🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_همسایه_پیامبر🌹🕊 #خاطرات : شهید داوود دانایی 🌹🍃 فصل دهم..( قسمت آخر)🌹🍃 🕊🌷بسم رب ال
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_همسایه_پیامبر🌹🕊
#خاطرات : شهید داوود دانایی 🌹🍃
فصل یازدهم..( قسمت اول)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
#ایثار
کردستان بودیم قرار بود نیروها همگی برگردیم اهواز زمستان بود و همه بچه ها داشتند از شدت سرما به خودشان می لرزیدند دست هایمان را به هم می مالیدیم تا بلکه کمی گرم شویم اما بی فایده بود کمی که گذشت سر و کله اتوبوس ها پیدا شد همه بچه ها سوار شدند و رفتند من و داوود و یکی دو تای دیگر از بچه ها ماندیم قرار شد با ماشینمان که یک وانت بود بگردیم تعدادمان بیش از ظرفیت ماشین بود آن جلو جای همه نبود نهایتش سه نفر خواه ناخواه جای یک نفر آن جلو نبود و باید به عقب می رفت هیچ کدام از بچه ها حالش را نداشت در آن سرمای منجمد کننده جای گرم و نرم جلو را بدهد و برود عقب بنشیند حتی فکرش هم سرما را تو وجودمان می اندخات داوود وقتی فهمید وضعیت از چه قرار است شروع کرد جلو جلو حرف زدن برادرا من کمرم درد می کنه می خوام برم پشت بگیرم بخوابم گفته ام ها پشت مال منه همه می دانستند توی سرمای کردستان یک ثانیه سرما چه جور استخوان انسان را می سوزاند و امان ادم را می برد می خواست مثلا زرنگی کرده باشد ووجدان ما کمی آرام شود رفت عقب خودش تنها از کردستان تا خود اهواز تو جبهه هر روز نوبت یک نفر بود که بین بچه ها شهرداری کند یعنی باید سفره و ظرف و ظروف بچه ها را می شست و چادر را جارو می زد و خلاصه همه چیز را راست و ریست می کرد این کار مقداری وقت گیر بود آن روز نوبت من بود که شهردار باشم زیاد دل و دماغ کار کردن را نداشتم مقداری از کارها را که انجام دادم گفتم بروم بیرون داخل محوطه که بادی به کله ام بخورد و هوایی عوض کنم بعد بر می گردم ظرف ها را می شورم دنگ و فنگ دارترین قسمت شهرداری همین شستن ظرف ها بود سفره و بشقاب ها و قاشق ها را گذاشتم گوشه چادر و رفتم داخل محوطه. یک ساعتی چرخ خوردم و هوا عوض کردم مقداری که خستگی ام در رفت آمدم تو چادر تا بروم سراغ ظرف ها دیدم ظرف ها همان جایی که بودم گذاشته اما یک تفاوت همه ظرف ها تمیز و دقیق شسته شده بود. تعجب کردم نگاهی هم به چادر انداختم همه جا درست و قشنگ جارو شده بود هیچ کم و کسری هم در کارها نمانده بود هر لحظه بر تعجبم افزوده می شد از چادر زدم بیرون یکی از بچه ها را دیدم به او گفتم برادر شما نمی دونی کی اومده و همه کارهای چادر ما رو انجام داده
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
#اسفند #عجب #ماهی #است!
#شهادت_سردارشهید_حاج_حمید_باکری🌷🕊
۶اسفند🌹🍃
#شهادت_سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی🌷🕊
۸ اسفند🌹🍃
#شهادت_شهید_امیر_حاج _امینی🌷🕊
۱۰اسفند🌹🍃
#شهادت_سردار_شهید_حاج_ابراهيم_همت🌷🕊
۱۷ اسفند🌹🍃
#شهادت_حجت_آله_رحیمی🌷🕊
۱۸اسفند🌹🍃
#شهادت_سردار_شهید_حاج_حسین_برونسی🌷🕊
۲۳ اسفند🍃🌹
#شهادت_سردار_شهید_حاج_عباس_کریمی🌷🕊
۲۴ اسفند🌹🍃
#شهادت_سردار_شهید_حاج_مهدی_باکری🌷🕊
۲۵اسفند🌹🍃
#شهادت_سردار_شهید_يوسف_سجودی🌷🕊
۲۶اسفند🌹🍃
و.......🌷🕊
#سالگرد#شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدای اسفندماه را گرامی میداریم.💐🕊
#اسفندماه هفته #ایثار و #شهادت هم هست که این موضوع به قابلیت این ماه افزوده است...💐🕊
#هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله_صلوات💐🕊
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---