eitaa logo
قدرت روحی/علیپور مقدم
283 دنبال‌کننده
268 عکس
446 ویدیو
7 فایل
مجید علیپور مقدم نویسنده کتابهای قدرت روحی و قدرت جذب،تقدیر شده از طرف حوزه علمیه خراسان بعنوان پژوهشگر برتر https://eitaa.com/ZARFIYAT_ROUHI/633 🟢 چطور روحیه ام قوی شود؟ گروه: http://eitaa.com/joinchat/240713740C4daa420d04 پل ارتباطی @majidalipour224
مشاهده در ایتا
دانلود
جناب شاهبندری از تهران شهریور98
♦️توضیحاتی راجع به نویسنده و انگیزه نوشتن کتابها نویسنده: مجید علیپور مقدم محصل در حوزه علمیه مشهد محقق و پژوهشگر علوم تربیتی و روانشناسی اسلامی سابقه 10 ساله در تدریس مباحث کتاب قدرت روحی و جذب ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ایشان بعد از 10 سال کارفرهنگی و مطالعه در زمینه روانشناسی غربی و مقایسه آن با روانشناسی اسلامی و مطالعه مباحث علوم تربیتی به این نتیجه رسیدن که مهمترین نیازی که در یک کارفرهنگی باید تأمین شود نیاز به است . تا آرامش نباشد تمرکز نیست تمرکز نباشد تفکر نیست تفکر نباشد وسوسه ها می آیند شهوتها می آیند نتیجه آن هم می شود بالا رفتن آمار دانلود فیلمهای مبتذل در دانش آموزان (مخصوصا دختر) نتیجه آن می شود بالا رفتن آمار کشیدن قلیون و سیگار نتیجه آن می شود پایین آمدن راندمان درسی دانشجو نتیجه آن می شودبالا رفتن آمار استرس و وسواس و خودکشی ایشان بعد از چندین سال تحقیق و مطالعه و گذراندن دوره های روانشناسی در حوزه و خارج حوزه شروع به تدریس آنچه که در رابطه با آرامش و موفقیت آموخته بودند کردند همچنین مقالاتی هم در همین مورد در فضای مجازی منتشر کردند استقبال مخاطبان از مطالب و تکثیر جزوه ایشان که هنوز ناقص بود و کتاب نشده بود ایشان را برآن داشت که مطالب را تبدیل به کتاب کنند.
♦️توضیحاتی در مورد کتاب: کتاب قدرت روحی به صورت گفتگوی صمیمی نوشته شده با شخصیت خیالی که نماینده شماست و سوالاتش را در مورد روشهای رسیدن به موفقیت و مهارت حل مسائل و مشکلات زندگی می پرسد و جواب های زیبا و مفید و کاربردی دریافت می کند(که در کتاب خواهید خواند) مبنای کتاب آیات و روایات است همرا با توضیحات کارشناسان مذهبی از جمله آیت الله صفائی حائری ، شهید مطهری ، استاد پناهیان و... در عین حال مطالب کتاب کاملا قابل انطباق با مبانی علمی روانشناسان روز دنیاست چون برای تألیف این کتاب همزمان با مبانی دینی مبانی دانشمندان غربی هم مطالعه شده. روشی که در کتاب قدرت روحی پیش گرفته شده امروز در دنیای روانشناسی تحت این عناوین مطرح است: درمانی درمانی (nlp) شیوه رفتار درمانی عقلانی هیجانی(REBT) ♦️این کتاب توسط چندین نویسنده و کارشناس ارزیابی شده و از طرف حوزه علمیه مشهد شایسته تقدیر شناخته شده است. ♦️این کتاب توسط چندین مربی در چند شهر کشور در حال تدریس است و الحمد لله مورد استقبال واقع شده است. کسانی که کتاب را تهیه کرده اند در همین کانال ببنید.
♦️کتاب قدرت جذب هم به صورت کاربردی در مورد روشهای ارتباط موثر ونفوذ در قلبها تألیف شده مبنای این کتاب- که الحمد لله مورد استقبال خوبی واقع شده- آیات و روایات است همرا با مثالهایی از تجربیات شخصی بنده و دیگران در عین حال مطالب این کتاب کاملا قابل انطباق با مبانی علمی کارشناسان ارتباط در دنیاست مثلا بحث بادی لنگویج یا زبان بدن و تأثیر آن در ارتباط را همراه مثالهای دینی در کتاب آورده ایم و 27 شیوه و روش موثر دیگر که در کتاب مطالعه خواهید کرد
هر کدام چند صفحه است؟ ♦️قدرت روحی 232 صفحه ♦️قدرت جذب 140 صفحه
#نظر خانم سپه از گیلان
#نظر در رابطه با کتاب قدرت روحی
در رابطه با کتاب قدرت روحی 16شهریور 98
همه ما در زندگی گرفتار شرایطی می شویم که خود به وجود آورنده آن نبوده ایم؛ بیماری، مرگ یک عزیز یا... درست است که در به وجود آمدن آنها آزاد نبوده ایم، اما قادریم در مقابل این مصایب، خودمان تصمیم بگیریم که تسلیم شویم یا در مقابل آن بایستیم. درواقع، انسان باید در هر لحظه از زندگی اش بداند که زیر سلطه شرایط قرار ندارد، بلکه این شرایط است که مطیع عزم او است. انسان با خلق معنا ثابت می کند که ارزش و توانایی تحمل رنج هایش را دارد و با این کار شایستگی پیدا می کند که در مقابل سرنوشت زانو نزد و آن را به سمت و سوی درستی هدایت کند.
یا چیست؟ دکتر مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود. پدر، مادر، برادر و همسرش یا در اردوگاه جان باختند یا به کوره های آدم سوزی سپرده شدند. همه ارزش هایش نادیده گرفته شده بود؛ از گرسنگی، سرما و بی رحمی رنج می برد و هر لحظه در انتظار مگر بود، اما زنده ماند و معنادرمانی ای که او به جهانیان معرفی کرد، امروزه یکی از پرکاربردترین روش ها در درمان بیماران است و کلینیک های «لوگوتراپی» که امروزه در بسیاری از سرزمین ها با الگوبرداری از پلی کلینیک شناخته شده عصب شناسی او در وین آغاز به کار کرده اند، شهرت جهانی دارند، اما او به راستی چگونه زنده ماند؟ پیام چنین روانکاوی که خودش با جنان شرایط خوفناکی رو به رو بوده، قطعا خواندنی است. ریشه پریشانی ها از نظر فرانکل فرانکل ریشه پریشانی و اختلال را، ناتوانی بیمار در پیدا کردن معنا و مسوولیتی در زندگی خود می داند و برخلاف فروید که بر «ناکامی» در زندگی جنسی تاکید دارد، فرانکل بر «ناکام» در «معناخواهی» تاکید می کند. البته یکی از ویژگی های دیدگاه فرانکل این است که هرگز فروید را رد نمی کند، بلکه روش خود را بر آنچه او انجام داده، بنا می کند. در لوگوتراپی، سعی بر این است که فرد بتواند معنایی برای رنج بیهوده خود بیابد. هسته مرکزی این است: «اگر زندگی کردن رنج بردن است، برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت.» اما هیچ کس نمی تواند این معنا را برای دیگری بیابد. هر کس باید معنای زندگی را خودش پیدا کند و مسوولیت آن را بپذیرد. اگر کسی موفق به این کار شود، با وجود همه تحقیرها و رنج ها به زندگی ادامه می دهد. در اردوگاه کار اجباری ای که فرانکل در آن اسیر بود، هر حادثه ای موجب می شد زندانی کنترل خود را از دست بدهد. همه هدف های عادی زندگی از فرد گرفته می شد. فرانکل به عنوان یک «روان درمانگر» می خواست بفهمد چگونه می توان در بیمار این حس را برانگیخت که به خاطر موردی، مسوول زندگی است، هر چند در بدترین شرایط قرار گرفته باشد! خاطرات فرانکل فرانکل دریافته بود کسی که دیگر معنایی در زندگی اش نمی یافت و هدف و مقصودی نداشت، دیگر قادر به ادامه زندگی نبود. در چنین مرحله ای آنچه که فرد واقعا به آن نیاز داشت، تغییر ریشه ای در نگرش و طرز تفکر به زندگی بود. مشکل اینجا بود که معنای زندگی نزد افراد مختلف و حتی لحظه به لحظه، به شکل متفاوتی بروز می کند و به همین دلیل تعریف معنای زندگی و تجویز یک فرمول، برای همه ممکن نیست و هیچ فرد یا هیچ سرنوشتی را نمی توان با فرد یا سرنوشت دیگری مقایسه کرد. هیچ موقعیتی تکرار نمی شود و به هر موقعیتی باید پاسخ متفاوتی داده شود. واقعیت این بود که در آن اردوگاه افراد واقعا رنج می کشیدند، مثل خیلی از افرادی که در زندگی رنج و دردی حقیقی را تجربه می کنند، پس در چنین شرایطی، کاهش دادن یا سبک کردن رنج ها از راه نادیده گرفتن آنها، با تصورات واهی و خوش بینی ساختگی، بی فایده است. اینجا بود که معنادرمانی، به عنوان تنها روش موثر وارد عمل می شد. فرانکل به طور مثال دو مورد را در خاطراتش ذکر می کند که امکان داشت به خودکشی بینجامند. هر دو زندانی از قصد خودکشی صحبت کرده بودند و هر دو علت خودکشی را همان جمله معمول که «دیگر انتظاری از زندگی ندارند» می گفتند. در هر دو مورد باید به آنها تفهیم می شد که هنوز هم زندگی از آنها انتظار داشت و چیزی در آینده در انتظارشان بود. فرانکل پی برده بود که یکی از این دو زندانی فرزندی داشت که در انتظار او بود، فرزندی که او به حد پرستش دوستش داشت. فرد دوم مرد دانشمندی بود که چند کتاب نوشته بود و باید آنها را به پایان می برد. هیچ کس دیگری نمی توانست جای این دانشمند را پر کند، همان طور که هیچ کس نمی توانست جای آن پدر را برای فرزند پر کند. پیدا کردن این معنای یکتا و یگانه که هر فرد را از دیگری ممتاز می کند، نقطه عطف لوگوتراپی است، همان موردی که به هستی او معنا می بخشد. مردی که به مسوولیت خود در برابر یک انسان که مشتاقانه در انتظار اوست یا در برابر یک کار ناتمام، آگاه است، هرگز نخواهدتوانست دست به خودکشی بزند. درواقع، کسی که «چرای» هستی اش را می داند، توان آن را خواهدداشت که با هر «چگونه ای» کنار بیاید. اگر پذیرفتن اتفاقات برای افراد خالی از هرگونه معنایی باشد، به راحتی به آدم هایی منزوی، افسرده و منفعل تبدیل می شوند اما اگر همین افراد قادر باشند در اوج مشکلات، معنایی برای رنج ها و دردهایشان پیدا کنند، آن گاه از این رنج و درد صدمه نمی بینند و پذیرش این حالت با افسردگی همراه نمی شود.
«پاپیون» فیلمی است که براساس رمانی واقعی از «هنری چاریر» با بازی «استیو مک کویین» و «داستین هافمن» ساخته شده در پاپیون نخستین نکته ای که توجه تماشاگر را جلب می کند، داستان جذاب زندگی «هنری شاریر» است که وی آن را براساس زندگی خودش در کتاب «پاپیون» به نگارش درآورده است. او قربانی یک دسیسه نامعلوم شده و به اتهام قتلی که مرتکب آن نشده، به حبس ابد با اعمال شاقه در یکی از مستعمرات فرانسه محکوم شده است. «پاپیون» تا پای جانش برای اثبات حقانیت آزادی بشر می جنگد، اما «دگا» خسته از تلاش بی حاصل، به ماندن در حصر رضایت می دهد. «پاپیون» به دریای آزادی می پیوندد و «دگا» به ناچار و ناامید از فردا، در زندان خویشتن باقی می ماند. «پاپیون» شخصیتی است که هیچ چیز نمی تواند عشق او را به آزادی از بین ببرد. در حقیقت، «پاپیون» اثری است که به ستایش وجود معنا در زندگی می پردازد. سکانس ملاقات «پاپیون» با «دگا» در جزیره و هراس اولیه دگا از دیدن «پاپیون» و فرار او به سمت کلبه اش، همراه با موسیقی پرمفهوم فیلم یکی از به یادماندنی ترین سکانس های تاریخ سینماست. در سکانس پایان فیلم، پاپیون که نهایت ناامیدی بشر را می رساند، لبه صخره می نشیند و به این موضوع می اندیشد که چرا موجه دریا قایقی را که ساخته بود، نابود کرد، او به موجه ها نگاه می کند! نگاه می کند و نگاه می کند و در نهایت متوجه می شود که همان موج باعث آزادی او پس از سال ها اسیری خواهدشد. آیا روزی فرا می رسد که ما هم به اشتباهات زندگی مان این گونه بنگریم؟