#معرفیکتاب
نام کتاب : به مجنون گفتم زنده بمان📚
نویسنده : آقای فرهاد خضری ✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 296🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب به روایت ماجراها و خاطرات شهید محمدابراهیم همت از زبان دوستان ، همسر، برادر و همرزمان این شهید ، اختصاص دارد .
بخشی از کتاب : 📖
رفت رختخواب را انداخت و آمد شروع کرد با بچه حرف زدن . بهش گفت : بابایی ! اگر پسر خوبی باشی باید حرف بابات را گوش کنی همین امشب بلند شی سر زده تشریف بیاوری منزل .
خیلی زود هم از حرف خودش برگشت . گفت نه بابایی ، بابا ابراهیم امشب خسته است . چند شب است نخوابیده . باشد فردا وقت اصلا زیاد است .
سرش را که گذاشت روی بالش خندیدم و گفتم : تکلیف این بچه را معلوم کن . بالاخره بیاید یا نیاید ؟
دستش را گذاشت زیرچانه اش به چشم هام خیره شده به مصطفی گفت : باشد قبول هیچ شبی بهتر از امشب نیست .
خندیدم گفتم : چه حرف ها میزنی تو امشب ، ابراهیم مگرمی شود ؟
یکدفعه حالم بد شد . ابراهیم ترسید ، منتها گفت : بابا این دیگه کیه . شوخی سرش نمی شود ، پدرصلواتی .
درد که بیشتر شد دیدم دارد دورم می چرخد ، نمیداند باید چی کارکند . صداش میلرزید گفت : بابا به خدا من شوخی کردم . اشک را در چشم هایش دیدم وقتی پرسید : وقتش است یعنی ؟
گفتم : اوهوم
گریه دیگر دست خودش نبود ...
#معرفیکتاب
نام کتاب : قصه دلبری📚
نویسنده : آقای محمدعلی جعفری✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 184🗒
خلاصه ای از کتاب :
قصه دلبری روایت نو، جوان پسند و متفاوت از عاشقانه های همسر شهید مدافع حرم ، محمدحسین محمدخانی است .
بخشی از کتاب :
در فصل زمستان با اورکت سپاهی اش تابلو بود . یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ . وقتی راه می رفت کفش هایش را زمین می کشید ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد .
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد ، بیشتر می دیدمش . به دوستانم می گفتم : این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شسصت ، پیاده شده و همون جا جامونده ! به خودش هم گفتم .
آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست . آن دفعه را خود خوری کردم . دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد . نتوانستم جلوی خودم را بگیرم . بلند بلند اعتراضم را به بچه ها گفتم . به در گفتم تا دیوار بشنود . زور می زد جلوی خنده ش را بگیرد .
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود . هر موقع می رفتیم آنجا می پلکیدن زیر زیرکی می خندیدنم و می گفتن : بچه ها بازم دار و دسته ی محمد خانی . بعضی از بچه های بسیج با سبک و سیاق و کارکردارش موافق بودند بعضی هم مخالم .
معروف بود به تندروی کرد و متحجر بودن . از او حساب می بردند ، برای همین ازش بدم میومد . فکر می کردند از این آدم های خشک مقدسه از آن طرف بام افتاده است .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب
نام کتاب : از چیزی نمی ترسیدم📚
نویسنده : شهید قاسم سلیمانی✍
انتشارات : مکتب حاج قاسم
تعداد صفحات : 136🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب که مزین به یادداشت رهبر معظم انقلاب شده است نخستین اثر چاپ شده توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» محسوب می شود و شامل دست نوشته های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه ی مبارزات انقلابی در سال 57 است. کتاب ازچیزی نمیترسیدم، زندگی نامه ای است که شهید با دست مجروحش نوشته. شرح زندگی مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و کوتاهش را روایت کرده که نشان می دهد از چوپانی به جایگاه بلندی رسید. آنان که سردار سلیمانی را فقط با لباس نظامی دیدند خوب است ببینند که او چگونه پرورش یافت. کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» در دو بخش نوشتار و دست نوشته به چاپ رسیده است.
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب
نام کتاب : راز کانال کمیل📚
نویسنده : موسسه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ✍
انتشارات : شهید ابراهیم هادی
تعداد صفحات : 152🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب راز کانال کمیل روایتگر پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه می باشد .
بخشی از کتاب : 📃
عصر بود که صداهای عجیبی از بیرون کانال شنیدیم . بچهها از بیرون کانال خبر نداشتند . تنها با فاصلههای کم ، صدای یا زهرا (س) و یا حسین (ع) و یا مهدی (عج) به گوش میرسید . چند نفر توانستند از لبه بالای کانال خبر بیاورند . قضیه همان بود که فکر میکردیم .
این صدا از مجروحانی که در میدان مین جا مانده بودند شنیده میشد . آنها از درد ناله میکردند و چند لحظه بعد ... صدای یک گلوله .
تک تیراندازهای دشمن از روی خاکریزها جلو آمده و مشغول شکار بودند . معرکه عجیبی بر پا بود . زدن مجروحان نیمه جان افتاده در میدان ، تفریح تک تیراندازهای بعثی شده بود . ابتدا یک ناله بی رمق یا زهرا (س) ، بعد صدای تیر و پس از آن خنده مستانه بعثیها ...
نیروهای محاصره شده در کانال ، با شنیدن هر صدای تیر ، انگار قلبشان از جا کنده میشد . آنها در نهایت خشم و حسرت ، تنها مُشت بر دیوار کانال میکوفتند . خاموش شدن ناله مجروحان را میشنیدند ، اما کاری از دستشان بر نمیآمد . این سخت ترین لحظات برای بچههای کمیل بود .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب
نام کتاب : رفیق مثل رسول📚
نویسنده : خانم شهلا پناهی✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 192🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب رفیق مثل رسول زندگینامه شهید مدافع حرم رسول خلیلی از نگاه خانواده ، دوستان و همرزمان شهید می باشد . این کتاب شامل خاطرات شهید رسول خلیلی به همراه دست نوشته ها و خاطرات خودنوشته وی است که به چاپ رسیده است .
محمدحسن (رسول) خلیلی در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۵ در تهران متولد شد . او که دانشجوی رشتهی مدیریت در دانشگاه اما حسن (ع) بود بر حسب وظیفه به سوریه اعزام شد و آنجا به شهادت رسید . مزار او در گلزار شهدای بهشت زهرا است .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب
نام کتاب : دهلیز انتظار📚
نویسنده : آقای حمید حسام✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 64🗒
خلاصه ای از کتاب :
ستار ابراهیمی ، فرمانده گردان پیاده ای است که در میانه جنگ قایقش نزد غواصهای خط شکن ، آن سوی اروند رود میرسد و بعد از یک روز نبرد در ساحل عراق ، مجبور میشود به عقب برگردد و به ناچار ، داخل یک کشتی در فاصله ای نزدیک ساحل دشمن ، پنهان میشود .
این کتاب ، روایت تنهایی و رهایی این فرمانده آسمانی است که به کوشش ستاد کنگره شهدای استان همدان تدوین شده است .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب نام کتاب : دهلیز انتظار📚 نویسنده : آقای حمید حسام✍ انتشارات : شهید کاظمی تعداد صفحا
#معرفیکتاب
نام کتاب : بیست سال و سه روز📚
نویسنده : خانم سمانه خاکبازان✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 216🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب بیست سال و سه روز زندگی داستانی شهید مصطفی موسوی را روایت می کند .
شهید سید مصطفی موسوی که جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی است در تاریخ 18 آبان ماه 1374 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی در تاریخ 21 آبان ماه 1394 در سوریه ، جام شهادت را نوشید .
شهید سید مصطفی موسوی که از نسل دهه 70 بود ، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش ، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود ، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند .
شهید سید مصطفی موسوی بسیار شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش ، شعله ور شد .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب نام کتاب : بیست سال و سه روز📚 نویسنده : خانم سمانه خاکبازان✍ انتشارات : روایت فتح تعد
#معرفیکتاب
نام کتاب : گلستان یازدهم📚
نویسنده : خانم بهناز ضرابی زاده✍
انتشارات : سوره مهر
تعداد صفحات : 316🗒
خلاصه ای از کتاب :
گلستان یازدهم یک عاشقانه آرام در دل جنگ است. خاطرات زهرا پناهی روا، همسر علی چیتسازیان از سرداران شهید استان همدان است.
این کتاب در 17 فصل تدوین شده و از زمان تولد فرزند شهید آغاز میشود تا این روزهای راوی ادامه مییابد.
این کتاب هرچند نشاندهنده ویژگیهای یک شهید است، اما بیش از آن میتوان وضعیت خانوادههای شهرستانی در جنگ را دید. خانوادههایی که چند فرزند را به جبهه فرستادهاند و هیچکدامشان بازنگشتهاند و در عین ناراحتی و حزن، سعی دارند به آینده امیدوار باشند و راه شهیدشان را ادامه دهند. سبک زندگی مطرح شده در کتابهایی مانند «گلستان یازدهم» مخصوص دهه 60 است؛ سبکی که گاه با ورق زدن آلبومهای عکس دوباره به یاد میآیند.
پناهی روا از جمله همسران شهیدی است که فرزندش پس از شهادت همسر، متولد میشود. ضرابیزاده نیز کتاب را با همین قسمت از زندگی راوی آغاز میکند، به نظر میرسد که یکی از جذابترین بخشهای کتاب را در فصل نخست با عنوان «زندگیام فیلم میشود» انتخاب و روایت میکند.
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب
نام کتاب : دا📚
نویسنده : خانم سیده زهرا حسینی✍
انتشارات : سوره مهر
تعداد صفحات : 900🗒
خلاصه ای از کتاب :
خانم حسینی در آن زمان دختر هفده ساله ای بوده و گوشه ای از تاریخ جنگ را بازگو میکند که غالباً به اشغال و فتح خرمشهر مربوط میشود .
حسینی در این کتاب ، خاطرات خود از روزهای آغاز مقاومت و روزهای پس از آن را با جزئی ترین موارد روایت میکند تا آنجا که این گونه جزیی نگری و بیان لحظه به لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند ؛ حال آنکه این کتاب سراسر مبتنی بر رویدادهای واقعی و خاطرات حقیقی سیده زهرا از آن روزهاست.
راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است ؛ خاطراتی که راوی حدود 20 سال آنها را درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد .
در این کتاب ناگفته هایی از جنگ بیان شده که تاکنون کسی از آنها حرف نزده است .
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب نام کتاب : دا📚 نویسنده : خانم سیده زهرا حسینی✍ انتشارات : سوره مهر تعداد صفحات : 900🗒
#معرفیکتاب
نام کتاب : غواص ها بوی نعنا می دهند📚
نویسنده : آقای حمید حسام✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 106🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب غواص ها بوی نعناع می دهند ، روایت داستانی 72 غواص لشکر انصارالحسین(ع) استان همدان است که در روز چهارم دی ماه 1365 در منطقه عملیاتی کربلا4 حماسه آفریدند . این روایت براساس خاطرات بازماندگان حادثه و شاهدان عینی در قالب داستان به همت حمید حسام به نگارش درآمده است .
بخشی از کتاب📖 :
خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدی ها و درد را تحمل کردم و فقط دعا می کردم لباس های غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آر پی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من . کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق .
آمدم دست راستم را ستون بدنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم ، توی گِل . فقط توانستم صورتم را برگردانم و انفجار را بشنوم و آن گر گرفتگی باز بیاید... آسمان و زمین و خط سرخ تیرها و آتش دور سرم می چرخیدند و من خودم می گفتم چیزی نیست و صلوات می فرستادم و بو می کشیدم ، تا باز بوی نعنا بیاید...
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
#معرفیکتاب
نام کتاب : دختر شینا📚
نویسنده : خانم بهناز ضرابی زاده✍
انتشارات : سوره مهر
تعداد صفحات : 263🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب یکی از آثار با موضوع خاطرات زنان است که با قلمی روان به روایت زندگی قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی میپردازد .
در کتاب درباره ی زنی میخوانیم که در روستا زندگی می کرد و به فضای شهر آمده و به تنهایی و در اوج جوانی ، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود و در این راه فراز و نشیب های زیادی را تحمل می کند .
✿❀رمان#مذهبی_میمانم
هر شب ساعت ۱۹:۰۰
در کانال جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥))
#پنجشنبههارماننداریم
#رمانهمهزندگیمن(آیهوسیدمحمدعلی)
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱/۱۲
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/10534
#درپناهزهرا(هدیهومهدیار)
تاریخ بارگزاری۱۴۰۲/۴/۹
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/15349
#دوراهیسرنوشت(محیصا_سیدمحمدصادق)
تاریخ بارگزاری:۱۴۰۲/۳/۲
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/13112
#رمانسفرعشق(فاطمهزهراوامیرحیدر)
تاریخبارگذاری:۱۴۰۱/۹/۷
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/2303
#بهخاطرتو(زهراوامین)
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۶/۱۷
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/19202
#رمانصبر
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱۰/۲۵
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/26664
#عشقآسمانیمن(شهیدمحمدسلیمانی)
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱۲/۱۲
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/29416
#زهراےشهید(زهراومحمدرضا)
تاریخبارگذاری۱۴۰۳/۵/۲۸
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/37364
تاریخ بارگزاری۱۴۰۳/۱/۸
برای خواندن باقی رمان های بارگزاری شده و شروط کانال وارد این کانال بشید👇
@backsangar_Youthofmahdi
محفل های کانالمون:
۱.#حضرتزهرا
۲.#شبجمعہهوایتنڪنممیمیرم. .
۳.#اِیکِـهمَـرٰاخـوٰانْدِهایٖ،رٰاه،نِشـٰانـَمبِـدِه:)!
۴.#کریماهلبیت
۵.#جواناندهههشتادی🕶
۶.#مبحث
۷.#تاکسیشهیدنبودشهیدنمیشدشرطشهیدشدنشهیدبودناست
۸.#اهمیتقرآن
۹.#چتوارتباطبانامحرمهست
۱۰.#محفلاحترامبهپدرومادر
کتاب های معرفی شده در کانال رو با #معرفیکتاب دنبال کنید.
و#استوری