eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
239 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷🍃 💠مراسم بزرگداشت پاسدار، طلبه ی روحانی جاویدالاثر در سی و ششمین سالگرد شهادت این شهید معزز 🗓جمعه ۹۸.۰۵.۱۸ 🚩 مزار شهدا - گلستان شهدای اصفهان 🌷سالروز شهادت شهید : ۶۲.۰۵.۱۵ @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌷🍃
🍃🌷🍃 💠مراسم بزرگداشت پاسدار، طلبه ی روحانی جاویدالاثر در سی و ششمین سالگرد شهادت این شهید معزز 🗓جمعه ۹۸.۰۵.۱۸ 🚩 مزار شهدا - گلستان شهدای اصفهان 🌷سالروز شهادت شهید : ۶۲.۰۵.۱۵ @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌷🍃
🍃🌷🍃 💠مراسم بزرگداشت پاسدار، طلبه ی روحانی جاویدالاثر در سی و ششمین سالگرد شهادت این شهید معزز 🗓جمعه ۹۸.۰۵.۱۸ 🚩 مزار شهدا - گلستان شهدای اصفهان 🌷سالروز شهادت شهید : ۶۲.۰۵.۱۵ @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌷🍃
🍃🌷🍃 خدا در صورتی به شما لطف می کنه، لطف خودش رو بیشتر می کنه، در صورتی امام زمان قبول می کنند که ما ها با هم در راه خدا، برای خدا، برای انجام وظیفه قدم برداشته باشیم. شماها می دونید مسئول چی هستید، مسئول زمینه سازی حکومت امام زمان(عج)، بسیج مردم، گسترش حکومت اسلامی و برداشتن موانع راه اسلام هستید. 💠مراسم بزرگداشت پاسدار، طلبه ی روحانی جاویدالاثر در سی و ششمین سالگرد شهادت این شهید معزز 🗓جمعه ۹۸.۰۵.۱۸ 🚩 مزار شهدا - گلستان شهدای اصفهان 🌷سالروز شهادت شهید : ۶۲.۰۵.۱۵ @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌷🍃
تصويری از رهبرانقلاب😍 در لباس احرام ❤️در سفر حج | سال ۵۸
🍃🌷🍃 سماوری که به بزم حسیــن می جوشـد بخار رحمت آن جُــــرم خلق مــی پــوشد حدیث باده و تسنیم و سلسبیل کم گوی بگو حکایت مـستی که چای می نوشــد 💠مراسم بزرگداشت پاسدار، طلبه ی روحانی جاویدالاثر در سی و ششمین سالگرد شهادت این شهید معزز 🗓جمعه ۹۸.۰۵.۱۸ 🚩 مزار شهدا - گلستان شهدای اصفهان 🌷سالروز شهادت شهید : ۶۲.۰۵.۱۵ @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌷🍃
#حسین_جاااان💜 به ما غلط گفتند بابا آب و نان داد؛ بابا خودش هم نان‌خورِ این آستان بود #زکودکی_خادم_این_تبارمحترمم #به_نیابت_ازجمیع_شهدا 🕊اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن✨🌸
💢کلام شهید... ⚜اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد، هرکجا که باشی و در هر زمان، تو را در جمع اصحاب کربلا، به بهشت خاص خویش فرا خواهد خواند... ✨ #شهیدسیدمرتضی_آوینی🕊 ✨ #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء🕊   ✨ #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🕊
💠گروه 🌹بخش سوم 🌹 از کجایش که معلوم بود امامن دوست داشتم از صدای موتور برق بفهمم یااز نور کم سوی لامپ ها یاسرخی به خون نشستهٔ آسمان غروب، یا زمزمهٔ آرام قرآن یا ناله های دور زیارت عاشورای بچه ها لای نیزار، که قراراست اتفاقی بیفتد حالا این اتفاق می توانست عملیات باشد می توانست نباشد که البته بود ، بدجوری بوی عملیات می آمد وهیچ کس هم دم نمی زد. باید می رفتم از فرمانده گردان می پرسیدم رفتم وضو گرفتم رفتم طرف چادری که بالایش تابلویی داشت یا حسین فرماندهی ازآن توست. کریم روز سختی را گذرانده بود به نظر می رسید روزش رابه آموزش استتار در غواصی گذرانده و عجیب خسته است داشت با شانه اش گل های خشک شدهٔ سروصورتش را شانه می کرد لبخندی زد وگفت این طوری که نمی شود نگاهش به شکمم بود که کمی چربی آورده بود گفت فکر کنم باید دودست لباس غواصی سایز بالا سفارش بدهیم بااین پیه هایی که هردومان آوردیم دست روی شکم خودش گذاشت و خندید، از مجنون به این وانگار هردومان خیلی سیر انفسی داشته ایم مگرنه. زورکی لبخندی روی لبم نشاندم وجوری رفتار کردم که احساس کند آمده ام جدی باشم و حوصلهٔ شوخی ندارم گفت خب بابا اینکه دیگراین همه اخم کردن نداره،! نمی دانم از کجا ولی انگار فهمیده بود برای چی آمده ام جلویم نشست وازجلسه دیروز مسئولان لشکر گفت واینکه حدس می زند چیزی حدود دوماه فرصت آموزش داریم. گفت فرمانده لشکر می گفت کارما چیزی است مثل کار بچه های غواص فاو. البته حدودمان مشخص نیست فقط معلوم شده که باید از اروند رد بشویم آن هم در خفا ،بعد باید با کمک بچه های تخریب سریع معبر بزنیم و رد شویم برویم روی کانال عراقی ها ، یعنی خط یکسان اگر خدا بخواهد وراهکارخوب باز بشود، جاده برای رد شدن گردان های پیادهٔ خودمان و لشکر27 اماده است. چفیه اش را از کنار پتو برداشت انداخت دورگردنش وگفت قرارگاه تأیید کرده که باید سطح آموزش های غواصی بچه ها بالا باشد من هم گفتم بدون بچه های اطلاعات عملیات که نمی شود، گفتند نظر کیه گفتم من، فقط یک نفر را می شناسم که خیلی مخلصشم. دست روی شانهٔ من گذاشت وخندید منتی نیست اما گفتم اگر تو نباشی به خصوص کنار من کمیت من یکی خیلی لنگ می زند. نمی دانست من هم خیلی خوشحالم که خبرم کرده ومثل گذشته باز با همیم وکنارهم. گفتم: دل به دل راه دارد کریم جان و بلند شدیم واز چادر زدیم بیرون رفتیم طرف تانکر آب و نشستیم به وضو گرفتن، چادر اجتماعی داشت رنگ وبوی جماعت نمازخوان را به خودش می گرفت. گفتم غواصی ما بر اساس ابتکار مان است یا انتخاب قرارگاه؟ گفت: شکل حرکت ما غواصی در سطح است غواصی یکی دو یگان با اشنوگل عده مان هم طبق نظر آن ها باید یک گروهان باشد. گفت از جمع چهار یگان که با غواص ها یشان خط شکنی می کنند، ماباید بعد از همه بزنیم به آب، گفتم اینجایش را نفهمیدم یعنی منظورت این است که... می خواهیم بگویم که مگر همهٔ غواص ها نباید تو یک زمان بروند برسند آن دست آب،؟ گفت بعضی ها از جاهای عریض تر، اروند می زنند به آب به خاطر همین است که بعضی از غواص ها باید چند ساعت زودتر از ما بزنند به آب و فین بزنند آن ها باید هم زمان با ما برسند پای کار. الله اکبر... الله اکبر ... هردو مان بر گشتیم به مؤذن پیر گردان نگاه کردیم که یک دستش را گذاشته بود روی گوشش وبا چشم های بسته وباصدای خوش اذان می گفت از کجا می دانستم که تا چند دقیقه دیگر باید باز تعجب کنم از آن جوانی که کریم گفت اسمش نادر است وحالا آن کلمن را کنار گذاشته و عمامه ای دور سرش پیچیده وامده جلوی صف بچه ها ایستاده و بلند می گوید حی علی خیر العمل. ادامه دارد.... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
قطره باشيد در سيل خروشان و شفاف انقلاب اسلامی و نه ريزه سنگ سردرگم و خاروخس شناور. خمينی حجت و دست هدايت خداست، پس وای بر ما اگر اطاعتش نکنيم. #کلام_شهید 💐 معرفی شهید #دفاع_مقدس #شهید_مهدی_خندان 🌏 زمینی شدن : تیرماه ۱۳۴۰، تهران - روستای لواسانات، مصادف با روز عاشورای حسینی 💫 آسمانی شدن : ۶۲.۰۹.۲۸، در منطقه ی پنجوين هنگام عميات والفجر ۴ 💠 ارائه : خانم موعود 📆 یکشنبه ۹۸.۰۵.۲۰ ⏰ ساعت ۲۱:۳۰ 🍃🌹 همزمان با روز #عرفه 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
کاش این خوندن ِ امروزمون به ختم شود .. مثل ارباب؛... ..
کوفه با ؛ کشتنِ مسلم ، دلش آرام نشد کینه ها ماند به گودال سرازیر شود #السلام_علی_سفیر_الحسین #یا_مسلم_ابن_عقیل
بسم الله الرحمن الرحیم: ✅مختصر اعمال روز عرفه : غسل:پیش از ظهر روز عرفه : زيارت امام حسين ـ عليه‌السلام ـ که مقابل هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد بلکه بالاتر است و احاديث در کثرت فضيلت زيارت آن حضرت در اين روز متواتر است و اگر کسي توفيق يابد که در اين روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد، ثوابش کمتر از کسي که در عرفات باشد نيست، بلکه زياده و مقدّم است. : پس از نماز عصر، پيش از آن‌که مشغول به خواندن دعاهاي عرفه شود دو رکعت نماز بجا آورد در زير آسمان: دررکعت اول حمد وسوره توحید در رکعت دوم حمد وسوره کافرون و اعتراف و اقرار کند نزد حق تعالي به گناهان خود تا فايز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزيده شود پس مشغول شود به اعمال و ادعيه عرفه که از حُجَج طاهره ـ صلوات اللّه عليهم ـ روايت شده و آنها زياده از آن است که در اين مختصر ذکر شود. خواندن دعای عرفه حضرت سید الشهداء عصر روز عرفه شيخ کفعمي در مصباح فرموده: و چون وقت زوال شد، زير آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نيکو به جاي آورد و چون فارغ شد پس از آن چهار رکعت نماز گزارد در هر رکعت پس از حمد توحيد پنجاه مرتبه بخواند.» اين نماز همان نماز حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است. 📚مفاتيح الجنان 🕊🕊🕊🕊 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌹🍃🌹
☀️☀️☀️ ✍ ۵۳ (قسمت ۱۸ بخش ۵) ✔️۵. هشدار از امتياز خواهى مبادا هرگز در آنچه كه با مردم مساوى هستى امتيازى خواهى از امورى كه بر همه روشن است، غفلت كنى، زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى، و به زودى پرده از كارها يك سو رود، و انتقام ستمديده را از تو باز مى گيرند. باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت را در اختيار خود گير، و با پرهيز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلّط نخواهى شد مگر با ياد فراوان قيامت، و بازگشت به سوى خدا. آنچه بر تو لازم است آن كه حكومت هاى دادگستر پيشين، سنّت هاى با ارزش گذشتگان، روش هاى پسنديده رفتگان، و آثار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و واجباتى كه در كتاب خداست، را همواره به ياد آورى، و به آنچه ما عمل كرده ايم پيروى كنى، و براى پيروى از فرامين اين عهد نامه اى كه براى تو نوشته ام، و با آن حجّت را بر تو تمام كرده ام، تلاش كن، زيرا اگر نفس سركشى كرد و بر تو چيره شد عذرى نزد من نداشته باشى. از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست مى كنيم كه به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفّق فرمايد، كه نزد او و خلق او، داراى عذرى روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيك در شهرها، رسيدن به همه نعمت ها، و كرامت ها بوده، و اينكه پايان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرمايد، كه همانا ما به سوى او باز مى گرديم. با درود به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت پاكيزه و پاك او، درودى فراوان و پيوسته. با درود. 🌴🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#عید_قربان ✨ ای حریم کعبه مُحرِم بر طواف کوی تو من به گِرد کعبه می‌گردم به یاد روی تو ✨ما و دل ای مهدی دین بر نماز ایستاده‌ایم من به پیش کعبه، دل در قبله ابروی تو ✨گرچه بر مُحرم بُوَد بوییدن گلها حرام زنده‌ام من ای گل زهرا به فیض بوی تو ✨بهر قربانی نه جان دارم که قربانی کنم موقع احرام اگر چشمم فتد بر روی تو ✨دست ما افتادگان را هم در این وادی بگیر ای که مِهر از مُهر جاءالحق بود بازوی تو عید سعید قربان مبارک صبحتان بخیر
☀️☀️☀️ ۵۳ (قسمت۱۷بخش ۳و۴) 💠سوّم-  هشدار از منّت گذارى مبادا هرگز با خدمت هايى كه انجام دادى بر مردم منّت گذارى، يا آنچه را انجام داده اى بزرگ بشمارى، يا مردم را وعده اى داده، سپس خلف وعده نمايى منّت نهادن، پاداش نيكوكارى را از بين مى برد، و كارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل كردن، خشم خدا و مردم را بر مى انگيزاند كه خداى بزرگ فرمود: «دشمنى بزرگ نزد خدا آن كه بگوييد و عمل نكنيد» 💠چهارم-  هشدار از شتابزدگى مبادا هرگز در كارى كه وقت آن فرا نرسيده شتاب كنى، يا كارى كه وقت آن رسيده سستى ورزى، و يا در چيزى كه (حقيقت آن) روشن نيست ستيزه جويى نمايى و يا در كارهاى واضح و آشكار كوتاهى كنى تلاش كن تا هر كارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى. 🌴🌴🌴
💠گروه 🌹بخش چهارم 🌹 آنجا کنار رودخانه گتوند مثل شهر نبود که زندگی از طلوع آفتاب شروع بشود چادر پرستارهٔ شب که کشیده می شد روی سرمان جنب وجوش در چادر ها می افتاد که انگار تازه آفتاب سرزده آمده تو، ان شب شبی شرجی بود وهوای دم کرده بود و نمی شد راحت نفس کشید ما فقط سه روز بود آمده بودیم به اردوگاه غواصان انصار. آهسته نیم خیز شدم ونور فانوس را کشیدم بالا، علی منطقی داشت می آمد داخل چادر، چشمش که به من افتاد، گفت: پشه کوری ها نگذاشتند بخوابی؟ خمیازه نگذاشت که بگویم نه. صدایی از دهانم درآمد که به صدای آدم های خسته وبد خواب می ماند علی گفت: چاره اش فقط این است که کله ات را بکنی زیر پتو، والا تا صبح کبابت می کنند این فانتوم ها. رفت یک پتو کشید روی سرش واز همان زیر کفت :این جوری و صدای خؤخؤدراورد و خندید گفت: حالا اگر مردند بیایند به جنگ علی وآرام گرفت. بلند شدم خستگی وگرما واین بی خوابی شده بود قوز بالا قوز حوصله نداشتم سربه سر علی بگذارم رفتم ایستادم دم در چادر، صدای بم علی آمد که اگر رفتنی شدی مواظب باش لو نروی امشب منور زیاد است این دور وبر لابد خودش هم یکی از آن ها بود زده به شوخی تا من نفهمم کجا بوده یا کنار کی و به چه کار. زیپ پوتین را کشیدم بالا و زدم بیرون زیر نور کم رمق وآبی ستارگان قدم زدن می چسبید هم در هوایی شرجی و گرم و خنکایی که هم از هوای دم صبح بود و می خورد به پیراهن خیس و عرق کرده‌ام. صدای هم بود. صدای جیر جیرک ها و خروش امواج که می رفتند می خوردند به دیواره های سنگی کوه وآدم را به آرامش می خواندند راه رفتن روی رمل و ماسه های کنار رود آرامم کرد و واداشت گوش تیز کنم برای زمزمه های بچه های که خودشان رااز چشم غیر پنهان کرده بودن و خلوتی داشتند وناله ای وحتم گریه ای. همه جا بودند یعنی اگر خوب گوش می دادم می توانستم حدس بزنم چند نفرشان در چندجای همین نیزارند یا پشت آن سنگ ها یا ته آن گودال ها تازه فهمیدم منظور علی از منورچی بوده از تعبیرش خوشم آمد و لبخندی به لبم نشست ناخودآگاه گفتم گل گفتی! واز خودم شرمنده شدم که چرا خواب ماندم واین خنکاواین قدم زدن واین ناله ها واین خلوت را از خودم رانده ام دیگر صدای جیرجیرک ها و خروش موج را نمی شنیدم. یعنی می شنیدم اما آن قدرهیجان زده ودرعین حال شرمنده بودم که نمی خواستم بشنوم. می خواستم قدم تندکنم وبروم سمت تانکرآب وشیرش را باز کنم و دستم را کاسه کنم زیر آب حتم خنکش و وضویی بگیرم وبروم من هم خلوتی برای خودم پیدا کنم و بگذارم اشک اگر اشک است بیاید وآرامم کند. شیر آب را که باز کردم احساس کردم دونفر نشسته اند روی تانکر آب ظاهرشان نشان می داد که ازنیروهای خدمات هستند لهجی شیرین ملایری شان ازشک درم آورد. یکی به آن یکی گفت دکترجان هنی آب می خواهند گمانم دو تا بشکه دیر. یک ساعت داریم تا اذان. زودی باش سرم را انداختم پایین وآرام سلام کردم همان طور که ظرف های بیست لیتری آب را دست به دست می کردند گفتند سلام. یکی شان گفت حاجی جان! اگرکار داری آن و آب خلوت است بلم هم هست بستیمش به یک بوته بزرگ نعنا... آنجا! گفتم ممنون ورفتم بلم. طناب را جستم وبا یک خیز بلند پریدم وسط بلم پارو را برداشتم و سعی کردم آرام بزنمش به آب و بروم جای خلوتی پیدا کنم رفتم ساحل روبه رو، کناریک بلم دیگر که روی ساحل آرام گرفته بود. همان جاکنار بلم ایستادم وپاروهاراهرم کردم وپریدم توی خشکی این و آب پراز تخته سنگ بود و غار. رفتم غاری انتخاب کردم. تودرتو و گوشه اش آرام گرفتم قبله را پیدا کردم و خواستم بلند شوم و شروع کنم که صدایی از تاریکی زمزمه کرد:مولایی یا مولای انت الدلیل و... دقت کردم دیدم عماممهٔ کوچکی درته غاربه سفیدی می زند. صدا هم آشنابود. باز هم نادر حالا بی لبخند وبی کلمن وبا صدایی نالان و چشم هایی حتم گریان کم آوردم. باقدمهایی آرام وبی صدا نرم نرمک آمدم از غار بیرون و نشستم کنار ساحل وبلم ها همان جا بود کنار زمزمهٔ رود و ناله های آن غار که احساس کردم چشمم می سوزد و چیزی از درونم کنده می شود. من داشتم گریه می کردم. ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
💠گروه #به_یاد_شهدا
💠گروه #به_یاد_شهدا
💠گروه #به_یاد_شهدا
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) 🌹سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند در خدمت برادر معزز شهید بسیجی هستیم.
سلام عرض ادب و احترام محضر آقا امام زمان عجل الله تعالی حضرت امام خامنه ای حفظه الله شهیدان سرافراز ایران اسلامی همگروهی های محترم و بزرگوار و خادمان با اخلاص گروه ارزشمند مدافعان حرم 🌸🎋