آن زمان احمد پانزده سالش بود.
🌷🌹🌷🌹🌷
#فصل_دوم ...(قسمت بیست و پنجم )
#رفاقت_تعطیل.. 💐
بعضی وقت ها که رفیق جدید پیدا می کردیم می گفت با فلانی نگردیم بهتره برای حرف هایش هم دلیل داشت.
یک بار خیلی اصرار داشت که با دو نفر از دوستان قدیمی رفت و آمد نداشته باشم ولی من خیلی اهمیت نمی دادم احساس می کردم بچه های خوبی هستند بعد از مدتی که فهمیدم معتاد هستند فهمیدم ا صرارهای احمد برای چه بوده است.
راوی: #دوست_و_همرزم _شهید_احمد_مکیان🌷🕊
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🏴🌹🏴🌹
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
#زیارت_عاشورا...
شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه کنم؟
امام صادق(ع) فرمودند
زيارت عاشورا را زياد بخوان..
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر
در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
🌹{ اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ }🌹
یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)
را هنگام ورود به قبر روزى من کن...
شفاعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
نصیب همه دوستان گرامی ان شاءالله 💐
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و ششم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺🍃
#قطع_رابطه...🌹🍃
دو تا از دوستانمان بودند که احمد اصرار داشت با اینها قطع رابطه کنیم برای حرفش هم چند دلیل داشت اول اینکه بد دهن بودند و فحش می دادند و دوم اینکه پاسور بازی می کردند و سوم که از همه مهم تر بود اینکه تقیدی نسبت به نماز نداشتند انگار تفریحی می خواندند.
🌷🌹🌷🌹🌷🌹
#فصل_دوم...(قسمت بیست وهفتم)
#صحبت_های_آقا...
در همه موارد آقا را دوست داشت ولی وقتی بحث های سیاسی و مباحث روز به میان می آمد سرتاپا گوش بود که ببیند آقا چه می گویند. مثلا اگر بحثی درباره فتنه رابطه با آمریکا یا هر موضوع سیاسی مطرح می شد پیگیر سخنرانی آقا می شد آقا را در مباحث سیاسی به صورت ویژه قبول داشت وقتی هم بحثی پیش می آمد برای دیگران به صحبت های آقا استدلال می کرد.
راوی: #دوست_و_همرزم_شهید_احمد_مکیان🌷🕊
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته🌹🕊
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
آقا جانم..
امروز شهر ما،
آكنده از عطر حضور تو است؛ اما دود گناه ها، كوچه پس كوچههاي جهان را فرا گرفته و ديدهها به انواع فسادها و نابرابريها تاريكند.
دستها به خيانت باز و به التماس دراز شده است… پاها در طلب يك لقمه نان به سوي جباران كشيده شده است…دلها سرگرم دنياي تاريك غفلت زا است و فكرها سرگرم زندگي پر فريب… زندگي سراسر دوري تو.
اما فردا اين حضور عطر تو به عطر ظهور مبدل ميشود و ديوار بلند و سياهي كه بنا كرديم فرو مي ريزد.
مشام و ديده و دست و پا و دل و فكر آن گونه مي شود كه تو مي پسندي و دلها شيداي تو كه قلب جهاني و اگر نباشي جهان را تپشي نيست.
پاها رونده به سوي ياري...تو كه گوهرهاي نهفته در دل خاك و آب را نمايان مي كني، براي فردا، و اثري از فقر و فلاكت را نميگذاري...
...بيا تا كوچه پس كوچه ها و حتي درون خانه ها را عدالت پر كند بيا تا هر چه زودتر جهان ما آكنده به عطرت گرد...
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج به حق خانم حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت ب
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و هشتم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺🍃
#پیاده_روی...💐
الان یکی از غصه هایی که برای احمد دارم اینه که کربلا نرفت خیلی دوست داشت بره کربلا اربعین دو سال قبل از شهادتش زینبیه بودیم اربعین یک سال قبل از شهادتش همه خانواده شون رفتند غیر از احمد و برادرش.
دلمان طاقت نمی آورد توی خانه باشیم سه نفری از حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تا جمکران پیاده رفتیم به یاد پیاده روی اربعین.
راوی: #دوست_و_همرزم _شهید_احمد_مکیان🌷🕊
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و هشتم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺🍃
#قربانی..💐
قربانی کرده بودیم احمد نظرش این بود که نیمه شب قربانی را پخش کنیم می گفت: حضرت علی علیه السلام بیشتر وقت ها تا نیمه شب به فقرا کمک می کرد گاهی هم در روز کمک می کرد برای تشویق مردم ولی بیشترین کمک هایش نیمه شب بود
می گفتیم: گوشت ها را با وزن کمتری تقسیم کنیم که تعداد بیشتری برسد احمد می گفت نه باید جوری کمک کنیم که فقرا با این گوشت سیر بشوند.
#راوی: #مادر_همسر_شهید_احمد_مکیان🌷🕊
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
ﺍَﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﻋَﻠِﻰِّ ﺑْﻦِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﺍَﻭْﻻﺩِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ
ﺍَﺻْﺤﺎﺏِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ...
🏴خداحافظ محرم..🏴
مُحَرَّم ماه حسين؛ ماه خون وشمشیر. ماه اسارت بی بی جان زینب خدانگهدارت!...
نمی دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!...
اما اگر وزیدی و از سَرِ کوی من گذشتی، سلامَم را به اربابم برسان!..
خدا کنه این اخرین محرمم نباشه
و اگر این آخرین محرمم باشد، بگو همیشه برایَت مشکی به تَن می کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...
گر چه جوانی می کرد،گرچه غرق گناه بود اما از اعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت و ارادت خاصی به شما داشت
با چای روضه، صفا می کرد و سَرَش درد می کرد برای نوکری!...
وبا چای روضه هات بزرگ شدوبا سینه زدن تو روضه ها نفس گرفت
مُحَرَّم تو را به خدا می سپارم و دلم شور می زند برای "صَفر"ی که از "سَفَر" می رسد !
دلم برایت تنگ میشود حسین جان همیشه ، همه جا ،همه وقت
ان شاءالله اربعین کربلایت حسین جان🌹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#زندگینامه
🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷
🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃
#فصل دوم...(قسمت بیست و نهم )
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#نوجوانی🌺🍃
#روی_دو_دقیقه...💐
یکی از آشنایان ما بود که وضع حجاب مناسبی نداشت طوری که شاید بعضی ها از او دوری می کردند ولی احمد برخوردش متفاوت بود نگاهش را بر نمی گرداند طوری که او ناراحت شود
دوست داشت با برخورد صحیح او را راهنمایی کند می گفت اگر برخورد درستی نداشته باشیم شاید کلا از دین زده بشود یک بار که با او احوال پرسی می کرد گفت اوضاع زندگی چطوره؟ چیکار می کنید؟ وقتی او کمی توضیح داد احمد گفت یک نکته را برادرانه از من داشته باش هر کاری خواستی انجام بدهی فقط در روز دو دقیقه برای قرآن وقت بگذار و یک آیه از قرآن بخوان.
همان دختر خانم را اخیرا دیدم که محجبه شده است می گفت هر وقت به یاد احمد آقا می افتم اشکم جاری می شود.
#راوی: #مادر_همسر_شهید_احمد_مکیان🌷🕊
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3