eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
••<💔>•• __ازین‌دسٺ‌تصاویربدون‌شرح:)!' @YekAsheghaneAheste
▪️این جمعه می‌خواهم تو را جور دیگری صدا کنم؛ می‌خواهم تو را به نام مادری بخوانم که مادر همه مومنان است.✨ مادری که هر چه گل محمدی میان باغ دنیا شکفته مدیون باغبانی اوست، تا روزی که عطر نرگس تمام جهان را پر کند! یابن خدیجة الغرّی! می‌دانم نام ام‌المومنین، آرامش دل صبور توست! 🏴 ایام سوگواری حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد. سلام الله علیها @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_110 _خیلی داری شلوغش میکنیا! زهرا دستم رو گرفت و کمی من رو به عقب کشوند...
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ گوشه‌هی دراز کشیده بودم و داشتم با گوشی ور میرفتم. زهرا که مت رو اون شکلی دید با حالتی گفت _نمیخوای از این حالت در بیای؟ _از کدوم حالت؟ _هیچی ولش کن!...بیا چیزایی که خريديم رو با هم نگاه کنیم. _تو هم حوصله داریا... _خب نیم ساعت دیگه باید بریم! در ضمن بعد ساعت ها خرید کردن،دیدن چیزایی که خریدی لذت خاص خودش رو داره.... از اینکه مثل دختر بچه ها بالا سرم وایساده بود و اصرار میکرد از جام بلند شم،تک خنده‌ای زدم و گوشی رو کنار گذاشتم. حوله تو دستش رو روی صندلی اویزون کرد و روبروم نشست.. با اشتیاق چیزایی که همین چند ساعت پیش خریده بودیم رو کنار هم چید و بهم توضیح می‌داد هرکدوم رو برای کی گرفته... ناراحتی رو توی خودش نکه داشته بود... این رو واضح میتونستم بفهمم. دلخوریش رو هم سعی داشت یجوری مخفی کنه.. میدونستم کمی از سروصدای امیر دلخور شده ولی خب منم چیزی نگفتم و باهاش همراهی کردم.. "امیر" روی صندلی های تو سالن نشسته بودیم. حوصله نداشتم برم برم اتاق،مخصوصا اینکه چند دقیقه دیگه باید بریم حرم.. جواد در حال تلفن صحبت کردن بود و از حالت حرف زدنش معلومه خبر خوبی رو بهش دادن.. محمد هم کنار سرش تو گوشی بود... آشوبی که توی دلم به راه افتاده بود شعله هاش فروکش کردن... اما یه میزی اذیتم میکرد... با پاهام تک ضربه‌ای به پای محمد زدم که سرش رو بالا گرفت _میگم....خیلی واکنش نشون دادم؟ _چی بگم داداش!؟ _از بابت ریحانه خیالم راحته چون میدونه عصبی بشم چجوری رفتار میکنم،ولی خانم ایلیایی....بد حرف زدم؟ _والا امیر به قول خودت تو ناراحت باشی هم رو به رگبار میبندی.. کاری نداری کی کجاست و چیکاره‌اس! _پس بد حرف زدم... _واکنشت طبیعی بود. بستگی داره چجوری برداشت بشه... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_111 گوشه‌هی دراز کشیده بودم و داشتم با گوشی ور میرفتم. زهرا که مت رو اون شک
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ گرفتگی تو حرف زدنش باعث شد بگم _تو حالت خوبه؟ کمی توی جاش تکون خورد و سرش رو تکون داد... اصراری نکردم و چیزی نگفتم... خیلی این داستان رفته بود روی مخم و میخواستم ببینم اگر باهم روبه رو بشیم چه واکنشی در انتظار من خواهد بود... چند دقیقه‌ای نگذشته بود که جواد آوند سمتمون و گفت _بچه‌ها جمع کنید بریم محمد دستی به زانوش زد و بلند و منم پشت سرش حرکت کردم... جلوی در که رسیدیم خانم علوی و چند تا از خانم های دیگه هم اومدن... اون آخر ریحانه و خانم ایلیایی داشتن با هم حرف میزدن و از لبخند هاشون معلوم بود حالشون خوبه... باید فرصتی ایجاد میشد و سریع عذرخواهی میکردم... همراه بچه ها جلوتر راه افتادیم که جواد گفت _جدا فردا حتما بریم بازار میخوام چند تا جیز بخرم... _جوابت رو مگه داد؟ _چه ربطی داره؟مامانم زنگ زده بود التماس دعا داشت کلی...! _از مامان من خبری نداشت؟از دیشب باهاش حرف نزدم... _چرا...اومده خونه ما.... _خب خداروشکر... معترضانه گفتم _میخواید بگید دارید در مورد چی حرف میزنید؟ _داستان خیره امیر..! با چشم هایی درشت به جفتشون نگاهی انداختم که جواد گفت _بیخودی فکر و خیال نکنید هنوز خبری نیست.. _چطور معلوم نیست؟تازه فردا ما رو داری تا بازار میکشونی برا خرید و... _جواد واقعا جواب مثبت دادن؟ _نه بابا!چی میگید شما دوتا؟ کدون جواب مثبت؟حاج آقا گفته حالا حرف می‌زنیم... دست انداختم دور شونه‌اش و با شیطنت گفتم _به‌به نمیدونستم به این زودی از شرت خلاص میشیم!_بیخودی برنامه نچینید!من به همین راحتی ها جایی نمیرم.. _ای بابا نمیزاره دو دقیقه آدم راحت باشه... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
🌱رَکعتانِ یُصلیهما المُتزوجُ اَفضلُ مِن رجلٍ عَزبٍ یَقومُ لَیلهُ و یَصومُ نهارَهُ. دو رکعت نماز انسان با همسر برتر است از عمل انسان عزبی که همه شب را در نماز و روز آن را روزه دار باشد.🤗 📚وسائل الشیعه، جلد ۲۰، صفحه ۱۹ "رسول خدا صلی الله علیه واله" @YekAsheghaneAheste
عـلاج‌ِدرد‌مـا‌تبییـن‌است؛ از‌مکـان‌های‌مختـلف،از‌حنجـره‌های‌مختـلف! +فـرماندهـیِ‌کـلِ‌قـوا @YekAsheghaneAheste
زیر بارون مداحی میچسبه :))💔
🕌دعای روز دهم ماه مبارک رمضان : ⏳یک سومِ از ماه مبارک گذشت ... اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى فِيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ، وَاجْعَلْنِى فِيهِ مِنَ الْفائِزِينَ لَدَيْكَ، وَاجْعَلْنِى فِيهِ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَيْكَ، بِإِحْسانِكَ يَا غايَةَ الطَّالِبِينَ 📿خدایا، مرا در این ماه از توکل‌کنندگان و از رستگاران نزد خود و از مقرّبان درگاهت قرار بده، به احسانت ای هدف جویندگان @YekAsheghaneAheste